زیتون– این روزها از سویی شاهد سرکوبی وسیع و خونبار هستیم که جامعه را به سکوت و بهتی سهمگین فرو برده است و از سویی دیگر شاهد مواجهه حاکمیت و گروههای مختلف با این رویداد که از شدت سهمگینی پهلو به پهلوی واقعیت رخداده میزند.
حاکمیتی که به مردم معترض برچسب اغتشاشگر میزند و با همین رویهی کهنه خونهای نو میریزد، بخشی از اپوزیسیون خارجنشینی که در وابستگی و سرسپردگی خود سعی در مصادره این اعتراضات درونزای مردمی دارد و از این جوی خون برای پیشبرد مقاصدی که جز افزودن رنج حاصلی برای مردم ندارد استفاده می کند و اصلاحطلبان بوروکراتی که خواب عمیقشان حتی با صدای گلولهها نیز پایان نیافتهاست و همچنان خیال خام و موهوم حضور در قدرت به هر هزینه را در سر میپرورانند و بیمسئولیتیشان را در قامت اتخاذ مواضع دوپهلو نشان میدهند. این مثلث ویرانگر که عمده رسانهها را در اختیار دارند حس سردرگمی و سرخوردگی را در جامعه افزایش میدهند.
آبان ماه ۹۸ نقطهای بود که مردم مبتنی بر آگاهی جمعی-تاریخی، اعتراض و فریاد خود را معطوف به مقامات و نهادهای غیردموکراتیکی ابراز کردند که آزادی و عدالت را توامان از آنان سلب کردهاست و به خصوص با درپیش گرفتن برنامه اقتصادی رانت محور و مبتنی بر فساد، معیشت حداقلی قشرعظیمی از جامعه را ناممکن ساختهاست. جدای از نادیده گرفتن عاملیت مردم، بی اهمیتی عدالت در گفتمان گروههای بالاست که نقاب تفاوت از چهرههایشان میزداید و وجه مشترک غیرمردمی بودنشان را نمایان میسازد که به خصوص در همسانی برنامه اقتصادی مطلوب آنها رخ مینمایاند.
اما این اولین باری نبود که جانمان را به کف گرفتیم و آرمانمان را به حنجره نواختیم و البته ناشنیده ماندیم. انقلاب مشروطه، نهضت ملی ۳۲، انقلاب ۵۷ و جنبش سبز ایستگاههای معجزات ناکام پیشین ما بودند.
در این فضای سردرگمی و زمانهای که مسببان و تشدیدکنندگان وضع موجود اغراض و منافع خود را به عنوان راه حل جا میزنند اگر به دنبال چراغی برای رهسپار شدن به سمت آینده روشن تر و فراهم آوردن گفتمانی برای عبور از این وضعیت و چرخه ناکامی چارهای جز اتکا به خود آموختن از تجربیات جمعی پیشین نداریم.
همین ضرورت بازخوانی و تفسیر روزآمد از آنها ما را بر آن داشت تا در تلاشی جمعی تحلیلی از بیانیههای میرحسین موسوی به مثابه اسنادی دست اول که عصاره جنبش سبز را در دل خود دارند، ارایه دهیم.
این نوشتار پیش از این به صورت تفکیکشده انتشار یافته است اما پس از وقایع آبانماه و همینطور اتخاذ موضع شجاعانه، مسئولانه و اصولی میرحسین موسوی از دل حصر که در امتداد یک دهه پایداری و همراهی او با مردم است،ما را بر آن داشت تا مجموعهای منسجم از آن نوشتار را به صورت این کتابجه منتشر کنیم.
جمعی از فعالین سابق دانشجویی
2 پاسخ
“جنبش سبز” و “جنبش ۲ خرداد”، نماد اعتراض و نه بود، نه یک جنبش به معنای واقعی که هدفو برنامه و تئوری دارد.
جنبش، جنبش است، نه انفعال، نه اعتراض صنفی ناشی از بدی غذا یا گرانی بنزین، یا برنده نشدن در یک انتخابات.
کتابچه تان را جمع کنید و درستان را بخوانید، مملکت در فردای خودش بهنیوی تحصیل کرده و آموزش دیده احتیاج دارد. نه چریک و شورشی و جانباز های پشیمان.
شعار و انقلاب مرد!
زنده باد آگاهی، زندگی، صلح، و مبارزه مدنی بدون خشونت.
ننگ بر سازمان های فرصت طلب و توطئه گر.
” انقلاب مشروطه، نهضت ملی ۳۲، انقلاب ۵۷ و جنبش سبز ایستگاههای معجزات ناکام پیشین ما بودند. ”
با عرض سلام. من شاید بعلت کم سوادی خود نفهمیدم که چگونه میتوان جنبش سبز را با دیگر نهضتهای دیگر تاریخ معاصر ما مقایسه کرد. قبول دارم که هدف اکثر مردم در خیابان آزادی بود. در بیانیه دوم صفحه ۸۱ و ۸۲ کتابچه الزام به قانون اساسی جمهوری اسلامی و اصل ولایت فقیه قید شده است. اکنون پس از ۴۰ سال هر بچهای میداند که با وجود این قانون اساسی، و ولایت مطلقه فقیه، آزادی امکان پذیر نیست. راه آزادی ما عبور از این نظام و ایجاد کشوری مستقل، دمکرات و سکولار است. مسلما دمکراسی و سکولاریزیم دارای اشکالاتی و نقاط ضعفی هستند، ولی این بهترین نحوه حکومت است که ما تاکنون بدان رسیده ایم. حکومت عدل علی، و سوسیالیسم مارکس، برای ملتی که هنوز در خرافات قرون وسطای به سر میبرد سرابی بیش نیست.
دیدگاهها بستهاند.