۱.زمینهی آشنایی
یوسفی اشکوری را شهید دکتر کاظم سامی به من معرفی کرد. سال ۱۳۶۴ بود. یکـدو سالی بود که تدوین و تنظیم مجموعهی آثار دکتر شریعتی (از مجموعه آثار ۹ تا ۳۵) را به همراه شهید مجید شریف به اتمام رسانده بودیم. اندیشهی «دگرگونساز» شریعتی بر روح و فکرم ــ مانند روح و فکر همهی همنسلانم ـ نفوذ کرده بود و از این بابت رسالت سنگینی بر دوشم احساس میکردم. در این سال سرشار از سکوت و سکون و ستم که «وای جغدی هم نمیآمد به گوش»، تصمیم گرفتم هرسال یادنامهای برای او ــ که نسل ما سخت مدیون افکار و آرای اخلاقی، انسانساز، مسئولیتآفرین و راهگشایش بود ـ منتشر کنم؛ زیرا بیم آن میرفت که در آن فضای تیره و تار و غبارآلود این نام که حاصل میراث عظیم تاریخیـفرهنگی ما و نماد برجستهی نواندیشی دینی و تندیس مبارزه با زر و زور و تزویر بود، به دست فراموشی سپرده و مهمترین حلقهی وصل ما با گذشته از دسترس خارج شود.
دکتر سامی گفت: «از اشکوری هم میتوانی مقاله بگیری.» گفتم: «ولی او روحانی است!» پاسخداد: «بله، ولی آخوندی است که آمده اینطرف!»
بیدرنگ به سراغ او در شرکت سهامی انتشار رفتم. او در تحریریهی آنجا مشغول به کار بود. در همین دیدار نخست جذب شخصیت نرمخو، پذیرا و انعطافپذیر او شدم. او شیفتهی افکار شریعتی و اقبال و سیدجمال بود و من نیز. همین کافی بود تا پیوندی ناگسستنی میان ما برقرارشود و تا امروز برقرار بماند، هرچند دست سخت و سنگین روزگار سالهاست مارا از هم دورکرده است. ستا
وقتی از او مقاله خواستم فوری پذیرفت و آن را به موقع تحویل داد. برای یادوارههای سالهای بعد هم به همین ترتیب بود. اشکوری کمتر به کسی «نه» میگفت، بیشتر «آری» بود و با هر اقدام فکری و فرهنگیْ کاملاً و بیدرنگ موافقت میکرد. از این رو او همیشه مشوق من در این کار فرهنگی بود. میگفت:« در این فضا حتی صدای بال مگس هم تاثیر دارد.»
۲. تأسیس «دفتر پژوهشهای فرهنگی دکتر علی شریعتی»
ارتباط ما با یکدیگر ادامه داشت تا اینکه او در پاییز ۱۳۷۵، پنج نفر از دوستان را به منزلش دعوت کرد تا پیشنهاد تأسیس یک مؤسسه را با ما درمیان بگذارد، مؤسسهای که مشی فکری و فرهنگی- اجتماعی دکتر شریعتی را دنبال کند؛ و البته بازسازی و خوانش جدیدی از اندیشهی او را برای حضور پررنگتر و موثرتر در عرصهی اجتماعی در دستور کار خود قرار دهد. همهی دوستان با این پیشنهاد کاملاً موافق بودند. در نتیجه دورهم جمع شدیم و پس از بحث و جدلهای فراوان اساسنامهای تدوین کردیم و عنوان «دفتر پژوهشهای فرهنگی دکتر علی شریعتی» را برای فعالیتهای خود برگزیدیم. سپس اعضا را افزایش دادیم و به تدریج فعالیتهای مؤسسه از قبیل کلاسها، سخنرانیها و گفتگوها و… شدت گرفت. بر اثر فعالیتهای پرشتاب دوستان خط فکری و فرهنگی «دفتر پژوهشها» که خلاء آن در فضای اجتماعی آن زمان احساس میشد، در جامعهی فرهنگی و روشنفکری به تدریج انعکاس گسترده یافت.
اشکوری در جمع ما نقش محوری و موثری داشت، هرچند خودش این تلقی را نداشت و این از آزادمنشی و برابرخواهی و رفتاری متفاوت از همصنفان خودش حکایت میکرد. او برای شکلگیری «دفتر پژوهشها» و پیشبرد اهداف آن تمام توش و توانش را به کار میگرفت. در واقع بسط و توسعهی هدفمند مؤسسه در مرکز دغدغههای او قرار داشت و از این رو برای دستیابی به آن وقت بسیار میگذاشت و از هیچکاری دریغ نمیکرد.
یقیناً اگر اشکوری نبود یا برای تأسیس چنین کانونی فراخوان نمیداد و ما پنج نفر را گرد خود جمع نمیکرد، دستکم در آن مقطع زمانی چنین نهادی هم شکل نمیگرفت؛ نهادی که خط فکریـاجتماعی دکتر شریعتی را در آن فضای پرتنش و پر انسداد آن زمان زنده نگهدارد و به تحریفها و خوانشهای ناصواب از آرای دکتر که از سوی صاحبان قدرت و روشنفکران مخالف صورت میگرفت، پاسخ دهد و دفاع اصولی از اندیشهی او را رسالت خود بداند.
به نظر من «دفتر پژوهشها» که با دعوت اشکوری و به همت چند تن از دوستان تاسیس شد برگ درخشان کارنامهی ۵۰ سال زندگی پر بار فکری و اجتماعی او است؛ زیرا در احیای راه و رسم دکتر نقش مهمی ایفا کرد. تأسیس این نهاد فرهنگی کوچک که بعدها شاخ و برگ پیدا کرد، مهر تاییدی بود بر زنده بودن بینش و روش دکتر و امکان عرضهی قرائتی نو و متناسب با زمانه. این کار در زمانهای صورت میگرفت که هم قدرت سیاسی و مذهبی مخالف شریعتی بود و هم بسیاری از روشنفکران دینی و غیردینی، به طوری که اینان فضای فکری و فرهنگی را در اختیار گرفته بودند. اشکوری و چند نفر از دوستان سنگ بنای دفاع از شریعتی را در زمانهی عسرت اجتماعی پی ریختند و مخاطبان متاثر از اندیشهی دکتر هم با جان و دل از این استقبال و حمایت کردند.
«دفتر پژوهشها» باتلاش بیوقفه و خستگیناپذیر اشکوری و بقیه دوستان روز به روز در حال رشد، گسترش و نفوذ در قشرهای مختلف جامعه بود. گویی نور امیدی که میرفت خاموش گردد دوباره به درخشیدن آغاز کرده است. توجه مخاطبان و دوستداران شریعتی به فعالیتهای «دفتر» به حدی شده بود که در فراخوان ما جهت برگزاری مراسم سالگردهای دکتر در حسینیه ارشاد سالن مملو از جمعیت میشد؛ امری که از یک سو پایگاه و محبوبیت وسیع دکتر را در میان مردم نشان میداد و سوی دیگر ثمربخشی رویکرد و راهبرد جمع ما را.
۳. کنفرانس برلین و به زندان افتادن اشکوری
از شروع فعالیتهای «دفتر پژوهشها کمی بیش از سه سال گذشته بود که اشکوری برای ایراد سخنرانی به کنفرانس برلین دعوت شد. این کنفرانس با عنوان اصلی «ایران پس از انتخابات» همایشی بود که از ۱۹ تا ۲۱ فروردین ۱۳۷۹ به مدت سه روز از سوی حزب سبز آلمان و به دعوت بنیاد هاینریش بل در خانهی فرهنگهای جهان در برلین برگزار شد. این بنیاد عدهای از فعالان و نویسندگان نزدیک به جناح اصلاحطلب را برای سخنرانی در مورد تحولات سیاسی ایران به این کنفرانس دعوت کرده بود.
اشکوری در این کنفرانس دربارهی «تغییرپذیری حکم شرعی حجاب و آزادی اختیار پوشش» سخنرانی کرد. او پس از این سخنرانی و پیش از بازگشت به ایران با حکم دادگاه ویژهی روحانیت به جرم «انکار احکام و ضروریات دین مبین اسلام» خلع لباس شد. او برای بازگشت و عدم بازگشت به میهن با دوستان خود در ایران رایزنیهای گستردهای کرد. پس از بازگشت به من گفت در این رایزنیها همه موافق بازگشتم بودند جز تو. در نامهنگاریهایی که با او داشتم مخالفت شدید خود را برای بازگشت او ابراز میکردم و حتی برایش نوشته بودم: «گرگان دندان تیز کردهاند تا تو را پاره کنند.» او پس از آزادیاش گفت در دادگاه وقتی حکم اعدام مرا قرائت کردند یاد این جملهی تو افتادم. اشکوری ابتدا به اعدام و سپس به هفتسال زندان محکوم شد و درنهایت پس از چهار سال و نیم آزاد شد.
دستگیری اشکوری با توجه به نقش موثری که او در دفتر پژوهشها داشت بر فرایند فعالیتهای نسبتاً گستردهی آن تاثیر گذاشت و به طور طبیعی حرکت آن را کند کرد. چند ماهی از این دستگیری نگذشته بود که سه تن از اعضا نیز دستگیر و روانهی زندان شدند و مدتی بعد دفتر پژوهشها با آنکه طبق اساسنامهاش فعالیت سیاسی نمیکرد، پلمپ و فعالیت آن متوقف شد.
اشکوری در اواخر سال ۱۳۸۳ از زندان آزاد شد. با آزادی او و دیگر دوستان فعالیت ما از نو کلید خورد. او در همهی جلسات که در آن زمان بیشتر حول نقد و بررسی اندیشههای شریعتی و آرای متفکران دینی عرب بود، فعالانه شرکت میکرد و نظر میداد. با حضورش دفتر پژوهشها جان تازهای گرفت و نظم و برنامهی فکری و فرهنگی مشخصتر و در نتیجه مخاطبان بیشتری پیدا کرد.
۴. جلای وطن
چندسال به این صورت گذشت تا در سال ۱۳۸۷ انجمن جهانی قلم برای یک سفر مطالعاتی و پژوهشی از او برای رفتن به ایتالیا دعوت کرد.
برای اشکوری دلکندن از ایرانی که او آن را سخت دوست میداشت و میدارد و برای سربلندیاش رنج و شکنجهای فراوانی تحمل کرده و میکند بسیار دشوار و حتی نوعی جان کندن بود؛ اما شرایط سنگینی که او در آن هنگام با آن دست و پنجه نرم میکرد از یک سو، و زمانمندی دوسالهی این سفر مطالعاتی از سوی دیگر او را مصمم به این کار کرد. او در این مورد نیز با دوستانش مشورت میکرد که عزم سفر کند یا نه. وقتی این موضوع را با من در میان گذاشت، با توجه به تجربهی خودم از زندگی در غرب به او گفتم: «اگر فقط دو سال است، مشکلی نیست| ولی بیش از آن با غربت سرد و سخت زندگی در غرب نمیتوانید کنار بیایید و همواره در فضای ایران نفس خواهید کشید و غم غربت لحظهای دست از سرتان برنخواهد داشت.» در ادامه هم گفتم: «اگر میخواهید پس از دوسال بازگردید، پس به هیچوجه نباید از خطوط قرمز عبور کنید و همیشه باید روزنهی بازگشت را باز نگه دارید.»
تصمیم قطعی او این بود که پس از دوسال به کشور بازگردد و در این مورد هیچ تردیدی نداشت؛ اما به خاطر رویکرد اعتراضی همیشگیاش نسبت به وضع موجود، رویکردی برآمده از تفکر ظلم ستیز و انتقادیاش ، نتوانست به سکوت اولیهی خود ادامه دهد؛ با غلبهی احساس مسئولیت همیشگی نسبت به آرمانهایی که عمر خود را به پای آنها گذاشته بود، گام به گام از خطوط قرمز عبور کرد و امکان بازگشت به میهن را تا مدت نامعلومی از دست داد.
۵. ویژگیهای شخصیتی
اشکوری واجد ویژگیهای مثبت فراوانی است که در ادامه فقط به اختصار به تعدادی از آنها اشاره میکنم:
– حافظهی قوی: اشکوری از استعداد خدادادی حافظهی قوی برخوردار است. در برخی زمینهها به ویژه تاریخ سیاسی-اجتماعی ایران و اسلام از آغاز تاکنون، اطلاعات فراوانی در ذهن دارد که وسعت آن شگفتانگیز است. او را میتوان «تاریخ سیار» جریانهای فکری-سیاسی تاریخ گذشته و معاصر جهان اسلام و ایران دانست.
– فن خطابه: اشکوری به واقع یک خطیب بزرگ است. گنجینهی کلماتی که در ذهن دارد و توانایی فوقالعادهاش در به کارگیری بههنگام آنها قدرت بیانی عالی به او بخشیده است. کلمات برای او مومی نرم است که هر طور بخواهد به راحتی به آن ها شکل میدهد و مقصود خود را به سهولت به مخاطب میرساند.
– نثر روان و ساده: اشکوری به مفهوم دقیق کلمه نویسندهای توانمند است. ساده و روان ، بدون خط خوردگی، دهها و بلکه صدها صفحه مینویسد؛ این ویژگیاش کمنظیر است.
– مبارزهی مستمر: افراد اندکی هستند که سیر مبارزاتی زندگیشان پیوسته و همیشگی باشد. اشکوری از آن نوع افراد کم تعدادی است که در راه تحقق اهداف بلند انسانیاش طی نزدیک به ۶۰ سال بیوقفه کوشیده و در این مسیر هیچ درنگ تردید آمیزی نکرده است. به نظر من این استمرار از یک ایمان قوی و ریشهدار در جان شیفتهی او حکایت میکند.
– زیست پاک و شفاف: زندگی او که کاملا شفاف و بدون ابهام و پشت پرده بوده و هست، نشانگر سلامت اخلاقی او در همهی زمینهها است. اغلب فعالان سیاسی و روشنفکری زندگی بیرونی و اندرونی یا آشکار و نهان دارند؛ ولی او فن پاک و شفاف زیستن را چون بهترین الگوی زیست برگزیدهاست.
– ساده زیستی: اشکوری از مال دنیا هیچ نیندوختهاست؛ دندان طمع آن را کنده و حتی به آن فکر هم نکرده و نمیکند. همین ویژگی او را به قدری رویینتن کرده است که در برابر هر دعوت وسوسهانگیزی به راحتی مقاومت کرده و آن را پسزده است. برای هرچه سادهزیستتر بودن، «نداشتن» و «نخواستن» را سرلوحهی زندگیاش قرار دادهاست.
– انعطافپذیر در گفتوگو: اشکوری در برابر سخن حق بیدلیل جدل نمیکند، به راحتی تسلیم میشود و در دفاع از دیدگاههای خود هرگز لجاجت و سرسختی نشان نمیدهد. نرم و پذیرا و گفتوگوپذیر است. او فقط «گفت» نیست، «شنید» هم هست. این ویژگی امکان تداوم گفتوگو با او را همیشه آسان میکند.
– انعطاف ناپذیر در اصول اعتقادی: او همانقدر که در گفتوگوها و تبادل نظر بسیار انعطافپذیر است، در دفاع از مبانی اعتقادیاش بسیار سختگیر و انعطافناپذیر است. از یک «اصولگرای راستین» است که هیچگاه به ورطهی تجدیدنظرطلبی درنغلطیده که امروز گرایشی نسبتاً رایج شده است.
– دگراندیشپذیر: اشکوری یکی از معدود روحانیونی است که با همهی دگراندیشان خداباور و خداناباور رابطه داشته و دارد. مرز کفر و ایمان برای او اعتقادی نیست، طبقاتی است. از دید او هر مؤمن استثمارگری کافر و هر کافر استثمارشدهای مومن است، با همین معیار عینی و اخلاقی روابط خود را با دیگران تنظیم کرده است و تداوم میبخشد.
– شجاعت: از ویژگیهای نیکوی او دلیری در برابر زورمندان در زمانهای است که ترس از زورمندان بر همگان غلبه کرده است. او در چنین شرایطی شجاعت را لازمهی کار روشنفکری میداند. در هرجا که سخن گفتن هزینهی سیاسی داشت، آماده و داوطلب بود؛ گویی با چیزی به اسم محافظهکاری بیگانه است. سخنران اصلی در سوگ همهی روشنفکران هماندیش و دگراندیش که به قتل رسیدند، از جمله کاظم سامی، داریوش و پروانه فروهر، مجید شریف، محمدجعفر پوینده و… او بود.
افزون بر ویژگیهایی که ذکر شد، اشکوری از ویژگیهای برجستهی دیگری از جمله خیرخواهی و جمعگرایی برخوردار است که برای جلوگیری از اطناب کلام از آنها درمیگذرم.
۶. مبانی فکری
اشکوری روشنفکری دیندار است و به شدت تحت تاثیر پروژهی نوزایی و اصلاح و بازسازی فکر دینی و سه قلهی برجستهی آن، سید جمالالدین اسدآبادی، اقبال لاهوری و علی شریعتی است. از آنجا که تداوم و تحقق این پروژه از اهداف و دغدغههای اصلی و همیشگی او بوده و است، سالهاست که همهی همّوغم خود را معطوف به آن کرده است و در انعکاس و گسترش و نفوذ آن نقش مهمی داشته است. اشکوری همانند آبای فکری خویش دین و سیاست، نظر و عمل، ذهنیت و عینیت، فرد و جامعه و… را در ارتباط تنگاتنگ با هم میبیند؛ از این رو هم دین رسمی را نقد میکند و هم سیاست رسمی را. با این نقد به دنبال دین آزاد شده از نهاد رسمی متولیان دین تاریخی و جامعهی آزاد شده از نهاد رسمی متولیان سیاست انسدادی است. او برای آزادسازی دین و سیاست از دست متولیان دروغین جهد و جهادی پیگیر کرده و هزینهی این تلاش مجدانه را نیز پرداخته است و از این آزمون سترگ سرافراز گذشته است.
نگرش توحیدی اشکوری، مبنای اصلی تفکر و اعتقاداتش، او را به طور پیگیر به تقابل و مبارزه با تضادهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی کشانده است. از دیدگاه او توحید امری انتزاعی نیست، امری عینی است که در سراسر هستی سیلان دارد؛ توحید در عالم موجهساز توحید اجتماعی است و او با این درک و دریافت از توحید، شرکهای گوناگون موجود در جامعه را برنتابیده و در راه محو آنها همیشه کوشیده است.
او معتقد است آزادی و عدالت با اندیشهی توحیدی سازگاری بیشتری دارد تا اندیشههایی با مبنای غیرتوحیدی. این باور، انگیزهی نیرومندی برای مبارزه با استبداد و نابرابریهای اجتماعی-طبقاتی به او بخشیده است. در افق اندیشهی او آرمان «عرفان، برابری و آزادی» همیشه میدرخشد و درپرتو آن برای تحقق این آرمان پرشکوه راه پرفراز و فرود و پرسنگلاخ حیات سیاسی- اجتماعی را پیموده است. اشکوری اکنون در نقطهای ایستاده است که کولهبارش پر است از بهترین ثمراتی که یک انسان در فاصلهی میان مرگ و زندگی میتواند به دست آورد؛ و همین عالیترین پاداشی است که او از زندگی مسئولانهاش دریافت کرده است.
لازمهی بررسی همهجانبه و دقیق کارنامهی پربار فعالیتهای فکری، سیاسی و اجتماعی اشکوری به دلیل تنوع و ابعاد گستردهی تلاشهای نظری و عملی او نیازمند گذشت زمان، فرصت کافی و پژوهشهای عمیق در آثار و افکار اوست تا بتوان حق مطلب را در حد شأن این روشنفکر نامدار و دغدغهمند ادا کرد؛ روشنفکری که نماد پویش و کوشش مدام برای بهروزی مردم و بهسازی جامعهاش است و در راه تحقق آرمانهای ابدی انسان یعنی آزادی و عدالت و پیشرفت عاشقانه و خالصانه گام برداشته و هر کجا لازم بوده به استقبال خطر هم رفته است.
بیشک نسل ما و نسلهای آینده وامدار فداکاریها و از خودگذشتگیهای اشکوری خواهد بود و در حافظهی تاریخی ما جایگاه ویژهای به او اختصاص خواهد یافت.
چنین باد.