حدود ۳۰ سال قبل، من که آن زمان جوانی ۳۰ ساله بودم با مرحوم وحید میرزاده و آقای سعید رشتیان برای یافتن پاسخ سؤالات و ابهامهایی که در آن سالهای پر نوسان و پر مسئله داشتیم، با بسیاری از کسانی که فکر میکردیم پاسخهایی برای سؤالاتمان دارند، تماس میگرفتیم. پیشنهاد بحث و گفتگو میدادیم و پیشنهاد بحث و گفتگو میگرفتیم. در این ملاقاتها توفیق پیدا کردیم که جلساتی با آقای یوسفی اشکوری داشته باشیم. بحثهای خوبی با ایشان کردیم و بعد از مدتی احساس کردیم که از نظر روش و شیوهی عمل خیلی با هم نزدیکیم. در آن ایام که در سطح جامعه احساسات بر تعقل غلبه زیادی داشت، آقای یوسفی اشکوری خیلی بر کار بلندمدت فرهنگی تأکید می کردند. ایشان زیاد با شور و هیجان بدون پشتوانهی فکری و نظری میانهای نداشتند؛ از همین رو در جلسات میگفتند که به جای اینکه بیشتر عواطف و احساسات مخاطبانمان را خطاب قراردهیم، بهتر است به مباحثی بپردازیم که انتشارش در جامعه می تواند مخاطبان را به تفکر برانگیزد و سؤال در ذهنشان ایجاد کند.
آقای یوسفی در این جلسات بعد از مدتها بحث و گفتگو پیشنهاد کردند که مجلهای منتشر کنیم& حرفها و بحثهای این جلسات خصوصی و محدود را در سطح گسترده مطرح کنیم تا در معرض نقد و بررسی قراربگیرد و موجب ارتقای خود ما نیز بشود. این پیشنهاد برای بار اول از طرف ایشان مطرح شد و خیلی هم متهورانه و جسورانه بود؛ زیرا اولاً هیچکدام منابع مالی لازم برای انتشار یک نشریه ــ در حدی که برای راه اندازی نوعی مناسبات تحریریهای مورد نیاز است ـ نداشتیم؛ ثانیاً شرایطمان طوری بود که خیلی بعید بود بتوانیم امتیاز انتشار نشریه بگیریم، به خصوص درآن دوران خاص که صدور مجوز برای انتشار مجله امتیازی مخصوص کسانی با موقعیتی خاص محسوب میشد. ابتدا جلساتی برای توافق بر سر نام این نشریه برگزار کردیم و در نهایت نام «احیا» به تصویب رسید. تا جایی که به بیاد دارم، این نام را آقای یوسفی اشکوری پیشنهاد دادند. آن زمان آقای یوسفی خیلی این حدیث نبوی را قرائت می کردند: «ان لربکم فی ایام دهرکم نفحات، فتعرضوا له» (در ایامی از روزگارانتان، نسیمهای سریعی میگذرد، تلاش کنید که خودتان را در معرض آنها قراردهید). با تأثیرپذیری از این حدیث نام «احیا» را انتخاب کردیم تا نشان دهیم که این مجله قرار است فضایی ایجاد کند که همه بتوانیم خودمان را در معرض چنین نسیمهایی قرار دهیم. قرارگذاشتیم که احیا مجلهای با رویکرد فکری و فرهنگی و پایگاه روشنفکران دینی باشد (البته آن زمان این عنوان مانند امروز محل بحث و مرزبندی و خط کشی با این دقتها و ظرایف نبود).
بعد از برگزاری چندین جلسهی مقدماتی اولین شمارهی احیا در سال ۱۳۶۷ منتشر شد و نقش اصلی را آقای یوسفی اشکوری داشتند. ما هم مقاله مینوشتیم؛ اما آقای یوسفی علاوه بر کار تحریریه در مسائل اجرایی نیز فعال بودند، از جمله در تأمین کاغذ، پیگیری مسائل اداری در وزارت ارشاد و توزیع و تکثیر مجله واقعا نقش و حضور ایشان برجسته بود؛ اما پیگیریهای زیادی برای اخذ مجوز انتشار یک نشریهی ماهنامه یا فصلنامه بینتیجه ماند. همان طور که گفتم انتشار مجلهی احیا خیلی دشوار بود. یکی به علت اینکه همهی ما بیپول بودیم و تدارکات و اجرائیات مجله خرج داشت و در نتیجه همهی این کارهای مجله را ــ اعم از تحریریه و اجرایی ـ باید خودمان انجام می دادیم؛ دیگر اینکه برای احیا به عنوان یک نشریه، مجوز صادر نشده بود؛ هر چقدر هم که آقای یوسفی تلاش و پیگیری می کردند، مسئولان وقت با صدور مجوز برای انتشار نشریه با نام ایشان و خط فکریای که نمایندگی میکرد، موافقت نمی کردند؛ در نتیجه برای هر شمارهی مجلهی احیا باید مانند یک کتاب از ارشاد مجوز میگرفتیم و همین مسئله باعث شد انتشار احیا نظم مناسبی نداشته باشد. الان که دوباره شمارههای منتشر شدهی این مجموعه را مطالعه میکنم، میبینم که در آن زمان و با آن امکانات محدود خیلی کار شده است؛ دست آقای یوسفی اشکوری درد نکند که بنیانگذار بودند و مقالات و مباحث کلیدی هم متعلق به ایشان بود.
۱۳ آبان در تاریخ جمهوری اسلامی روز مهمی است؛ نه از آن جهت که سفارت…
در تحلیل سیاسی و روانشناختی دیکتاتوری، مسئله مقصر دانستن پذیرفتگان دیکتاتوری به عنوان افرادی که…
امروز یکم نوامبر، روز جهانی وگن است؛ این روز، یادبودِ تمام دردمندیها و خودآگاهیهایی است…
درآمد در این نوشتار به دو مطلب خواهم پرداخت. نخست، تحلیلی از عنوان مقاله و…