بعضی اندیشهها گاه در وجود شخصی یا در سرنوشت و سرگذشت او پیکری مادی مییابند، بدان سان که میتوان با پیگیری سرنوشت و سرگذشت این شخص، سرنوشت و سرگذشت آن اندیشه را نیز بازخوانی کرد. اندیشهی علی شریعتی یکی از این نمونهها و یکی از کسانی که نمونهی این پیکریافتگی مادی و عینی است، حسن یوسفی اشکوری است.
«روحانیِ طرفدار شریعتی» موقعیت به ظاهر پارادوکسیکالی بود که یوسفی اشکوری را شخصیتی جذاب میکرد. شریعتی از همان اولین نوشتههایش نشان داده بود که منتقد سرسخت دستگاه روحانیت یا دستکم بخش قابل توجهی از روحانیت است. به عقیدۀ او این گروه در موقعیتهای تاریخی و بیبدیلی که فرا رویش قرار گرفته بود، به جای احیای اسلام و دمیدن روحی تازه در آن، به احیای شعائر بسنده کرده بود، و به جای آنکه نام و نانشان را فدای دین کنمد، دین برایشان نام و نان آورده بود؛ البته شریعتی در یکی از نوشتههایش پس از بسته شدن حسینیه ارشاد گفته بود امیدش همچنان به دانشجویان است و البته طلبههای جوان، و یوسفی اشکوری در آن زمان یکی از این طلبههای جوان بود. همین نقدهای شریعتی در سخنرانیهایش در حسینیهی ارشاد و هجوم انتقادهای فراوان روحانیت سنتی آن زمان، نیز اختلافات بین او و برخی روحانیون فعال در حسینیه ارشاد نظیر آیتالله مطهری، کافی بود که روحانیِ طرفدار شریعتی بودن یک موقعیت عجیب باشد.
انقلاب ۵۷ در سیری تاریخی به صدرنشینی روحانیت و مغضوب شدن شریعتی رسید. شریعتی که کتابهایش با تیراژهای چندصدهزارتایی منتشر میشد و برای بزرگداشتش هم «سالگرد هجرت» میگرفتند و هم «سالگرد شهادت»، ناگهان حتی برگزاری یادبود سالگرد درگذشتش با مشکلات فراوان و محدودیت و پس از مدتی حتی ممنوعیت مواجه شد. در کنار این سیر روحانیت وارد دستگاه قضا و دولت و قانونگذاری شد. در چنین موقعیتی یوسفی اشکوری بر سر دو راهی یک انتخاب قرار گرفت. او به راحتی میتوانست در جو و فضای آن روزهایِ این دیار راهی مرتبط با لباسش را برگزیند که قطعاً و یقیناً با توجه به سوابقش و دانستههایش راهی بود هم سهل و بیدغدغه و هم همراه با مواهب مادی برای یک زندگی راحت و بیدردسر؛ اما یوسفی اشکوری به علایقش، به شریعتی، وفادار ماند و راه دوم را برگزید، راهی که سرنوشت و سرگذشتی دگرگونه برایش رقم زد، راهی که در آن نه از موقعیتهای فرادستی خبری بود و نه از مواهب مادی.
او در مجلس اول جزو فراکسیون مغضوبینی بود که آن روزها «لیبرال» خوانده میشد. پس از آن در سالهایی که گفتن و نوشتن از شریعتی چندان ساده نبود، از شریعتی گفت و نوشت و برایش یادنامه و دفترهای احیا را منتشر کرد. از مؤسسان دفتر پژوهشهای شریعتی شد و عضو شورای سردبیری ماهنامهی ایران فردا. نهایتاً پس از مراجعه به ایران به خاطر سخنرانی در کنفرانس برلین که بنمایههایش به اندیشهی شریعتی بازمیگشت، ابتدا به اعدام و پس از نقض حکم اعدام، به هفت سال زندان محکوم شد و بخش زیادی از این محکومیت را نیز گذراند. همین سیر زندگی اجتماعی او پس از انتخابش است که نام آن را پیکریافتگی سرنوشت و سرگذشت شریعتی میگذارم.
شریعتی از همان ابتدا و از نخستین روزهای پس از انقلاب ۵۷ تا همین امروز همواره از سوی طیفها و جریانهای متفاوت و گاه متعارض، متهم است که مسئولِ اصلی وضعیت کنونی ما است. تا مدتها این اتهام عمدتاً از سوی «منافعباختگان» در انقلاب ۵۷ ترویج میشد، با پیشروی سیر وقایع و دگردیسی برخی نفرات، اندیشهها و جریانها، امروز کسانی داعیهداران اصلی این اتهامزنی هستند که گویی عملکردشان در دهۀ ۱۳۶۰ و مسئولیتشان در به وجود آمدن اوضاع و احوال کنونی را فراموش کردهاند؛ کسانی که در دههی ۱۳۶۰ در به ظاهر بهترین تعبیر مدعی بودند شریعتی «شور میدهد نه شعور»، «تفکر شریعتی برای ویران کردن خوب است اما به کار ساختن نمیآید» و البته «اکنون که پس از انقلاب موسم سازندگی است دیگر باید شریعتی را کنار گذاشت».
البته شریعتی نیازی به تبرئه کردن ندارد؛ اما امروز برای نسل جوان که شاید دیگر علاقه، وقت یا حوصلهای برای پیگیری وقایع و خواندن دربارهشان نداشته باشد، بهترین راه برای نشان دادن درجهی مسئولیت شریعتی و تفکر و راه او در به وجود آمدن وضعیت کنونی، نشان دادن سرنوشت و سرگذشت کسانی باشد که به راه و اندیشهی او، دستکم در کلیاتش، وفادار ماندهاند؛ یکی از بهترینِ این نفرات قطعاً حسن یوسفی اشکوری است. امروز میتوان به سادگی، هم برای نشان دادنِ ممکن بودنِ ایستادن بر آرمان و اعتقاد، و هم برای نشان دادنِ نمونهای از پیکریافتگی سرنوشت راه و اندیشهی شریعتی و مسئولیتش در ایجاد اوضاع و احوال کنونی، با اطمینان خاطر انگشت اشاره را به سوی حسن یوسفی اشکوری نشانه رفت. سرگذشت یوسفی اشکوری به ما میگوید از همان ابتدا راه و روش و اندیشهی شریعتی گام به گام و مرحله به مرحله و البته با سرعتی باورنکردنی از حیات اعتقادی و اجتماعی ما حذف شد. حسن یوسفی اشکوری نمونهای کامل از میان صدها نمونه برای نشان دادن این حذف است.