بهار انقلاب که سپری شد و باد خزان خشونت و سرکوب که وزید پرندگان بسیاری از سرما و بیم صیاد کوچ کردند؛ بسیاری از آنان که ماندند لبگزیده که چه شد که گل ها پرپر شدند.
این خشونت از کجا پدید آمد. چه شد که یاران و همسنگران تیغ بر روی دوست کشیدند و همسایه حرمت دوستی سالیان را نگه نداشت.
کم کم زمزمهها و گلایهها فریاد شد «مرگ بر انقلاب»؛ که انقلاب نجاتبخش نیست، بلکه ویرانگر است آن یکی طوفانش خواند و دیگری سیلاب. یکی آتش دانست که بر خرمن جامعه میافتد و آن دیگری آن را به تیری تشبیه کرد که در طویله گاوها شلیک شود و «گاوهای رها شده همه کس ر بر سر راهش لگد کوب میکنند.»
اندک اندک این گلایههای موردی شکل فلسفی گرفت که تاریخ نشان داده انقلاب طوفانی است ویرانگر که میآید و همه جا را به ویرانی میکشد. انقلاب فرانسه و شوروی و چین تحسین نمیشد بلکه شیوه تحول تدریجی انگلستان بر آن آتش فشانها برتری یافت و چه انقلابیون بسیاری فریاد برداشتند که «مرگ بر انقلاب»؛ بلایی که دیدیم با ما چه کرد. ایرانیان را ناگزیر کرد که سر در جهان بگذارند و کشور ایران را هم صدسال به عقب رانند. البته این فریادها بیشتر از دهان بخش متجدد جامعه بر میآمد و کم کم به اقشار دیگر سرایت میکرد.
در تحسین انقلاب
سخن از دست آوردهای انقلاب و مدعی شدن که دستاوردهای انقلابات به ویژه انقلاب ایران که ایرانیان ویرانگرترینش میدانند جسارت بسیار میطلبد و از پیش میدانم بیش از آن که عموم خوانندگان نوشته را به پیشگاه عقل ببرند و در مسلخ دل خونینشان سر میبرند و بجای داوری به ستیز با آن بر میخیزند. بر طبل اتهامات میکوبند که نویسنده در پی رضایت دل اربابان قدرت است تا بیان درد ملت.
پیش از ورود به مطلب ذکر یک نکته بسیار اساسی است و راه را بر بسیاری از کج فهمیها میبندد:
حساب انقلاب را از حساب حاکمان انقلاب جدا کنید
حاکمان و رهبران انقلاب کوتاه مدتی زمام انقلاب را بر دست میگیرند. یا با شکست انقلاب آنان نیز از صحنه قدرت بر کنار میشودند٬ یا دگرگونه شده و دارای هویتی تازه و مناسب شرایط میشوند. اما اثرات انقلاب دیرپا است. آنان که انقلاب را به گربادی عظیم و آتش فشانی مهیب یا سیلابی ویرانگر تشبیه کردهاند بر خطا نرفتهاند. این بلاها نه قابل پیشگیری هستند و نه به اراده ما میآیند. هر زمان که شرایط آن فراهم شود به وقوع میپیوندند و یکی از شرایط ویژگی فرهنگی آن جامعه هستند. اما آن همان سیل ویرانگر و طوفان است که طبیعت را بارور میکند و یا آن آتش فشان است که ذخایر عظیم درون زمین را در دسترس ما قرار میدهد.
انقلاب فرانسه که جهان را دگرگون کرد و مفاهیم شهروندی و برابری در برابر قانون را وارد فرهنگ بشری کرد و دوران ارباب و رعیتی را به سر آورد و سرمایه داری را جایگزین دوران ارباب و رعیتی کرد چنان کشتاری و قساوتی در آن رفت که نیاز به گیوتین بجای قطع سر با شمشیر پیش آمد؛ روبسپیر مخالف اعدام٬ بیشترین اعدام را نه از ضدانقلاب که انقلابیون کرد.
از سر سرخوردگی انقلاب بود که مردم به دنبال رهبر قدرتمندی به نام ناپلیون بناپارت رفتند. اما دیری نشد که بتهوون و فرنسیسکو گویا پشیمان از حمایتی که از او کردند٬ یکی نام سمفونیای را که به افتخار وی ساخته بود عوض کرد و با عنوان ساده سمفونی شماره ۳ اجرا کرد٬ دیگری شاهکاری آفرید که در آن تابلو جنایات لشگر انقلابی فرنسه را به تصویر کشیده شد.
فرانسویان ناامید از ناپلیون و سر به زیر افکنده از گناه انقلاب کردنشان به سراغ خانواده سلطنتی لویی٬ که بر علیه آن انقلاب کرده بودند٬ برای اداره مملکت رفتند. این رفت و برگشت حاصل از احساس پشیمانی از انقلاب سبب شد که جمهوری کنونی فرانسه جمهوری پنجم خوانده شود.
انقلاب شوروی در کشوری به ثمر رسید که بر مبنای سنت «برواژ» رعیت با زمین یک جا فروخته میشد و هیچ رعیتی حق سفر بدون اجازه مالک روستا نداشت. درست است که استالین و رهبران دیگرش جنایات عظیم کردند اما همان کشور عقبمانده تبدیل به یکی از دو قدرت بزرگ جهان شد و نخست آنان بر کره ماه قدم گذاشتند.
همچنین مردم این کشور بعد از انقلاب در بسیاری از زمینهها از جمله ورزش پیشرفت غیرقابل تصوری کردند. حتی در عکس العمل به آن نظامهای سوسیالیست و دولت های رفاه در اروپا به وجود آمدند.
در مورد چین و بیرحمیهای انقلاب فرهنگی آن بسیار گفته شده است. گفته میشود حاصل نظریه جهش به جلوی مائو مرگ پنجاه ملیون چینی بود. اما با تمام این فجایع کشوری که چنان حقیر و ذلیل بود که رهبرش طی نامهای با تضرع از ملکه انگلستان خواسته بود تا آنان را مجبور نکنند که تریاک بخرند. بلایی که چند عضو خانوده خود او را نابود کرده بود. اما نه او نه دیگر استعمارگران حاکم غرب به این درخواست کمک انسانی او وقعی نگذاشتند و هر جنبش مخالف فروش تریاک را به شدت سرکوب کردند. انقلاب چین از این کشور مفلوک که کمتر از یک سوم جمعیت آن نوشتن و خواندن میدانستند٬ ابر قدرتی شده خار چشم دیگر ابرقدرتهای جهان. کشوری که دیگر کسی در آنجا گرسنه سر بر بالین نمیگذارد و مریضی از بیدرمانی نمیمیرد و کشوری توان تعیین تکلیف بر او را ندارد.
با این پیش درآمد اگر در این نوشته از دست آوردهای انقلاب ستایش میشود٬ به هیچ عنوان بیانگر تایید عملکرد حاکمان آن نیست.
در ذیل طی چند نوشته پاره ای از این دست آوردها را بر میشمارم
زنان
از زنان آغاز میکنم که هم شناخته شدهترین هستند و هم شیوه مبارزاتی آنان بهترین الگو ی مبارزاتی است. آنان نشان دادندکه لاءتسو «متفکر بزرگ چین» درست گفته که آب برنده ترین سلاح دنیا است. هر راه را بر آن ببندی از راه دیگر میآید و در نهایت حریف را از پای در میآورد٬ حتی اگر کوهساری عظیم و سنگ خارا باشد.
حدود بیست سال پیش شاگردانم پرسیدند «چه گونه است که زنان هند و پاکستان و بنگلادش و فیلیپین از زنان آمریکا در سیاست پیشرفتهترند. در این کشورها مردم برای بالاترین مقام کشورشان زنی را انتخاب میکنند ولی در آمریکا حتی یک زن کاندیدای ریاست جمهوری نمیشود و جامعه تصور یک رییس جمهوری زن را ندارد.» به آنها پاسخ دادم در آن کشورها این زنان به خاطر پدر یا شوهرشان انتخاب میشوند و انتخاب آنان تاثیر چندانی بر توده زنان جامعه ندارد. در حالی که در آمریکا زنان به خاطر لیاقت و مبارزات خودشان انتخاب میشوند. این منتخبین نشان درجه واقعی رشد و آزادی زنان جامعه هستند. صبر کنید رشد با افزایش قدرت زنان در جامعه تا رسیدن به مرز واقعی برابری زنان و مردان نوبت کسب مقام ریاست جمهوری هم میرسد.
ایران نه در مقایسه با کشورهای پیشرفته جهان٬ بلکه در مقایسه با کشورهای همسایه٬ عقب ماندهترین و مردسالارانهترین قوانین را در مورد زنان دارد . ولی به اعتراف همگان زنان ایران از زنان تمام منطقه آگاهتر و پیشرو ترند. این خود نشان میدهد که چه گونه مردم گاه میتوانند دهها برابر از حکومتشان پیشرفتهتر باشند.
سالهای اول انقلاب فرد آگاهی به من گفت «این ملایان حاکم با دست خود زنان را بلای جان خود خواهند کرد. اینان برمبنای نیازشان زنان را به میدان میآورند اما نمیدانند این غولی که از بطری بیرون میآورند را دیگر نمیتوانند درون بطری کنند و دیر یا زود این غول بلای جان خود آن ها میشود.» گفتم اما این فعالیتها برنامهریزی شده و با هدایت مردان است. اینان زنان را به تظاهرات میکشانند و به جبهه میفرستند و به عنوان بسیجی و غیره اسلحه به دستشان میدهند لذا هر زمان که خواستند با نهیب مردشان به خانه بر میگردانندشان. گفت تو فکر می کنی زنی که در روز چند مرد یا زن را بازداشت کرده و به نیروی اسلحه اش آنها را جلو انداخته و به پاسگاه و کمیته و غیره برده است شب که به خانه بر میگردد همان زن ضعیفه ترسیده از مردش هست به ویژه که حال حقوق هم میگیرد و بخشی از مخارج خانواده را تامین میکند.
در اخبار خواندم که زنی در نیکشهر بلوچستان برای شهرداری انتخاب شده. اگر میخواندم ایران توانسته فضانوردی را در کره ماه پیاده کند٬ باورش برایم آسانتر بود. زیرا در سال پنجاه که اولین کتابم را در مورد بلوچستان چاپ کردم و آن نخستین کتاب در مورد بلوچستان بود٬ با آن که چند سالی در انجا پرسه زده و از سوی مردم پذیرفته شده بودم٬ دو سال بعد که همسرم را با خود بردم و بسیار محبت کردند چون ماه عسلمان بود و قصد اقامت احتمالی.
به او گفتم در میان زنان که هستی سوالات مورد نظرم را بپرس زیرا برای من حتی پس از این همه سال و پذیرش از سوی مردم امکان گفتگو با زنان ندارم . زنان این جا٬ جز زنان طبقات پایین در بیرون از خانه دیده نمیشوند. آنان عموما ستری هستند که حتی پسرعموها و پسرخاله هایشان هم آنان را نباید ببینند و اگر باید بیرون بروند٬ شب می روند و یا در مسیری که مردی حتی آنان را در لباس پوشیده هم نبینند.
در همین نیک شهر مشکل دکتر آن بود که برای زدن آمپول نه تنها شوهر یا پدر و برادر زن باید در اتاق باشد٬ بلکه سوراخی در پیراهن زن میبرند تا از آن سوراخ آمپول زده شود. حال چگونه میتوانستم باور کنم که درظرف چهل سال در جامعهای که پیش از قرون وسطی زیست میکردند٬ مردان تن به انتخاب یک شهردار زن داده باشند. تحولی که در غرب چندین قرن طول کشید.
گفتگو با خانم حمیرا ریگی تا حدی بر این تاریکی نوری میافشاند. او ۲۵ ساله بود که فرماندار مومن و شریف چابهار با وجود مخالفت همگان وی را بخشدار مرکزی شهر چابهار کرد. او میگوید مدتها در هر سفر مردان حتی برای کارشان با من صحبت نمیکردند و به وقت ضرورت شوهرم را خطاب میکردند. بارها بزرگان محل و فامیل بلند میگفتند این ننگ و بیناموسی است که زنی بر مردان مسلط شود. حتی عریضهای را که ناگزیر برای من نوشته بودند را به زنانشان دادند که به دفتر من بیاورند.
او در عمل نشان داد که از مردان کاراتر و در توسعه شهر موفقتر است. اما درنهایت دلگیر از این توهین ها و حق ناشناسی ها بخشداری را رها کرد و متصدی ////شد که با مردم کاری نداشته باشد. اما چند سال بعد مردم شهرستان قصر قند و حتی ریشسفیدان شهر با شعری که در وصف او سروده بودند نزدش رفتند و خواهش کردند لطف کرده و فرمانداری قصر قند را که یکی از شهرهای بزرگ بلوچستان است بپذیرد؛ و او شرمنده از این همه سپاس و قدر دانی آن را پذیرفت.
این داستان منحصر به این شهر نیست که در این محرومترین استان سال گذشته ۴۳۵ زن با رای مردم به عضویت شوراهای شهر و روستا برگزیده شدند. سامیه بلوچی شهردار کلات شد. شهر دلگان شهرداری را انتخاب کرد که جوان ترین شهردار استان بود. خانم مهناز محمدی شهردار شهر اسپکه شد. منطقهای که در سالهایی که من در آن جا بودم راه ماشین رو نداشت. به عضوپیت شورای نوگور گرانکشان انتخاب شد تا به گفته خودش سوزن دوزی را که ازمنابع درآمد زنان روستا است رونق دهد.
مرضیه اعلم عضو شورای شهر همایون شد٬ در حالی که همه ریش سفیدان بر آن بودند که انتخاب نخواهد شد. ساره باور رییس آموزش و پرورش نیک شهر شد. در این لیست در همین خانم معصومه یرند فرماندار شهرستان هامون شد وخانم /// معاون استاندار //// که از مشوقین سخت کوش زنان در شرکت در فعالیت های اجتماعی است. به طور کلی ۱۶ در صد مقامات استان در دست زنان است. اینان حتی یک نماینده مجلس خود را از میان زنان انتخاب کردهاند.
درست است که در اثر توجه ویژه دولت٬ به ویژه دولت آقای روحانی و انتصاب استانداران لایق و فرهیخته٬ زنان این عقب مانده ترین استان کشور رشد استثنایی داشتهاند٬ اما این روند رشد از پایین زنان در بیشتر نقاط کشور در حال جریان است. از جمله در استان های کرمانشاه٬ ایلام، ارومیه و سنندج، ۵۴ زن به عضویت شوراهای شهر و روستا انتخاب شدهاند. در اردبیل خانم زهرا قدیمی و در بندر عباس خانم فاطمه جراده به ریاست شورای شهر برگزیده شدهاند. در مشهد و یزد و اراک زنان به عضویت شورا انتخاب شدهاند. در آذربایجان شرقی خانم بدر آذر اولین شهردار استان شد و زنی که پیشتر شهردار منطقه چهار تبریز بود. شهردار شهر سهند از توابع اسکو نیز زن است. در تهران تعداد اعضای زن منتخب شورای شهر از سه نفر به شش نفر افزایش یافته است.
رپیس شورای شهر رباط کریم خانم پریسا ایدانلو است. هم چنین به ترتیب خانم هایی سوسن سلیمانی٬ فایزه عبداللهی٬ ستاره فتاح پور و زهرا حاتمی منفرد به ریاست شورای شهرهای کنگاور٬ گرگان٬ سردشت و مهاجران انتخاب شده اند. خانم اعظم صمصامی با داشتن مدرک کارشناسی از دانشگاه شیراز شهرداری شهر آب پخش در استان بوشهر را با تمام محرومیتهایش پذیرفته است. خانم شکوفه شهابی با داشتن مدرک کارشناسی معماری شهردار شهر تازه تاسیس شده در گزحاجی آباد در استان هرمزگان شده است.
این رشد تنها در زمینه سیاسی نیست که زنان چون آب هرجا راهی پیدا کردهاند و وارد عمل شدهاند. در حالی که حکومت از ورود زنان به استادیوم برای تماشای فوتبال جلوگیری میکند٬ در بسیاری از شهرها زنان تیم فوتبال و فوتسال یا فوتبال درون سالنی تشکیل دادهاند و چند سال است که لیگ مسابقات کشوری دارند.
هیچ یک از این دست آوردهای بزرگ از صدا وسیما و رادیو و تلویزیون پخش نمیشود. این بیتوجهی و بیمهری نه تنها از سوی حکومت٬ بلکه شامل رسانههای خارج از کشور هم میشود. آنان در حالی که اخبار ستم در مورد زنان را٬ برای مقاصد سیاسی٬ با وسعت تمام پخش میکنند اما به این دست آوردهای بنیانی و مردمی و تحسن برانگیز نمیپردازند. گویا پخش دست آوردهای زنان را نیز امتیاز دادن به حکومت میدانند.
گفتنی است که همه این افتخارات با سختی بسیار و مبارزه علیه تعصبات قومی و جنسی و مذهبی به دست میآیند. آن هم نه آسان٬ که در بسیاری از موارد ناموفق بودهاند. از جمله در شهر رشت تنها یک زن توانسته به عضویت شورای شهر رشت با ۴۰ عضو انتخاب شود. زنان نامزد برای انتخاب به عضویت در شورای شهرهای کهکیلویه و بویر احمد و یاسوج هم موفق نشدند.
آنچه در این انتخابها باعث امید و به آینده است دو عامل است: ۱ـ اینان عموما منتخب مردم هستند نه منتصب از بالا ۲- این حرکت از پاییین ترین لایه اجتماع شروع شده.
این دستیابی به مقامات انتصابی و از بالا نیست که دامنه تاثیرش در قشر محدودد نخبگان باشد ـ امری که در زمان شاه معمول بود ـ آن زمان با وجود آن که زنانی به مقام وزارت رسیدند و یا روسای نهادهای شیر و خورشید یا سازمان زنان سازمان زنان و کانون پرورش فکری شدند. اما با تمام مزایای این انتصابات و با وجود تمام تلاش صادقانه آن زنان این موقعیتها تاثیر چندانی در جامعه نداشتند و در حقیقت آنان از نظر مردم آنان اعضای همان کلوپ مردان حاکم بودند اما این رشد فراگیر و مردمی و از پاپینترین بخشهای جامعه برگشت ناپذیر است و هر حکومتی بیاید قادر به مهار این رودی که به راه افتاده نخواهد بود رودی که هر روز فرآگیرتر میشود و مزارع ذهنی مردمان را سرسبزتر میکند.
20 پاسخ
ایشان یادشان. رفته.بگوید.مردم این قشر.درحسرت.. یک حکومت.وایدئولوژی…..را
هم خوب شناختند.مهمترین
ستایش. همین است
امیدوارم که عنوانه مقاله بعدی آقای برقعی “در ستایش دوران طلائی امام” نباشد.
آرش
از آقای برقعی اینچنین سطحی نگری بعید است. پیشرفت زنان در ایران دست آورد انقلاب؟! شوخی میفرمائید. با این استدلال لابد گسترش اینترنت و تکنولوژی در ایران امروز هم دستاورد انقلاب است.
زنان ایران “علیرغم” انقلابی که بطور سیستماتیک آنها را به عقب راند پیشرفت کرده اند نه “به خاطر” آن. اتفاقا به دلیل جهش بزرگ پیش از انقلاب که زنان را از اندرون به در آورد انقلاب، با تمام تلاش، موفق نشد آنها را به سوراخ برگرداند.
سلام همه دستاورد ها را که شمردید مبارکست اما اینها حاصل انقلاب نیست حاصل زمان است . یک سال این زمان معادل هزار سال قرون وسطی است..انقلاب همان ویرانی است…دستاورد انقلاب فرانسه دیکتاتوری ناپلون وروسیه استالین بود ..آنچه شما می پندارید دستاورد عقل منظق و فلاسفه این کشورهاست نه انقلاب….درد بزرگیست که هم زمانی در رویداد را با علت ومعلول اشتباه بگیریم
آقای برقعی یادت رفت بگویی که این انقلاب.از منظر شناختی که توده عامی بیسواد وکمسواد از
قشرسازمان یافته.وپرورش داده
شده.شاه احمق.ومشاوران. ….
کسب کردند.چقدر مهم و
ضروری وتاریخی. بوده وهست
روح.پدر شاد که هیچوقت برای
آخوند کار نمیکردو اوایل انقلاب
هم.میگفت. این.قشر.مفت خور
یک حکومت طلب دارد.و از خوش
شانسی آنها خورده بود به مبارزه
ضد کمونیستی.شوروی که به اشغال.ولشگر. کشی اطراف.چاه های نفت.رو آورده بود.
تمام.فجایع.انقلاب اسلامی.ارزش
این را دارد.که نظر اکثریت مردم
نسبت به این قشر .و خرافات .آموزه. هایشان. در حوزه ها
صد و چند درجه.برگشته.وتا . صدو هشتاد درجه.مدتی دیگر.
ادامه.این انقلاب لازم است.
چون اینبار. دیگر تاریخ.ومنور
فکرها.خیانت. آنها رامانند. مشروطه.ونهضت . نفت.فراموش
نمیکند.
حاصل.۵۰ سال مطالعه ومشاهده.
و….من
مقاله بسیار اموزنده ای بود. اما زنانی هم هستد وقتیکه به مسند قدرت مینشینند چشمهایشان رابسته و فرمان تیر اندازی به شورشیان ناراضی از شرایط موجود را داده و باد به غبغب میاندازد . زنان شجاع و مبارز هم در دوسداقهای رژیم کم نیستند که حتی بخاطر ارمانشان از دیدار عزیزانشان محرومند. شاید هم جکومت برای نمایش و تبلیغات در نقاط دور افتاده دارد این نمایشها را به نفع خود مصادره میکند . اگرچه گامیست به سزا. بنطرم اگر در رشت زنی نتوانسته گوی سبقت را از مردان برباید بعلت هوشیاری و اگاهی قاطبه زنان و مردان رشت ورشد اگاهی انان از زمان جنبش مشروطه و قیام میرزا کوچک خان تا به امروز هست که نمیخواهند به مهره نطام تبدیل بشن و نه بخاطر مرد سالاری در رشت.
خیلی جالبه که این حضور رو بواسطه انقلاب میدونین. اتفاقا باید دید اگه همچین حکومت متحجری نداشتیم این حضور و مشارکت به چه ترتیب بود مردم به دلایلی انقلاب کردن یکیش همین دیده شدن و شنیده شدن و مشارکت بود. حالا بعد چهل سال با وجود رشد سریع خیلی چیزها توی دنیا بعضی ها هم پیدا میشن این مشارکت زنان رو ثمره همچین انقلابی میدونن. اینم نظری هستش!
با سلام خدمت آقاى برقعى گرامى
چینى ها مى گویند آتشبازى بازى دلربا و زیبایى است به شرطى که در خانه دیگران انجام شود.
انقلاب هم همینطور است.انقلاب و انقلابیگرى اگر ثمرى داشته باشد میوه اش به دیگران مى رسد و کشور و انقلابیون از آن نصیب و بهره اى نمى برند.
مى فرمایید “در عکس العمل به نظام هاى سوسیالیستى دولت رفاه در اروپا به وجود آمد” همین فرمایش شما، اگر آنرا صحیح فرض کنیم، درستى ادعاى بنده را ثابت مى کند.
از اینکه بخش مهمى از زنان ایران پس از انقلاب وارد عرصه فرهنگى و اجتماعى شده و بخش بزرگى از فارغ التحصیلان دانشگاهها از زنان هستند شکى وجود ندارد ولى جنابعالى چرا آنرا نتیجه انقلاب اسلامى و حکومت حضراتِ دامت برکاته مى دانید؟ مگر نه این است که زیر ساختهاى ضرورى براى این رشد قبل از انقلاب فراهم گردیده بود
با تشکر محسن
حالا ممکنه لا اقل به ایشون که این همه اطلاع در مورد زنان بویژه قشر کم در امد کشرومان آرائه دادندبخاطر دو اشتباه خیلی مهم نمره هیجده بدیم. آقای برقعی نمیوتسته برای معلمان املا و انشا مقاله نوشته
آقای برقعی ملاحظه کنید که منتقدانی دارید. این همه اطلاعات در مورد زنان نوشته اید که واقعا با ارزش و نوبرند. اونوقت معلمان املا و انشا فقط در کمین هستند که نه چهل تا بلکه یازده تا – یا بهوا رفته ونه به ماه – خیلی خوب، دوتا غلط، هیجده که میگرد. بیخود نیست که میگن ایرانی جنس ایرانی بخر.
در تحسین انقلاب. زنی در نیکشهر بلوچستان برای شهرداری انتخاب شده.در نیک شهر مردان تن به انتخاب یک شهردار زن داده باشند. تحولی که در غرب چندین قرن طول کشید. خانم حمیرا ریگی فرماندار مومن و شریف چابهار.مرضیه اعلم عضو شورای شهر همایون شد.رپیس شورای شهر رباط کریم خانم پریسا ایدانلو است.این همه پیشرفت و من بی اطلاع بودم.تشکر از استاد و افسوس که در کلاس درس شما حضور نداشنم
آقای فرخنده حد درک شما از مسائل در همین حد است. بیهوده نیست که در چند جبهه سینه میزنید: اتحاد جمهوری خواهان، اصلاح طلبان، طرفدار کمیته گذار “به ناکجا آباد” و ….! آقای محترم اینکه شوروی اولین انسان را دور کره ماه گرداند و سپس امریکا ادعا دارد که روی کره ماه قدم زده است زیاد مهم نیست. این مسئله سفر به فضا یا قدم زدن روی ماه آنجا اهمیت پیدا میکند که بدانیم شوروی در حالی انسانی را برای اولین بار در تاریخ به فضا فرستاد که کشوری جوانی بودکه انقلاب، جنگ داخلی و از همه مهمتر جنگ جهانی دوم با بیش از ۲۰ میلیون قربانی را پشت سر گذاشته بود. و امت امریکای شما چطور؟ آقای مخترم منظور نویسنده را من اینگونه میفهمم که انقلاب علیرغم قربانیان و دردهای فراوانش دستاوردهایی هم دارد، در فرانسه چنین بوده، در شوروی، چین و ایران نیز. انقلاب ۵۷ را با حکومت اسلامی یکی دانستن شاید برای شما زضایت بخش باشد، اما برای من دروغی بیش نیست. انقلاب از ۲۲ بهمن به دست نا اهلان افتاد ولی مردم تا به امروز بدتبال بازپسگیری حق خود برای گشودن راه فردای خود میباشند.
آقای برقعی گرامی، چرا چند گل انقلاب را می بینید اما از هزارها میوه و محصول گندیده انقلاب سخن نمی گویید؟ تاز انقلاب بسیاری گل ها که می توانستند شکفته شوند را پرپر کرد. فقط در گلستان نگردید، خارستان ها هم ببینید. از دست رفته ها آیا قرار نیست در جدول محاسبات کارنامه انقلاب جایی داشته باشند؟
نگاه آقای برقعی به تلفات انقلاب شگفت انگیز است: “۵۰ میلیون کشته در چین، اما در چین امرورز کسی گرسنه نیست.” شوروی پیشرفت در عرصه ورزش و فضا داشت.” البته در کنار میلیونها قربانی استالین در گولاگ ها. آیا درست و عادلانه و اخلاقی است که یک حزب یا یک ایدئولوژی با وعده بهتر کردن زندگی آیندگان، تسخیر فضا و یا مدال های قهرمانی بسیار در میدان های ورزشی از روی نعش میلیونها شهروندش بگذرد؟ غیبت نگاه حقوق بشری در این نوشته ایشان در مدح نوستالژیک انقلاب، بویژه از این رو که آقای برقعی معولا که به حقوق بشر و الزامات آن وفادار هستند، تعجب برانگیز است. کشورهایی هم هستند که هم مدال های زیادی گرفتند و می گیرند و هم در عرصه فضا پیشرفت کرده اند بدون اینکه لازم باشد بخشی مهمی از جمعیت کشورشان را زیر چرخ “توسعه” یا به نام ساختمان سوسیالیسم له کنند.
نگاه آقای برقعی به تلفات انقلاب شگفت انگیز است: “۵۰ میلیون کشته در چین، اما در چین امرورز کسی گرسنه نیست.” شوروی پیشرفت در عرصه ورزش و فضا داشت.” البته در کنار میلیونها قربانی استالین در گولاگ ها. آیا درست و عادلانه و اخلاقی است که یک حزب یا یک ایدئولوژی با وعده بهتر کردن زندگی آیندگان، تسخیر فضا و یا مدال های قهرمانی بسیار در میدان های ورزشی از روی نعش میلیونها شهروندش بگذرد؟ غیبت نگاه حقوق بشری در این نوشته ایشان در مدح نوستالژیک انقلاب، بویژه از این رو که آقای برقعی معولا که به حقوق بشر و الزامات آن وفادار هستند، تعجب برانگیز است.
با سلام. مسلما حضور زنان در هر مقامی باعث سر فرازی است. آن دوست آگاه شما هم درست حدس زده بود چون الان زنان شیر دل ما در جبهه اول مبارزه با ظلم است. اما توجه داشته باشید تا زمانیکه حکومت، حکومت نعلین با سر نیزه است، با یک فرمان امام جمعه شهر، زن شاغل، به زن خانه نشین تبدیل میشود. سالها به ما گفتند که ، برای جلوگیری از هرج و مرج؛ باید دو دستی به همین آخوندها چسبید و با اصلاحات گام به گام به سوی آزادی رفت. متاسفانه این نظریه کار نکرد. خودمان را گول نزنیم؛ جمهوری اسلامی مثل قطاری است ترمز بریده که ما را به قعر دره خواهد انداخت. من امیدی ندارم که فردا روشن تر از امروز باشد.
درمورد پست قبلی که من فرستادم: شاید آقای برقعی فقط بد فرموله کرده اند و ظاهرا منظورشان این بوده که یکی از دو کشور امریکا و شوروی برای اولین بار به کره ماه قدم گذاشتند.
سلام جناب برقعی ، تعداد اعضای شورای شهر رشت ۱۱ نفر هست
ظاهرا آقای برقعی دچار اشتباهی شده اند در این مقاله خود. شوروی ها برای اولین بار انسان به فضا فرستادند و نه به کره ماه.
۱ – انشای خوبی نیست . شاید وقت امتحان کوتاه بوده و نویسنده وقت پاکنویس نداشته است .
۲ – انقلابها اتفاق می افتند . کسی انقلاب نمی کند . تا اینجا حق با نویسنده است ، اما ملتهایی که دوران زندگی آنها به انقلابها گره میخورد ، نمیتوانند به آینده تاریخ فکر کنند . آنها بناچار و بدرستی به زندگی خودشان ، دستگیریها ، زندانها ، شنکجه ها و اعدامها و همه عوارض انقلاب میاندیشند و با آنها درگیر میشوند. اکثریت مردم شانس نویسنده این مقاله و خود من را ندارند که به جای امنی پرتاب شوند ( اتفاقآ هردو قمی هستیم ) و خوش خیال بمانند . هیچکس دوبار زندگی نمی کند .
۳ – یوری گاگارین اولین انسانی بود که به فضا سفر کرد ، ولی قدم به ماه نگذاشت . اولین کسانیکه قدم به کره ماه گذاشتند ، دو فضانورد امریکایی بودند : نیل آرمسترانگ و ادوین آلدرین . اول آرمستراگ قدم به ماه گذاشت و بعد آلدرین .
دیدگاهها بستهاند.