«بی‌مسئولیت» کیست آقای زیدآبادی؟

علی کشتگر

آقای احمد زیدآبادی در گفتگو با سایت زیتون درباره شرایط کنونی ایران، نظام سیاسی حاکم، اصلاح طلبان و بیانیه اخیر میرحسین موسوی در حمایت از اعتراضات مردم، نظرات عجیب و متناقضی ابراز داشته که علی القاعده از یک صاحب‌نظر «مسوول» و «متعهد» بعید است. از آنجا که ایشان هم از بیانیه میرحسین موسوی با عبارت «بی گدار به آب زدن» و  «بی مسوولیتی»  انتقاد کرده و هم میرحسین موسوی را به سکوت دعوت کرده است برآن شدم که چند کلمه زیر را در پاسخ به فرمایشات ایشان بنویسم:

گفته‌اند:  «وضعیت ایران در عرصه‌های مختلف به گونه ای است که نظام سیاسی باید هر چه زودتر تصمیم های عاجلی بگیرد»  اما «آنچه آن (نظام سیاسی) را از تصمیم گیری بازداشته. همین شکاف درون قدرت است که «به نظرم اگر این مشکل به نحوی حل شود، تصمیم گیری های مشکل با پیامدهای بسیار گسترده در سیاست داخلی و خارجی اجتناب ناپذیر خواهد شد… به همین علت من یکپارچه شدن قدرت را مفید می دانم و این تقابل کنونی را در سطوح بالا منجر به آشفتگی بی دروپیکر تلقی می کنم».

صرف‌نظر از شباهت این حرفها با آرزوها و منویات آقای خامنه ای که اگر اصل ادعا درست می بود اشکالی نداشت، معلوم نیست آقای زیدآبادی چرا فکر می کند اگر قدرت کاملا یکدست شود، آقای خامنه ای تصمیمات مفیدی خواهد گرفت که منشاء «پیامدهای گسترده در سیاست داخلی و خارجی» ایران خواهد شد؟ با این ادعای بی بدیل و بی دلیل می توان گفت که منشاء همه بی تصمیمی ها و سیاست های کلان داخلی و خارجی که ایران را به این روز انداخته نه ماهیت حکومت و خود کامگی ولایت مطلقه فقیه و نه نگرش ایدئولوژیک هسته اصلی قدرت بلکه شکافهای درون جمهوری اسلامی و حضور همفکران اصلاح طلب آقای زیدآبادی در حاکمیت بوده است. گویی هسته اصلی قدرت می خواهد اصلاحات انجام دهد، اما اصلاح طلبان که البته وقتی شریک قدرتند همه جور همراهی با آقای خامنه ای دارند، مزاحمند!

 

براندازی در حال برند شدن است

 

مساله یکدست کردن حکومت سرابی است که هر دو ولی فقیه در تسویه ها و تصفیه های فراوانی که از سقوط بازرگان و عزل بنی صدر و سرکوب های دهه ۶۰ و عزل آیت الله منتظری تا حصر میرحسین موسوی و مهدی کروبی و غیره به دنبال آن دویده اند و به جایی نرسیده اند و این اساسا ربطی به بود و نبود اصلاح طلبان ندارد بلکه به ماهیت قدرت سیاسی روحانیون شیعه و برخی عوامل اجتماعی و تاریجی دیگر ایران مربوط می شود.

با این همه یادآور می شوم که از سال ۱۳۸۴ تا دو سال آخر دوره احمدی نژاد که او با خامنه ای زاویه پیدا کرد به مدت شش سال که ایران سالانه بیش از ۱۰۰میلیارد دلار درآمد نفتی داست حکومت یکدست بود و می دانیم که سیاستهای خارجی و داخلی حکومت از هر نظر بدتر شد نه بهتر، این مدعا که اگر استبداد حاکم یکدست شود تصمیمات بهتری برای مردم و کشور می گیرد تئوری من درآوردی جدیدی است که اگر از جانب آقای زیدآبادی به استدلال های علمی و منطقی مزین شود، ایشان از مقام یک روزنامه نگار و کنشگر پرسابقه به یک تئوریسین نوپرداز در عالم سیاست ارتقاء پیدا می کند. تا به امروز هم به لحاظ تجارب تاریخی و هم در عرصه استدلالات و تبیین های تئوریک، عقب نشینی حکومت های استبدادی از سیاست‌های جاری و پذیرش نسبی مطالبات مردم و پیشرفت اصلاحات به شکاف در بالا منوط بوده است.

اما آقای زیدآبادی با خوش‌باوری عجیبی برآن است که جمهوری اسلامی اگر یک‌دست و منسجم شود ممکن است به مطالبات مردم پاسخ مثبت دهد و اوضاع روبه راه شود. او می‌گوید:

[اگر خود سیستم پس از یکدست شدن] «تصمیم به اجابت مطالبات آنها (مردم معترض) بگیرد، دیگر چه دلیلی دارد که آنها (مردم ناراضی و معترض) نپذیرند. در هر اعتراض اجتماعی به خصوص با زمینه اقتصادی افراد می خواهند به حق و حقوقی برسند. آنها لزوما در پی انقلاب یا اصلاح نیستند. هر راهی که آنها را به حقوق شان برساند مورد قبولشان واقع می شود. قاعدتا گرهی که با دست باز شود کسی نمی رود آن را با دندان باز کند.»

گویی طبقه حاکمه رانت خوار و فاسدی در کار نیست، گویی منافع اقتصادی و سیاسی وانگیزه های عقیدتی پشتوانه سیاست‌های جاری جمهوری اسلامی نیستند و مشکل فقط یکدست نبودن حکومت است که انشاالله اگر حل شود جمهوری اسلامی احتمالا به خواست معترضان پاسخ مثبت می دهد تا گرهی که به دست باز می شود به دندان نیاز پیدا نکند و پس بهتر است به امید حل مشکلات کشور توسط حکومت یکدست شده همه برای مدتی ساکت شوند!

و سرانجام در مورد بیانیه میرحسین موسوی نخست می گوید من به بیانیه انتقاد نکردم، اما بلافاصله از موضع یک اصلاح طلب هم به بیانیه انتقاد می کند و هم به شخص میرحسین که بهتر بود در برابر این فجایع هول‌انگیز ساکت می‌ماند و دم نمی‌زد، ببینید:

«من به بیانیه میرحسین انتقاد نکردم بلکه در صدد شفاف سازی آن برآمدم و نوشتم که آیا این بیانیه چند خطی به معنای ورود به یک فاز جدید است؟ طبعا این پرسش را خود میرحسین باید پاسخ دهد نه کسانی که علاقمندند علایق خاص خود را بر بیانیه تحمیل کنند. قاعدتا اگر میرحسین به فرض، تغییر فاز استراتژیک داده باشد لاجرم باید برنامه ای هم برای آن ارائه وعده و عده ی خود را مشخص کند. آیا در شرایط حصر این کار امکان پذیر است؟»

این جمله استفهامی نفی‌کننده به این مفهوم است که بیانیه موسوی از حصر کار غلطی بود. و پیامدش هم آن است که  «آیا خطر برداشت آتش به اختیارها از سوی افراد از آن بیانیه نیست؟اینها مسائلی است که هر آدم سیاسی باید در پی پاسخ روشن به آنها باشد و گرنه همین طور بی گدار به آب زدن کار آدم سیاسی و متعهد و مسئوول نیست.»

 

براندازی در حال برند شدن است

 

با کدام منطق می توان مدعی شد که موسوی که پس از سال‌های طولانی حصر در برابر فاجعه کشتار صدها جوان معترض بیانیه حمایت از مردم و محکوم کردن کشتار آنها داده بی گدار به آب زده و کارش کار یک آدم سیاسی «متعهد و مسوول نیست»!

با چه استدلالی می توان مدعی شد که سکوت او مسئوولانه‌تر و متعهدانه‌تر بود؟ این که آقای زید آبادی همگان از جمله امضاء‌کنندگان بیانیه ۷۷ نفره حمایت از معترضان تا میرحسین موسوی را به سکوت دعوت می کند، بیش از آن که ناشی از مسوولیت و تعهد ایشان باشد نشانه نوعی توهم است. چرا که در یک جامعه به شدت ملتهب، پر تنش و پر تضاد نه چنین امر محالی شدنی است و نه «مفید».‌بیانیه میرحسین بازتاب و پیامدهای مثبت بسیاری در فضای سیاسی ایران داشته است. چرا که با شکست پروژه اصلاح طلبی و انحطاط گفتمانی اصلاح طلبان، پروژه دو قطبی‌سازی که فضا را به براندازان طرفدار خشونت و مداخله خارجی می داد و جنبش دموکراسی‌خواه و عدالت‌جو را به سود دو قطب طرفداران ولایت فقیه و براندازان خشونت گرا منزوی می‌کرد تا اندازه‌ای با شکست مواجهه شد و خون تازه‌ای در رگ‌های جنبش اصیل درون‌زا جاری کرد. بیانیه موجز، سنجیده و قاطع میرحسین موسوی نه تنها بی‌گدار به آب زدن نبود بلکه حرکتی به‌جا، بسیار مسوولانه، متعهدانه و ضروری بود. لذا با اجازه آقای زید آبادی باید عرض کنم که آنچه مشمول بی‌مسئوولیتی است همین دعوت همگان به سکوت، همین وعده اصلاحات از بالا در صورت یکدست شدن حکومت و ارائه تحلیل‌ها و تئوری های بی بدیل و بی‌دلیل است. پس با اجازه آقای زیدآبادی من خود ایشان را لااقل برای مدت کوتاهی به سکوت دعوت می‌کنم.

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

13 پاسخ

  1. تنها کسی که در بین تمام سیاسیون انقلابی تا حدود قابل قبولی همراه و هم صدای مردم غیر حزبی ماند ، میر حسین موسوی بود که حصر و بندش کردند.

  2. آفرین به شما آقای کشتگر!، قلم بسیار توانا و منطقی‌ دارید، با تشکر از شما ، امیدوارم به زودی مردم ایران زمین بر دشمنان پیروز شوند

    مسله اصلی‌ این ” اصلاح طلبان”، قدرت است ، سهیم بودن در قدرت!، این جنابان فکر بعد از رفتن نظام مقدس را می‌‌کنند، آیا این بی‌ سوادن که در رویا ” زمان طلایی امام راحل” زندگی‌ و به اصطلاح ” مبارزه” کرده ا‌ند، جایی در ایران فردا دارند؟؟ برای همین این تئوری‌های من در اوردی این جناب و همچنین “سید خندان” و جناب تاجزاده محترم!!

  3. آقای کشتگر محترم بعنوان یک فعال سیاسی که سابقا گرایشات چپ داشته حتما می دانند که هر انسانی دارای رسالتی است. زیدآبادی رسالتی جز دفاع از سلطه بلامنازع قدرتهای جهانی و منطقه ای ندارد. دغدغه زیدآبادی حفظ وضع موجود است. چرا؟
    از فردای کشتار رفقای شما در سال ۶۷، سیاست های تعدیل اقتصادی (نئولیرالیستی) در ایران به نحو احسنت بطوری که در هیچ کجای عالم نمونه ای برای آن در این حدت و شدت نمی توان یافت اجرا شدند. بعد از اعتراضات و متعاقب آنها کشتار مردم جان به لب رسیده در اسلام شهر و قزوین و مشهد، چاره را در این یافتند که این سیاست ها را با ماسک اصلاحات ادامه دهند. وقتی سست عنصری اصلاح طلبان (که قرار هم نبود که سفت عنصر باشند) برای مردم روشن شد و امید مردم به یاس تبدیل شد، کوتوله ای مضحک را به میدان فرستادند که همه چیز را به باد داد و آنگاه که لحظه جام زهر رسید دولت امید و تدبیر به کار آمد که مردم برای هشت سال دیگر سرکار بمانند.
    حال این شگرد حکومت هم رسوا شده. و اما زیدآبادی و سریع القلم و زیباکلام و همه مجیزگویان طبقه واقعا حاکم نگرانند. نگران فروپاشی سیستمی که در آن منافع اکثریت جامعه فدای منافع یک درصدی ها می شود، معلمانی را بخاطر اعتراض صنفی ۱۰ سال یا بیشتر حبس کرده و شلاق میزنند و یا بازنشستگانی که بخاطر اعتراضی مدنی با مشت و لگد گزمگانشان استقبال میشوند، و یا کارگر و دانشجویانی که بخاطر اعتصاب و اعتراض به حبس و تعزیر محکوم میشوند و یا در نهایت جان به لب رسیدگانی که که جواب حق خواهی خود را با گلوله میگیرند. این سیستم مطلوب این جماعت است. آینها بر سر سفره این سیستم «بزرگ» شده اند. اما در حین همه این جنایات آزادند تا در مدح امپریالیسم، رضا شاه و اربابانش و … «کتاب» بنویسند و یا گلو بدرند! این جماعت نان خوار این سیستم هستند. لذا تعجب از آنها نیست بلکه از شماست که نمی خواهید از توهمی که نسبت به این جماعت داشته و دارید،بیرون بیایید.
    مشکل سیاست های اقتصادی است که تنها و تنها به برکت استبداد دینی و بقیمت کشتار زحمتکشان و مدافعان راستینشان عملی شده اند. صحبت بر سر نئولیبرالیسم است که تشت رسوایی آن از شیلی تا الجزایر و لبنان و عراق و ایران از بام افتاده تنها چشم بصیرت میخواهد که آن را ببیند. اگر به این مسائل پی ببریم اعمال و رفتار زیدآبادی ها هم قابل فهم تر شده، وقتی بحث با آنان را به این مباحث بکشیم، سریعتر ماهیت اصلی خود را رو می کنند!

  4. ضمن احترام به آقای زیدآبادی عزیز،
    کاش جناب آقای زیدآبادی که خیلی هم در نوشتن و دادن تحلیل پرکارهستند به نصیحت خیــرخواهانه آقای کشتگر گوش دهنــد و برای مدتی سکوت اختیارنماینـــد

  5. آدم بعضی اوقات از بعضی فرمایشات عجیبانه ، شاخ در میاره . زیدآبادی طنزگونه میگوید که قدرت در ایران باید یکدست شود و بعد خیلی ساده آدرس میدهد که این هم به نفع خودشان است ( حاکمیت ) و هم به نفع مردم . سالهاست که آقای خامنه ای در ورطه های مختلف فریادشان بلند است که من گفتم و کسی گوش نداد ( منهم مثل شما مطلقآ این ادعا را باور ندارم ) . زید آبادی میگوید آقا یه نفر مسئول بشه تا ما ( مردم ایران ) بدانیم که چه دستی در کار است و چه کسی مسئول است تا یقه اورا مردم بگیرند . یعنی آدمی مثل علی کشتگر این مطلب را نمی فهمد ؟ رئیس یه نگاهی به پشت سرت بکن :” جنگ ترکمن صحرا ، دانشجوی خط امام ، برتو درود – برتو سلام ” . حالا هم که سی و هفت – هشت سالی هست که از پاریس تکون نمیخوری . این بخش ابدآ اشکالی نداره ، اما جان حاجی مردم را به انقلاب دعوت نکن و یا اگر دعوت میکنی ، یه سکانس از اونطرف پرده را هم نشونشون بده . زیدآبادی هم از زندان دیگه میترسه ( واقعآ ) و هم غم نان بچه ها را دارد . خوشحالم که شما از این دردها ندارید . پس انصاف را رعایت کنید .

  6. وقتی مصاحبه رو خوندم واقعا متوجه نبودم که طرف مقابل حسین شریعتمداری یا رسایی یا کوچک زاده یا عباسی است، به زیدآبادی باید تبریک گفت!

  7. آقای کشتگر محترم بعنوان یک فعال سیاسی که سابقا گرایشات چپ داشته حتما می دانند که هر انسانی دارای رسالتی است. زیدآبادی رسالتی جز دفاع از سلطه بلامنازع قدرتهای جهانی و منطقه ای ندارد. دغدغه زیدآبادی حفظ وضع موجود است. چرا؟
    از فردای کشتار رفقای شما در سال ۶۷، سیاست های تعدیل اقتصادی (نئولیرالیستی) در ایران به نحو احسنت بطوری که در هیچ کجای عالم نمونه ای برای آن در این حدت و شدت نمیتوان یافت اجرا شدند. بعد از اعتراضات و متعاقب آنها کشتار مردم جان به لب رسیده در اسلام شهر و قزوین و مشهد، چاره را در این یافتند که این سیاست ها را با ماسک اصلاحات ادامه دهند. وقتی سست عنصری اصلاح طلبان (که قرار هم نبود که سفت عنصر باشند) برای مردم روشن شد و امید مردم به یاس تبدیل شد، کوتوله ای مضحک را به میدان فرستادند که همه چیز را به باد داد و آنگاه که لحظه جام زهر رسید دولت امید و تدبیر به کار آمد که مردم برای هشت سال دیگر سرکار بمانند.
    حال این شگرد حکومت هم رسوا شده. و اما زیدآبادی و سریع القلم و زیباکلام و همه مجیزگویان طبقه واقعا حاکم نگرانند. نگران فروپاشی سیستمی که در آن در حین اینکه بخاطر منافع اقلیتی یک درصدی، معلمانی را بخاطر اعتراض صنفی ۱۰ سال یا بیشتر حبس کرده و شلاق میزنند و یا بازنشستگانی که بخاطر اعتراضی مدنی با مشت و لگد گزمگانشان استقبال میشوند، و یا کارگر و دانشجویانی که بخاطر اعتصاب به حبس و تعزیر محکوم میشوند و یا در نهایت جان به لب رسیدگانی که که جواب حق خواهی خود را با گلوله میگیرند. این سیستم مطلوب این جماعت است. آینها بر سر سفره این سیستم «بزرگ» شده اند. اما در حین همه این جنایات آزادند تا در مدح امپریالیسم، رضا شاه و اربابانش و … «کتاب» بنویسند و یا گلو بدرند! این جماعت نان خوار این سیستم هستند. لذا تعجب از آنها نیست بلکه از شماست که خود را به خواب زده اید. مشکل سیاست های اقتصادی است که تنها و تنها به برکت استبداد دینی و بقیمت کشتار زحمتکشان و مدافعان راستینشان عملی شده اند. صحبت بر سر نئولیبرالیسم است که تشت رسوایی آن از شیلی تا الجزایر و لبنان و عراق و ایران از بام افتاده تنها چشم بصیرت میخواهد که آن را ببیند.

  8. من با سلام به علی کشتگر گرامی و نیز آقای زید آبادی عزیز نخست دو آیه از قرآن را با سلام و احترام به میر حسین موسوی به فارسی ترجمه می کنم. آنگاه از برای روشنگری بیانیۀ میر حسین را از زبان دین به زبان متعارف ترجمه می کنم:

    در فرمان نهم از ده فرمان موسی گفته می شود که: «شهادت دروغ مده.»
    در قرآن گفته می شود که «هنگام شهادت دادن چنان بینگار که در پاسخ به خدا شهادت می دهی. راست بگو و درست. حتی اگر بر علیه خودت ، خانواده ات یا بستگانت باشد. تنها خدا را لحاظ کن. توجه به مقام و موقعیت هیچ کس مکن. [هلا!] عدول از این معنا را هرگز نمی توانی از دید خدا پنهان بداری!» [«یـایها الذین ءامنوا کونوا قوامین بالقسط شهداء لله ولو علی انفسکم اوالوالدین والاقربین ان یکن غنیـا او فقیرا فالله اولی بهما فلا تتبعوا الهوی ان تعدلوا وان تلووا او تعرضوا فان الله کان بما تعملون خبیرا»]
    جای دیگر گفته می شود که «هنگام شهادت دادن چنان بینگار که در پاسخ به خدا شهادت می دهی. ترسگار باش! راست بگو و درست. حتی اگر شهادت تو به سود دشمنت باشد.» [«یـا ایها الذین ءامنوا کونوا قومین لله شهداء بالقسط ولا یجرمنکم شنـان قوم علی الا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوی واتقوا الله ان الله خبیر بما تعملون.»]
    آقای زید آبادی عزیز!
    میر حسین در بیانیه اش شهادت دینی داده است. می گوید:
    1 – پروردگارا! شهادت می دهم که [به اسم دین تو] با مردمی خشمگین و فرودستانی جان به لب رسیده که در اعتراض به یک تصمیم غیر معقول کاسبکارانه و مخالف منافع اقشار مستضعف و زخم خورده از سیاست‌های خانمان برانداز به خیابان‌ آمده بودند، برخورد خشن و خونین کردند. [و به اسم دین مرتکب جنایت آشکار بر علیه بشریت شدند.]
    2 – پروردگارا! با تأمل در گستردگی اعتراض‌ها در تهران و سایر نقاط کشور که نشان‌دهنده سرخوردگی همگانی در میان اقشار جان به لب رسیده از اوضاع کشور است [می گویم که این کشتار] شباهت تام و تمام با کشتار بیرحمانه مردم در ۱۷ شهریورخونین سال ۵۷ ـ در رژیم پیشین ـ دارد [و تنها از برای حفظ یک نظام سرکوبگر است.]
    3 – پروردگارا! آدمکشان رژیم پیشین به اسم دین و خدا آدم کشی نمی کردند. اینان ـ اکنون به اسم تو و با این عنوان که قائم مقام تواند – اقدام به آدم کشی می کنند [و پیرو آن زن و مرد و کوچک و بزرگ را نیز زندان و شکنجه و اعدام می کنند.]
    4 – پروردگارا! مقتولین این کشتار را من شهیدان بی گناه این مردم می دانم.
    5 – پروردگارا! اینان که به اسم تو در ایران حکومت می کنند مردم را در ادای شهادت دچار لکنت زبان کرده اند. مردم زخم خورده اکنون جرأت ندارند که بگویند معرفی آمرین و مباشرین این کشتار و محاکمه علنی آنها را خواستارند.

    زیدآبادی عزیز را می گویم که بیانیۀ میر حسین موسوی به این ترتیب سیاسی نیست. [وی زندانی است و در موقعیت سیاسی نیست.] بیانیۀ او یک شهادت نامۀ [شرافتمندانۀ] دینی است. میر حسین بیش و پیش از آن که سیاستمدار باشد متدین و دین دار است. آری دوست من! او مسلمان مؤمن است. و این کلام قرآنی است که به او می گوید: «یـا ایها الذین ءامنوا کونوا قوامین لله شهداء بالقسط.»

    [زید آبادی عزیز! هنگامی که شریعتی این حرف ها را که این جا می آورم می گفت میر حسین موسوی آنجا بود. شریعتی می گفت: … پیام اوست به همه بشریت که اگر دین دارید، «دین» و اگر ندارید «حریت».
    آزادگی بشر ـ مسؤولیتی بر دوش شما نهاده است که به عنوان یک انسان دیندار، یا انسان آزاده، شاهد زمان خود و شهید حق و باطلی که در عصر خود درگیر است، باشید که شهیدان ما ناظرند، آگاهند، زنده‌اند و همیشه حاضرند و نمونه عمل‌اند و الگوی‌اند و گواه حق و باطل و سرگذشت و سرنوشت انسان‌اند.« و شهید، یعنی به همه این معانی.»
    با احترام
    داود بهرنگ

  9. آقای زید آبادی احتمالا یک چیزهایی از درون قدرت وبیت شنیده ویا دوستان درون بیتی شان یک همچین تزی را به گوش ایشان رسانده اند ولی جناح تند وهسته سخت قدرت درون بیت مهندسیی را در پیش دارد که دارد جناح اصلاح طلب درون وبیرون را گول میزنند که یکدست تسلیم حاکمیت بشوند تا موضوع جانشینی خامنه ای (مجتبی) یا دیگری تثبیت شود واو ظاهرا با همراهی نظامیان سپاهی اصلاحاتی از جنس اصلاحات محمد بن سلمان سعودی انجام خواهد داد که فقط بدرد استحکام بیشتروبرنامه ریزی درازمدت قدرت میخورد تا درد مردم

  10. با سلام
    من هم فکر میکنم که اقای زید ابادی از یک سرخوردگی عمیق در رنج است و عکس العمل ایشان مبنی بر کناره گیری از اصلاح طلبی و انتقاد در واقع انزوا طلبی شدید ایشان و به حاشیه رانده شدن ایشان است.
    خوب ایشان روزنامه نگاری بود که هم زندانی شده و هم در تبعید ولی تحت تاثیر تفکرات دکتر علی شریعتی، شاید هنوز هم خود را وام دار خمینی انقلابی و طرفدار مستضعفین میداند ؟! تفکر خمینیسمی و انقلابی سال ۵۷ ایشون شاید یکنوع باز افرینی تفکر انقلابی نرم و معتدلی است که در مواجهه با واقعیت چهار دهه حکومت ولایت فقهی راهی جز به حاشیه رانده شدن و نوعی صوفی گیری سیاسی و اجتماعی ندارد .
    از طرفی حاکمیتی که قرار بود امال و اروزهای امثال اقای زید ابادی را ارضاء کند اکنون در ورطه های خودکامگی؛ اسیر در بحرانهای عمیق اجتماعی و اقتصادی که دچار فساد سهمگین و خوشونت عریان است؛ سخت گرفتار شده و بعلت ناکارامدی شدید حکمرانی در درون دارد شقه شقه میشود و حتی با ترمیم گسل چالش ترامپ هم باز نمیتواند به حیات مشروع خود ادامه دهد.
    زید ابادی عزیز شما کاملا عافیت طلب شده اید .

دیدگاه‌ها بسته‌اند.

رسانه‌های گوناگون و برخی “کارشناسان” در تحلیل سیاست‌های آینده ترامپ در قبال حاکمیت ولایی، به‌طور مکرر از مفهوم “فشار حداکثری” (Maximum Pressure) استفاده می‌کنند. این اصطلاح شاید برای ایجاد هیجان سیاسی و عوام‌فریبی رسانه‌ای کاربرد

ادامه »

حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هسته‌ای، در تحریریه روزنامه بحثی جدی میان من و یکی از همکاران و دوستان

ادامه »

بی‌شک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلوی‌ها در ایران برقرار‌شد تاثیر مهمی در شکل گیری و حمایت گسترده

ادامه »