پس از عملیات بامداد جمعه سیزدهم دیماه و ترور حاج قاسم سلیمانی، ابومهدی المهندس و همراهانشان، مهمترین پرسشی که وجود دارد پیشبینی واکنش جمهوری اسلامی به این عملیات آمریکاست.
برای نزدیک شدن به پاسخ این پرسش، میتوان از مدل رفتار همپیمانان ایران در موارد مشابه کمک گرفت. چون حزبالله و الحشد الشعبی و سپاه قدس در معادلاتشان الگوها و تحلیلهایی همسو دارند.
۱) در ۱۲ فوریه سال ۲۰۰۸ سردار عماد مغنیه (معروف به حاج عماد) که جایگاهی هموزن قاسم سلیمانی برای حزبالله لبنان و جامعهی شیعی هوادارش داشت و سالهای درازی یار و مشاور و همرزم سلیمانی بود ترور شد. او را در نزدیکی یک مدرسه ایرانی در محله کفرسوسه دمشق با بمبگذاری در اتومبییلش ترور کردند. حزبالله لبنان اسرائیل را مسئول ترور او دانست و سید حسن نصرالله، رهبر حزبالله قسم خورد که انتقامش را خواهد گرفت. بعدها تلویزیون المیادین (ارگان غیر رسمی جمهوری اسلامی) در تحلیلی اهمیت این تهدید را علاوه بر وجه نظامیاش دارای وجهی شرعی دانست، چون قسم به خداوند، مسئولیتی شرعی میآورد که باید ادا شود. این تهدید آمیخته با قسم اما هرگز ادا نشد.
۵سال بعد «حسان القیس» سردار عالیرتبه حزبالله که مسئولیت حساس تکنولوژی پهپادها را نیز بر عهده داشت با شلیک مستقیم اسلحه در جنوب بیروت و در نزدیکی حوزه استحفاظی حزبالله ترور شد. ۲۰ دسامبر ۲۰۱۳ یعنی چند روز بعد از ترور او، نصرالله در آئین گرامیداشت فرماندهان حزبالله گفت قاتلان سردارانش را «دیر یا زود» مجازات میکند و این عملا به آن معنا بود که توان لازم برای انتقام و عمل به وعدهاش هنوز فراهم نشده است.
در فاصله ۱۲ ساله میان ۲۰۰۸ تا امروز، علاوه بر حسان القیس، چند سردار دیگر حزبالله نیز کشته شدند. دو سال بعد از ترور حسان القیس، در ۱۸ژانویه ۲۰۱۵، جهاد مغنیه (فرزند حاج عماد) و چهار تن دیگر از نظامیان حزبالله از جمله «محمد عیسی» که از مسئولان میز عراق و سوریه در حزبالله بود، در حمله هوایی اسرائیل کشته شدند. در پایان همین سال، «سمیر القنطار» و چند نظامی لبنانی و ایرانی نیز در عملیاتی مشابه در جنوب سوریه کشته شدند. سمیر القنطار، زندانی نامدار حزبالله در اسرائیل بود که نصرالله مدعی بود یکی از اهداف عملیاتی که به جنگ ۳۳روزه انجامید آزادی او بود و سرانجام بعد از سه دهه، با پیکر دو اسرائیلی مبادله شده بود.
سرانجام در ۱۴ ماه می ۲۰۱۶، سردار «مصطفی بدرالدین» که جانشین حاج عماد (و البته متهم به دست داشتن در ترور رفیق حریری نخستوزیر پیشین لبنان) بود و از نظر نظامی، نفر دوم حزبالله شناخته میشد، در نزدیکی فرودگاه دمشق کشته شد.
اما اگر هیچیک از این موارد علیرغم وعده مکرر نصرالله به انتقام از اسرائیل، واکنشی جز چند سخنرانی نیافت، میتوان به این فرض اندیشید که علیرغم وعدههای رهبری و سپاه به «انتقام سخت» از آمریکا، واکنشی در حجم از دست دادنِ سلیمانی و المهندس اتفاق نیفتد، با این تحلیل که امکانات و شرایط موجود برای چنین کاری فراهم نیست؛ هرچند اگر کسی این را به زبان نیاورد و با تکرار خطابههای پرشور، ماجرا به گذر زمان و شرایط آینده واگذار شود.
۲) در سالهای گذشته برخی از تحلیلگران غربی، قاسم سلیمانی را چهرهای قابل مذاکره در وقت مبادا معرفی کرده بودند و حتی برای توضیح منظور خود، از «خلیفه حفتر» ژنرال لیبیایی یاد میکردند که برای توازن نظامی با قدرتهای جهانی مذاکره کرده است.
برخی از اشارات و مواضعِ خود سلیمانی، از جمله سخنرانیاش در «یادواره شهدای استان همدان در عملیات رمضان» در چهارم مردادماه ۹۷ نیز تاییدی بر این تحلیل شمرده میشد؛ او در آن سخنرانی، اگرچه ترامپ را تهدید و دعوت به مبارزه میکرد اما خطاب به او گفت: «در ۲۰۱۱ چه اتفاقی افتاد؟ اگر نمیدانید پس از فرمانده وقت خود بپرسید که چه کسی را پیش من که سرباز این کشورم و نه رئیسجمهور این کشور فرستاد و گفت آیا میشود به ما مهلت بدهید و از نفوذ خود استفاده کنید سربازان ما این چند ماه را مورد حمله مجاهدین عراق قرار نگیرند و ما از عراق خارج شویم».
اکنون با حذف سلیمانی شاید بتوان گفت که پیشتر، این تلقی از نقش او رنگ باخته و چنین فرضی از معادلات حذف شده بود. گویی روند حرکت جمهوری اسلامی، جایی برای چنین فرضیههایی باقی نگذاشته و عبور از خط قرمز حذف سلیمانی را در دستور کار آمریکا قرار داده است.
۳) اما آیا توان و شخصیت سلیمانی در پیشبرد اهداف منطقهای جمهوری اسلامی قابل تکرار است؟ آیا چنانکه سخنگوی سپاه گفته «قاسم سلیمانیهای متعددی وجود دارد، هرچند فرهنگ سپاه ایجاب نمیکند جایگزینهای آنها را به جامعه معرفی کند»؟
پس از ترور عماد مغنیه، رهبر جمهوری اسلامی در پیام تسلیتی به نصرالله نوشت: «خون مطهر شهیدانی همچون عماد مغنیه صدها عماد مغنیه میآفریند». (۲۶بهمن۸۶) اما واقعیت آن است که «حاج عماد» هرگز در حزبالله تکرار نشد و هیچکس نتوانست جای توان و شخصیت و نفوذ و تاثیر او را پر کند. شاید یکی از علل ناکام ماندن وعدههای انتقامی حزب الله در طول ۱۲سال پس از فقدان مغنیه همین نبودن و نداشتنِ او بود.
از این نکته نباید غفلت کرد که با توجه به تبلیغات وسیع سالهای اخیر درباره قاسم سلیمانی و البته ویژگیهای منحصر به فردش، قتل او میتواند شور و حرارت و احساسات بیافریند و حتی نیروهای بیشتری را برای آنچه «جبهه مقاومت» خوانده میشود جذب کند چنانکه ترور عماد مغنیه چنین کرد؛ اما مهمتر از جذب نیرو، وجود فرماندهانی با مختصات «حاج عماد» در لبنان و «حاج قاسم» در ایران و «ابومهدی المهندس» در عراق است؛ حذف این سه تن تنها حذف سه شخص نیست؛ حذف سه شخصیت است که بر روند معادلات منطقه تاثیری تمام عیار دارد و توانِ لشکر بدون فرمانده، هر چند پرتعداد، به هدر میرود.
اگر با توجه به تجربه لبنان، تکرار این شخصیتها بعید باشد و توان تحمل پیامدهای انتقامی متناسب با حجم از دست دادنشان هم بعیدتر، اما باب یک فرض همچنان گشوده است و آن دست زدن به اقدامی انتقامی و انتحاری است با این هدف که حسابهای متراکم این ۱۲سال را یکجا وصول کند! چنین اقدامی البته تاوانی دارد که دامنهاش برای ایران و منطقه، فاجعهبار و غیرقابل محاسبه است.
19 پاسخ
با درود به آقای اکبرین برای تحلیل روشنگرانه شان،
خدمت آقایان جواد و گیلارا،
کسی که امروز در مراسم تشییع جنازه آقای سلیمانی حضور مییابد اگر موافق سیاست های کلی رژیم از جمله سیاست مشت آهنین در مقابل معترضان و سیاست های منطقه ای آنست بر او حرجی نیست. حق دارد از عقاید خود دفاع کند.
اما کسی در ذهن خود سعی میکند بین نبوغ، خلوص، نجابت، فداکاری و ثابت قدمی آقای سلیمانی و اهدافی که متاسفانه او خود را در خدمت آن گذاشته بود و آگاهانه فدای آن کرد خط بکشد و ادعا کند برای شخص او و نه برای حمایت از سیاست های داخلی و بینالمللی آقای خامنه ای به تشییع جنازه میرود فقط خود را فریب میدهد.
واقعیت عینی و بیرونی این است که یک رژیم، آنهم از نوع فاشیستی آن که میشناسیم، از چنین احساسات پاک و تجمعات سوء استفاده خواهد کرد، دستگیر شدگان آبانماه را بیشتر آزار خواهد داد و بر طبل جنگ بیشتر خواهد کوبید. و حتی اگر جنگ نشود در آینده چک سفید برای سرکوبهای هرچه خشن تر خواهد داشت.
جای آن دارد که نسلی که شرایط شروع جنگ با عراق را به یاد میآورد آنرا برای جوانتر ها توضیح دهد و آنها را از این احساسات داغ و پرشور ناسیونالیستی-مذهبی بر حذر دارد. چون تفاوت اینبار این است که در آن زمان دشمن «صدام یزید کافر» بود با ارتشی متعارف و امروز دشمن «ترمپ قمار باز» است با آن زراد خانه و متحدانی که میشناسیم.
من امروز این کلمات را مینویسم با علم به اینکه متاسفانه فضا دیگر حالت ملتهب و جنگی به خود گرفته است و در چنین فضایی گوشها برای حرف حساب بسته و طالب شعار های هرچه تند تر و داغتر خواهد بود.
جبهه ای در کار نیست. من توی مردم هستم و میگم مرگ بر خامنه ای . می گم مرگ بر دیکتاتور. اتفاقا حاج قاسم به وضوح دستش به خون بی گناهان آلوده است در غوطه شرقی در دمشق ، در آموزش روشهای ایرانی و چندش آور و به شدت غیر انسانی بازجویی و شکنجه از معارضین سوری … در انداختن بمب های بشکه ای بر مردم روستاهایی که داعش در آنها بودند، در شیمیایی های بشار اسد . در ولایی بودنش در مقبل آزادگی مردم کوچه و خیابان ایران که به خاک و خون کشیده شدند. انسان باید خیلی خیلی خیلی پست و سلیمانی باشد که در این اندازه بشار اسد را حمایت کند و برایش آدم بکشد . شما کوچکترین درکی از جبهه های جنگ سلیمانی ندارید او ۹۹ درصد جنگش با ارتش آزاد و افراد مدنی سوریه بود نه داعش . گیرم با داعش هم جنگیده باشد چه چیزی تغییر میکند؟ آنکسی هم که او را کشت با داعش جنگیده بود . که چه؟
جناب انتی تز خودت هم می دانی که سردار سلیمانی خودش را نه در جناح بازیهای داخلی و سرکوب اعتراضات مردم دخالت نمی داد و وظیفه خودرا کمک به جبهه مقاومت در منطقه تعریف کرده بود.واما من کدام طرف هستم .باید بگویم من یک بنده بی مقدار و حقیر خداهستم که از او خواسته ام در جبهه حق باشم و هیچ پست حکومتی ندارم واز اعتراضات بر حق توده مردم ونه از اجنبی پرستان و وارثان کودتای ۲۸ مرداد دفاع می کنم وریخته شدن خون بی گناهان را از ماهشهر تا فلسطین محکوم می کنم.اما دوست عزیز انسان باید خط شناس باشد و کلاه سرش نرود.خواهش می کنم یک نگاهی به منطقه و جهان بکنید.بی شک خواهید دید که امروز جبهه بین المللی سرمایه داری غارتگر به رهبری امریکا و انگلیس و اسراییل و نوکران منطقه ای و بین المللی انها از شهادت سردار سلیمانی شادمان و جبهه حق طلبان و محرومان از یمن تا لبنان وایرا ن تا امریکای لاتین از شهادت سردار اندوهگین هستند.اقای انتی تز حالا من از شما می پرسم که در کدام طرف ایستاده اید.ایا ما باید مثل بعضی از مدعیان روشنفکری به خاطر اعتراضات خود از جبهه استعمار حمایت کنیم وخواسته و ناخواسته زیر پرچم انها سینه بزنیم و از این واقعه شاد باشیم و یادر جبهه محرومین و حق طلبان از مرگ سردار غمگین باشیم .من از خدا می خواهم که درجبهه مقابل استعمار باشم وهمراه با محرومان وحق طلبان از مرگ سردارسلیمانی غمگین باشم.
قاسم سلیمانی، چون نگینی بر صحنه ی خاورمیانه خواهد درخشید.
او زنان ایزدی دربند داعش را، مردان اسیر در سوریه و عراق تحت زور داعش را ، انسان های شریف سرافکنده از سلطه داعش برمنطقه را، نجات داد و حیاتی دوباره بخشید.
تا یک سال دیگر سربازان متجاوز آمریکائی، بدستور مردم عراق، سرزمین عراق را با سر افکندگی و اردنگی ترک خواهند کرد. اگر نکنند، افقی برخواهند گشت.
باید مردم امریکا به فکر عزیزانشان باشند. ژنرال های متملق و چاپلوس همچون وزیر خارجه ی دلقک بلباس دیپلمات، پمپئو، و وزیر جنگ بله قربانگو، اسپر، و مشاوران حقوق بگیر از رجوی و بن سلمان، (بولتون و جولیانی)، به فکر جان انسان های بیگناه آمریکائی و غیر آمریکائی نیستند.
دیدید ترامپ چگونه وکیل شخصی اش مایکل کوهن را رها کرد و تازه فحاشی هم به اوگرد؟!
خیلی عجیبه که آقای اکبرین خودش رو کارشناس امور سیاسی-اجتماعی در عرصه داخلی و امور بین الملل میدونن اما دریغ از یک بررسی همه جانبه. من بشدت مخالف جمهوری اسلامی هستم اما چنین تحلیل های سبک و سخیفی جز سبب یاس و ناامیدی و خاک پاشیدن در چشم افکار عمومی و مقهور امریکا شدن نتیجه دیگری نخواهد داشت. متاسفم!
لعنت به رژیمی که بجای بها دادن به ارتش قانونی و آریستوکرات کشور فکر و ذکر و سرمایه گذاریش روی نیروهای شبه نظامی خودسر و قانون گریز در راس اونها سپاه تروریستی پاسداران معطوف شده!
امیر@
یقینا ترامپ به اهدافش از کشتن سلیمانی به طور کامل رسید و یه آب هم روش
جواد جون، ( جواد کامنت ) آیا به یاد نداری آنچه حاج قایم و دار و دسته اش به روزگار مردم سوریه آورد رت؟ آیا یادت رفته دوشکاهای او و دوستاتش در نیزارهای ماهشهر چه کردند؟ البته اول باید بپرسم نسبت خودت با ماهشهر چیست و کدام طرف نیزارها بودی…
ممکن است بنا به فاکت های مندرج در مقاله جناب اکبرین ، وقوع عکس العمل یا “انتقام سخت ” دور یا بعید بنظر برسد ، اما اتفاقن این دلیل بر موقعیت سنجی و عبور از بحران ها با بهره گیری از گذر زمان توسط جاما است .کلن در این چهل سال هرگاه نشیمنگاه سفت و سخت شده کارگزاران حکومتی عقب نشینی تاکتیکی نموده تا نظام ولایی حتی با نوشیدن جام زهر ، نرمش قهرمانانه و امثالهم ، همچنان حفظ شود .
اگرچه سردار سلیمانی شخصیتی بسیار تاثیر گذار و نابغه در کارش بود، ولی وقتش است که از «اسطوره» درست کردن و دنبال «کاوه اهنگر» گشتن دست بکشیم. توانایی ها باید در «جمع» نهفته باشد، و نه اینکه در یک شخص خلاصه شود. تجربه های ذکر شده در این مقاله نشانگر نقاط ضعف اینگونه «اسطوره ساختنها» هست. یادمان نرود که یکی از نقاط قدرت ارتش المان در طی جنگ دوم ، برخلاف ارتش فرانسه، این بود که بدون فرمانده هم میتوانستند عمل بکنند و همین از انها ماشینی سهمگین ساخته بود.
بیایید اینقدر دنبال «کاوه اهنگر» و یا «قاسم سلیمانی» نگردیم، بلکه بجایش با هم «کاوه و قاسم» بشویم. به امید روزی که خودمان را باور داشته باشیم.
چه انتقامی بالاتر از اینکه خون این سهیدان بر خلاف خواست قاتلانشان سبب قوت و گسترده تر شدن حزب الله شده است.
یقینا ترامپ به اهدافش از این ترو نخواهد رسید.
یعنی در شما اینقدر : ( . )فهم سیاسی هست که بدونید این ترور نیست مرگ در جنگه. مثلا اون آمریکایی که در حمله به پایگاه نظامی آمریکا کشته شد ، اسمش ترور بود؟ جنگه، جنگ . توی جنگ کسی ترور نمیشه .کشته میشه
آقا جان ، گل من ، گوگولی من هر چیزی یک مفهومی و ترمینولوژی ئی داره خدا وکیلی میرم سلمونی موهامو کوتاه کنم ،یارو از بعضی از شما ها درست تر و بجا تر حرف میزنه…
برای آقای اکبرین متاسفم که دنبال اثبات تسلیم و وادادگی در برابر زورگوست. بقولی، من زیر بار زور نمیروم، مگر آنکه زورش زیاد باشه!
آیه یٲس و تسلیم را جای دیگری بخوانید بهتر نیست؟
خدایا دشمن شادمان نکن!
تحلیل های بعد از انفجار نشان می دهد که امریکا این را کرد ایران آن را خواهد کرد. اما من نظری دیگری دارم این اینکه آقای خامنه ای در پی معامله با آمریکاست می خواهد خود را از منطقه جمع کند وارد مرز های خود شود. چون در ابان ماه نقطه های اتکای نظام کاملا بر علیه نظام بپا خواستند دیگر معنی مقاومت وجهه خود را از دست داده است . مردم در داخل به دنبال تغییر نظام هستند. بدین جهت پازل قربانیان نشان می دهد این یک معامله بزرگ تاریخ جمهوری اسلامی با نظام امریکاست .
به نظر می رسد این نظر اگر درست از اب در بیاید باید همه سیاسیون تحول خواه به ایشان کمک کنند تا برای تغییر دیدگاه مورد اتهام قرار نگیرد و کمک شود پازل های دیگری هم چیده شود جمهوری اسلامی به تعادل سیاسی هماهنگ با جهان پا بگذارد.
.
قاسم سلیمانی شهید بزرگ مقاومت در منطقه است .در روزگاری که شما مدعیان دیروزی چپ و سوپرچپ پرچم تسلیم در مقابل امریکا و سرمایه داری جهانی را سالهاست که بر افراشته اید و اصلا به روی مبارک نمی اورید که در زمانی نه چندان دور چه ادعاها که علیه امپریالیزم و صهیونیزم می کردید بله در همین زمان فرزندان خمینی کبیر و خامنه ای عزیز مانند حاج قاسم سلیمانی زمین را زیر پای اسراییل و امریکا لرزانده اند.راستی اقای محترم شما که از ضربات اسراییل و امریکا می گویید چرا به روی مبارک نمی اورید که حزب الله لبنان در جنگ سی و سه روزه به اعتراف دوست و دشمن کاری کردکه از دست چند کشور عربی هم در جنگ های قبلی بر نیامده بود و اسراییل مفتضحانه شکست خورد.چرا به روی مبارک نمی اوریدکه قاسم سلیمانی و یارانش هیولای داعش را که ساخته دست امریکا بود در هم کوبیدنددر حالی که داعش تا نزدیکی بغداد رسیده بود.چرا به روی مبارک نمی اورید که قاسم سلیمانی ویارانش در جبهه مقاومت به اعتراف ترامپ پس از تحمل هفت تریلیارد دلار هزینه هیچ چیز در خاورمیانه به دست نیاورد و چرا به یاد نمی اورید که همین چند ماه پیش امریکا در مقابل سقوط پهپاد خود و حادثه ارامکو هیچ غلطی نکرد.بله اقای محترم قانون جنگ همین است که گاهی پیروزی و گاهی شکست دارد ولی این را بدانید که زمستان می گذرد وروسیاهی بر روی مدعیان دروغین روشنفکری که امروز تسلیم اردوگاه استعمار شده اند می ماند و در عوض قاسم سلیمانی و امثال او و رهروان اسلام انقلابی و مقاومت رو سفید خواهند بود.
بهترین تحلیل ۲۴ ساعت اخیر با فاصله زیاد در کل رسانه ها
همانطور که جهان بدون بن لادن و ابوبکر بغدادی و مسعود رجوی جهانی امن تر است. بدون قاسم سلیمانی هم جهان امن تری خواهیم داشت.
نقطه مشترک هر چهار تن این است که به دست آمریکا به هلاکت رسیدند
دیدگاهها بستهاند.