ترور سلیمانی و شکاف‌های اجتماعی

احسان ابراهیمی

واکنش‌ها به ترور قاسم سلیمانی در عراق توسط پنتاگون، جدا از موضع ما درباره تروریستی بودن یا نبودن آن، بار دیگر شکاف و نقار موجود در جامعه ایران را به روشنی هرچه تمام تر آشکار و عیان کرد. دوقطبی نمایان شده در پس و بعد از این رخداد تاریخی، که پس از سرکوب شدید اعتراضات آبان ماه روی داد، شایسته بررسی جامعه‌شناسانه است تا برای درمان آن راهی اندیشیده شود.

۱- نگارنده چندی پیش در مطلبی با عنوان «پرخاشگری ایرانیان و بن بست بدیهیات» تلاش کرد در ساختاری تحلیلی، دلیل این حجم پرخاشگری در فضای مجازی و واقعی ایرانیان را تبین نماید. یکی از دلایلی که در آن نوشته بیان کردم، «بدیهی ستیزی»‌ بود که از طرف نظام سیاسی در طول این ۴ دهه در ذهن و ضمیر ایرانیان سلطه پیدا کرده و به نحو عجیبی منجر به تنش و شکاف میان ایرانیان شده است. این بدیهی‌ستیزی در گردشی غیرمستقیم امروزه دامن بعضی از مخالفان سرسخت جمهوری اسلامی را نیز گرفته و در روبرو شدن با مشکلات، معضلات و راه حل‌های گذار از شرایط موجود، (و هر رخدادی مثل مورد اخیر ترور سلیمانی) خود را آشکار می سازد. نمونه‌هایی را از این بدیهی ستیزی می توان برشمرد:
۱-۱- ترور، امری مذموم و نادرست است.
۱-۲- حقوق بین الملل، ترور را مجاز نمی شمارد. جدا از عامل و هدف آن.
۱-۳- مخالفت با ترور سلیمانی، به معنای تایید کشتار و سرکوب جمهوری اسلامی و وی نیست.
۱-۴- مخالفت با ترامپ و دولتش به معنای طرفداری از جمهوری اسلامی نیست.
۱-۵- ترور افسر ارشد یک نظام سیاسی در کشور ثالث، تجاوز به حریم حقوقی آن کشور (ثالث) است.
۱-۶- مخالفت با ترور سلیمانی به معنای تایید تمام یا جزیی از کارنامه وی نیست.
۱-۷- نظام بین الملل را بر اساس ترور نمی توان پیش برد.
۱-۸- مخالفت با ترور، عام و جهانشمول است و شامل ترورهای جمهوری اسلامی در کشورهای دیگر نیز می شود.
۱-۹- آمریت و مباشریت و عاملیت در حقوق جزا از هم جدا شده اند و مسئوولیت کیفری متفاوتی دارند.

در ساعت‌ها و روزهای پس از ترور سلیمانی، درهم آمیختن موارد بدیهی بالا چه از سوی طرفداران تنگ‌نظر جمهوری اسلامی و چه بعضی از مخالفان سرسخت آن، فضای مجازی و واقعی را چنان متشنج نموده که نشانه‌هایش را می‌توان به روشنی دید. یکی از اصلی‌ترین قربانیان این فضای بدیهی ستیز و دوقطبی، نقد و تبیین درست ماجرا و تحلیل منصفانه رخداد اخیر است. امری که همگان بدان نیازمندیم.

۲- پیمان عارف چندی پیش در مطلبی با عنوان «جمهوری اسلامی و ایران‌زدایی از کارگزارنش» در تبیینی دقیق، یکی از دلایل عمده بالا بودن حجم جاسوس و وطن‌فروش را در میان کارگزاران جمهوری اسلامی در مقایسه با دیگر نظام‌های حاکم بر ایران، سیاست «ایران زدایی» دانسته بود که از همان دهه ۶۰ در میان هسته سخت قدرت و زمامداران اصلی جمهوری اسلامی دنبال و اجرایی شده است. در این فضا، ایران و ایران‌دوستی به نفع نوعی امت واحده اسلامی و فقه‌گرایی افراطی و شیعه‌گرایی، منکوب و سرکوب می‌شد، و در روندی معکوس، با سرعت و حجمی بالا به وطن‌فروشی و جاسوسی کارگزاران دامن می‌زد و می‌زند. این روند، متأسفانه و غمگنانه در میان بعضی از سرسخت ترین مخالفان جمهوری اسلامی نیز رسوخ و نفوذ کرده و تفکیک میان ایران و جمهوری اسلامی چه به نحو ایجابی و چه سلبی، مشوش و کمرنگ شده است. به گونه‌ای که فهم اموری که اقتضا و الزام ایرانیت است، از اموری که سیاست‌های (عمدتاً نادرست) جمهوری اسلامی‌ست برایشان ناممکن و یا کاملاً یکسان شده است.

مدعای نویسنده این است که ایران به دلیل سابقه تاریخی و موقعیت جغرافیایی مهم و حساس از یکسو، و از سوی دیگر جمعیت بالا و قدرت نیروی انسانی و منابع عظیم مادی و معنوی، شایسته است که قوی ترین کشور خاورمیانه می بود و یا باشد. این قدرت نرم افزاری، امنیت‌ساز، کاملاً دموکراتیک و توسعه گرا، در خدمت ثبات و امنیت و توسعه نخست مردم ایران و سپس مردم منطقه باید باشد. منعزل از نظام حاکم، این قدرت و پتانسیل منحصر به فرد، الزاماتی دارد که باید رعایت شود. به دیگر سخن، هر شخص و گروه و سلسله و نظام حکومتی بر ایران حاکم شود، نمی تواند این قدرت، موقعیت و پتانسیل عظیم را نادیده گیرد و به انزواطلبی دیگرستیز روی آورد.

این موضوع بدیهی، در بزنگاه‌هایب مانند ترور سلیمانی، از سوی بخشی از مخالفان سرسخت جمهوری اسلامی نادیده گرفته می شود و به طور عام و سرسختانه و نامنعطف، هرگونه حضور و ظهور منطقه‌ای ایران را منفی و مخرب و خلاف منافع ملی قلمداد می کند. بحث بر سر ممنوعیت نقد حضور جمهوری اسلامی در منطقه نیست. بحث بر سر اصل این حضور است. اینکه نظام جمهوری اسلامی و رهبرانش درک معوج، نادرست، خلاف اصول منفعت ملی و دموکراسی از نقش و موقعیت ایران در منطقه دارند، نباید منجر به نفی هرگونه حضور در منطقه شود. حضور در منطقه، برای ایران امری الزامی و ضروری است بنا به همان موقعیت خطیر و مهمی که در منطقه دارد. در واقع حضور در منطقه، اقتضای عظمت ایران است و نادیده گرفتنی نیست. این حضور البته همانطور که گفته شد باید دموکراتیک، توسعه گرا و در جهت اهداف منافع ملی ایران، منطقه و همسایگان باشد. پافشاری بر اصل این حضور به معنای تایید خط به خط سیاست‌های رهبر و قاسم سلیمانی نیست، بل پافشاری بر حقی است که در روندی دموکراتیک و مبتنی بر مشارکت تمام کشورهای منطقه، محقق می شود. نهایتاً ممکن است کسی بگوید، سیاست انزواطلبی منطقه‌ای برای آینده ایران امر بهتری است. این اختلاف نظر، که در روندی دموکراتیک تعیین تکلیف می شود، نباید عامل انگ‌زنی طرفداری از دخالت و ترور و تخریب منافع ملی به کسانی شود که سیاست چندجانبه گرایی و مشارکت جویی را برای ایران مفیدتر می دانند.

امیدوارم در این فضای ملتهب که شبح جنگ و کشتار در منطقه، از سوی تمام عوامل دخیل وضع موجود، به پرواز درآمده، اجازه داده شود نظراتی فراتر از دوقطبی های کاذب و غیربدیهی و غیرسازنده، امکان بروز و شنیده شدن یابند تا شاید بتوان سایه شوم جنگی خانمانسوز را از سر ملت مظلوم ایران و دیگر ملت‌های منطقه برطرف کرد.

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

9 پاسخ

  1. لااقل این را که درست گفته:
    ۱-۱- ترور، امری مذموم و نادرست است.
    ۱-۲- حقوق بین الملل، ترور را مجاز نمی شمارد. جدا از عامل و هدف آن.
    ۱-۳- مخالفت با ترور سلیمانی، به معنای تایید کشتار و سرکوب جمهوری اسلامی و وی نیست.
    ۱-۴- مخالفت با ترامپ و دولتش به معنای طرفداری از جمهوری اسلامی نیست.
    ۱-۵- ترور افسر ارشد یک نظام سیاسی در کشور ثالث، تجاوز به حریم حقوقی آن کشور (ثالث) است.
    ۱-۶- مخالفت با ترور سلیمانی به معنای تایید تمام یا جزیی از کارنامه وی نیست.
    ۱-۷- نظام بین الملل را بر اساس ترور نمی توان پیش برد.
    ۱-۸- مخالفت با ترور، عام و جهانشمول است و شامل ترورهای جمهوری اسلامی در کشورهای دیگر نیز می شود.
    ۱-۹- آمریت و مباشریت و عاملیت در حقوق جزا از هم جدا شده اند و مسئوولیت کیفری متفاوتی دارند.

  2. گفتاری شما کاملا منتطقی و درست هست … ولی کو گوش شنوا؟ فعلا احساسات بحد زیادی برانگیخته هست. از سمتی، مردم عادی تحت تاثیر احساسات هستند، و از سمتی اکثر “منورالفکرها” دنبال کسب نان یا نام از این اب گل الود هستند، و یا اینکه با کینه شتری با مسایل برخورد میکنند. یادمان باشد که ادبیات گفتگو و انتخاب کلمات در نوشته ها و گفتارها گویای احوال روحی و شخصیت گوینده میباشد.
    در این اوضاع حساس، باید توجه داشت که تنها چیزی که مورد توجه باید باشد، منافع درازمدت کشور میباشد.

  3. مردم ما اگر از “سندروم استکهلم” رنج نمیبردند ؛ همشون باید از سر به نیست شدن یک پاسدار سرکوبگر شادمان میشدند که نشدند و این یعنی وضعیت سلامت روان جامعه ما در خط قرمز قرار دارد!!

  4. با سلام و امتنان از نوشته خوب شما. خواستم چند مورد به موارد اشاره شده توسط شما اضافه کنم:

    ۱- مخالفت با کشتار و سرکوب توسط جمهوری اسلامی و عمال آن دلیل سرسپردگی به بیگانگان، جیره خوری و بی‌وطنی نیست.

    ۲- حضور ایران در منطقه برای حفظ منافع ملی واجب است و نه برای ترویج مذهب شیعه و حفظ حرم.

    ۳-آغاز این اتفاق ناگوار از روزی شروع شد که سفارت و دیپلمات‌ها را گرفتیم، در تنگه هرمز پهیاد را زدیم، کشتی انگلیسیی را گرفتیم، به ارامکو موشک زدیم و پیمانکار امریکأیی را کشتیم.

    خود کرده را تدبیر نیست ولی با شما همصدا هستم و امیدوارم که جنگ نشود. از هر طرف کشته شود به ضرر ماست.

  5. با نویسنده در اصل موضوع که قدرت نرم افزاری، جمعیت، پیشینه تاریخی ، منابع عظیم طبیعی و موقعیت سوق الجیشی فوق العاده ایران ایجاب می کنند که کشور ما نقش مهم و محوری در منطقه خاورمیانه و البته آسیای مرکزی داشته باشد. اما این نقش باید با توجه به چند ملاحظه عمده ایفا شود: نخست اینکه باید منظور از “منطقه” روشن باشد. اگر منظور از “منطقه” خلیج فارس باشد، آری ایران در این منطقه منافع حیاتی دارد و باید در آن حضور قاطع نظامی، امنیتی و همزمان سیاسی- اقتصادی، فرهنگی و غیره داشته باشد. اما اگر منظور از “منطقه” خاورمیانه و شمال آفریقا نیز باشد، حضور ایران باید سیاسی- اقتصادی و بازرگانی و تا حدی فرهنگی باشد. در مورد این آخری، باید توجه داشت که به دلیل تفاوت های زبانی و اختلافات دینی با اکثریت عرب زبان و سنی مذهب کشورهای خاورمیانه، روابط فرهنگی ما با آن ها الزاماً محدود خواهد بود. در نتیجه اگر این تفکیک صورت نگیرد و بعبارت دیگر، بخواهیم نگاه و منافعی نظامی-امنیتی در خاورمیانه عربی-اسرائیلی را دنبال کنیم، کارمان به اینجا می رسد که می بینیم. دوم اینکه چرا ایران باید فقط در منطقه ای مسئله دار که هفتاد و اندی سال گرفتار اختلافات عربی-اسرائیلی و غیره بوده است عرض اندام سیاسی-نظامی کند؟ پس منافع حیاتی اقتصادی و فرهنگی ما در آسیای مرکزی و قفقاز که هزاران سال بخشی از ایران بزرگ فرهنگی بوده اند و زبان فارسی کنونی ما از آنجا آمده، چه می شود؟ آیا این مناطق را دربست به خرس روس بسپاریم تا همان سیاست های استعماری و روسی ساز ۲۰۰ سال گذشته خودرا در آنجا ادامه دهد؟
    بنابراین می بینیم که سیاست های منطقه ای ایران نیازمند تغییرات اساسی و بنیادی است که اجرای آن از دست این رژیم نابکار و عقب مانده حاکم بر نمی آید. پس…. انقلابی دگر باید!

  6. در دنیای مدرن و فانتزی، واکنش های آدم های تیتیش مامانی و فانتزی هم، مدرن و با کلاس است. آدم را یاد عوام امل و متحجران مقدس نما و احتیاط هایشان می اندازد.
    یکطرف داعش است و بن سلمان و نتانیاهو و ترامپ.
    طرف مقابل آنها که بوده است؟
    در کره ماه و مریخ که زندگی نمیکنیم!
    اما گوئی گاهی خیلی روشنفکر و مدرن میشویم، انوقت از ابوجهل و ابولهب هم جلو می زنیم!
    لابد از اقتضائات جامعه ی مدرن و تیتیش مامانی امروز است.

  7. گربه ای بود علی را
    ندید پشتش زمی را
    اینها گویند همانیم
    مدام برپا بمانیم
    پس بکنند شرزگی
    نبرده از خیر بهر ه ای
    گربه را بود پا چهار
    وینها نگیرند هیچ بکار
    گرگان دارند در حلقه اش
    راحت سازند پس لقمه اش

  8. عده ای اینطور ترویج می کردند که در حمله آمریکا به حکومت ایران یا سپاه همه مردم ایران (برخلاف مردم عراق در حمله به صدام) پشت حکومت جمع می شوند

    واقعیت این است که با کارنامه سیاه حکومت ج ا در آبان خونین و فساد چند لایه تقریبا جای برای دلسوزی از خود نگذاشته است

    قاسم سلیمانی برای بسیاری در ایران تفاوتی با مسعود رجوی یا ابوبکر بغدادی نداشته است.

    شعارهایی مانند “دشمن ما همینجاست دروغ میگن آمریکاست” یا “سوریه را رها کن فکری به حال ما کن” اشاره به این داشته که حمایت ج ا از قصاب دمشق مورد قبول بسیاری نبوده است

  9. نویسنده از مرحله بدجوری از مرحله پرته ،
    گیرم که ایران از خشتک متعفن جمهوری اسلامی در دامن پاک دموکراسی مفروض شما هم افتاد حضور دموکراتیک در منطقه ای دیکتاتور زده به فرض محال که ممکن هم باشه چطور منافع ملی آن ایران را تامین میکنه… این شعارهای خالی از درک و سواد سیاسی رویا بافی خام و شعره.
    ایران با اتکا به کدام تاریخ باید قویترین کشور منطقه باشه؟ این (شایستگی قدرت که صادر میکنی) چطور در فهم سیاسی تعریف میشه؟ کدام فکت آن را تایید میکنه؟ حرف الکی و تحلیل دوغکی را همه بلدیم بنویسیم.
    سردار شما ترور نشد . کشته شد !
    او را مثل آب خوردن کشتند. در حین انتقال امن و ترانسفر نظامی ( توسط سیستمی امنیتی و شبهه نظامی) و انتقال به پایگاهش توسط دولت متخاصم در کشور ثالث با ساده ترین روش ممکن کشته شد. او در لیست تروریستی دولتی بود که بنا به ملاحظاتی با او مدارا میکرد و مرگش را به تاخیر می انداخت ، این بار به تاخیر نیانداخت. آرام و بی هیجان و درست بنویس.

دیدگاه‌ها بسته‌اند.

در تحلیل سیاسی و روانشناختی دیکتاتوری، مسئله مقصر دانستن پذیرفتگان دیکتاتوری به عنوان افرادی که در بقای آن نقش دارند، بسیار چالش‌برانگیز است. آیا می‌توان پذیرفت که کسانی که به دلایل مختلف به نظام دیکتاتوری

ادامه »

امروز یکم نوامبر، روز جهانی وگن است؛ این روز، یادبودِ تمام دردمندی‌ها و خودآگاهی‌هایی است که انسان‌هایی عاشق، اندیشمند و بیزار از خشونت و

ادامه »

  در حالی‌که با نفس‌های حبس‌شده در سینه منتظر حمله نظامی اسرائیل به کشور‌مان هستیم، به نگارش این یاداشت کوتاه

ادامه »