زیتون ـ یلدا امیری: هدف قرار گرفتن خودروی حامل قاسم سلیمانی و تعدادی از رهبران حشدالشعبی توسط نیروهای آمریکایی که منجر به مرگ همگی آنها شد، معادلات را در داخل ایران هم برهم ریخت.
هنوز جامعه ایران در شوک و سوگواری کشتهشدگان آبان ماه بود، هنوز بر سر تعداد کشتهها و بازداشتیها اختلاف نظر وجود داشت و مردم از حاکمیت عصبانی بودند که خبر کشته شدن قاسم سلیمانی توجه مردم را به سمت دیگری معطوف کرد.
قاسم سلیمانی چهرهای سیاه و سفید بود، او در ایران و کشورهای منطقه طرفداران و مخالفان سرسختی داشت. از نگاه طرفداران او ابرقهرمانی بود که یک تنه منطقه را اداره و از هستی و نیستی آنها در مقابل تروریست های داعش محافظت کرد و از دید منتقدان او بخشی از هسته سخت قدرت در ایران و مسئول بسیاری از خون های ریخته شده در سوریه، یمن و عراق بود. اما بخش کاریزماتیک و محبوب شخصیت سلیمانی تا حد زیادی با کمک تبلیغات و روایات رسانه های جمهوری اسلامی ساخته شده بود.
نخستینباری که در سایه چنین چهرهسازیهایی نام سلیمانی به صورت گسترده در ایران مطرح شد به داستانی برمیگردد که در فروردین ماه ۱۳۹۴ در برخی رسانه های اصولگرا نقل شد، گفته شد سازمان اداری پنتاگون از ۷ لایه حفاظتی تشکیل شده است که از این میان، ۴ لایه به طور خاص مربوط به کنترل ارتباطات با شخص وزیر دفاع یا رییس پنتاگون است. رسانههای اصولگرا نوشتند که نامه ای از تمام این لایههای امنیتی، اطلاعاتی و حفاطتی عبور کرده و مستقیم، روی میز کار وزیر دفاع وقت آمریکا یعنی لئون پانتا قرار گرفته است. داخل پاکت نامه کاغذی با سربرگ رسمی سپاه پاسداران بوده و داخل آن یک جمله: «اگر لازم باشد از این هم نزدیک تر خواهیم شد» امضا: قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس جمهوری اسلامی ایران.
هنوز جامعه ایران در شوک و سوگواری کشتهشدگان آبان ماه بود، هنوز بر سر تعداد کشتهها و بازداشتیها اختلاف نظر وجود داشت و مردم از حاکمیت عصبانی بودند که خبر کشته شدن قاسم سلیمانی توجه مردم را به سمت دیگری معطوف کرد.
علیرغم شخصیتپردازیهای اینچنینی حول فرمانده سپاه قدس، در نهایت سلیمانی در یک عملیات نه چندان پیچیده با عنوان «آذرخش کبود» کشته شد.
جنگ نیابتی و تحریم، عامل محبوبیت
بخش عمدهی محبوبیت سلیمانی در ایران مرتبط به انتشار هدفمند مجموعه اطلاعاتی بود که مشخصا در مورد فرماندهی سلیمانی در جنگهای نیابتی ایران در سوریه، عراق و یمن انجام شد، اگر نه به گفته رمضان شریف، سخنگوی سپاه پاسداران «سپاه، قاسم سلیمانیهای متعددی دارد.»
سردار یدالله جوانی مشاور سیاسی نماینده ولی فقیه در سپاه در دی ماه ۱۳۹۶ درباره حضور ارتش، سپاه پاسداران و نیروی بسیج در سوریه و عراق، گفت که اگر ما در سوریه و عراق با داعش نمی جنگیدیم امروز باید در همدان، کرمانشاه و مترو با آنها مبارزه می کردیم.
از همان زمان این جمله در میان بخشی از مردم تکرار می شد که اگر قاسم سلیمانی در سوریه و عراق نجنگد مردم باید در مترو تهران با داعش بجنگند. نقل قولی که در همان زمان مخالفان بسیاری داشت.
قاسم سلیمانی به عنوان فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران روز ۳۰ آبان ماه ۱۳۹۶ در پیامی به رهبر جمهوری اسلامی پایان داعش را رسما اعلام کرد و اینگونه پیام آور زوال گروه تروریستی داعش شد.
البته به دلایلی که هرگز بیان نشد، حضور نیروهای سپاه پاسداران در عراق و سوریه پایان نیافت.
واکنش سلیمانی به سخنان دونالد ترامپ، رئیس جمهوری آمریکا در مرداد ماه ۱۳۹۷ و چند ماه پس از خروج آمریکا از برجام نیز خبرساز شد. سلیمانی در مراسم تجلیل از شهدای عملیات رمضان در پاسخ به یکی از توییتهای ترامپ گفت: «رئیسجمهور آمریکا در جواب رئیسجمهور ما مطالب سخیفی در توئیت خود بیان کرد. آقای ترامپ، شان رئیسجمهور نیست که جواب تو را بدهد. من به عنوان یک سرباز جواب تو را میدهم. تو مارا تهدید میکنی به این که اقدامی انجام میدهی که در دنیا سابقه ندارد. این ادبیات کاباره است. با ادبیات کابارهچی با دنیا حرف می زنید.»
سلیمانی به سرداری تبدیل شد که هم در مقابل داعش و تروریسم می ایستد و هم تحریم و ترامپ و به این ترتیب بخشی از اعتبارش را از مدیون دشمنان ناموجهاش بود.
سلیمانی خطاب به رئیس جمهور آمریکا گفت: «ترامپ قمار باز! من خودم به تنهایی در مقابلت میایستم. ما ملت، حوادث سختی را پشت سر گذاشتهایم، جنگ را شما شروع میکنید اما ما به پایان میرسانیم، بروید از پیشینیان خود بپرسید. پس ما را تهدید به کشتن نکنید. ما آماده هستیم در مقابلت بایستیم. دریای سرخ که امن بود، امروز دیگر برای حضور آمریکاییها امن نیست. نیروی قدس حریف نظامیان آمریکایی است.»
به این ترتیب سلیمانی به سرداری تبدیل شد که هم در مقابل داعش و تروریسم می ایستد و هم تحریم و ترامپ و به این ترتیب بخشی از اعتبارش را از مدیون دشمنان ناموجهاش بود. پروپاگاندای رسانه ای جمهوری اسلامی با انتشار گسترده اخباری از این دست آنچنان چهره مثبتی از حاج قاسم ساخته بود که شایعه احتمال رئیس جمهور شدن او هربار با استقبال بخشی از مردم روبرو شد.
استفاده تبلیغاتی از تشییع جنازه «سردار »
جمهوری اسلامی بیشترین استفاده را از مراسم تشییع جنازه سلیمانی کرد و به این وسیله تلاش کرد قدرت خود را در عراق و ایران به نمایش بگذارد. برگزاری مراسم تشییع جنازه در چند شهر عراق و انعکاس گسترده خبری به نوعی قدرت نمایی در مقابل آمریکا بود. بر اساس گزارشها دهها هزار نفر در این مراسم شرکت داشتند.
در ایران نیز جنازه سلیمانی قرار است شهر به شهر بگردد و هواداران «سردار»، نمایشی از قدرت و مشروعیت جمهوری اسلامی به نمایش بگذارند. جنازه سلیمانی را ابتدا به اهواز بردند، پس از آن به مشهد، مقصد بعدی تهران است و از تهران به قم می رود تا نهایتا در زادگاهش کرمان دفن شود.
به جرات میتوان گفت که نحوه نمایش و پوشش رسانههای جمهوری اسلامی در مورد زندگی و مرگ سلیمانی کاملا حساب شده بود و او بهترین سرباز جمهوری اسلامی قبل و بعد از مرگ بود.
یه محاق رفتن سرکوبهای آبان
انفجار بمب خبری کشته شدن قاسم سلیمانی، شکافی در جامعه میان موافقان و مخالفان او ایجاد کرد و از آن مهمتر اخبار مرتبط با آبان ماه خونین امسال را به حاشیه راند، تا جایی که بسیاری از نخبگان از این واکنش مردم متعجبند.
هنوز گزارش دقیقی در مورد تعداد کشته و بازداشت شدگان این حوادث منتشر نشده و ابعاد این حادثه هنوز روشن نشده است. پس از آنکه خانواده پویا بختیاری از کشته شدگان آبان ماه در پیامی مردم را به چهلم فرزند خود دعوت کردند، بازداشت شدند و هنوز در بازداشت هستند.
در این فضا سرکوب جنبشهای داخلی و کسانی همچنان از اعتراضات آبان سخن بگویند سادهتر خواهد بود و نهادهای نظامی امنیتی دست بالا را در معادلات سیاسی پیدا کردند.
اما صفحات اینستاگرام پر از عکس های قاسم سلیمانی شده است. صفحاتی که بسیاری از آنها متعلق به طبقه متوسط ایران هستند. با مطالعه رفتار طبقه متوسط میتوان دریافت که جامعه به چه سویی میرود. در شرایط کنونی که گفته می شود آسیب دیدگان حوادث آبان ماه اکثرا از اقشار ضعیف هستند، فراموشی و عدم حمایت طبقه متوسط می تواند آسیب جدی به آنها وارد کند.
در شرایطی که حاکمیت به دلیل اتفاقات آبان ماه با افت شدید مشروعیت روبرو بود خبر کشته شدن قاسم سلیمانی بسیاری را به صف همدلان نظامی که فرمانده محبوب خود را از دست داده است، افزود. در واقع سلیمانی با مرگ خود نیز به نظام جمهوری اسلامی خدمت کرد.
در این فضا سرکوب جنبشهای داخلی و کسانی همچنان از اعتراضات آبان سخن بگویند سادهتر خواهد بود و نهادهای نظامی امنیتی دست بالا را در معادلات سیاسی پیدا کردند.
4 پاسخ
پترائوس، اردشیر زاهدی، جان کری، اجزاء حکومت ایران بودند که سلیمانی را بزرگ کردند؟
داعشی که نصف عراق و سوریه را گرفته بود، چگونه بخار شد؟
لابد بن سلمان و ترامپ داعش را شکست دادند؟
غرب و آمریکا و عربستان و امارات میخواستند بشار اسد را ببرند و یک داعشی بکارند، شکست خوردند.
چرا؟ چگونه؟ همینطوری؟ الکی؟
درود بر جناب ناشناس!
سلیمانی خودکشی نکرده که با مرگ خود به حکومت خدمت کرده باشد، خدمت به حکومت را کسی کرده که سلیمانی را کشته!
تحلیل سیاسی رومان عشقی یا جنایی نیست باید متفاوت از آنها باشد!
این مساله بیشتر ناشی از شوک آنی است بخاطر کشته شدن کسی که پروپاگاندای حکومت نام و هیبتش را در ذهن عوام خیلی بزرگتر از چیزی که بود جلوه داده بود.این شوک ها گذرا است و نباید بر اساس آن تحلیل و نتیجه گیری کرد.سلیمانی برای جمهوری اسلامی مهمتر و کاریزماتر از خمینی که نبود.مرگ نه چندان غیرمنتظره خمینی هم جامعه را شوکه کرد و همونهایی که تا سال قبلش دیگه برای او اعتباری قایل نبودند و حاضر نبودند به دعوتش راهی جبهه های جنگ شوند در این شوک تا مدتی گیج و مغموم بودند.چهلمش که گذشت این جو بسیار فروکش کرده بود و در سالگردش اثری از اون نبود.ملت باز درگیر دغدغه ها و شادی ها و غم های روزمره بودند.عید نوروز پس از مردن خمینی را هم مثل همه ی عیدهای نوروز قبلی مردم به شادمانی گذراندند انگار که چنان کسی هیچوقت در این جهان نبوده.چهل روز دیگه قاسم سلیمانی هم بقول خیام با هفت هزار سالگان سر بسر می شود و این هیجان هیستریک فروکش می کند و سیدعلی می ماند و حوضش
دیدگاهها بستهاند.