ترور قاسم سلیمانی، به مبارزه مرد خودساخته و توانمندی پایان داد که از همان آغاز شکست خورده بود. دنیای فکری این سردار که همه چیز در آن با رنگ مذهب و ولایت مطلقه فقیه افسونزده شده بود، تاب رودررویی با روشنایی و آگاهی را نداشت. اما تمامی سویههای منفی و نیز بعضا مثبت زندگی و مبارزه او مثل پیکار با داعش و تجاوزگران صدامی، اینک همچون یک آینه در برابر نسل کنونی ایران قرار دارد تا بازخوانی شود.
مردی که در ۶۳ سالگی با وجود کمردرد و مشکل پروستات، شگرد شفابخش خود را در میدانهای باروت و خون و آتش خاورمیانه میجست. اما شخصیت و مسلکاش در حفره مکتبی متوهم، ناهمزمان و خردگریز شکل گرفته بود. لذا ستایشگرایانش از او «مردی افسانه»ای » و مخالفانشان از او «شیطان خاورمیانه» ساختهاند.
همه هوشمندی و تواناییهای مرد خودساخته و سزاواری که میتوانست در خدمت منافع ملی ایران قرار گیرد، با توهم برقراری آرمان ولایت فقیه در جهان اسلام ، یکسره افسونزده شده بود. توهمی که او را به اهرم تحقق هدف ایدئولوژیک «تقویت محور مقاومت» و «دفاع از حرم» در بحران سوریه و عراق تبدیل کرده بود. راهی که تنها با تحمیل قهری و خشونتبار قوانین اسلامی به منظور پر کردن خلا قدرت منطقهای در خاورمیانه، میتوانست هموار شود. این راه از ابتدا تا پایان، تنها میتوانست با خون انسانها، نظامیگری و خشونت ایدئولوژیک طی شود. پایان سردار با قطبنمای وارونهای که او را پیش میبرد، دیر یا زود همین بود که شد.
اینک نیز با ترور وی، فاجعه انسانی جنگی که میتواند در گیرد، بیش از پیش نزدیکتر شده است. فاجعهای که هر ملاحظهای را زیر سایه قرار میدهد. ترور این سردار، هیزمی بود که جز شعلهور کردن سیکل تکراری شعارها و توهمات ۴۰ ساله نظام جمهوری اسلامی علیه امریکا و اسرائیل نتیجهای ندارد. ترور سلیمانی این امکان را به ماشین پروپاگاندای مذهبی داده است که اسطوره تازهای بسازد که هیچ نسبتی با منافع ملی و زندگی واقعی جامعه امروزی ایران ندارد.
نظامی که در دروغگویی، سوگواری و شهیدپروری نظیری در دنیا ندارد، اکنون فرصت دوبارهای یافته که همه گناهان و خظاهای خود را را گردن دیگران بیاندارد. نظامی که شهد انتقام را دوای درد خود میداند. این نیاز انتقام گرفتن، حس قدرت میدهد و برای اقلیتی حاکم لذتبخش است. عطش قدرت و انتقامجویی و میل به کنترل و انحصار مطلق، درست همان چیزی بود که ، خامنهای در اوج ناکامیها به آن نیاز داشت.
ترور سلمیانی بیتردید بهترین هدیهای بود که ترامپ میتوانست در این زمان به خامنهای دهد. ترامپ با رویکرد تنشافروزانه و غیر قابل پیشبینیاش، با فرمان ترور سلیمانی به تنها چیزی که میاندیشد، کسب اعتبار خدشهدار شدهاش در افکار عمومی امریکا در آنتخابات پیش رو و جلب اعتماد متحدین منطقهای است. مخرج مشترک خامنهای و ترامپ در بهرهبرداری از خون سلیمانی، چهرهآرایی و افرایش قدرت است و بس.
اما ترور و خشونت چنانکه تمامی تاریخ معاصر ایران بارها گواهی داده است، از سوی هر کس و هر قدرتی که باشد، صرفنظر از دلایل آن نتیجهای جز بستهتر شدن فضای تنفس کشور، استبداد و خفقان بیشتر، منسجمتر کردن صفوف قلدران و اقتدارگرایان و بالا آمدن بدترین خصلت انسانی که غریزه تخریب و توحش است، ندارد.
نسل کنونی ایران در برابر پروپاگاندای نفرت و انتقامی که بهراه انداختهاند، راهی جز واکسینهشدن ندارد. این نسل همواره مملکتی سیاهپوش پیش روی خود دیده که با فریاد مرگ بر آمریکا، چهرههای چاپی صف بی پایان شهیدان و اعدامیان و صدای گلوله و آژیر جنگ و پروپاگاندای نفرت و انتقام، کودکی تا نوجوانیاش را در کام خود کشیده است، این نسل راهی جز عبور از «گذشته» برای رسیدن به «آینده» ندارد. بزرگترین ناکامی این نسل آن نیست که در کشور صاحب تاثیر و جایگاه نشد. چون این را میبایست از بداقبالیهای آن دانست. خطری که نسل کنونی را تهدید میکند، تقلید فرهنگ سیاسی پدرانش است؛ نباید آن بداقبالی با این ناکامی درهمآمیخته شود که نتیجهاش تنها دستهای خالی و خشمهای فروخوردهتر و افسون زدگی بیشتر است.
تاریخ را نمیتوان یکبار برای همیشه نوشت. هر نسلی «گذشته» را در زمان خود و در چهارچوب مفاهیمی که میاندیشد، باز میسازد. تمرکز اصلی باید نقد آن مفهوم از انسان، شجاعت، قهرمانی و توهماتی باشد که این سردار به خون خفته، آن را دارا بود! این تنها راه عبور از «گذشته» برای رسیدن به «آینده» است. تا زمانی که همچون قاسم سلیمانی «خودی» را یک «شهروند» میدانیم و «غیرخودی» را به عنوان «شهروند» قبول نداریم، ایران «توان» آن را نخواهد یافت که کشور شهروندان برابر حقوق باشد. با افسونزدگی، توهم و خیالات اسطورهای، تنها سیکل معیبوب و فاجعه بار ۴۰ سال گذشته باز تولید میشود.
16 پاسخ
درود به آرش و با تقدیم ارادت بخاطر نقد خوب و سالمش از نوشته آقای محمد برقعی . دست مریزاد .
سانسور چی محترم سایت زیتون،
بار دیگر کامنت مرا سانسور کردید !
این البته برای من قابل درک است که گردانندگان رسانه ای به دلایلی نخواهند نظر شخصی یک خواننده را بازتاب دهند. اما حد اقل ادب و امانت آنست که بطریقی آن خواننده را از این عمل آگاه کنند که بار دیگر «اشتباه» ننویسد. مثلاً با پیام خصوصی به آدرس ایمیل یا با ذکر نام و توضیح اینکه کامنت شما (به فلان دلیل) قابل نشر نیست.
موفق باشید ! (نه در سانسور بلکه در روشنگری)
من آن نگین سلیمان به هیچ نستانم
که گاه گاه بر او دست اهرمن باشد
نویسنده و نوشته (هردو) به یک ایدئالیسم افراطی (یعنی تسلط تام ایده بر واقعیت یا حکومت مطلق ذهن بر عین) باور دارد یا دچار شده است. به این معنا که چون ذهنیت و باور سلیمانی فلان بوده (و به گمان نویسنده باطل است) پس تمام کارنامه عملی و عینی اش هم لاجرم مطلقا باطل است.
خدمت جناب آقای دکتر برقعی،
ترور البته در هر شرایطی محکوم است. بویژه ترور دولتی، آنهم توسط کشوری که داعیه رهبری دنیای آزاد را دارد. بنا بر این آنچه در زیر مینویسم به هیچوجه در جهت توجیه ترور آقای سلیمانی نیست. واکنشی به کامنت شماست. من ایرانیم و در درجه اول به مسائل کشور خودم توجه دارم.
من مقاله های شما را در سایت زیتون میخوانم و میبینم که شما چگونه در هوای اهداف و دستاورد های اولیه انقلاب هستید و متاسفانه آنرا با رژیمی که آنرا ربود و امروز حاکم بر جان و مال ماست مشتبه میسازید.
نمیدانم شما که دکتر در رشته جامعه شناسی هستید از فاشیسم و رژیم فاسشیستی چه تعریفی دارید ؟ اما درکی که من غیر متخصص از آن دارم چنین است :
– رژیمی مبتنی بر یک ایدآل مقدس موهوم اما بحث ناپذیر که هرگونه شک و تردید در مورد آن ممنوع است،
– وجود یک رهبر (علاوه بر اسطوره ها و قهرمانان تاریخی یا موهوم) که تجسم و تشخص آن ایدآل است و کیش سخصیت او،
– تعیین دشمن یا دشمنانی برای آن ایدآل که بدون شکست آنها حصول ایدآل غیر ممکن است،
– وجود یک ارتش ایدئولوژیک در خدمت آن ایدآل و آن رهبر،
– وجود یک میلیشیای وسیع با آموزش افراطی و شتشوی مغزی در خدمت آن ایدآل و بویژه برای سرکوب مخالفان به نام و با بهانه حرکت مردمی،
– وجود سازمانهای اطلاعاتی مخوف قادر به در هم شکستن هر نوع مبارزه یا مخالفت،
– استفاده از پست ترین بخش اراذل و اوباش و لومپن های جامعه برای اجرای هدفهایی که به خاطر ملاحظاتی نمیتوان به نیروهای فوق محول کرد،
– حذف فیزیکی یا اجتماعی هر نوع مخالفت با ایجاد رعب و وحشت، تعقیب قضایی، اعدام، قتل، خانه نشین کردن، وادار به مهاجرت کردن، بدنام کردن و غیره،
– برگزاری دوره ای اجتماعات بسیار بزرگ که شرکت در آنها بطور علنی یا غیر علنی اجباری است در جهت تأیید سیاست های رژیم و با استفاده از تمام امکانات دولتی، و در عین حال غیر ممکن کردن هرنوع اجتماعات مخالف یا اعتراضی با استفاده از سه نیرو و روشهای ذکر شده در بالا بالا.
– سعی بر سلطه بر کشور های همسایه و ایجاد شعب ایدئولوژیک در آنها.
به نظر من رژیم حاکم بر ایران تمام ویژگی های فوق را دارد باضافه اینکه ایدآل مرکزی آن یکی از افراطی ترین قرائت های شیعی از اسلام و بویژه مفهوم شهادت است و خود را تنها رژیم بر حق بر روی زمین میداند.
آقای سلیمانی، صرفنظر از نبوغ و خلوص استثنائیش، در خدمت چنین رژیمی بود و آنهم در حساس ترین پست و نزدیک ترین رابطه با رهبر. او مامور اجرای طرحهایی بود که جزئیات آنرا هرگز نه شما خواهد دانست و نه من. با داعش جنگید در حالیکه یکی از عوامل به وجود آمدن آن بود. و نه فقط با داعش که با هر گروه مخالف بشار اسد جنگید. و نه برای دفاع از حرم که برای دفاع از تنها رژیم «دوست» در منطقه که در موقعیت جغرافیائی خاصی قرار دارد. در یک کلمه او در خدمت دروغ بود.
به هر حال آقای سلیمانی «شهادت» را انتخاب کرده بود و بار ها آنرا گفته است. او کاری «حسینی» کرد و دخترش زینب خانم نیز دیروز کاری «زینبی» کرد و سنگ تمام گذاشت. و با توجه به فهرست عموهایش که نام برد تنها و یتیم نیست و در آن رژیمی که میشناسید آینده درخشانی خواهد داشت. فکر نمیکنم آنان نیازی به حمایت شما داشته باشند. کسانی که به حمایت شما و امثال شما نیاز دارند آنانی هستند که در آبانماه برای نان و آزادی قیام کردند و یتیمانی به جا گذاشتند که وضع معیشتی شان از قبل سخت تر شد. و نیز آنان که امروز در بیغوله های رژیم در حال پوسیدنند و از این پس شرایطشان سخت تر میشود.
دلتان برای پویا بختیاری بسوزد که جوان بود و زندگی را دوست میداشت و برای زنده بودن مبارزه میکرد نه برای مرگ و «شهید شدن» و جوابش گلوله ای بود که مغزش را متلاشی کرد. به خانواده اش حق برگزاری چهلم ندادند و به جای آن زندانیشان کردند و هنوز در زندانند. و از این پس با هدیه سال نو (میلادی) که آقای ترمپ به آقای خامنه ای داد وضعشان همچون وضع سایر اسیران آبان سخت تر خواهد بود.
آقای دکتر،
در کشوری که شما به حق برای سکونت انتخاب کرده اید اگرچه امروز رئیس جمهوری بی شخصیت، بی فرهنگ و وحشی در رأس قدرت است اما اولاً در مقابل او نهاد های دیگری وجود دارند که قدرتش را کنترل میکنند. همانطور که اخیراً نمایندگان کنگره و سنا از او انتقاد کردند و نیز جامعه مدنی، روشنفکران، طنز پردازان و هنرمندان هرکدام حق کنش و انتقاد دارند و از آن استفاده کرده اند و میکنند. از طرف دیگر همه میدانند که او رفتنی است. یک یا حد اکثر پنج سال دیگر. اما اینجا چه ؟ تنها امید مردم به آینده مرگ است. مرگ رهبر یا مرگ خودشان.
ببینید این رژیم با گرداندن یک تابوت تقریباً خالی در شهر های ایران و عراق و تحریک احساسات مردم ساده دل چه هیستری جمعی راه انداخته است. همین امروز تا به حال ۵۶ نفر در کرمان کشته و صد ها زخمی اعلام شده است و در عین حال همانطور که در خبری در این سایت آمد کوچکترین انتقاد به آقای سلیمانی به عنوان توهین به مقدسات سرکوب میشود.
این رژیم از این وقایع سوء استفاده نمیکند ؟
آیا این فاشیسم نیست ؟
این اولین هدیه آقای ترمپ به آقای خامنه ای نبود. خروج او از برجام در سال گذشته هدیه بزرگتری بود.
متاسفانه برای این سایت کم بیننده هم سپاه سایبری افسر جنگ نرم قرار داده است که با عنوان تبریزی نظر می گذارد، باید به ایشان گفت خامنه ای عین فاشیست و اسلام ولایت فقیه عین فاشیسم است، بله جمهوری اسلامی از ترامپ و نتانیاهو و حتی بین سلمان هم فاشیست تر است قطعا و جای هیچ شکی نیست. البته از جامه سیاهان فاشیسم چیزی غیر از این نظرهای سخیف انتظار نمی رود. من از ایران و از بازداشتی های سال ۸۸ هستم شمایید که مزد بگیر حکومت فاشیستی جمهوری اسلامی و از محل بودجه ملت مظلوم ایران هستید و گر نه چه لزومی دارد که یک خواننده عادی این وبسایت پای اغلب قریب به اتفاق مقالات نظر بگذارد مگر اینکه شغل و وظیفه اش باشد و برای آن مزد دریافت کند.
تحلیل شما درمورد مرگ قاسم سلیمانی شاید منجر سرپوش گذاشتن حاکمیت برروی نقائص داخلی خود بصورت موقت شود. اما هیچ دستاورد خارجی برای سیاستهای جمهوری اسلامی ندارد. درضمن مشکلات داخلی بصورت موقت سرپوش گذاشته خواهد شد چون مشکلات اقتصادی ومعیشتی درآینده افزوده شده وحاکمیت راهکارمناسبی برای برون رفت ازاین وضعیت ندارد. واما درمورد واژه ترور برای این عمل امریکا بنظر من واز نظر حقوقی این عمل یک عمل تروریستی نیست. شما فرض کنید این شخص کشته نمیشد، حضور وی درعراق وهمزمان درسوریه ولینان به چه منظور بود؟؟آیا باید کشتاربزرگتری درعراق توسط این نیروها اتفاق میافتاد تاکشتن این شخص ویانیروهای نیابتی آن مشروعیت میافت؟؟آیا شیوه عمل این شخص واستفاده ازنیروهای نیابتی منجر به فجایع بدتر درمنطقه نمیشد؟؟واحتمال جنگ بالاتر نمیرفت؟؟اگرامریکا پاسخی به اعمال این شخص نمیداد آیا این شخص وگروههای وابسته دست رو ی دست گذاشته واعمالی نظیر آنچه درگذشته انجام داده اند،انجام نمیدادند؟؟تحلیل شما ازاین نظر نیز دچاراشکال است چون اعمال تروریستی اینفرد وگروههای وابسته درآینده میتوانست فجایع بزرگتری درمنطقه رقم زده ومنجر به جنگی تمام عیار شود. حاکمیت امریکا دیگر زیر بارحمله ایی مانند حمله به تاسیسات آرامکو عربستان نمیرفت به این دلیل سطحی که ایران مسئولیت آنرا نپذیرفته. اشکال بزرگ شما درتحلیلتان عدم توجه به این نکته نیز هست که افکار جامعه غربی صبر تحملش نسبت به اعمال مجرمانه ایران لبریز شده ودیگرتحمل این حرکات رانداشته به این دلیل که سیاست ایران منجر به عدم پذیرش مسئولیت این اعمال شود. کمی منصفانه نگاه کنید کلیه فجایعی که درمنطقه رخ داد علی رغم عدم پذیرش مسئولیت ازجانب ایران به روشنی معلوم است که ازکجا آب میخورد.
تحلیل شما درمورد مرگ قاسم سلیمانی شاید منجر سرپوش گذاشتن حاکمیت برروی نقائص داخلی خود بصورت موقت شود. اما هیچ دستاورد خارجی برای سیاستهای جمهوری اسلامی ندارد. درضمن مشکلات داخلی بصورت موقت سرپوش گذاشته خواهد شد چون مشکلات اقتصادی ومعیشتی درآینده افزوده شده وحاکمیت راهکارمناسبی برای برون رفت ازاین وضعیت ندارد. واما درمورد واژه ترور برای این عمل امریکا بنظر من واز نظر حقوقی این عمل یک عمل تروریستی نیست. شما فرض کنید این شخص کشته نمیشد، حضور وی درعراق وهمزمان درسوریه ولینان به چه منظور بود؟؟آیا باید کشتاربزرگتری درعراق توسط این نیروها اتفاق میافتاد تاکشتن این شخص ویانیروهای نیابتی آن مشروعیت میافت؟؟آیا شیوه عمل این شخص واستفاده ازنیروهای نیابتی منجر به فجایع بدتر درمنطقه نمیشد؟؟واحتمال جنگ بالاتر نمیرفت؟؟اگرامریکا پاسخی به اعمال این شخص نمیداد آیا این شخص وگروههای وابسته دست رو ی دست گذاشته واعمالی نظیر آنچه درگذشته انجام داده اند،انجام نمیدادند؟؟تحلیل شما ازاین نظر نیز دچاراشکال است چون اعمال تروریستی اینفرد وگروههای وابسته درآینده میتوانست فجایع بزرگتری درمنطقه رقم زده ومنجر به جنگی تمام عیار شود. حاکمیت امریکا دیگر زیر بارحمله ایی مانند حمله به تاسیسات آرامکو عربستان نمیرفت به این دلیل سطحی که ایران مسئولیت آنرا نپذیرفته. اشکال بزرگ شما درتحلیلتان عدم توجه به این نکته نیز هست که افکار جامعه غربی صبر تحملش نسبت به اعمال مجرمانه ایران لبریز شده ودیگرتحمل این حرکات رانداشته به این دلیل که سیاست ایران منجر به عدم پذیرش مسئولیت این اعمال شود. کمی منصفانه نگاه کنید کلیه فجایعی که درمنطقه رخ داد علی رغم عدم پذیرش مسئولیت ازجانب ایران به روشنی معلوم است که ازکجا آب میخورد.
در اینکه در دنیا هیچ کشوری و حکومتی دوست ما نیست و همه در پی منافع خودشان هستند شکی نیست،از آمریکا گرفته تا همسایگان بزرگ وکوچکمان.
اما آنچه در تاریخ چهل ساله جمهوری اسلامی بیاد دارم اینست در هر زمانی که ملت فرصت یافته تا به حکومت اعتراض کند،ازطرف بظاهر مخالفانش از آمریکا و اروپا گرفته تا مجاهدین خلق و… هدایایی اینچنینی تقدیم حکومت جمهوری اسلامی شده تا به بهانه آن رفتار سرکوبگرش را توجیه کند وتا مدتی همه صداهای اعتراضی وحتی انتقادی را خاموش کند،واین آخری بزرگترین هدیه بود.
دیگر خبری از اعتراضات آبان نیست وحکومت مجبور به پاسخگویی نیست، خبری از آلودگی آب و هوای اهواز نیست دیگر….
وحالا که همه اذعان دارند بودجه ۹۹ بصورت غیر واقعی بسته شده و در این تحریم نیمی از آن هم محقق نمیشود، در سایه جو بوجود آمده رئیس مجلس اعلام می کند ۲۰۰ میلیون یورو از صندوق توسعه ملی به سپاه قدس می دهد.
این جماعت میداند چگونه هدیه بگیرید وکجا خرجش کند.
ترامپ برای منافع خودش می کشه ، حاج فاسم هم می کشت . این که تقدیر نداره. ایشون تحلیل کرده نه تقبیح یا تقدیر…. افتاد؟؟؟
شرکت مردم در این تشییع جنازه و کامنت های که طرفداران رژیم اشلامی در پای این مقاله آورده اند یکبار دیگر به جهانیان ثابت میکند که مردم ایران مستحق رژیمی هستند که بر آنها حکومت میکند
علی تبریزی عزیز این جماعت تسلیم طلب را تنها پول مفت آرزوست! این ها می دانند که نه در ایران و نه در هیچ کجای عالم قادر به خوردن پول زحمت خود نیستند و با عشوه های شتری برای خود مشتریان بیگانه دست و پا می کنند.
مردم ایران امروز با حضور چند میلیونی شان انقلاب و نظام مقدس جمهوری اسلامی را حداقل برای ۱۰۰ سال آینده بیمه کردند.
از ترامپ و بولتون و نتانیاهو فاشیست تر می شناسید؟ نکند بن سلمان آرزوی شماست؟
جالب است که پاره ای از نیروهای چپ که زمانی هراتفاقی را که در عالم می افتاد گناه امپریالیست می دانستند پس از سرخوردگی و توبه از گذشته خود با همان خصلت افزاطی گری ایشان این بار آن قدر عقب عقب میروند که از آن سوی بام فرو می افتند. از جمله این تروری را که بر طبق تمام قوانین بین المللی محکوم است وجنایتی است آشکار و اعلام صریح و بی پروای قانون جنگل بازهم گناه آن را به گردن قربانی آن می اندازد.
ایشان در تمام مقاله کوچکترین اشارتی که آمریکا را مقصر معرفی کند ندارند جز یک جمله گذرا که ترامپ برای سرپوشی بر مسایل داخلیش چنین کرده است . و بعد برای جبران همین اشاره هم بلافاصله بر می گردند به سراغ حکومت ایران که دولتی جنایت کار است وخشن و جنگ افروز و مرتجع و نا همخوان بازمان ووو. لذاهرچه پس از آن بیاید گناه رژیم شیاد ایران است. وی حتی به عنوان یک ایرانی از این که آمریکا می گوید در صورتی که ایران عکس العملی نشان دهد تمام مفاخر فرهنگی آن ( که در حقیقت سرمایه های بشری است نه ملی )یعنی امثال تخت جمشید وقبر کوروش و مزار حافظ وسعدی و میدان نقش جهان را نابود می کند ادعایی که تا به حال هیچ متجاوزی حتی نازی ها و مفول ها نکرده بودند به عبارتی آقای ترامپ یک گام از داعش هم جلوتر رفته است و با افتخاراعلام می کندکه چنین جنایتی را مرتکب می شود. به عبارتی او به جهان اعلام می دارد که همان کاری را که طالبان با مجسمه های بودا در بامیان کردند او در ایران خواهد کرد اقای حیدریان هم کوچکترین ایرادی در آن نمی بینند. آخر ایران با هزاران سال تاریخش برابر با جمهوری اسلامی است و کشور ی که نیرومندترین و مدرن ترین کشور جهان است حق دارد آن را از صفحه روز گار حذف کند
محمد برقعی
هیچ ملتی نتوانسته با اتکا به خود حکومت فاشیستی حاکم بر خود را سرنگون کند، تبلیغات سرسام آور از مشخصات حکومتهای فاشیستی است که همواره موثر بوده و تا آخرین لحظه سقوط فاشیسم کارکرد داشته و مردم را همچون مسخ شدگان تا به آخرین لحظه طرفدار حکومت فاشیستی نگه داشته است، بنابراین حتی همین شورشهای نیم بند برخی از مردم ایران نیز معجزه است در این سیستم و حکومت فاشیستی حاکم. تنها راه برانداختن فاشیسم، حمله خارجی است؛ واقعیت این است که زور برخی مردم معترض که هنوز اسیر تبلیغات گوبلز گونه حاکم بر جمهوری فاشیستی اسلامی نشده اند به این گردن کلفتها نمی رسد و سوپر گردن کلفتی مثل آمریکا می تواند اینها را از پای درآورد؛ برای آلمان و ژاپن که خوب شد چه بسا برای ایران هم خوب باشد.
دیدگاهها بستهاند.