برای ورود به موضوع و افاده مقصود از یک خاطره کمک میگیرم.
چند سال قبل سفری داشتیم به آنالیای ترکیه. روزی همراه با برخی از اعضای خانواده، که از ایران آماده بودند، سری به ساحل دریا زدیم. خلوت بود و فصل زمستان و کسی نه در ساحل دیده میشد و نه در آب. نشستیم و تن به آفتاب ملایم دادیم تا در هوای لطیف فصل مناسب و معتدل آنالیا جانی تازه کنیم. پس از لحظاتی جوانی پیدا شد و یکراست رفت جلو دکهای که نزدیک ما بود و به بازکردنش مشغول شد. یکی از همراهان، که ترکزبان بود، جلو رفت و با جوان به گفتگو مشغول شد. جوان پرسید از کجایید؟ سوریه؟ گفتیم: خیر، ایران. چهرهاش گشاده شد و با لبی متبسم گفت: ها! ایران، ها! ایران. من گفتم از ایران خوشت میاد؟ گفت: آره! گفتم: چرا؟ با صدای بلندتری شادمانه گفت: احمدی نژاد! دو بار این جمله را تکرار کرد. گفتم: چرا احمدینژاد؟! دستش را بالا برد و گفت: احمدینژاد، نامبر وان! گفتم: چرا نامبر وان، مگر احمدینژاد چه کار مهمی کرده؟ گفت: او مرد است چرا که در برابر اسرائیل و آمریکا ایستاده است. گفتم: از نظر شما برای چه ایستادگی در برابر اسرائیل و آمریکا اهمیت دارد؟ گفت: برای این که اسرائیل و آمریکا زورگویند و ظالم. گفتم: این که کسی و آن هم در مقام رئیسجمهور یک کشور در برابر زورگوییهای قدرتهای جهانی و آن هم آمریکا و اسرائیل فاسد و ظالم و زورگو مقاومت کند خیلی هم خوب است و من هم تمام عمر با این زورگوییها مخالفت کردهام ولی به شرط اینکه: اولا، به انگیزه تأمین عدالت باشد و ثانیا خود آن شخص به عدالت و لوازم آن ملتزم باشد. نمیشود شخص ظالم با ظالم دیگر به انگیزه عدل مبارزه کند. گفت: یعنی احمدینژاد ظالم است؟ گفتم: مشکل همینجاست. گفت: چرا؟ کلی استدلال کردم و گفتم احمدینژاد و رهبر آن در داخل همان کارهایی را میکنند که اسرائیل در برابر فلسطینیها میکنند و گاهی حتی بدتر و ظالمانهتر. تازه اگر آمریکا و اسرائیل با شهروندان غیر خودی ظالمانه برخورد میکنند و یا مرتکب قتل و شکنجه میشوند، دولت ایران با شهروندانش چنین میکند. گفتکو ادامه یافت و در پایان جوان منفعل شد و سرش را پائین انداخت و گفت: من از این چیزها خبر ندارم و بعد افزود: این اولین بار است که من چند نفر ایرانی را در اینجا می بینم.
این خاطره را برای آن گفتم که بگویم: کسانی که این روزها (احتمالا تحت تأثیر فضای پدید آمده) عصبیت امپریالیسمستیزی و آن هم با چاشنی ایرانخواهی و وطنپرستی از کسی و یا کسانی که استکبارستیز از نوع احمدینژادی را سیاست خود کرده اند باید توضیح دهند که با کدامین استدلال چنین مویه میکنند و حتی به افراد و یا گروههایی که با آنان همصدا نمیشوند مارک بیگانهپرستی و یا وادادگی میزنند و یا آنان را به تأیید جنایات ترامپ و همپالگیهایش متهم میکنند؟ آیا بهراستی اینان میپندارند قهرمانان مورد تأییدشان با انگیزه دفاع از عدالت و دموکراسی و حقوق بشر و یا از این سو با هدف دفاع از ملیت و ایران و منافع ملی در عراق و سوریه و لبنان و یمن و دهها جای شناخته و ناشناخته دیگر با القاعده و داعش و عربستان و اسرائیل میجنگند؟ وقتی که خود طرف با افتخار و احیانا صادقانه خود را «سرباز صفر ولایت» میخواند و اذعان دارد هرچه دارد از مقام ولایت و نظام ولایی دارد، چگونه میتواند «سرباز صفر وطن» باشد؟ مگر این که استدلال کنیم از آنجا که ایران به صورت تصادفی فعلا در امالقرای امپراتوری ولایت قرار گرفته است بالملازمه به سود ایران هم هست. اما چنین استدلال سستی به کلی مردود است و حداقل به کار وطنپرستان نمیآید. در هرحال این قهرمانپرستان شبه ملیگرا اول باید مقدمات استدلال را ثابت کنند و آنگاه استدلال خود را به نحو معقول ارائه کنند.
شگفت از کسانی است که یک بار در عصر انقلاب مرتکب این خبط شده که پنداشتند هرکس با دیکتاتوری مبارزه و مخالفت کند، لزوما آزادیخواه است ولی دیدیم و دیدند که در عالم واقع همیشه چنین نیست. زیرا که ممکن است دیکتاتوری با انگیزههای فردی و یا عوامل دیگر با دیکتاتور حاکم مخالفت کند و حتی شجاعانه بجنگد ولی در نهایت به جایگزینی نظامی بسی ظالمانهتر منتهی شود. من جرّب المجرب حلّت به الندامه
20 پاسخ
به همین زودی و با همین سادگی تاریخ تحریف میشود ! گفته میشود قاسم سلیمانی با داعش جنگید و پاسدار مرز ایران بود ! ولی داعش از کجا و با چه زمینه و شرایطی پدید آمد؟ چه کسانی زمینه دادند؟
زمانی که مردم سوریه با راهپیمایی آرام خواهان پایان حکومت ده ها ساله خانواده اسد شدند داعش نبود. نیروهای اسد مردم بی دفاع را به گلوله بستند. سلیمانی هم با شعار دفاع از حرم (؟!) برای کمک به رژیم بعثی اسد به سوریه رفت و سرکوب و کشتار مردم بی دفاع گسترش یافت . از کیسه ایرانی بسیار هم هزینه کردند ، اضافه بر هزینه هایی که در عراق و لبنان و غزه و … میکنند. پس از آن زمان بود که عده ای هم زمینه را فراهم دیدند و داعش را ساختند.
از اول یعنی پیش از رفتن سلیمانی و نیروهای ولایت فقیه که داعش نبود. در پی رفتن اینها و درگیری و کشتار و آواره کردن مردم بود که داعش ساخته شد. کم کم پای روسها هم به میدان آمد. بیش از نیم ملیون نفر کشته و میلیونها نفر آواره و شهرها و آبادیها و روستاها ویران شدند.
تا جایی که اطلاع دارم سلیمانی و نیروهایش با داعش نمی جنگیدند با مخالفان اسد می جنگیدند با شعار دفاع از حرم. داعش که به طرف کردستان عراق آمد نیروهای سلیمانی و حشد شعبی و امریکاییها علیه آن جنگیدند.
فراموش نکنیم امثال سلیمانی پاسدار حکومت مقدس (!) ولایت فقیه هستند ، میهنی و ملی نیستند، همیشه حرف ولایت و اسلام شیعی میزنند و شعار میدهند، از همان آغاز دهه ۶۰ تاکنون تبلیغ ضدملی و ضد ایرانیشان ادامه دارد. نمیدانم اینها از کی میهنی و ملی شدند ؟!
نیروهای فاطمیون و زینبیون زیر امر سلیمانی برای پاسداری از مرز ایران نمی جنگیدند.
جناب اشکوری بر آن بودم که تلفنی نقدم را بر کار شما بکویم اما وقتی در این چندروزه نظرات خوانندگان را دیدم گاه پخته و بیشتر از سر خشم بر آن شدم با همه احترمم به شما نقدم را در این جا بیاورم
از نوشته شما بر می اید که جرم اصلی سردار سلیمانی که هر کار خوبش را هم بد خواهد کرد سرسپردگی او به ولی فقیه است ولی فقیه مستبد وظالمی که مردم خود را می کشد. دیدم از ان جا که این استبداد و ظلم شیوه همه حاکمان ما در طول تاریخ ُ و تا این اواخر شیوه حاکم در جهان بوده است لذا تمام دیوانیان و نظامیان ما در طول تاریخ مردودو محکوم هستند . شواهدی چند از وطن خودمان بیاورم تا ملموس تر باشد
از آریو برزن و ابو مسلم تا عباس میرزا و الله وردی خان ذر بخش نظامی و حتی امام حسین و امام حسن و امام علی .در بخش دیوانی از بوذرجمهر و برمکیان و خانوده نوبخت تا قایم مقام و امیر کبیرو مصدق همه وزیران و نخست وزیران همین حاکمان بوده اند.بگذرم ار خواجه نظام ا لملک و خواجه نصیرالدین طوسی وزرای مغول و امام رضا که ولی عهد مامون بود و نزدیکتر به زمان ما امثال فروغی و داور .
این گونه یکسویه نگری و از سرخشم نوشتن را من اولین بار است که در کار شما می بینم. آیا تمام زندگی افتخار آمیز شما در سالهای اول انقلاب همه زشت بوده چون وکیل مجلس حکومت آقای خمینی بوده ایذ
آیا نتیجه این گونه برخورد ها بجای نقد مشخص عمل نه باور سردار
سلیمان چنین نخواهد شد که کلیه نظامیان و دیوانیان ما در طول تاریخ محکوم ومردودند >ایا ما هم سو با نظر آیت الله خلخالی در کتابش نمی شویم که نوشته همه مقامات زمان شاه از مدیر کل و سرهنگ به بالا حکمشان اعدام است زیرا در آن سطح شاه مستبد ووو باید سمت آنان را تصویب می کرد مبادا در سرسپردگیشان خللی باشد
کلام آخر مردم به تجلیل سردار سلیمان با همه نارضایتیشان از ولی فقیه و اعمالش نیامدند چون فکر می کردند او برای برقراری عالت و اجرای حقوق بشر می جنگیده است( که من البته فرمانده جنگی در جهان نمی شناسم که برای این اصول انسانی به جنگ رفته باشد هر چند در زبان خیلی ها ادعایش را می کنند) بلکه بر آن بودند که حضور او در سوریه وعراق آگر هم مورد قبول برخی نباشد امنیت مردم را تامین کرد. امری که برای من وشما حیاتی نیست ولی آنان شاهدند که نه در عراق و لیبی و سوریه بلکه در افغانستان وپاکستان و ترکیه نیز مرتبا کور دلانی با بستن بمب به خود در بازار و مسجد و مدرسه فاجعه می آفرینند وایران در این دریای طوفانی جزیره امن است و در سرکوب های داخلی هم در عمل نقشی نداشته است و این دست آوردی چنان عظیم و حیاتی در همه کشورهای جهان است که مردم برای این امنیت پشت یر هر حکومتی پناه می گیرند
محمد برقعی
آقای اشکوری سلام
عالی نوشتید
دوستان ببخشند، در یادداشتم چند لغزش چاپی هست، بجای آن، خواهشمندم این پیام را بگذارید. سپاسگزارم.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سلام و احترام
جناب اشکوری درست نوشتند.
آقای سلیمانی و امثال او شهیدِ «اوجب واجبات» هستند، یعنی شهید راه استقرار و ادامه حکومت ولایت فقیه ، با ویژگیها و کارنامه ای که در این چهار دهه نشان دادند، نه شهید پاسداری از ایران ! پس از انقلاب یکی از مهمترین و پر سروصداترین بحث ها همین بود که آقایان میگفتند ما برای کشور و ملت و ملی و میهن انقلاب نکردیم و نمی جنگیم، برای اسلام و حکومت اسلامی انقلاب کردیم و می جنگیم ! ولی هنگام نیاز ایران ایران میگویند و از ملت حرف میزنند و شعار میدهند تا ساده لوحان را بفریبند، تا کنون هم موفق شدند !
آقای خمینی (برعکس آقای بازرگان) میگفت مردم برای اسلام هستند. وقتی به او هشدار دادند که اسلام را به خطر انداختی، پاسخ داد حفظ اسلام واجب ولی حفظ حکومت اوجب واجبات است. یعنی ایران و ایرانی فدای اسلام ، اسلام هم فدای حکومت ! ولی حکومت برای چه ؟ پاسخ این پرسش رفتار و کارنامه ایشان و دیگر سران و اعضای باند حزب الله در این چهار دهه است. پاسدار، طرفدار و توجیه گرِ چنین حکومتی، به میهن و ملت و ملی و کشور اعتقادی ندارد، اصل برای او پاسداری از حکومت فقیه (اوجب واجبات) است. در داخل غارت، سرکوب ، کشتار و تجاوز به ناموس مردم، در خارج هم دشمن تراشی و بحران سازی با هزینه ملت، هزینه کردن سرمایه های مردم برای دشمنانی چون حکومت بعثی سوریه عضو کنفرانس ۲ +۶ خلیج فارس (بقول خودشان عربی!) و کارهایی چون ساخت صحنِ ۲۲۱۰۰ متری (بیش از دوهکتار) در کربلا ! این تنها نمونه ای است از بسیار در این چهار دهه است ! چنین کسانی خیانتکار به ایران و ایرانی، از جمله به آن زنی هستند که برای سیرکردن شکمش در گور هم خودفروشی میکند و خیانتکار به بچه های خردسالی هستند که در زباله دانیها دنبال خوراک میگردند و … . آنها که در راه پیمایی برای این حکومت و برای امثال سلیمانی شرکت میکنند و آنها که از هر ابزاری برای پشتیبانی و توجیه چنین حکومتی میکوشند شریک جنایت ها و خیانت های اینها در چهار دهه گذشته و در آینده هستند. سرباز وطن در سوریه و عراق و لبنان چه میکرد که کشته شود؟
اسماعیل هنیه و شریکانش در ارتباط با حکومت بعثی سوریه، با همه پولی که از خامنه ای و سلیمانی میگرفتند جانب سعودیها را گرفتند. اینها هم با خواری و خفت گله میکردند که چرا نمیگذارید کمیته امداد امام خمینی درغزه (با هزینه مردم ایران) خدمت کند؟! کمک دولت امریکا به غزه ای ها که قطع شد، آمدند سوی جمهوری اسلامی ! اسماعیل هنیه نیز آمد و با کیف پر از دلارِ این مردم تیره روز به غزه برگشت ! نتیجه این سه چهار روز راه پیمایی هم میلیاردها تومان هزینه و سؤاستفاده، ده ها کشته و زخمی و پرداخت ۲۰۰ میلیون یورو برای دشمن تراشی و بحرانسازی و هزینه در عراق و لبنان و غزه و … ! کشته ها و سرکوب و زندانی شدگان آبان ماه هم از سر حکومت گذشت !
در کاغذی که به دست دختر سلیمانی داده بودند ومیخواند، نوشته بودند عموی من حسن نصراله و … ، اسماعیل هنیه و بشار اسد و… (گویا برادر پوتین و برادر «شی» فراموش شدند)! این بیشتر به شوخی وقاحت آمیز شبیه است ! اینها چه نسبتی با ایران دارند جز این که با وجود این حکومت از سرمایه ها و موقعیت ایران بهره می برند؟
سخن در این باره فراوان است. این هیاهوها تمام شد، این مردم ماندند با این حکومت سراسر فساد و جنایت و خیانت با اقتصادی ورشکسته، دستِ تهی ، شکمِ گرسنه و آبروی رفته ! برخلاف ملت هایی چون مردم ژاپن و ویتنام که هم جنگیدند و هم بهنگام از گفتگوی منطقی برای صلح و منافع ملی خود استقبال کردند، امروزشان را می بینیم.
حاکم که دلبستگی به مردم و میهن نداشته باشد و هزینه از کیسه ملت باشد چه غم و پروایی از ماجراجویی و سؤ استفاده دارد؟
آقای اشکوری با تشکر از توجه شما. با نظرتان که از تلگرام آورده اید من نمیتوانم مخالفت کنم. اما با این نوشته شما کنی تناقض دارد. شما در تلگرام در مقام یک بیطرف وارد بحث شده اید و در نوشته حاضر در مقام یک طرف دعوا. فکر کنم بیطرفانی که هم با هواخواهان سلیمانی که از او جیمزباند ساخته اند و هم با دشمنانش که از بابت ترور بزعم آنها رامبوی اسلامی رقص و پایکوبی راه انداخته اند دارای مرزبندی دارند، نباید بدین شکل به این بحث ورود کنند.
با سلام
دوستانی هم که درباره نوشته یوسفی اشکوری نظراتی رو مرقوم داشتن همچون جامعه مختلف و متنوع هسن. ولی به طور کلی خارج از شعار دادن و شعار گویی من با نظر آقای یوسفی اشکوری کاملا موافقم.
نمیشه که انسان عمله ظلم باشه و خدمتگذار ظالم و در اثر تبلیغات رسانه ای و تریبونهای حکومتی از آن به عنوان سرباز وطن یاد کرد.
این رژیم و کارگزاران آن اعم از کشوری و لشکری یک مجموعه هستن. نمیشه یک قسمت از این مجموعه رو قبول داشته باشیم و یک قسمت اون رو رد کنیم
منطق اقای اشکوری همان منطق اول انقلاب بود که نتوانستیم تفکیکی بین فرماندهان ارتش با عاملین سرکوب داشته باشیم و همه با یک چوب رانده شدند. این در حالی بود که سردار سلیمانی فقط ۸ سال فرمانده لشکر ثارالله بودند
با سلام و سپاس از تمام دوستان که اظهارنظر کرده اند. با پوزش از دیگران به دلیل اهمیت بیشتر انتقاد آقای سام عرض می کنم روز جمعه در یک یادداشت تلگرامی با عنوان «کمکهای آمریکاییان به جمهوری اسلامی» این گونه نوشتم:
« اما در آغاز ناگزیر به چند نکته اشاره می کنم. اولا، با گرفتن جان آدمی زاد تحت هر عنوانی مخالفم و البته هر کس که مرتکب جرم و جنایتی شده باید پس از دادرسی عادلانه و قانونی و تعیین مجازات کیفر ببیند. ثانیا، از این که یک ایرانی (با هر اتهامی) به وسیله یک دولت و یا نیروی خارجی و بیگانه در هرکجای جهان کشته شود و حتی مجازات گردد سخت مخالفم. ثالثا، این اقدام دولت کنونی آمریکا بار دیگر نشان داد که مهم ترین نوع ترور در همه جای جهان تروریسم دولتی است و دولت های مختلف آمریکا از گذشته تا کنون سردمدار بزرگ تروریسم دولتی بوده و هستند. به تعبیر درست یرواند آبراهیمیان اگر تا کنون ایرانیان آمریکاییان را عامل کودتای ۲۸ مرداد علیه دولت ملی دکتر مصدق می دانستند، از این پس آنان را عامل تروریسم دولتی نیز خواهند شناخت».
اشکوری
اقای اشکوری بخواهی و نخواهی امروز دوخط عمده وجود دارد .جبهه مظلومان منطقه و جهان از شهادت سلیمانی ناراحت و جبهه استعمارگران و امیریکا و انگلیس و اسراییل شاد هستند. اقای اشکوری نکند ناخواسته پای پرچم امریکا سینه بزنی.
اسرائیل و امریکا زورگو نیستن حق خودشون رو به کسی نمی بخشن و باصطلاح الکی به این و اون باج سیبیل نمیدن!
واقعیت اینه اگر بیایم و امریکا و والد اصلیش یعنی بریتانیا رو از تاریخ جهانمون فاکتور بگیریم چیز خاصی از پیشرفت صنعتی و تکنولوژیکی برامون باقی نمی مونه نه هواپیمایی ، نه اینترنتی ، نه برقی و نه خیلی چیزهای دیگه بخاطر همین من حق میدم به امریکا که بخواد بر تمام عناصر دنیای معاصر کنترل داشته باشه بالاخره زحمت کشیده هزینه داده وقت گذاشته و حالا این حق طبیعی و عقلانیشه که آقای جهان باشه! هر کس ناراحته نباید از مواهب اختراع شده بدست امریکایی ها استفاده کنه و باید برگرده به زندگی سنتی کشور خودش
قاسم سلیمانی سرباز که بود؟
سخت نگیرید، افراد از زوایای مختلف، بر اساس اطلاعات مختلف و افکار خودشان، نظر میدهند. من و شما هم یکی مثل بقیه.
اردشیر زاهدی او را سرباز وطن می دید.
بسیاری از مردم مظلوم خاورمیانه، او را قهرمان بزرگ و شجاع مردم مظلوم خاورمیانه میدانند.
از هند و پاکستان و افغانستان بگیرید، تا عراق و ترکیه و لبنان و مصر و یمن و عربستان و الجزایر و تونس و سوریه و مراکش و اردن!
سرباز وطن بود، اما وطنش کمی بزرگتر از ایران فعلی بود!
شاید چون کمی دلش و مغزش و روحش بزرگتر بود.
نه برای کشور گشائی و قدرت طلبی، بل برای نجات آن مردمان از سلطه گر و قلدر غداره بند دنیای فعلی.
او برای خودش و نفسش اگر میخواست، ده ها راه برای او باز بود،
حسن ظن به انسان های نازنین و فداکار خوب است!
مشکل مردم ایران با استبداد مشکلی داخلی است. این منطق آقای اشکوری کمی خطرناک است. بیش از همه برای خود ایشان. من اصلا میگویم سلیمانی سرباز استبداد و یا یکی از سرداران استبداد بود، ولی این آیا توجیه کننده ترور وی توسط یک ارتش بیگانه است؟ و خطر اتفاقا همین جاست که کسی با این منطق یقینا فردا طرفدار تجاوز نظامی به ایران به بهانه ی سرنگونی استبداد خواهد شد!
فردا اگر ظریف را ترور کردند، چه میگوئید؟ لابد او هم سرباز صفر نظام بوده است؟
دیدگاه صفر و صدی، و مطلق اندیشی، سفید و سیاه دیدن، مال افراطیون وطرفاران خشونت و دیکتاتوری است. در دنیای خاکستری هستیم، فضا بشدت دودی است. اما نباید دست راست و چپ را هم تشخیص داد؟
یکی گفته بود،” آنها که رفتند کاری حسینی کردند و آنها که ماندند باید کاری زینبی کنند٫ و الا ..یزیدی اند” کجا رفت آنهمه کتاب و تحقیق و تصحیح و ارادت به آزاد مردی؟
کسی که دیکته ننوشته، غلط هم ندارد.
اما کسی که دیکته زیاد نوشته و ۱۸ گرفته، بابت دو غلط به او صفر یا نمره منفی نمیدهند.
درک و انصاف را از اردشیر زاهدی، مقام عالی رتبه رژیم شاه، که قاعدتا دشمن انقلاب و انقلابیون باید حساب شود، یاد بگیریم!
دست آخر در یک کارنامه، ممکن است کسی در درسی نمره دو یا پنج گرفته باشد، اما معدل مهم است، GPA
“اینک نیز با ترور وی، فاجعه انسانی جنگی که میتواند در گیرد، بیش از پیش نزدیکتر شده است. فاجعهای که هر ملاحظهای را زیر سایه قرار میدهد. ترور این سردار، هیزمی بود که جز شعلهور کردن سیکل تکراری شعارها و توهمات ۴۰ ساله نظام جمهوری اسلامی علیه امریکا و اسرائیل نتیجهای ندارد. ترور سلیمانی این امکان را به ماشین پروپاگاندای مذهبی داده است که اسطوره تازهای بسازد که هیچ نسبتی با منافع ملی و زندگی واقعی جامعه امروزی ایران ندارد.”
ما صدها سال است تاوان این احساسات
رامی دهیم حتی به اصطلاح روشنفکرانمان در مواقع بحران به ابله ترین ها تبدیل می شوند پای طومارهای آنچنانی مهر می نهند وهنگام آرامش پز روشنفکری می دهند.
بیشترشان سالها کودک کشی در سوریه وعراق ویمن و…. را که دستپخت همین سردارها بودبه نقش دفاع از وطن تزئین کردندوبه خورد عوام الناس دادند در این قحط الرجال به که دلخوش کنیم وبه کجا بیاویزم قبای ژنده خویش را.
کسی شرف دارد که بتواند ابعاد و چهره های مختلف یک پدیده را ببیند . اما آقای اشکوری معمولاً چهره هایی از واقعیت را می بینند که مطابق با تمایلات سیاسی و فرهنگی ایشان است.
درود بر شرفت .
با سلام. جانا سخن از زبان ما میگویی، منتها با نثری بهتر. بنده حقیر زبانم مو دراورد که مخالفت با ظلم جمهوری اسلامی دلیل سر سپردگی به اجنبی و جیره خوری از دست بیگانگان نیست. مخالفت با سیاستهای دولت اسرأییل را با یهودی ستیزی قاطی نکنیم. مخالفت با سیاستهای ترامپت را با اتش زدن پرچم امریکا نشان ندهیم. هر کس چهار تا فحش خواهر و مادر به امریکا و عربستان و اسرأییل داد، دمکرات، ازادی خواه و فعال ملی نمیشود. گمان میکنم که بنده حقیر در پایان عمر خود ول معطلم و بس که آزرده دلم چشم به پایان دارم. امیدوارم که شما موفق شوید و شاید برخی از هموطنان مرا مثل آن جوان ترک به فکر کردن وا دارید. ارادتمند
کاش یک جمله در تقدیر از هشت سال حضور این شهید در جبهه جنگ با عراق ابراز می شد تا بدانیم دیوار را یک طرفه کاهگل نمی کنیم!
دیدگاهها بستهاند.