ترور جنایتکارانه ترامپ در عراق و قتل سردار قاسم سلیمانی و چند نظامی مهم عراقی دیگر و در پی آن بازتاب گسترده آن در جهان و بیشتر در ایران و اظهار خشم و نفرت و کینه قابل فهم مقامات جمهوری اسلامی و وعده «انتقام سخت»، موجی از نگرانی در جهان و بیشتر در ایران پدید آورد. نگرانی آن بود که جنگی بین ایران و آمریکا و در منطقه دربگیرد؛ جنگی که میتوانست جز مرگ و ویرانی و احیانا نابودی ایران نتیجهای نداشته باشد. از این رو برخی از نیروهای وطنخواه و ضد جنگ و هواخواه صلح و عدالت در ایران هر دو سوی منازعه را به خوشتنداری و تدبیر و هوشمندی دعوت کردند.
در چنین فضایی همگان در صبحگاه چهارشنبه ۱۸ دی ۹۸ در حالی از خواب برخاستند که ایران با شلیک چند موشک به چند پایگاه نظامی آمریکا در عراق به وعدهاش مبنی بر انتقام از آمریکاییان عمل کرده است. مقامات آمریکایی نیز بلافاصله حمله را تأیید کردند. چنین مینمود که این آغاز درگیری نظامی تمام عیار بین دو دولت متخاصم و دیرین است و میرود که به فرجامی خونین و ویرانگر در منطقه و در ایران منتهی شود. اما زمان زیادی طول نکشید که واکنشها در تهران و واشنگتن نشان داد که به تعبیر تصادفا درست آقای ترامپ «همه چیز خوب است». نگرانی اساسی آن بود که دعوی اولیه مقامات نظامی ایران درست باشد که قتل هشتاد نفر نظامی آمریکایی راست باشد. زیرا تلفات جانی و آن هم از نظامیان برای آمریکاییها اصلا قابل تحمل نبوده و نیست. اما خوشبختانه خبرهای رسیده از تهران نشان داد که ایرانیان نیز هوشمندانه عمل کرده و به گونهای رفتار کردند که هم انتقام گرفته باشند و هم تلفات جانی نداشته باشد. هرچند آقای خامنهای مدعی است که این فقط یک سیلی بوده و انتقام سخت را موکول کرده به خروج آمریکاییها از منطقه اما روشن است که آن نیز اگر بلوف و وعده سر خرمن نباشد یک روند سیاسی است و در صورت امکان بهتدریج خواهد بود. این بدان معناست که سیاست انتقامستانی سخت نظامی، به فاز دیپلماسی منتقل شده است.
برآمد این تحلیل آن است که تا این لحظه همهچیز خوب است و انتقال پیام مسالمتجویانه نیز از دو سو انجام شده و یا میتوان چنین نتیجهای گرفت. حداقل آن است که تا این لحظه از یک جنگ تمام عیار و فاجعهبار فاصله گرفتهایم.
اما و هزار اما بلایی که آمده بود واقعا به خیر گذشته است؟! چنین مینماید و چنین باد، ولی هنوز خطرهاست. واقعیت این است که اگر هم در تهران تدبیری و درایتی در کار باشد، متأسفانه در واشنگتن و به ویژه در شخص ترامپ چندان تضمینی وجود ندارد. به ویژه خناسانی میتوانند در این میانه از دو سو فتنهها بیفکنند و آتشها بیفروزند.
در پایان گفتنی است که باید حضور پر رنگ مردم ایران را در تشییع پیکر قاسم سلیمانی قدر دانست. هرچند خودم (به دلایلی که در چند یادداشت تلگرامی گفتهام) اگر در تهران بودم شرکت نمیکردم ولی حال که چنان شده فکر میکنم این حضور میتواند پیامدهایی سیاسی داخلی و خارجی مثبت داشته باشد. بیتردید بخش قابل توجهی از این مردم از ناراضیان جدی نظام حاکم بودهاند و از این رو به دلایل خاص در این مراسم حضور یافتهاند ولی با این حال حاوی یک پیام اصلی بود و آن اینکه وقتی پای بیگانه در کار باشد و کشور را (و نه لزوما نظام سیاسی) در معرض تعرض خارجی و تجاوز ببینند، به خروش خواهند آمد. ایران جان است و ایرانیان جسم، و جسم بی جان و بی روح مردار است. اگر چنین باشد (که گویا هست)، در آن صورت تمام بیگانگان و هموندانشان (در حال حاضر ترامپیستها) و حتی کسانی که میپندارند نظام حاکم به زودی رفتنی است و «دیگر تمومه ماجرا» و پرواز انقلاب در راه است، باید دانسته باشند که روح نهفته یک ملت در شرایطی خاص به یاری سرزمین و فرهنگ و تاریخ و هویت آن خواهد آمد و همه چیز را (حتی اگر نظام حاکم هم باشد) خواهد زدود و از سر راه برخواهد داشت. اگر در حاکمان نیز درایت و تدبیری هست بهتر است از این شرایط خاص استفاده کرده و گامی اساسی و ملموس در جهت تغییر سیاست ها و رفتارهای نادرست بردارند.
۱۳ آبان در تاریخ جمهوری اسلامی روز مهمی است؛ نه از آن جهت که سفارت…
در تحلیل سیاسی و روانشناختی دیکتاتوری، مسئله مقصر دانستن پذیرفتگان دیکتاتوری به عنوان افرادی که…
امروز یکم نوامبر، روز جهانی وگن است؛ این روز، یادبودِ تمام دردمندیها و خودآگاهیهایی است…
درآمد در این نوشتار به دو مطلب خواهم پرداخت. نخست، تحلیلی از عنوان مقاله و…