یادتان هست زمانی ملت از ۹۰ سیاسی حرف میزدند و یا آرزویش را داشتند؟ برنامه ۹۰ در تلویزیون ایران یک انقلاب کرد. این برنامه تا سرحد امکان به بازیکن و مربی و داور و فدراسیون و مسوولین کمیتههای انضباطی و منشوری و تماشاگر و خلاصه بسیاری از حواشی ریز و درشت فوتبال پرداخت و تا حرفهای صفایی فراهانی هم پیش رفت و آسمان هم به زمین نیامد (بگذریم از برخی خط سرخهای حاکم در همه جا، اما همین برنامه محدوده خیلی از همین خط سرخها را نیز جا به جا کرد).
میدانم که سیاست عرصه رقابتهای بزرگتر و منافع کلانتری است؛ ولی ای کاش ما ۹۰ سیاسی هم میداشتیم که در آن میشد بازیکن و داور و مربی و فدراسیون و … دنیای سیاست هم به بحث گذاشته شود و بینندگان خود ببینند و قضاوت کنند و حتی از ناگفتههایش به گفتهها برسند.
تعلقات فردی میتواند شخص را از دایره خرد و انصاف و عمل به وظیفه اخلاقی دور کند. در همه ما از این نوع تعلقات هست، قطعا در مهدی کروبی نیز بوده و هست. اما این امر در آن حد نبوده است که وقتی وی به سیاهکاریهای قدرت و به خصوص برخی رفتارهای راس هرم سیاسی در مقاطع بعدی پی برده، مصلحت و منفعت فردی را ترجیح دهد.
«مصلحت»گراییهای دنیای سیاست (به خصوص به علت «کیهان»ی بودن اخلاق جریان مقابل و جوسازی و هوچیگریهای عمدتا مبتنی بر دروغ و دغل رسانه مثلا ملی در ایران) مرتب بزرگتر و وسیعتر شده است. تا آنجا که گفتن و شنیدن و به بحث گذاشتن هر موضوعی حتی در میان روشنفکران و فعالان سیاسی آزادیخواه نیز با هزار قید و بند، محدود و مقید میشود. قید و بندهایی که به جز اندک مواردی، عمدتا مبتنی بر تصورات و توهمات ناشی از «ترس از آزادی» است.
مصاحبه آقای مهدی پرپنچی (که یکی از مطلعترین و مسلطترین مجریان برنامههای سیاسی در شبکههای فارسیزبان است) با آقای محمدتقی کروبی در صفحه فیسبوک بیبیسی درباره کارنامه گذشته و حال شیخ شجاع مهدی کروبی، از آن دست برنامههایی است که از برخی خط سرخها و مصلحتسنجیهای یاد شده فراتر میرود. ای کاش میشد با تکرار این نوع برنامهها و از جمله با گفتوگو کردن با کسانی که در صف مقابل حکومت بودهاند و آنها نیز خطاهایی داشتهاند، ترس از این نوع برنامهها را ریخت و نیز آن را به مرزهای انصاف و تجربهآموزی همه جانبه نزدیکتر کرد.
اما بعدالمقدمه، در رابطه با برخی سخنان دوست عزیزم آقای محمدتقی کروبی در رابطه با دهه شصت میتوان بحث و گفتوگو کرد. الآن موضوع این مقال این نکات نیست.
تا آن جایی که من میشناسم، فکر میکنم جناب شیخ مهدی کروبی در هر مقطع بر آن چه میاندیشیده، فردی صادق و شجاع بوده است. ایشان بسیار معتقد و شیفته آقای خمینی است. بر این اساس در این صف سیاسی با صداقت و شجاعت ایستاده است. بدین ترتیب در جاهایی هم که به نظر ما اشتباه (و چه بسا اشتباهات بزرگ) کرده به نظر میرسد تحت تاثیر همین خصیصه ارادت و اعتقاد به رهبر بنیانگذار بوده است. اما وی بر همین «اشتباه» خود باز صادق و شجاع بوده است. این دو خصیصه اما از جمله ملزومات راه/ نجاتیافتگی است.
تعلقات فردی میتواند شخص را از دایره خرد و انصاف و عمل به وظیفه اخلاقی دور کند. در همه ما از این نوع تعلقات هست، قطعا در مهدی کروبی نیز بوده و هست. اما این امر در آن حد نبوده است که وقتی وی به سیاهکاریهای قدرت و به خصوص برخی رفتارهای راس هرم سیاسی در مقاطع بعدی پی برده، مصلحت و منفعت فردی را ترجیح دهد. پشت نامه سراسر اشتباه وی به آیتالله منتظری در هفتههای در حال بر کنار کردن ایشان و نیز نامه سال ۸۴ و ۹۵ وی (که به نظر میرسد افضل الجهادی باشد که حرف حق را در پیشگاه قدرت ستمگری مطرح میکند) یک فرهنگ و یک خصیصه و اخلاق ثابت نهفته است. کاش مهدی کروبی در تنهایی کنونیاش بیاندیشد جدا از روش و منشاش، در محتوا و مضمون در کدام بر حق و در کدام بر خطا بوده است. اما هدف این مقال ذکر این نکته نیز نیست. مساله اصلی به انتخابات ۸۴ بر میگردد.
تقلب ۸۴
بارها در محافل خصوصی و در شنیدههای خاص این محافل از نظرات شیخ شجاع درباره انتخابات ۸۴ مطلع شده بودم/یم. اما این اولین بار است که یک روایت رسمی از این مساله مطرح و عمومی میشود. مهدی کروبی همیشه منتقد قدرت و نیز اصلاحطلبان به خصوص شخص آقای خاتمی درباره این انتخابات بوده است. شنیدههای مکرر قبلی نیز از همین امر حکایت میکرد. حال فرزند صادق و دلسوز ایشان از مرز برخی مصلحتها میگذرد و به روایت دلخوری و نقد درونی پدر میپردازد.
با این نقد هم میتوان تجربهآموز روبهرو شد و هم جنجالی و برای دعواهای داخلی و برهم زدن آرایش و صفبندی سیاسی اصیلِ مبتنی بر استبداد و اقتدارگرایی/ آزادیخواهی و دموکراسیطلبی و تنازع مادون جمهوریت/ جمهوریت در شرایط چند دهه اخیر ایران. «سوء استفاده دشمنان» نیز مصلحتسنجی رنگ باخته و نخنما شدهای است که از قضا دیگر چندان هم کارآمد نیست. در دو انتخابات اخیر صف همسو شده اصلاحطلبان و میانهروها و … و صف متشتت محافظهکاران به خوبی از کند شدن این حربه حکایت میکند. آنها از هر بحث و نکته راست و دروغی (و عمدتا دروغ) از جمله اختلاف بین عارف و لاریجانی و بین هاشمی و روحانی و غیره برای دستیابی به منظور خود بهره بردند؛ اما کمتر به نتیجه رسیدند. بنا بر این اشاره به سوء استفاده دشمن و رقیب دیگر چندان قابل اعتنا نیست و حداقل میزان سود این مباحث روشنگر/ تجربهآموز خیلی بیشتر از زیانشان است.
شیخ شجاع در آن هنگام سروصدا راه میاندازد. از دفتر بیت قدرت تذکری تند میگیرد که سرجایت مینشانیم. وی اما نامه تندی میدهد و بعد میبیند (و درواقع تصور میکند) بیت قدرت که صدایش را به تهدید بلند کرده بود، وقتی با صدای بلندتر او مواجه میشود، عقب نشسته و نرم میشود.
الغرض؛ باید سخنان طرف مقابل نقد آقای کروبی (پدر و پسر) را هم شنید. اما براساس شنیدههای مکرر طرفین در این چند سال؛ حداقل میتوان به یک روشنگری/ کشف حقیقت/ پند / و بالاتر از همه؛ «تجربه» در رابطه با حکایت انتخابات ۸۴ رسید: تخم مرغ دزد عاقبت شتر دزد میشود!
داعیه/ نظر کروبیها این است که سپاه و بسیج در انتخابات برخی شهرها مانند اصفهان به نفع احمدینژاد تقلب کردهاند و گرنه وی به دور دوم انتخابات ۸۴ نمیرسید. آنها میگویند تمایل طرفداران آقای هاشمی بین اصلاحطلبان و کارگزاران و میانهروها ـ که دست بالا را در وزارت کشور وقت داشتند ـ این بود که هاشمی بالا بیاید و فکر میکردند وی به سادگی احمدینژاد را شکست خواهد داد. بنا بر این چشم بر این تقلب بستند و پرونده انتخابات را زود مختومه کرده و از آن به عنوان یک انتخابات سالم دفاع کردند (برخی روایتهای تندتر از سخنان کروبی پسر در این مصاحبه نیز درباره نقد و دلخوریهای آقای کروبی درباره این انتخابات وجود دارد). کروبیها معتقدند اگر شیخ مهدی به دور بعد میرفت معلوم نبود هاشمی که به نماد منفی حکومت تبدیل شده بود بتواند بر او غلبه کند. بنا بر این آنها احمدینژاد که به زعم خودشان حریف ضعیفتر بود را ترجیح دادند. حریفی که بعدا به شدت از او شکست خوردند.
اما کروبی این را حق خود میدانسته که نتایج انتخابات را به تفکیک در اختیار داشته باشد و بداند در مدتی که در صبحگاهان خوابیده است چرا نتایج انتخابات تغییر کرده است تا بر اساس آن بتواند به همان حوزهها اعتراض کند. کروبی پسر نیز در این گفتوگو، ندادن نتایج تفکیکی را «به عمد» میداند. وی از نرم شدن راس هرم سیاسی برای بازشماری آرای این حوزهها و در مقابل، دفاع رییس دولت وقت از سلامت انتخابات یاد میکند. خوشبینی به نرم شدن راس هرم به گمان من ناشی از برخورد پیچیده و تردستانه وی است که با مهارت خود را از میانه این اختلاف بین رییس قوه مجریه و قوه مقننه وقت کنار میکشد و حتی ژست بیطرفی میگیرد؛ اما بازی را به نفع خود و یاران نظامی مداخلهگر در انتخابات پیش میبرد.
شیخ شجاع در آن هنگام سروصدا راه میاندازد. از دفتر بیت قدرت تذکری تند میگیرد که سرجایت مینشانیم. وی اما نامه تندی میدهد و بعد میبیند (و درواقع تصور میکند) بیت قدرت که صدایش را به تهدید بلند کرده بود، وقتی با صدای بلندتر او مواجه میشود، عقب نشسته و نرم میشود. به گمان من تفسیری که بالاتر از این نرمی بیان شد به واقعیت نزدیکتر است. کروبی بر اساس همین روانشناسی راس هرم سیاسی معتقد است اگر در برابر سر و صدا و پیشرویها عقبنشینی کنید، او جلوتر خواهد آمد. اما اگر شما هم صدایتان را بالاببرید، او عقب خواهد نشست. ما در دعوای علما وارد نمیشویم! شاید شناخت شیخ مهدی منحصر به همین نمونه نبوده و درستتر باشد.
یک تجربه گرانقدر اما مکرر تاریخی
مساله اصلی این مقال که کروبی پسر نیز با افسوس و اندوه اما تجربهآموزانه گفت، این است که:
اگر دربرابر تقلب محدود ( به لحاظ جغرافیایی و دامنه کار) در انتخابات ۸۴ ایستادگی صورت میگرفت، شاید تقلب و تخلف وسیع و سازمانیافته ۸۸ اتفاق نمیافتاد.
قدیمها حدیثی از قول پیامبر خوانده بودم که اگر از یک نفر چیزی دیدید منتظر مشابههایش هم باشید. این همان حکایت تخم مرغ / شتر دزد در ضربالمثل آشنای خودمان است.
همه کسانی که امروز باید ممانعت و مقاومت کنند و نمیکنند و همه کسانی که باید اعتراض کنند و نمیکنند و همه کسانی که باید حداقل سکوت کنند ولی برعکس، این نوع ضعفها را با مصلحتبافیهای مختلف «توجیه» میکنند؛ در آن اتفاقات بعدی« شریک» هستند.
حال بر این تجربه میتوان مثالهای متعددی فهرست کرد و اگرهای زیادی را بر شمرد:
اگر در ابتدای انقلاب در برابر اعدامهای بی حساب و کتاب به اصطلاح بازماندگان رژیم سابق، نقد و اعتراضی میشد و محاکمات بر روال قانون و حقوق و … پیش میرفت بعدا ….
اگر در برابر حمله به تجمعات و نشریات و نقض حقوق گروهکهای مختلف سکوت و بعضا همسویی صورت نمیگرفت بعدا…
اگر در برابر حصر رهبران مذهبی و سیاسی … بعدا …
اگر در برابر حذف علیرضا رجایی … بعدا …
اگر … بعدا …
این موارد به تاریخ پیوسته؛ اما نمونههای مشابهش در نزدیکی ما در جریان است:
اگر در برابر تحمیل احمد جنتی به فهرست نامزدهای خبرگان مقاومت صورت نگرفت، بعدا …
اگر در برابر رد صلاحیت مینو خالقی آن هم بعد از اتمام انتخابات و تایید آن …
اگر در برابر زورگویی مضاعف شورای نگهبان در جلوگیری از آمدن نفر بعدی انتخابات اصفهان به مجلس، مقاومت و ممانعتی صورت نگیرد و انتخاب وی به انتخابات میان دورهای یک سال بعد موکول شود، آن گاه …
اینها همه یعنی کاستن از هزینه تخلف و قانونگریزی و زورگویی و سوء استفاده از قدرت که منجر به تکرار این تجربه کم هزینه در آینده میشود. اما اگر در مقابل این قانونگریزیها، ایستادگی صورت گیرد؛ شاید قانونگریزان در همین نمونه عقبنشینی نکنند و به اصطلاح کوتاه نیایند، اما در موارد بعدی حواسشان از قبل جمع میشود که در صورت تخلف باید دوباره وارد یک کشمکش و جدال پر هزینه شوند و همین، سلاح و حربهشان را کند میکند. این یک تجربه مهم تاریخی است که صبوری و مقاومت اگر در کوتاه مدت هم نتیجه ندهد؛ بلافاصله و در میان مدت اثر مثبت خود را باقی خواهد گذاشت؛ اگر «نزدیکبینی» ویژه پراگماتیستهای افراطی اجازه فهم این تجربه را بدهد.
علی مطهری به روشنی این «بعدا»های ما را تفسیر و به صراحت این تجربه را بیان کرده است: «بعدا آنها میتوانند رییس جمهوری را حتی بعد از انتخاب با سی میلیون رای رد صلاحیت کنند».
و این حقیقت تلخی است که خلافکاران و زورگویان و تقلبکنندگان در انتخابات و ناقضان حقوق بشر و اختلاسکنندگان بیتالمال و … اگر ببینند مانعی در برابرشان نیست و تخلفشان هزینه چندانی ندارد، طبعا خلاف عقل (به خصوص عقلانیت لومپنیشان) است که به آن ادامه ندهند تا به نتایج و منافع بالاتری نرسند. شما این طور فکر نمیکنید؟
نتیجه: همه کسانی که امروز باید ممانعت و مقاومت کنند و نمیکنند و همه کسانی که باید اعتراض کنند و نمیکنند و همه کسانی که باید حداقل سکوت کنند ولی برعکس، این نوع ضعفها را با مصلحتبافیهای مختلف «توجیه» میکنند؛ در آن اتفاقات بعدی« شریک» هستند.
در دعاهای شیعه همیشه ظالمان و شرکای آنها را لعن و نفرین میکنند و نیز کسانی که آن ظلم را شنیده و رضایت دادهاند و یا در مقابلش سکوت کردهاند.
امروزه در صحنه سیاست ایران، دل هر ناظری از این همه ضعف و وادادگی میگیرد. به قول هدای صابر و صبور این واقعا در تاریخ بیسابقه و نوبرانه است که مخالفانی این قدر سازشکار و توجیهگر باشند. از تلخی پایان نوشتار عذر خواهم. وقتی کام خودم تلخ است، چارهای نیست.
یک پاسخ
“بین رییس قوه مجریه و قوه مقننه وقت” اختلافی نبود که رهبری در برابر آن سکوت کند.رییس قوه مقننه وقت حداد عادل بود.لطفا اصلاح کنید.
دیدگاهها بستهاند.