زیتون ـ یلدا امیری: خون دلمه بسته روی زمین، معنای این همه خون را همه میدانند، خون سخن میگوید، کسی نیست که زبان این خون را نفهمد. خون در تاریخ بسیاری را از عرصه سیاست بیرون رانده، چون همه چیز را تغییر میدهد، بدن خونین همه وعدهها و آرمانها را زیر سوال میبرد و حالا خون کف خیابان «آزادی» ریخته است.
مرد میانسالی میان خونی که همه پیادهرو را پر کرده ایستاده، با بهت و بریده بریده میگوید: «کشتند، همین جا کشتند، جوان مردم را کشتند، با شاتگان زدند.» زنی در میان جمعیت ضجه میزند، دختر جوانی جیغ میکشد، مردم دست مرد را میگیرند و از کنار خون ها دور میکنند، همینطور که دور میشود، تکرار می کند: «کشتند…»
اثری از آنکه زخمی یا کشته شده نیست، اما رد خون روی زمین مانده تا دو متر آنطرفتر، لکه بزرگی از خون هم آنجاست، رد خون روی زمین ادامه دارد و یک کوچه پایینتر جلوی در ساختمانی باز لکه بزرگی از خون و دیگر ردی نیست.
آن طرف خیابان فوج فوج ماموران با لباس شخصی و نظامی ایستادهاند، با باتوم و لباسهای سیاه رنگ، مردم سرگردان از دستههای بزرگ پلیس ضد شورش فاصله میگیرند و داخل کوچهها میدوند و شعار میدهند: «به من نگو فتنه گر/ فتنه تویی ستمگر»
اینجا تهران است، خیابان آزادی، مردم برای مراسم یادبود، عزاداری و اعتراض به کشته شدن ۱۷۹ نفر سرنشین هواپیمای مسافربری اوکراینی به خیابان آمدهاند، اما برخورد تند نیروهای امنیتی مراسم را به تظاهرات ضدحکومتی تبدیل کرده است.
جمعیت بزرگی سر خیابان «هوشیار» نرسیده به «استاد معین» جمع شده است، شعار میدهند: «این همه سال جنایت/ مرگ بر این ولایت» شلیک پی در پی گاز اشک آور جمعیت را پراکنده میکند. یک نفر فریاد می زند: « دیکتاتور دروغگو/ دیکتاتور دروغگو» و فریاد دروغگو دروغگو در خیابان میپیچد.
با وجود شواهدی که در مورد هدف قرار گرفتن هواپیمای مسافربری توسط نیروهای جمهوری اسلامی وجود داشت، مقامات ایران این اتفاق را انکار کردند. سه روز طول کشید تا حکومت اعتراف کند که هواپیما توسط نیروهای سپاه مورد اصابت موشک قرار گرفته است، مردم از کشته شدن هوطنانشان داغدار و از انکار حاکمیت خشمگیناند.
هوا بوی باروت و گاز فلفل میدهد، گلولههای گاز اشک آور از همه طرف شلیک میشود جمعیت اکثرا جوانند، جوانانی که احتمالا زمان اعتراضات سال ۸۸ نوجوان بودند، جوانان ده سال پیش در خیابان آزادی به دنبال اصلاح حاکمیت بودند، اما کسی به خواسته آنها وقعی ننهاد، جوانان امروز به دنبال تغییر حکومتند و شعار می دهند: «حکومت سپاهی/ داعش ما شمایی»
چند مرد درشت هیکل که صورت خود را با پارچه پوشاندهاند آن طرف خیابان دست پسر جوان و لاغراندامی را میکشند و با خود داخل «پایگاه بسیج «حمزه سید الشهدا» میبرند مردم یک صدا فریاد میزنند: «ولش کن، ولش کن» و به سوی مردان هجوم میبرند، گروهی با لباسهای سیاه سد راه مردم میشوند و گلولههای گاز اشک آور مستقیم به سمت مردم شلیک میشود، یکی از گلوله ها به سینه پسر جوانی میخورد و به زمین پرتاب میشود.
زن میانسالی وسط جمعیت مینشیند و روی زمین استفراغ میکند، بوی باروت و گاز فلفل مردم را عقب میراند آنهایی که سیگار روشن در دست دارند به صورت بقیه فوت میکنند. از آن سوی خیابان دسته دیگری فریاد می زنند: « سپاه بیکفایت/ مایه ننگ ملت»
آن طرف خیابان زیر پلههای پل عابر پیادهروی روی تکه سنگی وسط باغچه کوچکی عکس کشته شدگان هواپیما را گذاشتهاند و دورش شمع روشن کرده اند، زنی از کیفش شمع بیرون می آورد و روشن میکند و میگوید هیچ حکومتی با مردمش چنین رفتاری نمی کند اینها با داعش فرقی ندارند.
ماشینها زره پوش ضدشورش از خط ویژه اتوبوس به سمت غرب میروند یک نفر میان جمعیت میگوید: «میدان صادقیه غوغاست این ماشین ها میروند صادقیه»، مردم با دیدن ماشین ها فریاد میزنند: «بی شرف، بی شرف»
با هجوم نیروهای ضد شورش مردم بیشتری داخل کوچه ها میروند چند نفر روی زمین میافتند مردم شعار میدهند «نخبه هامون رو کشتن/ آخوند به جاش گذاشتن» گلوله گاز اشک آور وسط جمعیت میافتد در چند خانه باز میشود و مردم داخل میروند. جوانترها به سمت خیابان هجوم میبرند تا تعقیب و گریز دیگری را آغاز کنند.
یک ماه و نیم پس از حوادث خونین آبان ماه و کشته شدن صدها نفر بار دیگر مردم خشمگین به خیابان آمدهاند خشم مردم و بوی باروت حاکمیت فاجعه بر فاجعه میافزاید، هنوز خیابانها کشته شدگان آبان ماه را فراموش نکرده اند که خونهای تازه از راه رسیدند.
همین چند روز پیش مراسم عزاداری قاسم سلیمانی در آرامش برگزار شد. ظاهرا عزاداری فقط برای خودی ها مجاز است غیرخودیها در مراسم عزاداری هم با گلوله و گاز اشک آور و باتوم و گلوله روبرو میشوند.
در حالی که بیش از دو سال از جنبش "زن، زندگی، آزادی"، جنبشی که جرقه…
بیانیهی جمعی از نواندیشان دینی داخل و خارج کشور
رسانههای گوناگون و برخی "کارشناسان" در تحلیل سیاستهای آینده ترامپ در قبال حاکمیت ولایی، بهطور…
زیتون: جلد دوم کتاب خاطرات طاهر احمدزاده اخیرا از سوی انتشارات ناکجا در پاریس منتشر…