نقدی بر موضع‌گیری اصلاح‌‌طلبان در وقایع اخیر

صدیقه وسمقی

جریان اصلاح‌طلبی تاکنون نتوانسته انسجام و تشکل یافته، دارای برنامه و راهبرد مشخصی شود. این جریان حتی شعار شناخته‌شده‌ای نیز ندارد و نتوانسته اصولی را برای خود تعریف کند تا در حوادث گوناگون و به ویژه مهم، بر مبنای آن اصول موضع‌گیری کند.

اگرچه تعیین این اصول با توجه به گستردگی طیف اصلاح‌طلبان که مطالبات آنان از بازگشت به مرزهای قانون اساسی – که کف مطالبات اصلاح‌طلبی است- تا تغییرات بنیادین در قانون اساسی را در بر می‌گیرد، دشوار به نظر می رسد، اما مهم این است که در این جهت جد و جهد چشم‌گیری نیز از سوی اصلاح‌طلبان دیده نشده است.

تعیین اصول ولو حداقلی می‌تواند به اصلاح‌طلبان هویت بخشیده و کمک کند که در حوادث مهم در جایی بایستند که حداقل، موضع آنان از مواضع جریانات مورد نقد آنان بازشناخته شود. کم‌کاری اصلاح‌طلبان در تشکیل جبهه‌ی واحد و به دور از تنگ‌نظری‌های سیاسی و تعریف اصول و برنامه برای پیشبرد اهداف خود، نه تنها موجب کم سو شدن امیدها به این جریان شده، بلکه گاهی در حوادث مهم بازشناختن موضع آنان را از دیگر مواضع دشوار ساخته است.

مثلا در حادثه‌ی اخیر یعنی ترور سردار سلیمانی طیف وسیع اصلاح‌طلبان موضعی اتخاذ نکردند که شاخص و معرف موضع اصلاح‌طلبی باشد، در حالی که در حوادث مهم نخبگان سیاسی و پیشگامان جریانات باید به گونه‌ای اتخاذ موضع کنند که با اهداف آنان تناسب داشته باشد.

طیف وسیعی از اصلاح‌طلبان به سیاست خارجی جمهوری اسلامی نقدهای اصولی دارند، اما موضع‌گیری آنان در حادثه مذکور معرف موضع سیاسی آنان نبود. این‌گونه موضع‌گیری‌های غیراصولی نه فقط جریان اصلاح‌طلبی را بیش از پیش دچار تشتت و ضعف می‌کند، بلکه موجب تقویت موضع تندروها می‌شود؛ به علاوه در بحران‌های سخت که فرصتی فراهم می‌شود تا حکومت به پشتیبانی مردم احساس نیاز کرده، گامی به سوی مردم بردارد، موضع نادرست اصلاح‌طلبان حکومت را از برداشتن این گام بی‌نیاز می‌سازد، چراکه اصلاح‌طلبان، زودتر این گام را برمی‌دارند و این رفتار در فضاسازی به نفع جریان تندرو مؤثر است.

یکی از کارکردهای گروه‌ها و جریانات سیاسی منتقد حاکمیت، بی گمان واداشتن نهادهای حکومتی به پذیرش مسئولیت به‌ویژه در حوادث و مهم تر از آن، در قبال جان شهروندان است. در این رابطه جریانات منتقد از جمله اصلاح‌طلبان معمولا بسیار ضعیف عمل نموده و در واقع پشت سر حاکمیت حرکت کرده‌اند.

به همین حادثه‌ی ناگوار سقوط هواپیمای اوکراینی بنگرید. به گمان نگارنده با توجه به رفتارهای اولیه‌ی مسئولان و سابقه‌ی رفتاری نهادهای حکومتی در حوادث مشابه، اگر تیم‌های تحقیقاتی دیگر کشورها در ماجرا حضور نداشتند، نهاد مسئول به احتمال قوی مسئولیت این فاجعه را بر عهده نمی‌گرفت. این حاکی از آن است که متاسفانه جریانات سیاسی داخلی به اندازه‌ی جریانات بین‌المللی و حتی رسانه‌های خارجی در مسائل داخلی ایران نقش ندارند.

پس از پذیرش مسئولیت جنایات موسوم به قتل‌های زنجیره‌ای توسط وزارت اطلاعات دولت خاتمی، با پذیرش مسئولیت در سقوط هواپیمای اوکراینی، این دومین بار است که یک نهاد حکومتی رسما مسئولیت واقعه‌ای ناگوار را می‌پذیرد. جریانات منتقد و اصلاح‌طلب جز در رابطه با بیانیه‌ی وزارت اطلاعات، نتوانسته‌اند نقشی در مسئولیت‌پذیر کردن حکومت در وقایع تلخ چهل سال گذشته اعم از وقایع دهه‌ی ۶۰، کوی دانشگاه در سال ۷۸، وقابع ۸۸ ، ۹۶ و آبان ۹۸ ایفا کنند.

به گمان نگارنده گروه‌ها و افراد اصلاح‌طلب در حوادث باید در موضعی قرار گیرند و در جایگاهی بایستند که اولا از موضع مخالف و مورد نقد خویش بازشناخته شوند. ثانیا حاکمیت را حتی الامکان وادار سازند که به سوی مردم گام بردارد و لااقل همانقدر که در موضع‌گیری در مقابل بیگانگان برای بقای خویش محتاط است، در برابر مردم خویش نیز محتاط و خویشتن‌دار باشد. ثالثا لااقل این احساس را در حاکمان ایجاد کنند که برای برخورداری از پشتیبانی باید در سیاست‌های خود تجدیدنظر نماید. رابعا اگر حصول موارد فوق دشوار است، لااقل به گونه‌ای موضع‌گیری کنند که موجب تحکیم سیاست‌های مناقشه‌برانگیز و سخت‌تر شدن نقد و تغییر آنها نشوند.

آنچه بیان شد انتظارات حداقلی از جریانات سیاسی منتقد حاکمیت است.

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

10 پاسخ

  1. خاتمی بیچاره را هل دادند به ورطه اصلاح طلبی و درمانده که چه خاکی به سرش بکند !

  2. خانم وسمقی و دیگران.
    سخن درستی میگوئید، اما بقیه دارد. و آن اینکه، همه باید برای “اصلاح” کار کنیم. و نظر دهیم و هوادار جمع کنیم. اصولش را تعیین کنیم، و بموقع بر اساس آن اصول و شخصیت مان اهعلام موضع کنیم.
    شما و من باید شروع کنیم، خودمان!
    ادعای ریاست نکنیم، اما اگر ادعا و انتقاد میکنیم، شروع به عمل کنیم.
    به عمل کار برآید به سخندانی نیست!

  3. اینکه نوشتید اصلاح طلبان نتوانستند انسجامی بیابند و اصولی برای خودشان تعریف کنند، کاملا صحیح است، اما بنظر من یکی از مهمترین عواملش شخص آقای خاتمی است! همه جریانات در کشور ما به اشخاص وابسته اند تا به بدنه اجتماعی. هر جریان قوی ای هم در اصلاح طلبی نمیتواند خاتمی را نبیند! او باید حمایت کند! مشکل هم دقیقا همین شخصیت آقای خاتمی است که اصلاح طلبان را انقدر سردرگم کرده! ایشان فکر میکنند باید تا تهش پشت نظام بایستند، بنابراین یک روز به در میزنند یک روز به تخته! میداند همه مشکلات از کدام سوراخ است باز هم سینه خیز همانور میرود! … خاطرتان جمع باشد اصلاح طلبی اگر میخواست اصول و انسجام بخود بگیرد عاقبتش میشد وضعیت موسوی و کروبی که حاضر نشدند حقیقت را قربانی کنند! هیچ اصول و انسجامی با “ترس” و “مسامحه” بدست نمی آید!

  4. “واگذاری عراق، سوریه، لبنان و یمن به امپریالیسم و صهیونیسم؟ ”
    نه اینکه سوریه و لبنان و یمن را انداخته اند پشت قباله رهبر مسلمانان جهان ، عرب ها هیچوقت با ایرانی ها خوب نبودند . اینها دنبال دلارهای نفتی ایران بوده و هستند و با ته کشیدن کیسه ولی فقیه این را نشان خواهند داد . در عراق شروع شده است و در لبنان هم زمزمه های آن شروع شده است . صیاد شیرازی در سیمای خامنه ای گفت که در پادگان سوریه نماز میخوانده سوریها مسخره اش میکردند !

  5. شما فکر می کنید که عراق و سوریه و لبنان یا باید مال ایران باشد یا امریکا و صهیونیسم؟ حتی تصور اینکه متعلق به مردم خودشان باشد به ذهن تان خطور نمی کند؟
    روشنفکر نماهایی که ۴۱ سال است زیر ولایت فقیه ضجه می زنند و در عین حال فرصتی را برای فحاشی به امریکا و اسراییل از دست نمی دهند، شاید هیچوقت به نقش ویرانگر خود در تاریخ این کشور و این منطقه و نفرت نسل جوان از خود پی نبرند، خون فاسد روسی دست بردار نیست.

  6. جریان اصلاح طلبی با تشکیکات آقای دکتر سروش و همتایان و پیروان که در سطح اشتباهات و خرافات تشیع متوقف نشد و به انکار الهی بودن قرآن رسید و به دست ساز شخص محمد بودن سقوط داد هم ضربه به آینده خود زد و هم توده جوان را با ایمان ضعیف و متزلزل و بدون پشتوانه در مقابل روحانیت رها ساخت….

    حرکت جنبش سبز با مایه هایی از دیانت سابق در رهبران و پیروان آن توانست توده ملیونی را بدنبال خود بکشد ولی جریان های بعدی بخاطر شک و تردید های رخنه کرده در دل جوانان حرکاتی پراکنده و کم رمق و بی هدف شدند…

    تا اینکه امروزه بر اثر مشکلات اقتصادی جان به لب رسیدگان حرکات بدون هدف و پراکنده دارند…با خشم عمیق معترض وضعیت فعلی و مسببان آن هستند…

    آیا واقعا راهنمایی برای انسانها و ملاک قضاوت الهی وجود ندارد؟…اختلافات بین انسانها چگونه باید حل شود؟

    آیا میتوانیم از اساس خوانش قرآن –بعنوان راهنمای الهی برای مشکلات بشر- را تجدید بنا کنیم؟
    آنچنان بنا کنیم که.برای همگان اقتاع کننده باشد و کسی نتواند بر آن شک و تردید کند…

    وَالَّذِینَ یُمَسِّکُونَ بِالْکِتَابِ وَأَقَامُوا الصَّلَاهَ إِنَّا لَا نُضِیعُ أَجْرَ الْمُصْلِحِینَ ﴿۱۷۰﴾اعراف

    این ممکن نیست مگر آنکه برای خوانش قرآن روشی بیابیم که مورد تایید خود قرآن باشد…
    بنظر میرسد رعایت اتصال آیات هر سوره روش مورد اشاره است…

    وَلَقَدْ وَصَّلْنَا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ ﴿۵۱﴾قصص

    اتصال آیات میثاق انسان با خداست…اتصال آیات امری عمومی و قانونی فراگیر است…چه آیات پدیده های طبیعی و چه انسانها….کسانی را که اتصال را قطع میکنند و خود راتافته جدا بافته میدانند و در زمین با قطع اتصال آیات و از بین بردن آنچه خود نمیخواهند موجب فساد و نابرابری های شدید میشوند باید مبارزه کرد…

    در غیر اینصورت نه از تاک نشان ماند نه از تاک نشان…حرث و نسل از بین خواهد رفت…

    وَإِذَا تَوَلَّى سَعَى فِی الْأَرْضِ لِیُفْسِدَ فِیهَا وَیُهْلِکَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَاللَّهُ لَا یُحِبُّ الْفَسَادَ ﴿۲۰۵﴾بقره

  7. ناشناس محترم،
    با شما موافقم که اصلاح طلبی سندی نیست که به نام عده خاصی زده باشند. وبازموافقم که این مردم جان به لب رسیده که آبان ماه خون ها دادند، چیزی جز اصلاح وضع زندگی خود نمی خواستند که به گلوله بسته شدند اما، این کشورهائیکه نام بردی یعنی یمن، عراق، سوریه، لبنان و…استانهای کشورمان نیستند که این استانها را تحویل این کشور وآن کشور دهیم!
    یمن، عراق، سوریه، لبنان و…کشورهای به ثبت رسیده سازمان های رسمی ملل هستند و مردمانی دارند که از طرف بعضی از کشورهای نامبرده شما در متن وازجمله کشورمان نادیده گرفته شده ومیشود!
    آری اصلاح طلبی سند نیست واصلاح طلبی هم با این جریان اصلاح طلب های شناخته شده هم بوجود نیامده بلکه همانطوریکه مطمئن هستم خیلی خوب میدانی اصلاح طلبی حداقل از مشروطه بوجود آمده وبسیاری هم جانشان را هم در این راه گذاشته اند ازجمله آنان این آواخر مرحوم مهندس سحابی چون بزرگترین ومهم ترین اصلاح طلبی که می شناسیم مرحوم دکتر مصدق ودرهمین انقلاب مرحوم مهندس بازرگان بود،
    واما، این دوستان اصلاح طلب فعلی که اکثرشان حداقل به فسادهای مالی آلوده اند وتعداد زیادی هم با بالا رفتن از دیوار سفارت پایه گذار وضعیت فعلی هستند اول باید روشن کنند چی را میخواهند اصلاح کنند؟ فقط با نوشتن چند مقاله و شرکت در چند سخنرانی نمیشود اصلاح طلب بود!

  8. با سلام. مقاله نویسی در مورد اصلاح طلبان باعث سرگرمی نویسنده است. این جمأعت، مثل جبهه ملی، نهضت ازادی در آغوش هیولا رفتند و مردند.

  9. خانم وسمقی محترم، اصلاح طلبی سندی نیست که به نام عده خاصی زده باشند. این مردم جان به لب رسیده که آبان ماه خون ها دادند، چیزی جز اصلاح وضع زندگی خود نمی خواستند که به گلوله بسته شدند.
    شما اما سربسته به مدعیان اصلاح طلبی کنایه ای زده اید که درخور تامل است. می نویسی: «طیف وسیعی از اصلاح‌طلبان به سیاست خارجی جمهوری اسلامی نقدهای اصولی دارند». این نقدهای اصولی کدامند؟ واگذاری عراق، سوریه، لبنان و یمن به امپریالیسم و صهیونیسم؟ پذیرفتن شروط ایران بر باد ده پمپئو که دوستان ملی مذهبی شما مشوق پذیرفتن آنها هستند؟
    راه نجات نه توسل به امام زاده خاتمی است و نه امام زاده امریکا! راه نجات ارجاع مردم به قدرت خویش است، هم در مقابل مخاطرات خارجی یعنی امریکا و اسرائیل و هم در برابر مخاطرات داخلی یعنی نظام ولایت فقیه!
    در این قبری که شما بر سرش گریه می کنید مرده ای نخوابیده!

دیدگاه‌ها بسته‌اند.

رسانه‌های گوناگون و برخی “کارشناسان” در تحلیل سیاست‌های آینده ترامپ در قبال حاکمیت ولایی، به‌طور مکرر از مفهوم “فشار حداکثری” (Maximum Pressure) استفاده می‌کنند. این اصطلاح شاید برای ایجاد هیجان سیاسی و عوام‌فریبی رسانه‌ای کاربرد

ادامه »

حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هسته‌ای، در تحریریه روزنامه بحثی جدی میان من و یکی از همکاران و دوستان

ادامه »

بی‌شک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلوی‌ها در ایران برقرار‌شد تاثیر مهمی در شکل گیری و حمایت گسترده

ادامه »