جریان اصلاحطلبی تاکنون نتوانسته انسجام و تشکل یافته، دارای برنامه و راهبرد مشخصی شود. این جریان حتی شعار شناختهشدهای نیز ندارد و نتوانسته اصولی را برای خود تعریف کند تا در حوادث گوناگون و به ویژه مهم، بر مبنای آن اصول موضعگیری کند.
اگرچه تعیین این اصول با توجه به گستردگی طیف اصلاحطلبان که مطالبات آنان از بازگشت به مرزهای قانون اساسی – که کف مطالبات اصلاحطلبی است- تا تغییرات بنیادین در قانون اساسی را در بر میگیرد، دشوار به نظر می رسد، اما مهم این است که در این جهت جد و جهد چشمگیری نیز از سوی اصلاحطلبان دیده نشده است.
تعیین اصول ولو حداقلی میتواند به اصلاحطلبان هویت بخشیده و کمک کند که در حوادث مهم در جایی بایستند که حداقل، موضع آنان از مواضع جریانات مورد نقد آنان بازشناخته شود. کمکاری اصلاحطلبان در تشکیل جبههی واحد و به دور از تنگنظریهای سیاسی و تعریف اصول و برنامه برای پیشبرد اهداف خود، نه تنها موجب کم سو شدن امیدها به این جریان شده، بلکه گاهی در حوادث مهم بازشناختن موضع آنان را از دیگر مواضع دشوار ساخته است.
مثلا در حادثهی اخیر یعنی ترور سردار سلیمانی طیف وسیع اصلاحطلبان موضعی اتخاذ نکردند که شاخص و معرف موضع اصلاحطلبی باشد، در حالی که در حوادث مهم نخبگان سیاسی و پیشگامان جریانات باید به گونهای اتخاذ موضع کنند که با اهداف آنان تناسب داشته باشد.
طیف وسیعی از اصلاحطلبان به سیاست خارجی جمهوری اسلامی نقدهای اصولی دارند، اما موضعگیری آنان در حادثه مذکور معرف موضع سیاسی آنان نبود. اینگونه موضعگیریهای غیراصولی نه فقط جریان اصلاحطلبی را بیش از پیش دچار تشتت و ضعف میکند، بلکه موجب تقویت موضع تندروها میشود؛ به علاوه در بحرانهای سخت که فرصتی فراهم میشود تا حکومت به پشتیبانی مردم احساس نیاز کرده، گامی به سوی مردم بردارد، موضع نادرست اصلاحطلبان حکومت را از برداشتن این گام بینیاز میسازد، چراکه اصلاحطلبان، زودتر این گام را برمیدارند و این رفتار در فضاسازی به نفع جریان تندرو مؤثر است.
یکی از کارکردهای گروهها و جریانات سیاسی منتقد حاکمیت، بی گمان واداشتن نهادهای حکومتی به پذیرش مسئولیت بهویژه در حوادث و مهم تر از آن، در قبال جان شهروندان است. در این رابطه جریانات منتقد از جمله اصلاحطلبان معمولا بسیار ضعیف عمل نموده و در واقع پشت سر حاکمیت حرکت کردهاند.
به همین حادثهی ناگوار سقوط هواپیمای اوکراینی بنگرید. به گمان نگارنده با توجه به رفتارهای اولیهی مسئولان و سابقهی رفتاری نهادهای حکومتی در حوادث مشابه، اگر تیمهای تحقیقاتی دیگر کشورها در ماجرا حضور نداشتند، نهاد مسئول به احتمال قوی مسئولیت این فاجعه را بر عهده نمیگرفت. این حاکی از آن است که متاسفانه جریانات سیاسی داخلی به اندازهی جریانات بینالمللی و حتی رسانههای خارجی در مسائل داخلی ایران نقش ندارند.
پس از پذیرش مسئولیت جنایات موسوم به قتلهای زنجیرهای توسط وزارت اطلاعات دولت خاتمی، با پذیرش مسئولیت در سقوط هواپیمای اوکراینی، این دومین بار است که یک نهاد حکومتی رسما مسئولیت واقعهای ناگوار را میپذیرد. جریانات منتقد و اصلاحطلب جز در رابطه با بیانیهی وزارت اطلاعات، نتوانستهاند نقشی در مسئولیتپذیر کردن حکومت در وقایع تلخ چهل سال گذشته اعم از وقایع دههی ۶۰، کوی دانشگاه در سال ۷۸، وقابع ۸۸ ، ۹۶ و آبان ۹۸ ایفا کنند.
به گمان نگارنده گروهها و افراد اصلاحطلب در حوادث باید در موضعی قرار گیرند و در جایگاهی بایستند که اولا از موضع مخالف و مورد نقد خویش بازشناخته شوند. ثانیا حاکمیت را حتی الامکان وادار سازند که به سوی مردم گام بردارد و لااقل همانقدر که در موضعگیری در مقابل بیگانگان برای بقای خویش محتاط است، در برابر مردم خویش نیز محتاط و خویشتندار باشد. ثالثا لااقل این احساس را در حاکمان ایجاد کنند که برای برخورداری از پشتیبانی باید در سیاستهای خود تجدیدنظر نماید. رابعا اگر حصول موارد فوق دشوار است، لااقل به گونهای موضعگیری کنند که موجب تحکیم سیاستهای مناقشهبرانگیز و سختتر شدن نقد و تغییر آنها نشوند.
آنچه بیان شد انتظارات حداقلی از جریانات سیاسی منتقد حاکمیت است.
در حالی که بیش از دو سال از جنبش "زن، زندگی، آزادی"، جنبشی که جرقه…
بیانیهی جمعی از نواندیشان دینی داخل و خارج کشور
رسانههای گوناگون و برخی "کارشناسان" در تحلیل سیاستهای آینده ترامپ در قبال حاکمیت ولایی، بهطور…
زیتون: جلد دوم کتاب خاطرات طاهر احمدزاده اخیرا از سوی انتشارات ناکجا در پاریس منتشر…