۱- پس از اعتراضات سراسری آبان ۹۶ و طنین شعارهایی در دفاع از خاندان و سلطنت پهلوی در ایران، توجهات بیش از پیش به موضوع و موضع سلطنتطلبی و مطالبه بازگشت سلطنت جلب شد. بسامد و تناوب این شعارها در اعتراضات آبان ۹۸ نیز چونان خونی تازه در رگهای سلطنتطلبان ایرانی بود. بازخوانی اعتراضاتی که در آنها این شعارها سر داده شد نشان میدهد در میان طبقه فرودست و فقیر جامعه که مخاطبان اصلی شبکه «من و تو» هستند، و دانش سیاسی و اطلاعات تاریخیشان منحصر به تصویریست که در آن شبکه از گذشته ایران پیش از جمهوری اسلامی تبلیغ و ترویج می شود، این شعار و مطالبه، ایجاد و تقویت شده است. (رضاشاه روحت شاد؛ ای شاه ایران، برگرد به ایران؛ ایران که شاه نداره، حساب کتاب نداره و …)
اما در میان طبقه متوسط شهری که دانش تاریخی و تحلیل سیاسی فراتر و متفاوت از شبکه «من و تو» دارند شعارها حاکی از نفی هرگونه استبداد سکولار/ دینی، نفی همزمان و توآمان شاه و رهبر و فراروی از این دوگانه استبداد فردی است. (نه شاه میخواهییم نه رهبر، نه بد میخواهییم نه بدتر؛ مرگ بر ستمگر چه شاه باشه چه رهبر)
در واقع در تحلیلی طبقاتی از جایگاه سلطنتطلبی ایرانی، جدا از ارزش داوری درباره مطلوب بودن آن، و صرفاً نگاهی توصیفی به آن، تفاوت طبقاتی مشهود است و می توان گفت اگر هدف و قصد اصلی موسسان و بنیانگذاران شبکه «من و تو» جلب و جذب مخاطب از میان قشر متوسط بوده، شعارها، نشان می دهد تاکنون ناموفق بوده اند؛ اما اگر هدفشان جذب مخاطب در میان قشر فقیر و حاشیه نشین ها بوده، موفقیتشان انکارناشدنی است.
۲- سلطن طلبان ایرانی، مانند هر نحله سیاسی و فکری، متشکل از سه گروه و فراکسیون تندرو، معتدل و محافظه کار هستند. رضا پهلوی به عنوان نماد و حاصل جمع هر سه این گرایشات، مواضعی در هر سه سطح داشته است.
اخیراً کودتای ۲۸ مرداد را استهزا نمود (مطلوب تندروهای جریان متبوعش)؛ اما بارها آرمان صرف سلطنت خود را ناکافی دانسته (در جهت تقویت سلطنت طلبان محافظه کار) و گاهی نیز دست همیاری و ائتلاف به سوی دیگران (در جهت تقویت اعتدال در میان سلطنت طلبان) حتی رهبران محصور جنبش سبز دراز کرده است. (در مصاحبه با سیامک دهقانپور در صدای آمریکا، روزی که میرحسین موسوی و مهدی کروبی محصور شدند).
در میان طیف وسیع طرفداران و پشتیبانان مطالبه بازگشت سلطنت، تنها سطحی که میتوان امید داشت در فضایی مدرن و محترم با آنها به گفتگو نشست و با نتیجه از آن برخاست، معتدلین و منصفینی هستند که نه تنها فهم و دانشی بهتر و معتدلتر از تحولات ایران دارند بل اسیر خوانشهای فضایی و غیرواقعی از دوران سطلنت دو پادشاه پهلوی نیستند و نگاه حذفی به رقبای سیاسی ندارند. حال که روند تحولات سیاسی در ایران شتاب یافته و جمهوری اسلامی را می توان در سراشیب عمر خویش تصور و تحلیل کرد، این گفتگو بیش از پیش بایسته و در جهت امنیت ملی ایران است.
۳- پرسش مقدر و اصلی این نوشته مبتنی بر یک تجربه تاریخی است. بنا به حصر عقلی و تجربه تاریخی ملتهای جهان به طور عام و ملت ایران به طور خاص، نظام سلطنتی دو صورت و فرم کلی دارد:
سلطنت مشروطه (مدل انگلیس، نروژ، هلند، ژاپن)
سلطنت مطلقه (مدل عربستان، قطر، امارات)
سابقه دو شاه پهلوی نیز نشان داده میان این دو مدل در آیند و روند بوده اند. مثلاً محمدرضا شاه پهلوی را میتوان از شهریور ۲۰ تا مرداد ۳۲ شاهی مشروطه و سلطانی غیرمطلقه دانست و پس از مرداد ۳۲ تا پایان سلطنتش شاهی مطلقه. رضا شاه پهلوی را نیز میتوان در ۴ سال نخست سلطنتش شاهی مشروطه قلمداد کرد و مابقی دوران ۱۶ ساله سلطنتش شاهی مطلقه و غیردموکرات.
سلطنت مشروطه با نگاه به نمونههای تاریخی و حاضرش دارای این ویژگیهاست:
استقلال قوای سه گانه (چه ریاستی چه پارلمانی) از نهاد سلطنت
منع کامل دخالت نهاد سلطنت در انتخابات و احزاب و سیاستگذاری های اداره کشور
استقلال نهاد مذهب و نهاد ارتش از سلطنت (سلطان به نحو نمادین فرمانده کل ارتش و رییس نهاد مذهب است)
شفافیت مالی نهاد سلطنت که وابسته به مالیات مالیات دهندگان است
مدیریت دربار توسط وزیر دربار دولت منتخب مردم یا پارلمان
سلطنت مطلقه اما در روندی معکوس با سلطنت مشروطه، ضمن دخالت در تمام امور کشور، مانند پادشاه عربستان و ولیعهدش، حتی رییس هیات دولت نیز هست و هیچ نهادی مستقل از نهاد سلطنت وجود ندارد. چهار نهاد مهم کشور که عبارتند از ارتش، مذهب، قضا و اجرا و تقنین جملگی در اختیار شاه مطلقه قرار دارند و مفهوم استقلال موضوعیت ندارد.
حال پرسش از سلطنت طلبان منصف و معتدل ایرانی این است (شخصیتهایی مانند رضا پیرزاد و نازیلا گلستان)
آیا مدل مطلوب شما سلطنت نمادین و مشروطه است یا مطلقه و خودکامه؟ اگر مطلوب، اولیست چرا در درون یک ساختار جمهوری دموکرات سکولار، ضمن تاسیس حزبی به نام «سلطنت طلبان» درصدد کسب آرای مردم و حضور در پارلمان و سپس تغییر قانون اساسی بر اساس رفراندوم برنمیآیید؟ چرا پیش از سقوط جمهوری اسلامی برای تحقق سلطنت تلاش می کنید سلطنتی که تماماً نمادین و سمبولیک است؟ آیا بهتر نیست برای تحقق جمهوری پارلمانی کوشید و در چارچوب حزب مانند دیگر کشورها حزب سلطنت طلب نیز در رقابتی آزاد و دموکراتیک حضور داشته باشد؟
در بریتانیا حزب جمهوریخواه ضد سلطنت در نظام سلطنت مشروطه تلاش می کند تا رای مردم را جلب کند و آرمان جمهوری شدن بریتانیا و حذف سلطنت را محقق سازد. می توان تصور کرد در نظامی جمهوری نیز کسانی به دنبال احیای سلطنت باشند و این مطالبه مشروع خود را در فرآیندی دموکراتیک دنبال کنند. در روسیه حزب تزار وجود دارد و سالانه تجمعاتی برگزار می کنند و هدفشان الغای جمهوری و بازگشت حکومت سلطنتی تزاری است. در ایران فردا نیز می توان چنین آرمانی را ذیل یک نظام جمهوری پیگیری کرد.
جدا از این، آیا بهتر نیست در نظامی جمهوری، رضاپهلوی به عنوان نامزد ریاست جمهوری (مدل فرانسه) یا نخست وزیری (مدل انگلیس)، هدایت سکان اداره کشور را برعهده گیرد و با تاسیس حزبی از افراد نزدیک به دیدگاههای سیاسی و اقتصادیش، در جهت خدمت به کشورش اقدام نماید؟ چه لزومی است وی تنها شاهی مشروطه و دست بسته و نمادین باشد و توانایی ها و تجارب احتمالیاش در چارچوب تشریفاتی دست و پاگیر و بی حاصل هدر شود؟
اما اگر مراد سلطنت طلبان، برقراری نظامی مطلقه از نوع عربستان و کویت و قطر، مبتنی بر خواست و مطالبه اقلیتی از جامعه است، و مشکلشان تنها ناکارآمدی حکومت جمهوری اسلامیست و نه مشروعیت و مردمی بودنش، با چه برهان و استدلالی قصد ایجاد بیشترین طرفدار و جنبش وسیع اجتماعی و مردمی دارند؟ تفاوت نگاهشان با طرفداران تندروی رهبر جمهوری اسلامی در چیست که میل بی پایان وی را به استبداد فردی و دیکتاتوری قانونی توجیه می کنند؟ اگر هدفشان تاسیس نظام سلطنت مطلقه و غیرانتخابی و دخالت در تمام شئون تقنین، اجرا، قضا، دفاع و … است، سیدعلی خامنه ای و تئوری ولایت مطلقه فقیه چه تفاوتی با مطلوب سیاسی آنها دارد؟ آیا در کشوری نفت خیز و وسیع و در خاورمیانه اساساً کارآمدی و فسادزدایی با وجود شاهی مطلقه و قدرت محصور در دستان او، ممکن و متصور است؟ آیا خود استبداد اولین نشانه ناکارآمدی نیست؟ چه اینکه با توجه به ویژگیهای تاریخی، جغرافیایی ایران، حتی سلطنتهای مشروطه نیز به مطلقه میل کرده اند و خواهند کرد.
امیدوارم این پرسشها که دغدغه بخشی از مردم و رصد کنندگان عرصه سیاست ایران است، پاسخهای درخور یابد تا کمینه مواضع فعالان سیاسی روشن شود و پرده پوشی های مصلحتی به دچار شدن دوباره به چرخه استبداد این بار سکولار نگردد.
22 پاسخ
من از وقتی بچه بودم مردم می گفتند “نور به قبرت بباره شاه” و اون موقع هم خبری از منوتو نبود! تمام جری های منوتو مخالف پادشاهی هستند از صبا خویی دختر چریک فدایی خلق تا رها تا سالومه! پس خودتان را گل نزنید که مردم به خاطر منوتو سلطنت طلب شدند! کل کاری که منوتو می کند یک برنامه نیم ساعته به نام تونل زمان است که نصف بیشترش شامل عکس ها و فیلم های ارسالی خود مردم است! بقیه اش هم تلویزیون آن زمان! سال ها شما مصدقی ها و آخوندیست ها نمی گذاشتید مردم این آرشیو ها را ببینند حالا این شبکه برای جلب مخاطب آرشیوها را به نمایش گذاشته است!
کودتا تعریف مشخصی دارد! میرزا محمدخان مصدق السلطنه برای فرار از استیضاح مجلس شورای ملی، مجلس سنا و دادگستری را منحل کرد. شاه هم مثل نخست وزیر های قبل او و بعد او، او را عزل کرد! آقای غشی خان هم فرمان عزل را پذیرفت و رسید داد و امضا کرد! حالا چه شد که چهار ساعت بعد خر شد و دستور دستگیری پیک شاه را داد خود مصدقی ها با افتخار می گویند فاطمی مصدق را راضی کرد که از فرصت برای سرنگونی شاه استفاده کند!
تنها کسی که این وسط کودتا کرد مصدق السلطنه بود!
یکی از مهمترین دست اورد های تمدن بشر در حوزه اجتماعی و همزیستی، ایده و نظریه نظام حکومتی محدود به زمان معین یعنی محدود به تعداد دوره های انست (که فقط دو دوره چهار تا شش ساله میباشد).
بنظر من این قانون حتی از نظام تقسیم قدرت (اجرائی، مقننه، و قضائیه) مهمتر و مؤثر است، زیرا دیده ومیبینیم که نظام هاییی با اجرای تقسیم ظاهری قدرت سه گانه
هم بدلیل منظور نبودن در قانون أساسی و اجرا نشدن محدودیت تعداد دوره زمامداری، چگونه قدرت اجرائی با وجود حضور ظاهرا فعال قدرت مقننه و قضائیه، به نفع خود استفاده کرده و بطور مثال مبارک و صدام و اردوغان وووو ….با ارای ۹۹ در صدی چند ین و چند بار به قدرت باز گشته اند.
شخصا مهمترین دلیل سقوط شاه اخر را طول سلطنت طولانی او میدانم. جهت تحلیل
این ادعا، اگر ان دوره سی هفت ساله را مثلا به سه یا چهار دوره هشت یا ده ساله حمکرانی تقسیم و مستقلا باز بینی و ارزیابی کنیم، سوای شعر و شعار ها ی سیاسی رایج چهل پنجاه ساله اخیر – با مقایسه با بیشتر سایر سران دیگر کشورها حتی کشور های مترقی و دموکراتیک، در هر مقطع حکمرانی اگر با قدری تساهل بنگریم شاید بتوان گفت که هم وزن است.
بطور مثال از شهریور بیست تا مرداد ۳۲، از ان زمان تا خرداد ۴۲ و از ان وقت تا نمایش ۲۵۰۰ ساله، ونهایتا تا بهمن ۵۷.
ولی چون پس از دوره های هشت یا دهساله فرضی دو مرتبه و سه مرتبه شخص خودش به قدرت باز گشته بنابر ین تمام ا شتباهات و نارسایی های دوره های پیش او در حافظه مردم ضبط و به کارنامه دوره جدیدش منتقل و تلنبار شده است.
مضافا به اینکه مردم معمولا جبران اشتباه حاکم وقت را بوسیله و دست خود ان حاکم نمیپذیرند (بعلت عدم اعتماد بوجود امده) و از حاکم جدیدی انتظار دارند و از او میپذیرند.
حالا تصور کنید در این سی و هفت سال پادشاهی او
چهار پنج مرتبه (حتی بوسیله همان نوع انتخاباتی که به ان عادت داریم) یکنفر دو باره
و سه باره رئیس جمهور یا شاه شود (تفاوت نمیکند) – پیش بینی سرنوشت دوره اخر حکومت او با سرنوشت شاه اخر مشکل نمیباشد.
جهت روشن تر کردن و توضیح بیشتر مدعا، بطور مثال نگاهی به دوره ریاست جرج بوش بیفکنیم:
سوای مورد ابهام انتخاب شدنش در دوره اول، جنگ های بی حاصلش به افغان و عراق
که حاصلش صد ها هزار کشته و معلول بجا گذاشت، پس از کنار رفتن او با پایان دوره هشت ساله اش، بدون هیچ شاکی و مدعی (البته غیر از مدعی تاریخ) باز نشسته شد با احترام و حقوق و مزایا، و کسی هم دنبال خونخواهی ان جان باختگان و معلول افغانی و عراقی و خود امریکائی نیامد و “اعدام باید گردد” هم شنیده نشد. چرا که رئیس جمهور دیگری امد با راه و روش جدید و وعده های متفاوت.
نکته قابل توجه دیگر، گفتگو و بحث و اختلاف نظر بی حاصل چهل ساله ماست، که شاه خوب بود و اطرافیانش بد و یا بدبود اطرافیانش خوب،که در هر دو موردش تلف کردن وقت و قیاس مع الفارق است.
چرا که ذات و سرشت بشر از تعریف و تمجید ارضاء میشود و لذت میبرد. و هر شخص
دیگری غیر از او بود غیر از ان نبود.
حالا هر چه دوره زمامداری بیشتر باشد حاکم به تعریف و تمجید اطرافیان (بخوانید سرمایه گذاران) بیشتر معتاد شده و غیر از تمجید و تعریف را بتدریج و تدریج تحمل نمیکند، بطوری که به شکل تصاعدی گرفتار خود بزرگ بینی میشود (همنطور که دیدیم که شد). در حالیکه اگر دوره های زمامداری محدود باشد، حتی قدرت های جهانی و همان متملقین ویا سر مایه گذاران هم چون مدت سرمایه گذاری به یک فرد را کوتاه – ونه مادام العمر – میبینند، هر دو طرف تملق کننده و تملق شدنده کمتر به این چرخه دل میبندد و بر روال این سرمایه گذاری (بخوانید تملق و رشو ه ) احتیاط و تامل میکنند. ولی وقتی میبینی قدرت مادام العمر است و بعد هم نوه و نتیجه ونبیره، ترکتازی ها سرمایه گذاری ها و تملق ها و از ان طرف دیکتاتوری ها و بی قانونی ها شدید و شدید تر میشود.
و نکته اخر اینکه مقایسه نظام سلطنتی چند کشور کوچک اروپائی و با نظام سلطنتی صحاری خاور میانه ای ایران است که مغالطه ای در تمثیل است.
همانطور که ادعای پیشرفت و همطرازیایران با ژاپن که: بله!!! اگر انقلاب نمیشد ممکن میشد، همچنین اتلاف وقت گوینده و شنونده است و نه بیش.
مگر اینکه فرهنگ سخت کوشی و پشتکار ژاپنی و همچنین نظم و قانونمندی
اروپائی نادیده آید.
بزرگترین بدبختی هر ملتی و حتا هر انسانی از جائی ست از ناهنجاری و بیماری ای ست. آنچه به ایران بر می گردد اصالا دین است و امروز اسلامن و قرآن. از بیماری نام بردم بیماری یک بیمار را باید شناخت و باید آنرا معالجه کرد. باید از قرآن تقدس زدائی کرد باید قرآن مثل هر کتاب دیگری باشد. حتما از سوره مائده و آیه زجرکش کردن هم وقتی دیگر مقدس نباشد میتوان استفاده بهینه کرد. حتما می شود از وقاتلوهم لاتکوپن الفتنه هم میشود استفاده هنری و جامعه شناختی و تاریخی کرد. اما پیش از آن باید و باید از اسلام از پیامبر از علی تقدس زدائی کرد. باید پیامبری که با عایشه سه ساله دوست است و او را در شش سالگی طبق اخبار موثق و نه اخبار ایرانیزه شده او را به بستر می برد مثل هر آدم گناهگار دیگری برسی روانشناختی کرد. باید از روشناختی و رو.انشناسی برای استفهام سربریدن ها ی علی کمک گرفت. اما متاسفانه حتا نواندیشان دینی ما نیز اخته ی ورود به اینگونه مسائلند. اینان حتا در تقدس زدائی از روحانیت که هیچ از نمداحان اهل بیت که مظهر و نتماد فساد اخلاق فساد روحی و حتا فساد جنسی و جسمیند هم سترون و بی کفایتند، چه برسد به پرداختن ازدواجهای پیامبر و حتا عاشق زن پسر خوانده ی خود زینب شدن.من چندان مطمئن نیستم که نظرم را در این سایت اصلاحطلب منتشر کنند. اما اگر حتا سانسورچی این نوشته هم آنرا بخواند غنیمت است. برای همین وقتی جامعه شناس و روانشناس و روشنفکر و شاعر در واکاوی این دین خشونت خفقان می گیرد، خب معلوم است که تنها دری که باز می ماند سلطنت است. چرا که این دین مبین روی تمامی رو سیاهان تاریخ و روی تمامی فاشیستها و نازیها را سفید کرده. با سپاسگزاری و البته احترام
همانطور که امام فرمودند حکومت پادشاهی خلاف عقل و حقوق بشر است و امروز بر همگان مشخص شده که غربی ها اعم از انگلستان و هلند و سوئد و اسپانیا و نروژ و حتی ژاپن که دنباله رو آنها است و حکومت پادشاهی دارد از حقوق بشر و عقل بهره ای ندارد.
جمهوری شورایی شوروی و جمهوری دموکراتیک خلق کره شمالی و جمهوری کوبا و مهم تر از همه جمهوری بولیواری ونزوئلا که به خاطر همین غربی های بی عقل و ضد حقوق بشر چقدر مشکل دارد
جمهوری بلیواری ونزوئلا که الحمدالله رهبر مادام العمر ندارد و از برادر هوگوچاوز که با مسیح بر می گردد به برادر دیگری رسید
زنده باد جمهوری و مرگ بر سلطنت و پادشاهی
دنبال آب کر در قران گشتن کدام کتاب است
[=&]الکافی (ط – الإسلامیه) ؛ ج۳ ؛ ص۱[/]
[=&]1[/][=&]- قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ الْکُلَیْنِیُّ رَحِمَهُ اللَّهُ حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص[/][=&] الْمَاءُ یُطَهِّرُ وَ لَا یُطَهَّرُ.[/]
[=&]2[/][=&]- مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى وَ غَیْرُهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْحُسَیْنِ اللُّؤْلُؤِیِّ بِإِسْنَادِهِ[/][=&] «۱»[/][=&] قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع[/][=&] الْمَاءُ کُلُّهُ طَاهِرٌ حَتَّى یُعْلَمَ أَنَّهُ قَذِرٌ.[/]
[=&]3[/][=&]- مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ أَبِی دَاوُدَ الْمُنْشِدِ[/][=&] «۲»[/][=&] عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ یُونُسَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:[/][=&] الْمَاءُ کُلُّهُ طَاهِرٌ حَتَّى یُعْلَمَ أَنَّهُ قَذِرٌ.[/]
[=&]________________________________________ب قلیل، هم در برابر کر و زیاد است، و این چه حکمى است که در عین مورد بلوا بودنش که شب و روز مورد نیاز مکلفان است، به ویژه در جو قحطى آب حجاز و آن هم در زمان نزول وحى که شدت قحطى آب ـ در محیط وحى ـ به مراتب از الآن بیشتر بوده، چنان حکمى این گونه مجمل و نامفهوم یا با چنان مفهومى نارسا بیان گردد؟ http://farsi.khamenei.ir/news-content?id=27338 مهندس بازرگان و، کتاب «سیر تحول قرآن»ارزش نگاه بازرگان به قران، نه محاسبه «آب کر» از طریق فیزیک و ریاضیات، نه بیان فرمول شیمیایی برای تحلیل نجاسات و بحث از میزان ازت موجود در ادرار برای اثبات نجس بودن آن
۱- متاسفانه نویسنده طرفداران مشروطه پادشاهی یا پادشاهی را به طیف فرودست تقلیل داده از طرف دیگر کل طبقه متوسط (که به گفته نویسنده دانش و آگاهی بالاتری دارند) و افرادی که در اعتراضات دی ۹۸ شرکت داشتند را ضداستبداد دینی یا پادشاهی می داند. این نوشته بی طرفانه ای نیست. در همین اعتراضات دی شعار درود بر مجاهد هم داده شده اما نشان نمی دهد که مجاهدین طرفداران زیادی دارند.
۲- نکته جالب اینکه خود نویسنده می گوید حزب جمهوری خواه ضد سطلنت در انگلیس فعالیت دارد. مشروطه خواهان هم می توانند در نظام جمهوری با تشکیل حزب دنبال خواسته های خود باشند. اما نمی گوید که جمهوری خواهان هم در نظام پادشاهی مشروطه می توانند با تشکیل حزب درست مثل حزب جمهوری خواه انگلیس تلاش کنند!
۳- من مقاله ای مغرضانه تر از این مقاله در سایت زیتون ندیدم دو مورد بالا مثال هست
احسنت
ایرانیان سال۵۷خطای بزرگی کردند یک دیکتاتور رو اخراج و دیکتاتور دیگری بجای آن نشاندن واقعا عاقلانه نیست این خطا رو یکبار دیگه تکرار کنند
مطمئنن به محض ریشه گرفتن نظام شاهنشاهی جدید پس از مدتی راه دیکتاتوری و حذف مخالفان را پیش خواهد گرفت
همین نظام اگر ولایت فقیه نبود مشکلات ما به مراتب کمتر بود
ایرانیان سال۵۷خطای بزرگی کردند یک دیکتاتور رو اخراج و دیکتاتور دیگری بجای آن نشاندن واقعا عاقلانه نیست این خطا رو یکبار دیگه تکرار کنند
مطمئنن به محض ریشه گرفتن نظام شاهنشاهی جدید پس از مدتی راه دیکتاتوری و حذف مخالفان را پیش خواهد گرفت
همین نظام اگر ولایت فقیه نبود مشکلات ما به مراتب کمتر بود
مردم ایران هزاران کشته نمیدن که یک خشک مغز چه شاه چه رهبر همه کاره بشه و به هیچ کسی پاسخ گو نباشه اصلا چرا باید کسی تا آخر عمر منحوسش همه کاره کشور بزرگی مثل ایران شه نگید ما محدودش میکنیم چون وقتی دیکتاتوری ریشه زد تمام اصول رو تغییر میده و ازبین بردنش مساوی هزاران درد و رنج هست
خمینی هم قرار بود بعد پیروزی قم بره رهبریش قرار بود ۱۰ساله شه و…
شاه وشاهنشاهی به زباله دان تاریخ عزیمت فرموده اند اگر شاهان قبلی برگشتند ایشان هم بر خواهند گشت
سخنی از نسل دهه پنجاه به نسل دهه نود.
سوالی از مخالفین فعلی این حکومت دارم.
فرض کنید چندی دیگر حکومت کنونی برانداخته می شود و حکومتی جدید با عنوانی نو سر کار می آید.
و در حالیکه امروزه گمان اکثریت مخالفان این است که آقای خامنهای خیانت ها، جنایت ها، دزدی ها و … کرده است.
حال پرسش این است که اگر پس از چند سال دیگر حکومتی که پس از حکومت آقای خامنهای سرکار آمد و نتوانست بخوبی مملکت را اداره کند و موج مخالفتها با آن بالا گرفت، سپس اگر پسر آقای خامنهای (از قصری در یکی از کشورهای جهان) اعلام نماید که قصد دارد به ایران برگردد و ولایت فقیه (ولی بشکل مدرن و دمکرات) را دوباره در ایران پیاده کند، عکس العمل مخالفین چه خواهد بود؟
پاسخ تا حدودی واضح است،
اولین حرف این است که به او گفته می شود که پدر شما به دلایل ذیل:
خیانت، جنایت، دزدی و غیره مجرم می باشد،
او باید در وهله نخست دادگاهی شود، به خیانتها و جنایتها و دزدی های او پرداخته شود و اگر هم مرده است، خانواده وی ملزم است پولهای دزدی شده توسط او را به ملت پس دهند و تا این مسئله تحقق نیاید، آنها حق اظهار نظر در مورد وضعیت کنونی و یا آینده سیاسی ایران را نخواهند داشت.
این مهمترین موضوع فراموش شده ای است که می بایست با آقای رضا پهلوی در میان گذاشت و از او بابت عدم استرداد کل پولهای دزدی شده توسط پدر بزرگ و پدر و مادرش (البته سایر وابستگان به خاندان سلطنتی بسیار زیاد و کثیر می باشند که حسابرسی و حسابکشی از آنان به دلیل حمایت آمریکا و انگلیس و استتار اسرائیلیان، از آنها، غیر ممکن می باشد!) بازخواست کرد!
خلاص!
من خودم جزو نسل دهه پنجاه می باشم و در انقلاب شکوهمند ضد سلطنتی سال پنجاه و هفت شرکت داشتم.
همین مواردی از خیانتها، جنایت ها و دزدی هایی که نسل امروز در مورد حکومت فعلی شاهد است را نسل ما در حکومت سابق مشاهده و تجربه کرده است.
این قضیه را برای این حکایت می کنم که امیدوارم نسل فعلی این حق را به نسل ما بدهد که نسل ما پنجاه سال دزدی و جنایت و خیانت حکومت پهلوی را با پوست و استخوان خود تجربه کرده است. و نسل فعلی هم باید در آینده بابت این چهل و چند سال طلبکار حق و مال خود باشد.
بیاییم به مجرمان تحت هیچ عنوانی: *سلطنت* و یا *روحانیت* مجال تجدید قوا و فرصت تبهکاری مجدد را ندهیم.
جهان دگرگون شده است حکومت های فردی *ظل الله* (شاه سایه خدا بر روی زمین) و یا *آیتالله* (فقیه آیت خدا بر روی زمین) از نظر اسلامی، تاریخی، عقلی و علمی منسوخ و مردود و مدفون شده اند.
ما انسانها می توانیم با توجه به عقاید و مذاهب و ایدولوژی هایی که داریم در یک فضای سالم و آزاد از طریق احزاب گوناگون، شکلهایی مختلفی از انواع نظامهای سیاسی را به محک تجربه و آزمایش و امتحان بگذاریم.
هیچ نیازی به التماس کردن به دنبالچه های تابوت های مستبدین و مجرمین سابق، با آنهمه فساد مالی، اخلاقی و مذهبی را نداریم.
خدا بزرگ است
و انسان عاقل و عالم و عادل و برای ساختن جهانی بهتر، بدون *سایه و آیه* بالغ است و خالق،
و این عالیست!
انشاءالله.
دنیای سلطنت طلبا با دنیای شماها اونقدر از هم دوره که حرف همدیگه را نمی فهمید اصولا اونا توی این سایت و امثال اینجاها نمیان. این سخنی چند شما صرف نظر از محتوای مجعولی که داره، اصلا اینجا مخاطب نداره… اینجا فوقش پنج شش تا کهنه توده ای بازنشسته و مجاهد بی مسعود و بی تفنگ از زور بی کاری بیان مشاجره به یاد قدیم که اگه متلک بهشون بندازی شاید بشنوند و اونا هم بیان یه آینه جلوت بگیرن. من که خودم شخصا از اقدامات کوچکی که سالها پیش علیه شاه ایران کردم ،شرمسارم… کاش راهی بودم که زمان را به عقب برد. تا این لحظه محمدرضا پهلوی تنها کسی در دوران متاخر این مملکت بوده که در مجموع به درد ایران خورده.
والله اعلم.
ولو خواهی شد خدا
نگر بساخت چون ترا
بنمودت چون خودش
سویش روی پس فرا
غره مباش ای انسان
برب که دادت نوا
خلیفه ای در زمین
امانت را پاس داشته
معین بشو پس ورا
یعنی مبند دستی را
حق بخواسته خود رها
جسارتا منبع شما برای این جمله: دنبال آب کر در قران گشتن کدام کتاب است؟ با سپاس
آقای نویسنده پاسخ به چی .مشروطه یا مطلقه.اخه این هم حرف شد من بهت بگم خیالت راحت بشه فکر کنم مطلقه میخوان باشن شبکه من و تو هم میاد صدا و سیما را تصاحب میکنه .و بدتر از اینها بیشترین طرفدار و جنبش وسیع اجتماعی و مردمی هم پیدا میکنه.
معلومه به نویسنده سفارش دادن یه چیزی در این مورد بنویس
🙂
مرگ بر ستم گر، چه شاه باشه چه رهبر این شعار دادن یک امتیاز بزرگ به رهبره… خب واسه همین شعارهای درپیت بود که مانند سایر اعتراضات فراگیر نشد.
اونجایی که مردم ریختن تو خیابون می گفتن : اصلاح طلب، اصول گرا دیگه تمومه ماجرا، یا یک صدا فریاد زدند ایران که شاه نداره حساب کتاب نداره، یا مثلا رضا شاه روحت شاد، یا ای شاه ایران برگرد به ایران و … اونجا بود که ملت در بیش از صد شهر چند هزار نفری و بی برنامه ریختن توی خیابون ، نه این ده پونزده نفری که با کوله پشتی و به سبک اِ وا مامان جون دور هم مثل بازی عمو زنجیر باف حلق دایره ای درست کردن و ده بیست نفری گفتن : مرگ بر ستمگر …
آیا شما هم جز همون حلقه بودی فقط اینور… ؟
🙂
۱ -چرا شما در نظام پادشاهی مشروطه با تشکیل حزب برای برقراری جمهوری سکولار فعالیت نکنید .
2- بهتر نیست اطلاعات تاریخی مورد نظر را چاشنی مقاله خود میکردید تا تاثیرگزار باشد ؟!
نویسنده خواسته بود منصف باشد و خراب کرد!
خوب چرا شما در صدد تشکیل حزب جمهوری خواهان در نظام سلطنتی بر نمی آیید و همین الان تلاش برای ایجاد حکومت جمهوری سکولار می کنید
اتفاقا اهمیت نظام سلطنت در نمادین بودن و وحدت بخش بودن است. آقای پهلوی اگر می خواهد که نخست وزیر شود بهتر از که در آن سیستم استعفا دهد چون اساسا مقام سلطنت حق دخالت در امور ندارد. برا اداره مملکت هم قحط الرجال نداریم که اقای پهلوی الزاما بخواهد نخست ویز شود.
شکی نیست که محمد رضا شاه قانون اساسی مشروطه را در برهه هایی نقض کرد. به همان دلایل هم می بایست از مقام سلطنت عزل و این مقام به فرزند او و نایب السطنه داده شود. در ایران محمد علی شاه تحت همین عنوان عزل شد و حکومت به احمد شاه رسید. اینکه مردمانی از ظرفیت های قانون اساسی مشروطه استفاده نکند بی عرضه گی خوشان است. حتی در همان بازه هایی که هم گفتید ایران مشروطه بوده است و حکومت مشروطه مانند حکومت جمهوری عیار های متفاوتی دارد. عیار پادشاهی مشروطه اسپانیا با هلند و ژاپن و انگلستان متفاوت است
اینکه مطلقه با مشروطه خلط شوند از بی اطلایی یا غرض ورزی نویسنده است
اگر خدای ناکرده کسانی مثل من که تحصیلات کارشناسی ارشد دارم و در یک شرکت خصوصی مدر هستم را جزو طبقه متوسط حساب می کنید من هم سلطنت طلب هستم
&نویسنده خودش می پرسه و خودش حدس می نه و و از این طریق تحلیل میکنه! این بزرگوار افق های جدیدی بر کج فهمی و زیاده گویی ایجاد کردند. این همه مصاحبه ریز و درشت از پهلوی ولیعهد هست که نادیده گرفته شده است.
&& هر چیزی باید در کانتکست زمان و مکان خودش بررسی شود. یاد گرفتن مفهموم خنده داری مثل طبقه متوسط شهری و تعمیم آن به هرجا که خواستیم کم تجربگی و بی دانشی ست. شما کمترین درکی از وضعیت زیست بوم اکنون ایران ندارید وگرنه اشتباه و عبارت سازی دیگران را بدون آنکه درکی از آن داشته باشید تکرار نمی کردید. طبقه متوسط شهری عبارتی برای تعریف یک نرم معقول از فهم سیاسی و سبک زندگی مبتنی بر اقتصاد و رفاه حداقلی است که در میانگین جامعه ما نمودی ندارد. قطعا نه من چنین آمار موثقی دارم و نه شما ، اما هر دوی ما میزانی از فهم و تحلیل و تدقیق را در شبکه های مجازی و تخمین و آمار دولتی و نهاد های بین المللی داریم و تحلیل رفتار جامعه ما را آنقدر ملزم خواهد کرد که از این قمپزهای الکی له نام طبقه متوسط شهری ، در نکنیم.
&&& تقلیل جنبشی اجتماعی به روش مندی های یک شبکه تلویزیونی مانند این است که بگوئیم متروکه ای به نام سایت ملیون و و طعمی همچون همین زیتون تمام عرصه ی ملی مذهبی هاست و حرف و محصول و بنیان دیگری ندارند ، یا مثلا سایت کم / بی بازدید کلمه تمام جنبش سبز است پس در نتیجه جنبشی کم / بی اهمیت از او مانده است. این بسط و قبض و به در و دیوار زدن ها گره ای کار شما نمی گشاید. انسان ذاتا پرسشگر و قیاس گر است و این پرسش و قیاس منجر به تولید چیزی بنام خرد جمعی (یا شعور همگانی) در او می شود. اینجاست که این عقل عمومی به نفع آن سلطنت طلبها شما را به سخره خواهد گرفت. اتفاقا بی آنکه شما بدانید چرا و چگونه ، ولیعهد پهلوی بسیار زیرکانه و سیاسی رفتار کرده است. او بدون ایجاد یک حزب یا نام یا کلیشه از زبانی نزدیک به آن خرد جمعی فقط سخن گفته است و از ادعا و نامفهوم سخن گفتن پرهیز کرده است. شما شک نکنید آن قاطبه ای که شما به اشتباه آنرا طبقه متوسط شهری می نامی . وقتی حرف او را گوش می کند ولو او و پدر و پدربزرگش را هم نپسندد ،سود خود را در فرصت دادن به او خواهد جست. وقتی جمهوری اسلامی برود عقبه و حاشیه و گرد و غبار او هم ( که شامل تمام جریانات شبهه اصلاح طلبی و مذهبی و…) با او خواهند رفت . می مانند بی دین ها و مجاهدین و سلطنت خاطر ها … آنها به اندازه کافی دلایل عام و خاص بر ای انداختن نام سلطنت به صندوق دارند و خاص و عام کافی و وافی هم دارند!
البته به نظر من عاقلانه ترین رفتار و سیاسی ترین کنش ها را تاکنون آقای پهلوی از خود بروز داده است ،او به دقت جریانات بیهوده گو و رادیکال سلطنت طلب را از خود دور کرده است و بخش بزرگی از ضد سلطنت ها را دستکم شنونده ی خود کرده است!
شما به وضوح اشتباه کرده اطد در این نوشته. به قول معروف خود گوئی و خود خندی چه مرد هنرمندی.
با سلام. انتظار ما این است که با یک فرهنگ قرون وسطای میخواهیم که یک حکومت سکولار و دمکرات داشته باشیم. اگر به تاریخ نگاه کنیم دوران روشنگری در اروپا از ۳۰۰ سال پیش آغاز گشت. ما هنوز این کار را شروع نکرده ایم. هنوز روشنفکران ما درگیر حل ماجرا مصدق و حزب توده به سر میبرند. نو اندیشان دینی ما تو قران در جستجو مزایا آب کر هستند. سلطنت طلب ما هم از این جرگه جدا نیست. با این حال توصیه اینکه به همین آخوندها به چسبیم چون بعدی ممکن است بد تر باشد نیز جاهلانه است. یک حکومت مستبد دینی هیچگاه مردم سالار و دمکرات نخواهد شد. اینکه حکومت بعدی سلطنت است یا جمهوری مهم نیست، مهم این است که قدرت مطلقه نداشته باشد و به دینی وابسته نباشد
دیدگاهها بستهاند.