روز جمعه آینده، دوم اسفندماه [۹۸] انتخابات مجلس یازدهم برگزار میشود و من، فرخ نگهدار، وظیفه خود میدانم که درباره نحوه برگزاری این انتخابات دقایقی را با مردم و مسئولان کشورم صحبت کنم.
برای من که دههها برای تقویت عزت و اهمیت صندوق رای تلاش کرده ام چیزی افسوس بارتر از این نیست که ببینم با انتخابات مجلس چنان کرده اند که نه هیچ فهرستی برای حمایت کردن برجای مانده و نه هیچ امیدی به تشکیل مجلسی که صدای منتقدان در آن باشد.
متن یادداشت را با صدای نویسنده از اینجا بشنوید
سخنم قبل از همه با رهبر جمهوری اسلامی است. دهسال پیش به ایشان نوشتم که نروید از راهی که شاه رفت. اینها که پای صحبت شما جمع اند و «جانم فدای رهبر» می کنند، موریانه های جمهوریت نظام اند. آنها می خواهند از شما آریامهر بسازند. آنها به عشق به زیر کشیدن مجلس از راس امور، به عشق شکستن «میزان رای ملت است»، و برخیشان به عشق تجارت کرسی ها و مقامات، پای تخت شما نشسته اند. و اینها همه یعنی شما فراموش کردید پند بنیانگذار این نظام به نخستین رئیس جمهور منتخبِ آن را.
مایه تاسف عمیق است که علیرغم تلاش جانکاه دلسوزان نظام، و با وجود حمایت مشفقانه مردم از آنها، شما آنان را به حبس و حصر کشیدید و به تیغ نظارت استصوابی، با اسلحه سپاه و چماق دستگاه امنیت، مجلس و دولت را به حشو و زوائد دستگاه ولایت تبدیل کردید.
اولین نقد من به رفتار شما طی این سی سال به شیوه ایستادگی در مقابل تحریم ها و تهدیدهای امریکا نیست. اولین اعتراض من به شما این است که چرا به جای افزایش قدرت مقاومت کشور از راه مهربانی بیشتر با مردم، و با ناراضیان، به حذف و حصر و شلیک گلوله به سوی معترضان فرمان داده اید؟
شما هنوز هم مردم را به رای دادن تشویق می کنید. اما نمی خواهید ببینید که این رقابتی کردن انتخابات است که مردم را به شرکت در انتخابات تشویق می کند نه فرمان شما. خودمحوربینی اجازه نمی دهد شما ببینید که وقتی حق مشارکت را از شهروندان می گیرید، وقتی ما را از پیگیری مطالبات خود از راه صندوق محروم می کنید در واقع بی اعتمادی و تقابل با حکومت را تقویت می کنید. و این تقابل کشور را به همان مسیری می برد که شاه برد. آن «رهبر» هم خود را محور زمین و زمان می پنداشت.
بسیار متاسفم که شما، به جای فهم علت اعتراضات مردمی در آبان ماه، آن را به «آن خاندان»، و یا «آن سازمان منحوس» نسبت دادید. بسیار متاسفم که شما به جای محبت بیشتر با شهروندانِ زخم خورده از تحریم ها، روح ماموران سیا و موساد را در پس اعتراضات آنان پنهان دیدید.
سه دهه است که دلسوزان کشور، شما را به اهمیت انتخابات آزاد، و به ضرورت لغو نظارت استصوابی فرا می خوانند. و شما هر زمان بیشتر و بیشتر راه را بر حق انتخاب مردم مسدود می کنید. اصلا تصادفی نیست که امروز نه هیچ شوری در دل این مردم است و نه هیچ امیدی به مجلسی که عوامل شما دست چین کرده اند.
با صدای بلند می گویم علت اصلی غیاب اکثریت مردم در پای صندوق های رای در دوم اسفند دستور شما به سالخوردگانِ از دنیا بی خبرِ شورای نگهبان است که، به امر شما، فشار حداکثری آقای ترامپ را به فشار حداکثری بر مردم ناراضی و معترض تبدیل کرده اند.
انکار نمی کنم که اگر چرخش به راست در سیاست امریکا، و خبائث ضدایرانی ترامپ، نبود؛ یا اگر جامعه مدنی و شهروندی ما بیش از اینها تاب و توان داشت، شما با این همه لشگریانِ جان فدایتان هرگز فرصت نمی کردید این چنین بی رحمانه بسوی معترضان فرمان شلیک دهید، و یا پس از شلیک موشک به هواپیمای مسافری، با آن مردم جان سوخته و خونین دل، با تفرعنی تا این حد آزار دهنده صحبت کنید.
و کلامی هم با هموطنانِ همراه
فهرست مورد قبول شورای نگهبان چنان از چهره های مردمی تهی است که در جمع های خانوادگی شما، بر خلاف دوره قبل سخنی از انتخابات در میان نیست. این بار شما را حتی از ترجیحِ یک جناح بر جناح دیگر هم محروم کرده اند. این حاکمان به شما به صراحت می گویند اداره امور مملکت به شما مربوط نیست. حاکمان هر که بخواهند به مجلس می فرستند و هرکه را بخواهند بیرون می کنند. نسل ما ندیده است و به یاد ندارد این حد از خودکامگی و این سطح از بی خبری در راس جمهوری اسلامی ایران را.
عموم احزاب، سازمان ها و شخصیت های منتقد حکومت، یا بهکلی از حق معرفی نامزد محرومند یا نامزدهای آنان را با نظارت استصوابی از حق شرکت در انتخابات محروم کرده اند. آنها همه در بیانیه های خود، به جای تحریم، به محرومیت منتقدان از حق شرکت اعتراض کرده و خواستار لغو نظارت استصوابی شده اند. و این اعتراضی است کاملا بر حق و کاملا همگانی.
در خارج کشور بسیاری از دوستان و رفیقانی که سال ها با آنها همرزم و همراهم این بار به صلاح دیده اند که علاوه بر اعلام عدم حمایت از فهرست ها، از همه شهروندان دعوت کنند که این انتخابات را تحریم کنند. و این یعنی هیچ کس به هیچ نامزدی در هیچ حوزه ای رای ندهد. شخصا دعوت مردم به «اعتراض به محرومسازی» را، بر دعوت مردم به «تحریم انتخابات» ترجیح می دهم. به دلایل زیر.
● انتخابات مجلس در حوزههای کوچک کمتر وجه سیاسی دارد و بیشتر فرصتی برای فرستادن یک وکیل است به پایتخت برای پیگیری مطالبات محلی. خیلی از نمایندگان در واقع وظایف نمایندگان شوراها را عهده دارند. در این حوزه ها شعار تحریم کمتر شنیده می شود. و اگر شنیده شود هم معلوم نیست به سود اهالی تمام شود.
● در این انتخابات فکر تسخیر مجلس، یا تشکیل یک فراکسیون نیرومند مرکب از منتقدان کلا منتفی است. اما این منتفی نیست که در برخی حوزه ها برخی نامزدها با مواضع انتقادی برآمد کنند، با رای ناراضیان به مجلس بروند و تریبونی باشند برای انعکاس صدای منتقدین. اشتباه می کنند کسانی که فکر می کنند چنین فرصت هایی وجود ندارد و یا وجود این نوع تریبون ها به زیان ماست.
● حفظ و تقویت نهاد انتخابات راهبرد محوری اصلاح طلبی، و تحریم انتخابات تاکتیک محوری سرنگونی طلبی است. آنها انتخابات های رقابتی را هم تحریم می کنند. دعوت به تحریم جزئی از فرهنگ آنهاست. از نظر من تفاوت میان «تحریم انتخابات» و «اعتراض به محروم کردن داوطلبان از شرکت در انتخابات» در واقع همان تفاوت میان «مبارزه برای تغییر حکومت» و «مبارزه برای تغییر در حکومت» است.
بهخصوص حالا که اصلاح طلبی از دو سو زیر سخت ترین فشارهاست، برخی فعالین سیاسی ممکن است شعار تحریم را نوعی همصداییِ سیال با سرنگونی طلبی، و نوعی فاصله گیریِ پنهان با اصلاح طلبی، تلقی کنند و آن را برای افزایش فشار بر حکومت مناسب ببینند.
شخصا قبول ندارم که تحریم فشار بر حکومت را افزایش می دهد، قبول ندارم که همصدایی با سرنگونی طلبی تدبیری به سود اصلاح طلبی است، قبول ندارم که فاصله گیری از اصلاح طلبی، پنهان یا آشکار، تسهیل گر راه دموکراسی است.
● در شرایطی که روش های اصلاح طلبانه، از سوی حاکمان، و هم از سوی براندازان، بهشدت زیر ضرب است، در شرایطی که توده های مردم، اعم از طبقه متوسط و طبقات پائینی، بهشدت عصبانی، زخم خورده و سرخورده اند، لغزیدن به این نوع مواضع شبهرادیکال در عمل سیاسی، تهدیدی جدی برای اصلاح طلبی است.
من، علیرغم این که بسیاری از دوستان و همرزمان دیرینم، و بخش بزرگ تری از یاران تازه نفس، از شعار «تحریم فعال انتخابات مجلس» راضی تر به نظر می رسند، وجدانم قانع نیست، و تجاربم تائید نمی کند که ثمراتِ جاری و آتی «تحریم» بر زیان ها و مشکلات جاری و آتی آن غلبه دارد. زمانه سختی است و در این زمانه سخت ما باید صد بار سخت تر مواظبت کنیم که مبادا با عمل سیاسی ما نهاد انتخابات آسیب ببیند، یا اصول بنیادین اندیشه رفرمیستی دستخوش تزلزل گردد.
تکرار می کنم: حالا که حکومت به هوای یک حکومت یک دست راه صندوق رای را بر مردم بسته است، اصلاح طلبان نباید طوری عمل کنند که گویا، بجز وادار سازی همین حکومت به لغو نظارت استصوابی و انجام انتخابات آزاد، راه دیگری هم برای رسیدن به انتخابات آزاد وجود دارد؛ یا طوری وانمود کنند که نظارت استصوابی اصلا غیرقابل لغو است، یا تا این نظام هست، هیچ اصلاحی ممکن نیست.
تجربه و تاریخ مسلم ساخته است، هرگاه فشار اجتماعی از رهبری واحد بهره مند شود، و به حد کافی هدفمند و گسترده گردد، یک پارچگی حکومت بی دوام خواهد شد. و از نو صدای مردم، دست کم در یک سوی حکومت، شنیده خواهد شد.
جمهوری اسلامی مرا از زندگی و فعالیت در کشور خودم محروم کرده است. اما اگر در آنجا هم بودم اعتراض می کردم که چرا بخش بزرگی از مردم کشورم از حق مشارکت در انتخابات محروم اند؟ و به هیچ فهرستی رای نمیدادم. اما اگر در حوزه ای نامزدی صدای ناراضیان و منقدان بود بر مردم خرده نمی گرفتم که چرا رای می دهید. برایشان آرزوی موفقیت می کردم و می خواستم که به اعمال نظارت استصوابی هم اعتراض کنند.
هممیهنان عزیز
چند روز پیش سالگرد انقلاب بود. آرزوی من و نسل ما برای آن انقلاب این بود که از دو شعار بزرگ آن، استقلال و آزادی، حراست شود. یعنی حکومتی را روی کار بیاوریم که منتخب مردم باشد، و بساط زندان سیاسی و آزار و شکنجه و اعدام برچیده شود. آرزوی ما هم چنین این بود که شکست تاریخی ایران از ایالات متحده در ۲۸ مرداد را جبران و آن کشور را متوجه کنیم که همکاری های متقابلا سودمند بهتر از مداخله و کودتاست.
گرچه این آرزوها به دلیل بی تجربگی ها و به علت کارشکنی ها تحقق نیافت. اما امروز، ۴۱ سال بعد از انقلاب، با این رشد فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی، و با این بلوغ و تجربه سیاسی در کشورم، باور می کنم که دور نیست روزی که ما نیز موفق شویم، اولین آرزوی بزرگ انقلاب بهمن را زمینی کنیم و رهبر کشور خود را خودمان از طریق انتخابات انتخاب کنیم.
خبر بزرگ خوش برای ما آن است که در آن سوی دنیا در ایالات متحده امریکا هم جنبش های همدلانه با ما در مسیر اعتلاست. علیرغم رفتار خودمحورانه، زهرآگین و مشمئز کننده رئیس جمهور امریکا با مردم خویش، جنبش چپ می رود که در آن کشور پرچم مبارزه علیه ارتجاع فاشیستی حاکم را به دست گیرد. به حقانیت و به قدرت نوظهور جنبش چپ در امریکا یقین دارم. و یقین دارم، که پیروزی این جنبش بر رفتار ستمگرانه ایالات متحده با ملل در حال رشد، با خاورمیانه، و به ویژه با ایران، نقطه پایان خواهد گذاشت. و دیرتر یا زودتر دومین آرزوی بزرگ انقلاب بهمن هم جامه حقیقت به تن خواهد کرد.
یقین دارم که بعد از آقای خامنه ای، و بعد از آقای ترامپ، ایران ما نیز در مسیر شکوفایی، در مسیر تحققِ هر دو آرزوی بزرگ انقلاب بهمن گام خواهد گذاشت. از نو ایران سرای امید خواهد شد و بر بامش سپیده آزادی، سربلندی و برابری خواهد دمید.
حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هستهای، در تحریریه روزنامه بحثی…
بیشک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلویها در ایران برقرارشد تاثیر مهمی در…
کیانوش سنجری خودکشی کرد یک روایت این است که کیانوش سنجری، جوان نازنین و فعال…
ناترازیهای گوناگون، بهویژه در زمینههایی مانند توزیع برق، سوخت و بودجه، چیزی نیست که بتوان…
۱- چند روز پیش، مدرسه آزاد فکری در ایران، جلسه مناظرهای بین علیدوست و سروش…