نظام ولایت فقیه، سیاست قدسی و انتخابات

مهدی نوربخش 

آنچه تا بحال در تئوری و عمل از نظام ولایت فقیه می‌دانیم و دیده‌ایم این است که سیاست در زیر سایه این نظام قدسی و نه عرفی است. آیت الله خمینی حکومت ولی فقیه را از بدیهیات در اسلام دانسته بود و در این نوع حکومت، رابطه بین شهروند و فقیه را رابطه بین موکل و وکیل توصیف کرده و در فقه این رابطه را به صغیر و موکل تشبیه و تقلیل داده بود. 

در سال‌های پایانی عمر آیت الله خمینی، ولایت فقیه به ولایت مطلقه فقیه تغییر پیدا کرد و منافع دولت فقیهان بر حقوق شهروندی مردم ترجیح داده شد. دولت ولی فقیه می‌توانست بنام مصلحت نظام از هر قرار داد اجتماعی خارج شده، هر سیاستی را تدوین و تعریف کند و آن‌را کاملا مشروع؛، حق و عادلانه بداند. اینجاست که به سه دلیل سیاست در کشور ما دیگر عرفی نمی‌ماند. اول اینکه فقیهی مجتهد مصلحت نظام و مصلحت جامعه را تشخیص داده و نه شهروندان یک کشور. دوم، شهروندان هیچگونه حق قانونی و شرعی در به چالش کشیدن این نظام به خاطر  سیاست‌های اتخاذی آن و شکست یک قرار داد اجتماعی ندارند. سوم؛ همه نهادهایی که به شکلی می‌توانند انتخاباتی باشند و در شکل دادن به قانون و سیاست دخیل بوده،  تحت سیطره و نظر فقیه و فقیهان می‌مانند. سیاست قدسی سیاستی است که مبدأ مشروعیت ان به فقیه و نه مردم برمی‌گردد و مردم در اآن نقش فعال و یا تعیین کننده ای ایفا نمی کنند.

در انتخابات پیش رو، شورای نگهبان که زیر فرمان ولی فقیه به شکل یک نهاد انجام مسئولیت می‌کند، حق شرعی خود می‌داند که کاندیداها را غربال کند زیرا تحت چنین حکومتی مردم خود مستفیما نمی‌توانند از ابتدا در پروسه انتخاب دخالت کنند زیرا آن ها بعنوان شهروند موکل و صغیر و فقها وکیل آنها هستند و تنها فقها هستند که می‌توانند بهترین را برای آنها انتخاب کنند. سیاست باید قدسی بماند و کسانی اجازه ندهند که سیاست در کشوری که با فقیه اداره می‌شود عرفی گردد. آیت‌الله خامنه‌ای در سخنرانی خود به اقشار مردم در تاریخ ۱۶/۱۱/ ۱۳۹۸ در دفاع از شورای نگهبان می‌گوید،«شورای نگهبان مرکب از شش فقیه عادل و شش حقوقدان بر جسته منتخب مجلس، در قانون اساسی شآنی دارد و مجموعه قابل اعتماد است؛ چگونه انسان میتواند این مجموعه را به غرض ورزی در باره برخی افراد متهم کند.»  او بطور مشخص می‌گوید که شش فقیه و شش حقوقدانی که توسط قوه قضائیه او حمایت می‌شوند می‌توانند برای میلیون ها شهروند کشور تصمیم بگیرند. بحث او اعتماد به آنها و نه سئوال از آنها است زیرا در پندار او مردم باید به این پروسه تعبدی نگاه کنند. این دوازه نفر بهتر از میلیون‌ها شهروند یک کشور می‌دانند که چه نماینده برای مجلس باید از بین چه افرادی و با چه صلاحیتی انتخاب شود و چگونه این نمایندگان باید در چهارچوب یک نظام ولایت مدار انجام وظیفه کنند. حدود ۹۰ نفر از نمایندگان فعلی از طیف اصلاح طلب مجلس رد صلاحیت شدند بخاطر اینکه چهارچوب‌های سیاست قدسی را مراعات نکردند و کوشش نمودند این نظام و نهادهای آن را به چالش بکشند. آنها بعنوان مثال سئوال نمودند که چند نفر و چگونه و توسط چه نهادی در آبانماه در اعتراضات داخلی سرکوب شده و جان باختند.   

در یک سیاست قدسی شده، شرکت در سیاست در چهارچوب‌های قراردادی نظام وظیفه شرعی شهروندان یک کشور قلمداد می‌گردد. به سیاست تعبدی و همانند فرامین دینی نگاه می‌شود. مؤمنان با حمایت از تصمیمات فقیهان وظائف دینی خود را انجام می‌دهند. در طول هفته‌های گذشته دیدیم و خوانده‌ایم که فقهای حامی این نظام شرکت در انتخابات را وظیفه شرعی مؤمنین دانسته‌اند. در این رابطه مجتهد حوزه و یکی از فضلای نامی آن آقای محمد سروش محلاتی نوشته « ادبیات “تعیین وظیفه شرعی” کردن در مصادیق سیاسی، ادبیات نابالغ پنداری مردم است. اگر مردم بالغ و رشیدند و از قدرت تشخیص برخودارند، پس باید به شعور و بلوغ آنها احترام گذاشت و اجازه داد خودشان بر مبنای درک و تحلیلشان از جریانات به تصمیم برسند. اگر شرع به آنها اجازه داده تا در مصادیق وارد شده و با درک شرایط تصمیم بگیرند، پس چرا ما با تعیین تکلیف شرعی و محصور کردنشان، این حق شرعی را از آنها سلب می‌کنیم ؟» او باز ادامه می‌دهد «بحث و گفتگوی منطقی درباره انتخابات و مسائل دیگر سیاسی، و نیز حق اظهارنظر را برای همگان محترم شمردن یک مطلب است و “حق ویژه” برای یک گروه قائل شدن که با تعبیر “وجوب شرعی ” برای دیگران تعیین تکلیف کنند و متخلفان خود را به معصیت و فسق منسوب سازند، مطلب دیگری است .

این ادبیات علاوه بر آنکه فاقد مبنای فقهی است، در جامعه امروز به اعتبار فقه و احکام شرعی لطمه وارد می‌سازد و این تصور را بوجود می‌آورد که دیگر احکام مسلم شرعی شاید پشتوانه محکمی نداشته یا ناشی از دخالت‌های فقها در حوزه‌های غیر تخصصی‌شان باشد. در کشور ما، در دوره‌های اخیر بخش گسترده‌ای از مردم در انتخابات شرکت نمی‌کنند. شمارگان این گروه گاه بیش از نصف جمعیت واجدان شرایط رای دادن است. در چنین وضعی تاکید بر جنبه شرعی مشارکت مردم بمعنی آن است که این جمعیت گسترده به وظایف دینی خود مقید نبوده و فرمان الهی را زیر پا میگذارند! در این شرایط استفاده از ادبیات “وظیفه شرعی” نه تنها کمک موثری به مشارکت بیشتر نمی‌کند بلکه به اعتبار این عنوان هم آسیب می‌رساند. عنوانی که که یک روز همه کشور را به لرزه در می‌آورد و حتی در قضیه تحریم تنباکو تا درون کاخ ناصرالدین شاه نفوذ نمود و اطرافیان او را هم به انقیاد وادار کرد. صاحبان فتوی و حکم بیش از دیگران باید در فکر حراست از این سرمایه باشند تا در مواقع سرنوشت ساز از کارایی و تاثیر کامل برخوردار باشد» . خطر قدسی شدن سیاست دقیقا در این است که جامعه را تقسیم می‌کند و به تشکیل گسل‌های اجتماعی و در این نوع آن گسل سیاسی دامن می‌زند. تشدید چنین گسلهایی به اتحاد و اتفاق در جامعه کمک نمی‌کند زیرا زمینه را برای ایجاد حس بدبینی در بین شهروندان یک کشور فراهم آورده و به شکل دادن تخاصمات، عدم امنیت و مشکلات اجتماعی کمک میکند. 

گروهی از اصلاح طلبان با صدور بیانیه‌ای کوشش کرده‌اند تا مردم را برای شرکت در انتخابات و انتخاب کسانی که آنها را نامزدهای شناخته شده و تایید صلاحیت شده می‌دانند تشویق نمایند. در این اعلامیه اآمده است که برای عبور از شرایط بحران و لزوم ایجاد «بازسازی امید و اعتماد، حاکمیت قانون، احیای جایگاه مجلس در تراز قانون اساسی و به‌عنوان تنها مرجع قانونگذاری، ارتفاع گرفتن نهادهای اجتماعی و امنیتی و نظامی از منازعات و رقابت‌های: سیاسی، چندصدا شدن صداوسیما، تامین آزادی اندیشه و بیان و اطلاع‌رسانی، مبارزهٔ کرده‌اند موثر با فساد، رعایت حقوق شهروندی و خاطرنشان فراهم‌آوردن زمینه‌ی مشارکت آزاد و نهادینه ملت و همه اقوام و مذاهب آنگونه که در قانون اساسی تصریح شده است، تعامل مثبت و سازنده با جهان بر محور منافع و مصالح واقعی کشور و … و نیز توسعه همه‌جانبه، عادلانه و پایدار کشور و مخالف جنگ و تحریم، انحصارطلبی و فساد ….»  از کاندیداهاییکه باین اصول پایبند باشند حمایت کرده و از مردم هم خواسته اند بانها رای بدهند.

از این دوستان شریف اصلاح طلب باید چند سئوال کرد. اول: در کشوری که دو دولت دارد و دولت پنهان و غیرانتخابی آن قدرت بسیار بیشتری دارد، چه سیاست‌هائی می‌تواند این مجلس تغییر دهد؟ ایا دولت پنهان هر لحظه با ایجاد مکانیزم‌هایی مجلس نمایندگان مردم را بی‌اثر و بلاموضوع نمی‌کند؟ دوم؛ اگر اصلاح‌طلبان می‌توانستند منشآ تحولات و امور خیری در مجلس گردند، چرا اینکار در مجلس پیشین صورت نگرفت؟ چه اعتمادی وجود دارد که نمایندگان اصلاح طلبی که اکنون در اقلیت به مجلس راه پیدا می‌کنند بهتر از آنها عمل نمایند؟ باز چه اطمینانی می‌توان به مردم داد که این دسته اصلاح‌طلبان که اکنون به مجلس راه پیدا می‌کنند، بهتر از سلف خود عمل کنند؟ سوم؛ آیا هیچکدام از مطالباتی که دوستان از آنها نام برده‌اند می‌تواند اکنون توسط یک اقلیت در مجلسی که بدون شک در خدمت دولت پنهان و نظام ولایت فقیه قرار می‌گیرد، عملی گردند؟ آیا این نظام بفکر یکدست کردن قدرت از طریق گزینش نماینده در این مجلس نبوده است؟ آیا نباید پنداشت که باید از جای دیگری شروع کرد و تیشه بر ریشه سیاست قدسی در این کشور زد؟ چهارم، در حال حاضر این آنچه در زیر می‌خوانیم، میزان سرشماری از مردم کشور است. این آمار توسط مؤسسه تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران و مرکز افکار سنجی دانشجویان ایران (ایسپا) انتشار یافته است.

این نظرسنجی در تاریخ ۱۰ تا ۱۶ بهمن ۱۳۹۸ انجام گرفته و در آن بیش از ۴۳ هزار نفر پاسخ‌دهنده شرکت کرده اند. ۹۰ درصد پاسخ‌دهندگان ساکن ایران بوده‌اند. یافته‌های این گزارش که بر مبنای نمونه آماری وزن‌دهی شده بدست آمده است، دیدگاه افراد باسواد بالای ۱۹ سال ساکن ایران (برابر با ٪۸۵ واجدین رای دادن در ایران) را بازتاب ‌می‌دهد و با سطح اطمینان ۹۵٪ و حاشیه خطای ۵٪ قابل تعمیم به این جمعیت است. این نظرسنجی تلاش کرده است تا میزان تمایل ایرانیان به شرکت در انتخابات مجلس در اسفند ۱۳۹۸و دیگر مسائل سیاسی روز ایران را که در فضای جاری نمی‌تواند بطور علنی مورد پرسش قرار گیرد. بر اساس نتایج این نظرسنجی، ۸۱٪ جامعه (آماری) در نیمه اول بهمن اعلام کرده‌اند که در انتخابات مجلس شورای اسلامی در اسفند ۱۳۹۸ رای نخواهند داد. این میزان در نظرسنجی فروردین ۱۳۹۸ برابر ٪۶۸ بوده است. نتایج این نظرسنجی نشان می‌دهد که ۶۸٪ کسانیکه در انتخابات مجلس در سال ۱۳۹۴ رای داده‌بودند، در انتخابات امسال قصد ندارند در انتخابات شرکت کنند. همچنین ۹۳٪ کسانیکه در انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۶ به حسن روحانی و ۴۶٪ کسانیکه به ابراهیم رییسی رای داده بودند، نمی‌خواهند در انتخابات اسفند ۹۸ رای دهند. در پاسخ به این پرسش که «عامل اصلی مشکلات امروز ایران کدام است»، ۶۹٪ «سیاستهای جمهوری اسلامی»، ۶.۵٪ «آمریکا و تحریم‌ها» و ۲۰٪ «هر دو را به یک اندازه» عامل مشکلات می‌دانند. بر اساس نتایج این نظرسنجی، در یک رفراندوم آزاد، ۷۶٪ جامعه به جمهوری اسلامی «نه» می‌گوید؛ ۱۵٪ به جمهوری اسلامی «آری» می‌گویند و ۹٪ پاسخ قطعی ندارند و با توجه به شرایط تصمیم خواهند گرفت. در فرودین امسال (۱۳۹۸)، ۷۱٪ اعلام کرده بودند که در یک رفراندوم آزاد به جمهوری اسلامی «نه» می‌گویند.

سه پدیده در این آمارگیری بسیار حیرت انگیز است. اول؛ اکثریت مردم یعنی بیش از چهار پنجم مردم نمی‌خواهند در این انتخابات شرکت کنند. ۶۸% مردمی که در انتخابات سال ۱۳۹۴ شرکت کرده‌اند نمی‌خواهند در این انتخابات شرکت کتند. دوم؛ حدود ۷۰% مردم ریشه مشکلات کشور را در نوع حکومت داری و سیاستهای جمهوری اسلامی ایران میدانند. گروهی حدود ۷% امریکا و تحریمهارا در شکل گیری مشکلات کشور دخیل میداند. ۲۰% مردم هردو را در شکل گیری مشکلات مسئول دانسته اند. سه چهارم جمعیت کشور به جمهوری اسلامی نه میگوید. نزدیک به سه چهارم جمعیت کشور بدنبال رفراندم و نه انتخابات است. نویسندگان این بیانیه آیا جواب قانع کننده‌ای برای این میزان از مردم داشته‌اند که شرکت در انتخابات می‌تواند کمکی کند تا  اندکی مشکلات کشور حل گردند؟ چرا مردم از اصلاح‌طلبی و محافظه‌کاری گذشته‌اند و هردو در جامعه امروز ایران اقبال گذشته‌اشان را از دست داده‌اند؟ آیا فکر کرده‌ایم که دلیل آن وعده‌هایی بوده است که هر دو گروه بطور تخیلی بمردم داده اند؟ در اینکه یک لحظه نمیتوان شک کرد که کسانیکه این بیانیه را امضا کرده اند باین مرز و بوم تعهد سپرده و قلبشان برای این کشور میطپد، اما نباید این سئوال را مطرح کرد که این دعوت نشان می‌دهد که اصلاح طلبان شاخص هنوز دلی به انتخابات غیرآزاد و ناعادلانه بسته اند و قادر به ارائه راه حل برای برخورد با مشکل استبداد در کشور ما ندارند؟ آیا اکثریت مردم چنین فکر نمی‌کنند؟ ایا استراتژِی دیگری برای اصلاح‌طلبی وجود ندارد؟ آیا دعوت به شرکت در انتخابات با این حجم بالای ناراضی به اصلاح طلبی ضربه نمی‌زند؟ 

گروهی با استدلال دیگری شرکت در انتخابات را تشویق می‌کنند. آنها مثال تاثیر ملیون و مصدق در مجلس‌های زمان شاه را برای تشویق برای شرکت در انتخابات به میان کشیده‌اند. اگر مصدق از بین یک اقلیت در مجلس در زمان شاه نخست وزیر کشور شد و یا اینکه در مجلس چهاردهم و یا شانزدهم زمینه‌هایی را برای مبارزه با اجنبی، استبداد و ملی کردن صنعت نفت مهیا نمود، همه بخاطر این بود که او از پشتوانه مردمی و روشنفکری در جامعه ما برخوردار بود. ملیون کارنامه خوبی از خود در مجلس‌های ایران بجای گذاشته‌اند بخاطر اینکه مردم  و جامعه روشنفکری کشور را در پشت سر خود داشته‌اند. آیا این آمار چنین چیزی را برای حمایت از اصلاح‌طلبان نشان می‌دهد؟  مرحوم بازرگان هم که به‌ مجلس اول رفت برای آن زمان به مجلس نرفت و هنوز هم اوضاع سیاسی کشور باین روز نرسیده بود. بازرگان برای آینده به مجلس رفت. آیا در بین نمایندگان امروزی بازرگان دیگری پیدا می شود؟ بازرگان و یارانش در مجلس تنها بودند اما همه می دانستند که برای آینده به مجلس رفته‌اند، لذا از کتک خوردن و دشنام شنیدن ابایی نداشتند. بازرگان کتابی بر ضد ولایت مطلقه فقیه نوشت و در زمان آیت الله خمینی به چاپ رساند. آیا در بین نمایندگان فعلی از اینگونه جسارت‌ها و شجاعت‌ها خبری هست؟ 

تشویق برای شرکت در انتخابات توسط اصلاح‌طلبان از هم اکنون سوژه‌ای برای محافظه‌کاران راست افراطی در کشور ما شده است. جوان متعلق به سپاه پاسداران نوشت، «تکاپوی انتخاباتی اصلاح طلبان پس از تخریب.» شرکت در انتخابات در جوامعی که در گذار به دمکراسی قرار نگرفته اند، کمکی به استبداد و نظم غالب و ایجاد زمان برای نهادینه کردن تلاش‌های ضد دموکراتیک آن نظام است. نظام در ایران بدنبال کسب مشروعیت است. هر بار رهبر جمهوری اسلامی در زمان انتخابات بدنبال کسب رای مردم است اما بعد از انتخابات رای مردم توسط او و نظامی که ایجاد کرده است  با سرکوب‌های جنبش‌های اعتراضی روبرو می‌شود. آیا این جنبش‌ها هم دریچه‌ای از رای مردم نیستند؟ آیا مردم با اعتراضات خود نشان نمی‌دهند که سیاست‌های این نظام را بر نمی‌تابند؟ آیا مردم در دل این اعتراضات مطالباتی را دنبال نمی‌کنند؟ فاعتبرو یا اولی الابصار.    

 

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

2 پاسخ

  1. جناب نوربخش
    جسارتا، شما که میدانید که تکاپوی قدرتمندان حاکم درایران، بیش از هر چیز برای حفظ قدرت است، و نه “برای اقامه حق و دفع باطل،” (= الا ان اقیم حقا او ادفع به باطلا، امام علی ع). پس لطفا برای حفظ احترام و قداست امور معنوی، اصطلاح قدسی را برای این حکومت مدعی خرج نکنید. این حکومت کاملا عرفی است، بخصوص بعد از ولایت مطلقه و تشکیل مجمع تشخیص مصلحت(وقتی میخواهند حکم رد شده توسط شورای نگهبان را تائید کنند!)
    دوم، ممنون که به مخالفان نظرتان در امر انتخابات با تندی و اهانت و …مثل بعضی ناقدان امروزین و … عمل نکردید.
    سوم، با توجه به شرایط تحمیلی ترامپ، برای به زانو در آوردن حکومت و ملت ایران، شاید مجبور باشیم دفع افسد به فاسد کنیم، کما آنکه بسیاری وقت ها کرده ایم. و در عالم واقع وسیاست، مرسوم و معقول و معمول است!

  2. با سلام. مشکل ما نه با انتخابات حل میشود و نه با سکته نگهانی و دسته جمعی ترامپت، ناتن یابو، و بن سلمان. رفراندوم هم اگر برای تعویض یک مشت فقیه با مشتی فقیه دیگر باشد همانا بزک کردن جمهوری اسلامی است. تنها شانس ما ایجاد یک حکومت دمکراتیک، سکولار است که نه تنها با مردم خود، بلکه با دیگر کشور‌های دنیا روابط دوستانه دارد. این فریاد‌های مرگ بر این و ان که از صبح تا شب میشنویم چه سوغاتی بجز بدبختی برای ما آورده است.

دیدگاه‌ها بسته‌اند.

رسانه‌های گوناگون و برخی “کارشناسان” در تحلیل سیاست‌های آینده ترامپ در قبال حاکمیت ولایی، به‌طور مکرر از مفهوم “فشار حداکثری” (Maximum Pressure) استفاده می‌کنند. این اصطلاح شاید برای ایجاد هیجان سیاسی و عوام‌فریبی رسانه‌ای کاربرد

ادامه »

حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هسته‌ای، در تحریریه روزنامه بحثی جدی میان من و یکی از همکاران و دوستان

ادامه »

بی‌شک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلوی‌ها در ایران برقرار‌شد تاثیر مهمی در شکل گیری و حمایت گسترده

ادامه »