تحریم فراگیر و بیسابقه انتخابات شکست سیاسی بزرگی برای هسته اصلی قدرت و شخص خامنهای است. اما پیش از اشاره به عواقب این شکست میخواهم به این پرسش بپردازم که تلاشهای خامنهای و هسته اصلی قدرت در یکدست کردن مجلس چه اهدافی را دنبال میکند؟
مدیریت دوران گذار
یک: رهبر سالخورده و بیمار جمهوری اسلامی نگران «استحاله» جمهوری اسلامی است و در پی آن است که سیاستهای داخلی و خارجی رژیم پس از وی ادامه یابد. بدین منظور او می کوشد حتی الامکان ارکان نظام به عناصری سپرده شود که به باورهای ایدئولوژیک و سیاستهای کلان داخلی و خارجی او اعتقاد داشته باشند تا در روز مبادا که او از صحنه خارج می شود، انتقال قدرت به کسی همانند او بدون درگیری و چالش صورت گیرد. بنابراین او به سیاست پاکسازی و به حاشیه راندن عناصر مردد و متزلزل و غیرقابل اعتماد روی آورده است. می توان انتظار داشت که در این دوره پایانی حکومت او پاکسازی ها در همه نهادهای انتصابی و «انتخابی» رژیم با شدت و حدت ادامه یابد.
اختلاف در سیاستهای کلان
دو: علت دیگر پاکسازی ها به اختلافات عمیق سیاسی میان به اصطلاح میانه روها و تندروهای جمهوری اسلامی باز می گردد. خامنه ای و اصول گرایان افراطی بر ادامه سیاستهای خارجی و داخلی جاری یعنی ادامه خصومت با آمریکا و مداخلات جمهوری اسلامی درمنطقه اصرار و ایمان دارند، اما بخش بزرگی از دست اندرکاران حکومتی و حتی بسیاری از عناصر شناخته شده جریان اصول گرا دیری است که نسبت به این سیاستها تردید پیدا کرده اند و به بهبود مناسبات ایران و آمریکا که مستلزم تجدید نظر در همه جنبه های سیاستهای خارجی جمهوری اسلامی است گرایش پیدا کرده اند. از نظر خامنه ای طرفداران این گرایش متحدان دشمن در نظام سیاسی اند و در صدد استحاله رژیم اند و باید بطور کامل از همه ارگان های تصمیم ساز و تصمیم گیر کنار گذاشته شوند و «جوانان مؤمن و معتقد» جانشین آنان گردند. او خود را فرمانده میدان نبرد با آمریکا و ایادی منطقه ای آن در خارج و داخل ایران می داند، نبردی که در مقاطع مختلف، سرکوب اشرار و «مردم فریب خورده» همراه با آنان را به مساله ای فوری و الزامی تبدیل می کند و پیشبرد قاطع و موفق آن در همه جبهه ها به انسجام رژیم و ایمان مسوولان نیازمند است.
تحریم فراگیر انتخابات و پیامدهای آن
خامنهای البته آن قدر تجربه و هوش دارد که بداند وقتی نامزدهای همه جناح های رقیب و میانه روهای رژیم را از حق انتخاب شدن محروم می کند و هیچ گونه جنبه رقابتی برای انتخابات باقی نمی گذارد دامنه تحریم گسترش پیدا می کند. با این همه او این حد از فراگیری تحریم را انتظار نداشت.
البته این بار اگر انتخابات مثل گذشته در چارچوبه رقابت های جناحی نظام هم برگزار می شد بازهم اکثریت عظیم مردم در آن شرکت نمی کردند. چرا که جامعه ایران پس از تجربه شکست اصلاحات دوران خاتمی، تقلب انتخاباتی ۸۸ و بی محتوا شدن کامل نهادهای انتخابی مجلس و ریاست جمهوری در دوران حسن روحانی وارد فاز جدیدی شده و از راهبرد تغییر و اصلاح از طریق صندوق آرا نومید شده است. برای نخستین بار جمهوری اسلامی مجبور شده بپذیرد که اکثریت عظیم مردم ایران انتخابات را تحریم کرده اند. البته دامنه تحریم از ارقام رسمی رژیم بسیار بیشتر است. شواهد زیادی نشان می دهند که حتی ادعای ۴۲ درصد شرکت مردم در انتخابات نیز یکی از دروغهای بزرگ جمهوری اسلامی است. البته با توجه به ابعاد بیسابقه تحریم و ترس از واکنش اعتراضی ملتی که از انتخابات قلابی خشمگین است و اطلاعاتی که از عدم شرکت وسیع مردم در انتخابات در شبمههای اجتماعی بازتاب یافته، جرأت نکردهاند رقم ادعایی مشارکت مردم را از ۴۲% بیشتر اعلام کنند.
اعتراضات دی ماه ۹۶ و اعتراضات بزرگ و فراگیر آبانماه ۹۸ که اگر در کشورهای دیگری اتفاق می افتاد احتمالا به یک انقلاب می انجامید، نشانه آشکار این حقیقت است که جامعه ایران با نومید شدن از صندوق آرا و اصلاح طلبی حکومتی بیش از پیش به راههای اعتراضی و جنبش های مدنی که همه رویدادهای بزرگ تاریخ از مشروطه تا به امروز را رقم زدهاند گرایش پیدا کرده است.
در ادامه اعتراضات به خون نشستهی آبان ۹۸، تحریم بی سابقه انتخابات دوم اسفند ماه نقطه عطفی در رویکرد مردم نسبت به انتخابات است و نشان می دهد که استراتژی صندوق رای در حکومت جمهوری اسلامی شکست خورده و برای مردم راهی مگر روی آوردن به استراتژی مبارزات خیابانی و اعتراضات مدنی نمانده است. می توان انتظار داشت که با شکست استراتژی راهبرد صندوق رای در جمهوری اسلامی محافل و گروههای سیاسی هر چه بیشتری از جمله در میان اصلاح طلبان پیگیر به راهبرد مبارزات خیابانی و نافرمانی های مدنی تمایل پیدا کنند. ۴۰ سال تجربه و ۳۷ بار برگزاری انتخابات در جمهوری اسلامی، بن بست صندوق رای در نظام دینی حاکم بر ایران را به اثبات رسانده و این تجربه را هم به کمک دلایل عقلی و نظری که از آغاز ناسازگاری جمهوریت را با نظام دینی مبتنی بر ولایت فقیه را به ما گوشزد کرده اند، آورده است.
انسجام حاکمیت، سرابی بیش نیست
ناگفته نماند که انسجام در بالا سرابی است که از بدو تولد جمهوری اسلامی با ساقط کردن دولت بزرگان و پس از آن عزل بنیصدر به دنبالش رفته اند و هرگز هم به آن نرسیده اند. حتی در هسته اصلی قدرت حاکم نیز افراد را می توان به اعتقادیها و التزامیها تقسیم کرد. مقصودم از التزامیها کسانی هستند که هرچند کاملا در خط رهبر عمل می کنند، اما به آن ایمان ندارند و اکثرا بخاطر منافع و مصالح شان افکار خود را پنهان می کنند. جریان اصول گرا هم دیری است به دو گرایش متفاوت تقسیم شده است. در دوره احمدی نژاد نیز انسجام مورد نظر خامنه ای حاصل نشد. حتی آرایش جدید مجلس با حداقل ۲۲۰ عضو اصولگرا که دهها نفرشان از کادرهای سپاه به مجلس منتقل شدهاند نیز نمیتواند این رؤیا را تعبیر کند. بنابراین تشدید شکاف میان بالایی ها در شرایط تشدید بحران های سیاسی و اجتماعی و بویژه در فقدان خامنه ای، امری اجتناب ناپذیر است. در چنان شرایطی اگر جنبش های اعتراضی دموکراسی خواهانه و عدالت جویانه از رهبری موثری برخوردار باشند می توان به تغییر موازنه قوا به سود پائینی ها امیدوار بود.
3 پاسخ
اگرتحلیل شما درست باشد نظام برسر شاخه نشسته وبن می برد…چون اینروزها حتی اکثریت فرزندان خود مسؤولین هم به ادامه انقلاب ۵۷ اعتقادی ندارند…
از یک چپ گرای تند روشنفکر شده که طرفدار آزادی شده است، و روزی سخن از امپریالیسم آمریکا میگفت آنهم بنحو رادیکالش، بد نبود که اشاره ای به گلو گیری شدید امپریالیسم- ترامپیسم و اثر آن بر مردم، همان خلق قهرمان ایران، میکرد.
با سلام. امید به دمکراسی در یک نظام فاسد یک امیدی است واهی. رهبر بعدی میتواند یک اخوند کت شلواری باشد که با شعأرهای دل نشین مردم سالاری دینی، همانند آقای خاتمی به فریب ما ملت ادامه دهد. از شکم یک نظام مستبد دینی و ملتی با فرهنگ قرون وسطای، دمکراسی بیرون نمیاید
دیدگاهها بستهاند.