تجربهی وقوع بحرانهای فراگیر در جامعهی ایران نشان میدهد که هر چه لایههای پنهانی بحران آشکارتر میشود، با شواهد بیشتری پیرامون ناامیدی و گسست اجتماعی روبهرو هستیم و با زوال همبستگی و همیاری، نوعی فردگرایی منفعتاندیش، انزواگرایی و خشونتگرایی در میان مردم رواج مییابد. واکنش جوامع دیگر که دو نظام اجتماعی و سیاسی بهطور سازندهای در رابطهای متقابل و متعادل با یکدیگر هستند، حاکی از پیوندهای عمیق و معنادار در درک مشکلات و کوششهایی سازمانیافته برای حل آن است. اما گسترش ویروس کرونا در ایران نشان داد که نه تنها شهروندان به طور موقت وارد سطح همکاری با نظام سیاسی نمیشوند، بلکه در ارتباط با جامعه نیز، از پیوندها و علقههای اجتماعی فاصله میگیرند که نتیجهی مستقیم آن، ناامیدی، گسست اجتماعی، ترس و انزواست. دیگرگریزی نیز، از ترجیحات عمومی افراد در وضعیتهای حاد اجتماعی است؛ و شیوهای که به خوبی نشان میدهد که اگر بحرانها صرفاً یک دلالت داشته باشند، آن، توجه به ترجیحات فردی خواهد بود، و اینجاست که به تعبیر ارسطو نمیتوان به دنبال خیر مشترک گشت و از اجتماع پاسداری کرد.
روایتی از ترس و خشونت؛ از اعتراض مردم تالش تا آتشزدن درمانگاهی در بندرعباس
تصاویر منتشرشده در شبکههای اجتماعی نشان میداد که سوم اسفندماه، جمعی از مردم تالش در اعتراض به انتقال بیماران مبتلا به ویروس کرونا به بیمارستان نورانی، دست به تجمع زدند. این نوع حرکتهای اعتراضی در شهرهایی همچون: شفت، لاهیجان، سلسله، رودبار، اصفهان و ماسال نیز مشاهده شد. اما در شامگاه جمعه، نهم اسفندماه، منابع خبری گزارش دادند که جمعی از مردم بندرعباس بخشی از درمانگاه شهرک توحید را به آتش کشیدند که واکنشی نسبت به جابهجایی بیماران مبتلا از قم به بندرعباس بود. البته مسؤولان محلی، اخبار مربوط به انتقال بیماران را تکذیب کردند.
این وقایع، فارغ از بحران کارآمدی، ناشی از ترس و پرخاشگری، به عنوان دو رفتار شناختهشدهی جامعهی ایرانی در مواقع بحرانهاست که در طول تاریخ نیز سابقه دارد. شیوع کرونا، به عنوان یک محرک مناسب، سبب تمرکز و بسیج عوامل خشونتآمیز و سپس آزادسازی آن میشود که در شرایط حادتر، میتوان سطوح فراگیرتر پرخاشگری را مشاهده کرد. تلقی بیماران به عنوان یک عنصر تهدیدکننده، آسیبزا و تکاندهنده، بدون در نظرداشتن سنجههای اخلاقی، وضعیت نگرانکنندهای را بهوجود میآورد، که فرد بیمار، کسیست که توازن زندگی ما را به هم میریزد، و راهحل، بیگانگی، و مهمترین عمل، پرخاشگری برای دوری از این عنصر ناراحتکننده و تهدیدزاست.
در فضایی که توالی بحرانها و حوادث، تاروپود جامعه و ارزشهای اجتماعی و فرهنگی را از هم گسسته، بیگانگی و بیتفاوتی نمیبایست به عنوان راهحل ظاهر شود؛ چراکه، آنچه در این وضعیت سر باز میکند، موجی از ناکامیها، بیانگیزگیها، ناامیدیها و نفرتهاست.
کرونا؛ یعنی دوری و گسست؟
به سبب وجود منابع تعارضات، ظهور فاصلهی اجتماعی سیاسی در ایران، به خودی خود توجیهپذیر و حتی طبیعی تلقی شدهاست، و حالا شیوع گستردهی ویروس کرونا، نیرویی مخرب و ویرانگر است تا با ایجاد یک ترس فراگیر، باقیماندهی عناصر یکپارچهکننده و ایجاد همبستگی بین شهروندان را متزلزل کند. کاملاً روشن است که جامعه در این وضعیت، تاب و تحمل گذر از بحرانها را ندارد و حتی در صورت رفع آن، سلامت جامعه به سختی برگشتپذیر خواهد بود.
دستورالعملها و سیاستهای نادرست مربوط به کنترل ویروس کرونا که خود با اشکالات و تردیدهای زیادی روبهروست، مهمترین عامل فاصلهی اجتماعی و بیگانگی در بین شهروندان است. فقدان شفافیت، کمبود کالاهای بهداشتی، عدم نظارت، ضعف رسانهای حکومت در نحوهی اطلاعرسانی، عدم صداقت و مواردی از این جمله، نه اینکه «امنیت روانی» افراد را تهدید کردهباشد، بلکه اساساً از بین برده است. جامعهای که در چند ماه گذشته، تکانههایی شدید و دردناکی را تجربه کرده، دیگر با این بحران، پایداری خود را از دست داده است و نظام اجتماعی را فروپاشیشده میبیند.
نظم درونی جامعه که ارتباط اجتماعی شهروندان را در توازن خاصی نگه میداشت، حالا از دست رفته و این خلأ، با فاصله، گسست، ناامیدی و امکانِ منازعات کموبیش فراگیر و حاد، پُر شده است. در حال حاضر، شاخصهای کنترل اجتماعی و مکانیزمهای متعادلکنندهی جامعه در شرایط بحرانی، بسیار نگرانکننده ظاهر شده و تصویر مبهمی را پیشرو قرار میدهد؛ چراکه «آنومی اجتماعی» محصول همین شرایط است که با تحت تأثیر قرار دادن ارتباطات جمعی و میانفردی و سستشدن هنجارهای اجتماعی به افول اقتدار اخلاقی جامعه میانجامد و خواستههای وجدان جمعی نیز کارایی خود را از دست میدهند.
حرف آخر؛ ذره ذره امید برای کوه کوه مصیبت
امید، بر پایهی ماهیت و سرشت خود، وظیفهی پاسداری از خیر مشترک، مراقبت از وجدان جمعی و ارزشهای اخلاقی را به دوش دارد. امید، چون بر عاملیت انسان تکیه دارد، فردای بهتر را دستیافتنی میکند. به تعبیر ریچارد رُرتی، فیلسوف پساتحلیلی عملگرا: امید، توانایی باور به این است که آینده به طور مطلوب از گذشته متفاوتتر و مطلوبتر است.
امید، تلخی حوادث را شیرین میکند و وضعیت فاجعهبار را تحملپذیرتر. به همین خاطر، «امید اجتماعی»، به عنوان یک راهبرون رفت و پروژهای واقعگرایانه برای گذر از این بحران و دستیابی به آرمانهای دموکراتیک، اهمیت دارد. البته به هیچوجه به ایجاد شرایط ساختاریِ امید اجتماعی در سطح نظام سیاسی نباید دل بست؛ زیرا اساساً دولت در ایران بحرانزاست و توانایی ایجاد شرایط بنیادین برای تغییر مطلوب را ندارد. پس، به امید اجتماعی به مثأبهی پدیدهای ظهوریافته از بدنهی جامعه باید نگریست که لایهها و طبقات مختلف را در بر میگیرد و حس دریافتیِ افراد از کنش فعالانهی دیگر شهروندان در حکم فراخوانی برای ایجاد آیندهای بهتر و تلاش، برنامهریزی و همکاری برای غلبه بر بحران پیشرو است. خانمی که به ضدعفونیکردن خودپردازها میپردازد، یا آقایی که با خرید دههزار ماسک، آنها را به صورت رایگان در اختیار شهروندان قرار میدهد، آیا چیزی جز امید میآفرینند؟
شکلگیری گروههای محلی و کمپها برای امدادرسانی و آگاهیبخشی، تقویت سازمانهای مردمنهاد و غیردولتی جهت تهیه و توزیع کالاهای بهداشتی و دیگر فعالیتهای فردی و داوطلبانه، اقدامات مصلحانهای است که به امید و بهبود شرایط میانجامد
۱۳ آبان در تاریخ جمهوری اسلامی روز مهمی است؛ نه از آن جهت که سفارت…
در تحلیل سیاسی و روانشناختی دیکتاتوری، مسئله مقصر دانستن پذیرفتگان دیکتاتوری به عنوان افرادی که…
امروز یکم نوامبر، روز جهانی وگن است؛ این روز، یادبودِ تمام دردمندیها و خودآگاهیهایی است…
درآمد در این نوشتار به دو مطلب خواهم پرداخت. نخست، تحلیلی از عنوان مقاله و…