۱– پس از شیوع ویروس کرونا در کشور و حواشی دینی الهیاتی که در پی داشت، تعدادی از رصدکنندگان و تحلیلگران تحولات دینی در کشور، در یادداشتهایی مجزا به سطوح مختلف این رخداد در کشور در عرصه دین شناسی پرداختند. (محسن حسام مظاهری و یاسر میردامادی)
در هر دو یادداشت، تمرکز اصلی بر برخورد فقها، حکومت و متولیان نهادهای مذهبی حکومتی با شیوع ویروس بود و آنچه در سطح خوانش حکومتی از فقه و واقعیات جامعه بروز و ظهور کرده است.
اما سطح دیگری از برخورد با ویروس کرونا و حواشی آن، جایی است که هر دو یادداشت اصلاً بدان نپرداختند، خواه از بیاهمیت بودن آن خواه از بی اولویت دانستن آن. جایی دورتر از حکومت و در دل خرده عرفانها و خرده مکاتب نیمه /شبه دینیمثل «عرفان حلقه». بنظر نگارنده اهمیت تحولاتی که کرونا و نوع برخورد با آن، در این جریانات ایجاد یا نمایان ساخته، هیچ کمارزشتراز آثار و نتایجی نیست که در سطح دین رسمی فقاهتی حکومتی رخ می دهد. تلاش می کنم در سطور آتی به نکاتو نقدهایم در این باره بیشتر بپردازم.
۲– پیشتر در یادداشتی با عنوان «علم زدگی و فهم غیرروشمند از قرآن» به عمده نقدهایی که در خوانش علم زده از متن مقدسوارد است به نحو مستوفا پرداختهام. اصلیترین کاری که علمزدگی با متن مقدس می کند عبارتند از:
الف) تبدیل زبان دین به زبان علم تجربی (فیزیک، کیهان شناسی، طب)
ب) تبدیل محتوای دین به محتوای (یا کارکرد) علم تجربی (بطور مثال: یافتن راهکار درمان بیماریهای بدن از طریق آیات وروایات )
در آن یادداشت تلاش کردم نشان دهم هردوی این دو رویکرد خطاست و راه بهجایی نمی برد. آنچه در آن یادداشت بدان پرداخته نشده بود، البته موردی است که در این مطلب بدان خواهم پرداخت و عبارت است از «نقدی بر علم زدگی عرفان»
علمزدگی در عرفان دقیقاً همان دو مبنای فوق را اینبار در سطح عرفان دنبال می کند. یعنی تلاش می کند نخست زبان عرفانرا به زبان علم تجربی مستحیل کند و سپس از رهگذر آن، محتوای عرفان را به پزشکی یا فیزیک تبدیل کند. یعنی همانطور کهعلم طب متکفل درمان بیماریهای بدن است، شفابخشی عرفان هم باید و شاید شامل بدن و جسم نیز شود. جملهای که تولیت بنیادگرای حرم معصومه در قم گفت: «این حرم دارالشفاست» و شفا را اعم از امراض روحی و جسمی منظور کرد، در عرفان حلقه نیز تکرار میشود و رهبر این گروه تلاش می کند به شیوه هایی ابداعی و گاهی بدعتی، امراض جسمی را درمان کند.
بیانیهای که محمدعلی طاهری درباره ویروس کرونا صادر کرده است، محل تأمل بسیار است. گزاره هایی از آن بیانیه دو صفحهای اینجا ذکر می شود تا محل نزاع روشنتر گردد:
«به منظور بررسی اثربخشی تیمار میدان شعوری، در مطالعاتی آزمایشگاهی (تجربی) و دقیق تحت شرایط استاندارد، در دومرحله، یک بار بر ۴ سویه های کلکسیونی گرم مثبت و منفی و بار دیگر بر ۵ گونه بیمارستانی (جمعا ۹ سویه) میزان اثربخشیبرحسب درصد کاهش جمعیت میکروبی بخوبی تایید شد.» (فیس بوک رسمی عرفان حلقه)
اصطلاحاتی مانند بیمارستان، آزمایشگاه، تجربی، میکروب، کرونا و … در کنار اصطلاحات مبهمی مانند «میدان شعوری»یا «کلکسیون گرم مثبت و منفی» همگی نشان می دهد رهبر این جریان به تطابق کامل عرفان و علم پزشکی باور دارد و تلاش می کند با ادبیاتی برساخته از عرفان و علم، این «یکسانی و اینهمانی» را نشان دهد و در آزمایشگاه اثبات کند. درواقع میتوان ادعا کرد رهبر جریان عرفان حلقه در کنار تقسیم کلاسیک عرفان به نظری و عملی به عرفان پزشکی نیز باور دارد. حال آنکه عرفان به معنای کلاسیک و مضیقش عبارت است از باور به ساحت قدسی هستی و نائل شدن به مقام تجربه عرفانی وشهودی. این باور و تجربه ربطی به فیزیک و طب و نجوم و دیگر علوم تجربی مدرن ندارد و تلاش برای تبدیل عرفان به شاخهای از علوم تجربی، منطقاً خالی از خلل نیست.
همانطور که تولیت بنیادگرای حرم معصومه مفهوم «شفابخشی» مکان مقدس را به شفای جسمی نیز توسعه داده و با بستن و قرنطینه کردن حرم مخالفت کرده (هرچند علت اصلی این مخالفتها، مالی و سیاسی و امنیتی است)، رهبر عرفان حلقه نیز«شفا»یی که در عرفان ایرانی/اسلامی ما بوده به جسم تسری داده و می خواهد علم عرفان پزشکی را بنیان نهد؛ همانطور که شخصی به نام تبریزیان علم طب روایی تاسیس کرده است. تمامی این سه خوانش که ذکر شد–حال هرکدام با بیانی متفاوت–دچار مغالطه «علم زدگی» و «تفسیر موسع» مفاهیم شده اند.
۳– چندی پیش در جلسه نقد و بررسی کتاب «آبی دریای بیکران؛ طرحواره ایی از عرفان مدرن» نوشته دکتر سروش دباغ، تحتعنوان «بررسی مقایسه ایی فقه و سیاست در عرفان صدرایی و عرفان مدرن» تلاش کردم نشان دهم جایگاه سیاست و فقه درعرفان مدرن به خوانش سروش دباغ در مواردی بسیار با آنچه ملا صدرا در عرفانش (به ویژه کتاب کسر اصنام جاهلیه) صورتبندی و تبیین کرده، شباهاتی قابل توجه دارد و لذا می توان «عرفان مدرن» را نهایتاً خوانشی نو از عرفان سنتی دانست. با این تفاوت که در عرفان کلاسیک و سنتی ، فقه و شریعت حذف و طرد نمی شوند (آنچه رد و طرد می شود نگاه صرفاً فقهی وشریعت محور به دیانت است و نه حذف کامل فقه) اما در عرفان مدرن، فقه مقوله ایی فرهنگی و معنابخش تعیین می شود وماهیت و سرشت نفس الامری اش را از دست می دهد. (کل سخنرانیهای آن جلسه در این لینک، قابل دسترس است.)
اینکه عرفان کلاسیک و مدرن به معنای مضیقش در مفاهیمی چون فقه، کلام و فلسفه نظرگاههایی اختیار کرده و اعلام موضع کرده با اینکه بخواهد کارکرد و محتوای سیاسی یا فقهی یا کلامی داشته باشد، یعنی در دل این علوم استحاله شود (یابرعکس)، امر متفاوتی است. به دیگر سخن، عرفای کلاسیک و مدرن ما هیچ یک از علوم را اعم از نظری و عملی در عرفانحذف و مستحیل نمی کنند و کارکردهای عرفان را به دیگر حوزه ها تسری مکانیکی و دستوری نمی دهند (اگر در جایی چنینرخ داده، نقد این نوشته شامل آن هم می شود. یعنی تاکید این نوشته بر محمول است نه موضوع) اما آنچه در عرفان حلقه رخ داده و محل نقد این نوشته است، تسخیر و اشغال طب (و موسعاً علم تجربی) توسط عرفان حلقه است. اینکه علاقمندان و دوستداران عرفان حلقه از رهبر این جریان، درباره ویروس کرونا نظرخواهی و درمان طلبی می کنند نیز خود امر بدیع و نیازمند تحلیل از جامعه شناسی روانشناسی جدی است. اینکه مخاطبان نیز به بی ارتباط بودن عرفان و طب بی عنایتاند و از رهبر یک جریان عرفانی، راهکار طبی مطالبه می کنند خود قصه پرغصه ایست.
البته نقدهایی ازین دست، به هیچ وجه کمترین تاییدی بر برخوردهای ناعادلانه و ظالمانه امنیتی و قضایی با خرده فرهنگها نیست و هرگونه برخورد قضایی و مبتنی بر توهم توطئه که توسط نهادهای امنیتی و سرکوب جمهوری اسلامی برضد خردهفرهنگ ها صورت می گیرد به صریح ترین بیان محکوم است. ایراد اصلی این نوع برخوردها، علاوه بر ظالمانه بودن، مخل کردنروند طبیعی نقد و اصلاح و اصطکاک خرده فرهنگهاست، به بهانه همنوا نشدن با سرکوب قضایی.
لذا مبتنی بر نقدی که در سطور بالا تبیین شد، پیشنهاد نگارنده به رهبر عرفان حلقه و یا هر جریان و نحله عرفانی دیگر ایناست که با رعایت انضباط منطقی و رعایت سه گانه «موضوع، روش و غایت» هر علم، از اختلالات بی دلیل میان علومِ ماهیتاً بیارتباط جلوگیری شود. ارجاع هر پرسش و نکته و دغدغهای که توسط مخاطبان بیان می شود به اهلش، بهترین راه حفظ یک جریان فکری و نحله عرفانیست و نه توهم پاسخگویی به هر پرسش و نیازی. سالها پیش عبدالکریم سروش مفهوم «دینحداقلی» را برساخت تا به مصاف توهم «همه چیزدانی» فقهای قشری حاکم برود؛ اما گویا این وسوسه همه چیزدانی تنها مختص فقها نیست و آفتیست که در کمین همه نحله ها و فرقه ها و تجمعات است.
11 پاسخ
” به عصر جنگهای بیولوژیکی یا همان جنگِ ویروسهاخوش آمدید… “
شریعت به طریقت میگوید رویت سیاه… و قرنهاست که این سیاه بازی و شعبده ادامه دارد.
علم زدگی یعنی چه؟ وقتی علم بعنوان منبع مورد استباده قرار نگیرد زمینه میشود وهم وخیال .
ممنون از یادداشت ریزبینانهتون
فقط یه نکته که اصطلاحات باکتری گِرَم مثبت و گِرَم منفی جزو اصطلاحات خیلی رایج میکروبیولوژی هست.
سلام اگر اثار طاهری را دیده باشید اولین جمله در بحث فرادرمانی ایتست:اولوبت با پزشگی رایج است…….تاکید طاهری بر احترام به علم ودسته بندی فرادرمانی در طب مکمل خلاف برداشت شما را ثابت می کند…..شاید لازم باشد در ابتدای هر مقاله درمانی که طاهری می نویسد این جمله تاکید شود….از طرفی طاهری به شاگردانش تاکید می کند :خود محقق باشید نه مقلد و اگر مطلبی به خودتان ثابت شد قبول کنید
با سلام
در ادامۀ توضیحات احسان ابراهیمی من مایلم موضوع را این گونه در میان نهم که ما بایست اصولمند باشیم. مثال می زنم:
اسپینوزا ۳۵۰ سال پیش کتاب «اتیک» خود را با تعاریف کلی آغاز کرد. در تعریف شماره ۲ نوشت: چیزی را که محدودیت پذیر باشد “متناهی در نوع خود” می گویم. [ممکن است این چیز جسمانی یا فیزیکال یا غیر جسمانی یا غیر فیزیکال باشد.» (ص ۲) در ادامه نوشت: بگویم که مراد من از «متناهی در نوع خود» این است که بگویم: جسمانی یا فیزیکال را تنها آنچه که جسمانی یا فیزیکال است محدود می کند. همینطور غیر جسمانی و غیر فیزیکال را آنچه که غیر جسمانی یا غیر فیزیکال است محدود می کند. (ص ۳ ) بالجمله بگویم که «نمی توان غیر جسمانی یا غیر فیزیکال را با آنچه که جسمانی یا فیزیکال است محدود کرد و بالعکس.» (ص ۳)
اسپینوزا در ادامۀ این کتاب گزاره های دیگری دارد که می توان آن ها را خاستگاه قوانین حرکت نیوتن به شمار آورد. جوهر این قوانین گویای این معناست که اگر جسمی حرکت می کند دلالت بر اثر جسمی دیگر بر آن دارد.
مفاد گفتار اسپینوزا و نیوتن هر دو بیانگر گذار از «عصر جادو» به «عصر عقل» اند. آدمی پیشتر در «عصر جادو» چنین می پنداشت که ایجاد تغییر در وضعیت اجسام با خواندن اوراد نیز ممکن و شدنی است. [اثرکرد غیرفیزیکال بر فیزیکال]
در پرانتز بگویم که؛
مارکوپولو در سفرنامه اش می نویسد که «من خودم دیدم که جادوگرانِ تُرک [در ماوراء النهر] هوای آفتابی را با خواندن اوراد به کولاک و تگرگ تغییر دادند.» [کلاویخو نیز در سفرنامه اش می نویسد که این را من نیز در میان جادوگران ترک دیدم.]
من [داود بهرنگ] مناقشه نمی کنم. بر این باورم که اگر جایی چنین شود آنجا ما هنوز در «عصر جادو» به سر می بریم. و آن چه می دانم این است که چنین چیزی در «عصر عقل» ممکن نیست.
و من بر این اساس ـ چون اصولمندم ـ می گویم که؛
۱/ «ویروس» مقوله ای جسمانی است. آدمی برای جلوگیری از رشد و گسترش آن در کالبدش نیازمند به اثرکرد دارویی جسمانی [و فیزیکال] است. با وِرد و دعا نمی شود.
۲/ ممکن است کسی بپرسد «دارو» چیست؟ می گویم:
تیتانیم دیاکسید برای مثال برای التیام سوزشهای پوستی مورد استفاده قرار میگیرد.
ممکن است کسی [با استناد به طب سنتی] بگوید پیشاب گربه هم می شود. یکی بگوید یونجه هم می شود و این اسمش «طب اسلامی» است. هر دو این مدعیات را می توان به آزمایشگاه بُرد و راستی آزمایی کرد. اگر شد می شود آن را تولید کرد و وارد بازار کرد. هیچ اشکالی هم ندارد. اگر بشود نشانگر این معناست که پیشاب گربه و یونجه در بردارندۀ عنصری است که خواص فیزیکی و شیمیایی آن به سان تیتانیم دی اکسید است.
در نِت هم الآن اگر جستجو کنیم گزاره ای می یابیم که می گوید «بررسی و مطالعه اثر ضد میکروبی عصاره ی زنجبیل بر باکتریهای شایع عفونتهای ادراری در نمونه های جدا شده از بیماران.» این آیا درست است؟ آری و چرا نه. فرق آن با داروی آنتی بیوتیک در این است که اولی «طبیعی» است و دومی «سنتز آزمایشگاهی» است. همه داروها در بردارندۀ همان عناصر طبیعی اند که در طبیعت یافت می شوند. داروها تولیدات و سنتز آزمایشگاهی همان موادند. چون ما نمی توانیم هزارها هکتار زنجبیل بکاریم به ناگزیر مادۀ مؤثر آن را ـ که خصلت دارویی دارد ـ در آزمایشگاه تولید می کنیم.
آنچه مسئله را به استهزاء می کشاند (۱) دعاوی خر در چمن است. (۲) طرح مدعیات «عصر جادو» در «عصر عقل» است. گفتن این که پیشاب گربه و یونجه فلان خاصیت را دارد ایراد ندارد مشروط به این که مستند به راستی آزمایی آزمایشگاهی گردد.
با احترام
داود بهرنگ
منبع:
کتاب اخلاق اسپینوزا را دکتر محسن جهانگیری به فارسی خوبی ترجمه کرده و «مرکز نشر دانشگاهی» آن را اول بار در سال ۱۳۶۴ شمسی در تهران چاپ و منتشر کرده است.
با اشتیاق خواندم کلی بحث و حاشیه و فلسفه بافی اندکی اما مدرک دو خط از یک جواب یا نظر به یک سوال نیامده ایکاش سوال مرید می امد جواب مراد هم روشن و مفصل و اجازه داده می شد خواننده خود. بی پایگی این اختلاط عرفان و علم را میدید. البته نویسنده هم می توانست با کمی توضیح فهم مطلب را اسان تر.کند . والا این نوشته در حکم افتابه ولگن هفت دست ولی سفره از غذا خالی است
برقعی
علم عرفانی، و عرفان علمی ، مرگ کرونا ، همگی در ستایش از دست آوردهای انقلاب آمده است
سالهای ۱۳۸۳/۸۴ محل کارم در خیابان شیراز شمالی تهران بود. یکی از ساختمانها، محل برگزاری جلسات هفتگی/ماهانه محمدعلی طاهری بود. (پیش از دستگیری شدنش) خیل عظیمی از مردم و مراجعان عمدتاً با فرزندانی ناتوان جسمی از اقصا نقاط کشور رنج سفر رو به جان می خریدند و به این جلسات میآمدند. روزهایی که این جلسات برگزار می شد، محل مختل می شد و صدها ماشین شخصی و آژانس محل و اتوبوس و … در کار بازگرداندن مراجعان می شدند. در میان همکاران هم دو نظر بشدت مخالف وجود داشت: عده ایی صددرصد موافق و جمعی صددرصد مخالف. من بیشتر شنوای مباحث همکاران بودم تا مشارکت کننده. نقدم در این نوشته صرفاً نظری و تئوریک بود اما اینکه چنین رویکردهایی به دین و عرفان، به اسم طب مکمل، خریدار دارد، بحثی جامعه شناسیک است که در مطلب نیز بدان اشارتی شده. با سپاس
با سلام. سالها است که نو اندیشان دینی این بحثها را مطرح میکنند اما با میخ و به نعل زدن. شتر سواری دولا دولا نمیشود. هم در ستایش دست آوردهای انقلاب قلم زد و هم در کشتار آبان ماه خاموش ماند. آیا فقه اسلامی مدرن، و یا عرفان مدرن شما اجازه این را به یک شهروند میدهد که بگوید داداش ما این فقه و عرفان شما را نخواستیم. پیشکش
دیدگاهها بستهاند.