در مورد آنکه چگونه روحانیت موفق به جلب مردم شد و نیروهای سیاسی عرف نتوانستند دلایل چند ارائه میشود، اما مهمترین و مشهورترین آن است که شاه جلوی فعالیت تمام نیروهای سیاسی را گرفته بود، ولی مجالس مذهبی آزاد بود. این دلیل با آن که واقعیت دارد اما تمام آن نیست بلکه دلیلی است که نیروهای عرفی را قانع میکند و خطای عملی آنان را توجیه میکند. با خاطرهای بحثمم را شروع میکنم.
یک دهه پیش از انقلاب شاهد تبعید چهار روحانی سیاسی به نقاط مختلف کشور بودم . سیاست بر آن بود که آنان را به مناطق سنینشین تبعید کنند. زیرا نه تنها اختلاف مذهبی مانع فعالیتشان میشد، بلکه از دیدگاه روحانیت سنی همکاری با حاکم مسلمین مشروع بود. لذا بسیاری از دولت حقوق میگرفتند و رابط میان مردم و حکومت بودند و از این بابت هم روحانی شیعهای را که مخالف حاکم مسلمین بود بر نادرست میدانستند.
جالبتر آن که سه تن از آنان به مناطقی تبعید شده بودند که روحانیون آنان در مدارس وهابی تعلیم دیده بودند و لذا بیشتر از روحانی شیعه پرهیز می کردند ، تا جایی که مردم را از تماس با آنان برحذر می داشتند. دو نفر از آنان در دو شهر متفاوت از من خواستند اگر ممکن است از نفوذ محلیام استفاده کرده و آنان را با ملایی آشنا کنم. با آنکه آن را کار عبث و بینتیجه میدانستم اما پذیرفتم. به ویژه یکی از اینان که جسورتر بود گفت دو هفته پیاپی به نماز جماعت آنان رفتم ولی چنان بی اعتنایی کردند و حتی بیاحترامی که دیگر از رفتن منصرف شدم . بالاخره پس از تامل بسیار بر آن شدم که آنان را به چند ملای جوانتر و کم اعتبار که به اخوان المسلمین علاقه داشتند معرفی کنم.
چند ماه بعد که از داخل منطقه بر گشتم به سراغ آن دو رفتم، با یقین آن که آنان یا تنهایند یا بازدید کنندگانی از شیعیان استانهای دیگر دارند. اما با کمال تعجب دریافتم که هر دو موفق شدهاند یخ ها را آب کرده و در میان محلیها دوستانی پیدا کنند که بعدها شاهد گسترش این روابط شدم. کاری که به معجزه میمانست.
از یکی از آنان راز موفقیتش در رابطه با مردم پرسیدم . گفت بیش از یک ماه تنهای تنها بودم حتی کمتر کسی سلامم را علیک میگفت تا متوجه شدم تنها حمام ده نیمهمخروبه است و آن هم ناگزیر چند روزی در هفته زنانه است و چند روزی مردانه که در نتیجه آن غسل و طهارت لازمه نماز خواندن مشکل بزرگی بود. از روابطم در همدان استفاده کردم و پولی از بازاریان خیر جمع کردم و به کدخدا دادم تا حمام را تعمیر کند. به امید آن که پول بیشتری تهیه کنم و حمام دیگری بسازیم که با کار مجانی و داوطلبانه خود مردم هزینه چندانی نمی خواست و چه کسی دندان اسب پیشکشی را میشمرد. خودم هم آستین بالا زدم و درک کنار آنان گل لگدمال کردم و خشت زدم . پس از مدتی اهالی فراموش کردند که من شیعه هستم و آنان سنی تا جایی که کم کم وقتی ملای سنی در دسترس نبود مرا برای خواند نماز میت و صیغه عقد دعوت میکردند که صد البته من بر مبنای آموزه های اهل سنت آن مراسم را به جا میآوردم .
در کتاب «نگاهی به جنبش چپ از درون» می خوانیم که دکتر کوروش لاشایی تمام زندگی راحت و موفقش را در غرب رهاکرده تا مثل چه گوارا جان برکف به مبارزین کرد بپیوندد. اما کیف وسایل دکتری خود را همراه نبرده بود. یا چند تن دیگراز این مبارزان عاشق مردم با تحصیلات عالی در شیخ نشینها بنا و کارگر مکانیکی شدند تا با مراعات نهایت پنهانکاری همراه و همدرد کارگران محروم شوند. گویی کردها جنگ آور کم داشتند یا کارگران شیخ نشین یکی از جنس خودشان کم داشتند ، نه معلم و مهندسی و کسی که راه رشد را به آنان بیاموزد.
روحانیت نه در شیعیان و مسلمانان که در همه ادیان با ارائه خدمات در جامعه نفوذ میکنند. در حالی که روشنفکران ما در اندیشه بزرگ تغییر حکومت ها و گرفتن قدرت برای سازندگی جامعه هستند. گفته می شود روحانیون همه جا مسجد دارند و پایگاه و شبکه و من در ایام سرگردانیم در مناطق مختلف ایران با خود میگفتم این سپاهیان دانش و بهداشت و این معلمین در شهر ها مگر نمیتوانند عوامل نفوذ ی ما باشند. سازماندهی و کار سیاسی لازم نیست میتوانستند کتاب کودکان به روستاها ببرند. روستاها و شهرهایشان را مطالعه کنند مردم را بشناسند و با آنان در هم آمیزند. با دست آوردهای جدید کشاورزی آشنایشان کنند. در اطاقشان ننشینند و کتاب های فلسفی بخوانند. با مردم روستاها و بازاریان همراه شوند . در مراسمشان فعالانه شرکت کنند. در شب نشینی های آنان شرکت کنند و به قصههای آنان گوش بدهند . با ساز ودهل آنان برقصند با آنان از تربیت کودکانشان بگویند. از شخصیت دادن به دختران و زنان، کاری که یک آمریکایی در میان کوه نشینان عقب مانده و متعصب پاکستان کرد حرف بزنند. از سیاست نگویند تا حکومتها را به وحشت بیندازند.
در همان ایام که مبارزان ما به امید بر انداختن حکومت جان برکف در خانههای تیمی خود را ازمردم جدا میکردند و فعالیت ما بیشتر محدود به کار ادبی شخصی یا در محافل خصوصی بود و با خلقها در تماس نبودیم، روحانیت صندوقهای قرضالحسنه بر پا میکرد تا به کاسبان خردهپا یاری برساند. برای مستمندان مواد غذایی و سوخت میبرد به خانوادههای زندانیان کمک میکرد. یک بار شاهد بودم بازاری خیری وجوه شرعی خود را برای آیتالله لاهوتی آورده بود تا به نیازمندان بدهد. ایشان نپذیرفت حاجی آقا دلیلش را پرسید. آیت الله گفت آخر من بخشی از این پول را به کسانی میدهم که از نظر شما کافرند و من حق چنین تصرفی را در پول شما ندارم .حاجی پرسید یعنی کمونیستها. گفت بله خانوده زندانیان آن ها. گفت آیا این اشاعه کفر نیست. گفت نه زندانی کمونیست است و افکارش خلاف، ولی خانواده اش که کمونیست نیستند. گفت یقین دارید که آنان خود کمونیست نیستند. گفت تجسس در دین حرام است. کمکهای آیتالله منتظری به خانواده زندانیان مسلمان و غیر مسلمان برای بسیاری از زندانیان چپ شناخته شده است.
چنین شد که وقتی انقلاب شدروشنفکران تنها در میانه خودشان شناخته شده بودند و کسی از آنان انتخاب نشد.
خارج از کشور
این سنت کار عملی نکردن هم چنان با ما به خارج از کشور هم آمده است. این همه فعال سیاسی و اجتماعی در شهرها و کشورهای مختلف پراکندهاند و حداقل در آمریکا از مرفهترین و پولسازترین اقلیت هستند. آیا چند خانه ایران داریم. جایی که مراسم ازدواج و مجالس عزایمان در آنجا بر پاشود مرکزی برای جلسات سخنرانی و ارائه هنرب اشد . فضایی که حتی از نظر اقتصادی سود آور است که اگر چنین مرکزی باشد در آنجا میتوان برای مهاجرین کاریابی کرد. به آنان مهارتهای مناسب بازار جدید کار را آموزش داد. در آن مرکز پزشگان و حقوق دانان خدمات داوطلبانه ارائه کنند. به تازه واردان راه و رسم استفاده از خدمات اجتماعی فراوان این کشورها را یاد داد. تجربههای کار و حرفه را که نسل اول مهاجرین به سختی تا حدودی یاد گرفته اند به آنان بیاموزند، تا آنان مجبور نباشند چرخ را از سر اختراع کنند. در مورد مسکن و بیمه که مشکل بزرگ گریختگان از کشور است کمکی ارائه کنند.
جالب آن است که در همین شهر واشنگتن که من هستم چند مسجد دایر است که یا در دست مذهبیون مخالف حکومت است و حتی عکس آیت الله خمینی و خامنه ای را نمی گذارند چه رسد به برگزاری مراسم حکومتی، تا لابی اسراییل محلشان را به بهانه وابستگی یا حمایت از حکومت ایران تصرف نکند. مهمتر آن که این گریختگان از حکومت دینی که نقد حکومت نقل مجالسشان است در آنجا جمع میشوند و بسیاری با بچه هایشان میآیند نشان آن که این باورها و شعائر به نسلهای بعد راه خواهد یافت. یکی دو خانه ایران در تگزاس و لسآنجلس و نیوجرسی هست که توسط مومنان ساخته و اداره میشود.
ایران و اوضاع آشفته
شرایط سخت ایران از نظر اقتصادی و اجتماعی وبلاهای طبیعیو آخرین آن کرونا عموم ایرانیان خارج از کشور را سخت افسرده و نگران کرده است. اما باز همان خصلت درونی شده بخش عرفی جامعه سد راه کمک آنان به جامعه است. هر چند حکومت ناکارآمد و فاسد است اما ایرانیان هم از دو مشکل بزرگ رنج میبرند و نیاز به کمک ما خارجنشینان دارند. یکی مشکلات مالی و دیگر شیوع ویروس کورونا.
اما از آن سوی دیگر شاهد دهها مقاله و مصاحبه هستیم مبنی بر آن که که این مساله فرصتی است برای حمله به حکومت ایران. یکی نوار پر میکند که مبادا این نگرانی سبب شود که مبارزه با حکومت را ضعیف کند. دیگری می گوید بسیج شویم و از سازمان ملل بخواهیم که مقامات ایرانیای که غفلت کردهاند محاکمه کند. یا یکی از مسئولین شورای گذار می نویسد که سپاه مردم را به این وسیله سپر بلا برای حفظ قدرتش کرده اس . شاهزاده سکوت کرده است گویی این بلا به کشور او ربطی ندارد. حامیان فرشگردی او تلویحا میگویند این ضربهای است کاری در راه سرنگونی حکومت ملایان. البته توصیههای بسیاری هم هست که بروید چه کار و چه کار کنید اما توصیه نه آن که ما چه کردیم و یا چه میخواهیم بکنیم.
فرصتی تاریخی
یکی از آشنایان با طرحی آمده بود که به نیازمندان ایران کمک بسیار میکند بیآنکه ما را با مشکل ارسال پول به ایران مواجه کند. میگفت تبدیل نرخ ارز در تاریخ ایران ، اگر نه درجهان بیسابقه است این هر ایرانی خارج از کشور را قادر است تنها باصد دلار در ماه یکی دو خانواده را از تنگنای شدید مالی نجات دهد. هزار دلار ما میشود حقوق ماهیانه ۵ کارمند و حتی ۳ استاد دانشگاه. کافی است از یکی از اقوام و آشنایان مورد اعتمادتان بخواهید در همان نزدیکیهایش افراد نیازمند را شناسایی کند و این کمک را به آنان برساند. هریک از ما هم به آسانی چندتن آشنا را میتوانیم پیدا کنیم که در ایران پول دارد و در اینجا دلار و یورو میخواهد، این رقم کوچک را به آسانی در ایران تحویل میدهد در این مورد نه کار گروهی لازم است که مقامات امنیتی را نگران کنیم تا مانع شوند. نه رقم چشمگیری انتقال داده شده که با قانون طرف شویم. مهم آن است که آن را سیاسی نکنیم تا حساسیت برانگیز شود. یک کار فردی در برابر وجدان خود فرد. اما اگر این موج سربگیرد هم وطنانمان متوجه میشوند که هم وطنانشان در خارج از کشور واقعا غم آنان را دارند و قلبشان برای آنان میطپد، نه آن که فقط حرف میزنند و شعار میدهند. کاری بسیار مفید و آسان و ارزان. مگر آن که مثل برخی قبل از انقلاب بیندیشیم که میگفتند اکر گدای کوری را در خیابان دیدی و پولی در کاسهاش نریز بلکه مقداری از پولش را هم بردار چون هرچه او بیچارهتر شود بیشتر احتمال دارد که علیه حکومت قیام میکند.
درآمد در این نوشتار به دو مطلب خواهم پرداخت. نخست، تحلیلی از عنوان مقاله و…
تردیدی نیست که تداوم نزاع اسرائیل و فلسطین که اینک منطقهی پرآشوب و بیثبات خاورمیانه…
تصور پیامدهای حمله نظامی اسرائیل به ایران نیروهای سیاسی را به صفبندیهای قابل تأملی واداشته…
ناقوس شوم جنگ در منطقۀ خاورمیانه بلندتر از هر زمان دیگری به گوش میرسد. سهگانۀ…