با شیوع کروناویروس که بهواسطهی بیتدبیری، ناکارآمدی و بیلیاقتی نظام حاکم در حال ایجاد فاجعه در ایران است، هرروز خبر مرگ آشنایی را میشنویم. حال خبر فوت آقای فریبرز رئیسدانا را شنیدیم که بسیار متأثرکننده بود. وظیفهی خویش دانستم که مختصری دربارهی او بنویسم. قطعاً دوستان ایشان به اندیشه و عمل سیاسی و اجتماعی وی خواهند پرداخت و من تلاش میکنم، به آن بخش از فعالیتهای ایشان که احتمالاً مغفول بماند اشاراتی داشته باشم.
آقای رئیسدانا کنش سیاسی و اجتماعی خود را با جبههی ملی دوم و عضویت در شاخهی جوانان آن جبهه آغاز کرده بود. وی بهعنوان یک کنشگر چپ، از تبار جنبشی بود که ریشه در جبههی ملی داشت. کسانی چون بیژن جزنی، مصطفی شعاعیان، احمدزادهها و …
این پیشینه موجب شده بود که به برخی چهرههای سوسیالدموکرات ایرانی ازجمله مهندس سحابی نزدیک شود و باوجود رادیکالیسم بینشی، در برهههایی از تاریخ سیاسی سه دههی اخیر در جبههی سوسیالدموکراسی ایران ایفای نقش کند. رئیسدانا هرگز خود را سوسیالدموکرات ندانست و نقدهایی تندوتیز نیز به سوسیالدموکراسی داشت. او همواره خود را در جناح رادیکال کنشگری سیاسی و یک سوسیالیست تمامعیار معرفی میکرد اما در بزنگاههای تاریخی، به ائتلاف استراتژیک با جبههی سوسیالدموکراسی ایران نه نمیگفت و در حد وسع و توان تلاش میکرد در این جبهه میدانداری کند. وی محبوبترین شخصیت سوسیالدموکرات تاریخ ایران را محمد مصدق میدانست و علاقه و ارادت خود نسبت به آن بزرگ را هرگز از دست نداد. سالها پیش مقالهای پژوهشی در مورد محمد مصدق نوشته بود که در مجلهی «ایران فردا» منتشر شد. در آن مقاله به تحلیل سیاستهای پولی دکتر مصدق پرداخته بود و با استدلال و استناد به اسناد موجود نشان داده بود که مصدق در دوران نخستوزیری خود نظریهی پولی میلتون فریدمن را سالها پیش از آنکه طرح و ارائه شود، در قالب استراتژیهای سوسیالدموکراسی عملیاتی کرده است. رئیسدانا معتقد بود که سالها پیش از آنکه فریدمن این نظریه پولی را مطرح و جایزهی نوبل اقتصاد را از آن خود کند توسط مصدق اجرا شده است. با این تفاوت که مصدق این نظریهی علمی را در کانال سوسیالدموکراسی عملیاتی کرده و فریدمن آن را در کانالهای اقتصاد راست طرح کرده بود.
سال ۷۸ به مناسبت انتخابات مجلس ششم، مهندس سحابی از رئیسدانا دعوت کرد که در ائتلاف انتخاباتی وی حضور داشته باشد و ایشان نیز پس از مشورت با دوستان و همفکران خود پذیرفتند و در لیست ۳۰ نفرهی تهران که توسط مهندس سحابی و دوستانشان تهیهشده بود قرار گرفت. لیستی که اعضای آن، غیر از یکی دو نفر، از سد شورای نگهبان عبور نکردند و رد صلاحیت شدند.
آقای رئیسدانا چند پژوهش مشترک نیز در حوزههای اقتصادی و اجتماعی با مهندس سحابی انجام دادهاند. در دولت آقای خاتمی، زمانی که آقای ستاریفر مدیریت سازمان تأمین اجتماعی را به عهده گرفته بودند، از مهندس سحابی دعوت کردند که دانش و تجارب خود را در حوزهی تأمین اجتماعی در اختیار آن نهاد گذارند. سال ۱۳۶۷، مرحوم شبیرینژاد نزد مهندس سحابی میآید و به ایشان میگوید که به حمایت آقای ستاریفر (که گویا آن زمان در سازمان برنامهوبودجه معاونت بوده و سمت اجرایی داشتهاند) بودجهای تأمین شده است تا با کمک و همراهی چندتن از کارشناسان و صاحبنظران حوزهی برنامهوبودجه و اقتصاد توسعه، یک ساختار علمی، فنی و مدرن برای نظام بودجهنویسی تنظیم و تدوین کنیم. از آقای سحابی درخواست کمک و همراهی میکند. مهندس میپذیرد و گروهی تشکیل میدهند متشکل از مرحوم دکتر حسین عظیمی، دکتر توفیقی، آقای رحیم دانشنژاد، مهندس سحابی، آقای شبیرینژاد و… که دریکی از ساختمانهای سازمان برنامه در میدان آرژانتین کارشان را آغاز میکنند. بعد از ماهها تلاش طرح آماده میشود. بودجههای حاکمیتی، تصدیها، توسعه، توزیع و بازتوزیع و غیره را به تفکیک مشخص میکنند. هزینهها، منابع و کسریهای احتمالی را مشخص میکنند. به منابع درآمدی جهت توسعهای میدهند و نفت را نه بهعنوان درآمد که بهعنوان سرمایهای برای توسعهی کشور تعریف و تعیین میکنند. طرحی مفصل، فنی و کارشناسی شده با جهتگیری توسعهی متوازن و تولیدمحور که اگر اجرا میشد، میتوانست انقلابی در نظام بودجهنویسی ایران مبتنی بر ضرورتهای توسعهی کشور ایجاد کند. متأسفانه اما این طرح بایگانی میشود و هرگز اجرا نمیشود. آقای ستاریفر با توجه به شناختی که از این طرح داشتند، در دولت خاتمی از سحابی میخواهند که بخش توزیع و بازتوزیع طرح را برای سازمان تأمین اجتماعی بازنویسی و جهت اجرا آماده کنند. یکی از کسانی که توسط مهندس سحابی دعوت به حضور در این پروژه میشوند، رئیسدانا است که با دیگر متخصصین ازجمله آقای شبیرینژاد و هدی صابر در مرکز پژوهشهای تأمین اجتماعی به فعالیت میپردازند. فعالیتهای آنها اما محدود به این پروژه نمیشود و بهمنظور رفاه حال طبقات فرودست جامعه، ازجمله کارگران و زحمتکشان، پژوهشهای ارزندهای انجام و طرحهای مترقیای را پیشنهاد و عملیاتی میکنند.
اینها نمونهای از حضور فعال رئیسدانا در جبههی سوسیالدموکراسی ایران است. جبههای که از مصدق تا امروز در تلاش بوده تا شرایط ارتقای کیفی و کمی زیست انسان ایرانی را مهیا نماید و از هر فرصتی برای این تلاش استفاده کرده است. رئیسدانا نیز بهعنوان یک کنشگر رادیکال باورمند به سوسیالیسم و ساعی در بهبود شرایط زیست طبقات فرودست و زحمتکشان این کشور، از فرصتهای موجود برای ائتلاف با جبهه سوسیالدموکراسی استفاده کرده تا بتواند در جهت باورها و آرمانهای خویش بکوشد و نقش و تعهد خویش را ایفا کند. این ائتلافهای استراتژیک باید تداوم داشته باشند و نیروهای باورمند به عدالت، آزادی و استقلال کنار و همراه هم برای بهبود زیست ایرانیان بکوشند و ایرانی آباد و آزاد برای همهی ایرانیان بسازند.
حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هستهای، در تحریریه روزنامه بحثی…
بیشک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلویها در ایران برقرارشد تاثیر مهمی در…
کیانوش سنجری خودکشی کرد یک روایت این است که کیانوش سنجری، جوان نازنین و فعال…
ناترازیهای گوناگون، بهویژه در زمینههایی مانند توزیع برق، سوخت و بودجه، چیزی نیست که بتوان…
۱- چند روز پیش، مدرسه آزاد فکری در ایران، جلسه مناظرهای بین علیدوست و سروش…
آنچه وضعیت خاصی به این دوره از انتخابات آمریکا داده، ویژگی دوران کنونی است که…