شیوع کروناویروس جدید (کووید ۱۹) و نوع مواجههی حکومتها و دولتها با این ویروس، یکبار دیگر اهمیت توسعه و توجه به تحولاتی که مبتنی بر تجارب جهانی نسبت به نظریات و استراتژیهای توسعه ایجاد شده را نشان داد.
از بعد از جنگ جهانی دوم تاکنون، جهان چهار موج توسعه را تجربه کرده و اکنون برخی کشورهای جهان در موج چهارم توسعه هستند که البته در این یادداشت به خاصههای موج چهارم ورود نمیکنیم.
در موج اول توسعه، نگاهها عمدتاً سختافزاری، معیارها کمی و توجهات معطوف به زیرساختها بوده است. مثل اینکه چقدر راه و راهآهن ساختهشده است، چه تعداد پل و سد تأسیسشده و چند کارخانهی سیمان و معدن گچ و … ایجادشده است. در موج دوم توسعه، نگاه به توسعه تلفیق و ترکیبی سختافزاری – نرمافزاری شد و توجهی محدود و نیمنگاهی معیوب نیز بهنظام سلامت شد و به سرانهی پزشک و پرستار و نسبت تخت به جمعیت و … اهمیتی نسبی داده شد.
در این موج اما توجه بهنظام سلامت برای حفظ سلامت جسمی انسان بهعنوان یکی از ابزار توسعه معطوف بود. انسان در کنار لودر و بلدوزر و گریدر و … بهعنوان یکی از ابزار توسعه دانسته میشد که بهسان آنها نیاز به تعمیر و نگهداری داشت. همانطور که ماشینآلات نیاز به تعمیرگاه و تعمیرکار داشتند، انسان نیز نیاز به تعمیرگاه و تعمیرکار داشت تا بتواند با سلامت و قوت جسمی بیشتر در خدمت نظام توسعه باشد. آموزش پزشک و پرستار بهعنوان تعمیرکار و ساخت بیمارستان بهعنوان تعمیرگاه انسانی دانسته میشد. نگاه به انسان صد درصد ابزاری بود.
در موج سوم توسعه یک تغییر بنیادین در بینش توسعهای ایجاد شد و انسان از ابزار توسعه به محور آن تغییر موقعیت داد و این بینش منتهی به انتشار گزارش توسعهی انسانی سازمان ملل در سال ۱۹۹۰ شد. اومانیسم که متأثر از هجوم گستردهی تفکر و نظام کاپیتالیسم بعد از جنگ جهانی دوم، به پستوهای آکادمیک رفته بود و ذیل برخی مباحث و نحلههای فلسفی تدریس میشد، از آکادمیها بیرون آمد و در بینش متفکرین و نظریهپردازان موج سوم توسعه جاری شد. این بینش عمیق فلسفی که بعد از رنسانس محوریت یافته بود اما متأثر از گسترش سرمایهداری به حاشیه رفته بود، دوباره محوریت یافت و در استراتژیهای توسعه متعین شد. درواقع موج سوم توسعه بهنوعی عینیت بخشیدن به تئوری فلسفی اومانیسم بود. نظریهپردازان توسعه به این نتیجه رسیدند که انسان محور توسعه است. سرمایهی انسانی با ارتفاع زیاد بالای سرمایهی مالی قرار گرفت و هدف توسعه، انسان و ارتقای کمی و کیفی زیست او شد. در گزارش توسعهی انسانی سال ۲۰۰۶ سازمان ملل دوباره تأکید شد که «مردم ثروت واقعی یک ملت هستند و هدف توسعه ایجاد محیط زیستی توانمند برای مردم بهمنظور زندگی طولانی، با سلامت و خلاقانه است.» بنابراین تحولات عمیق بینشی و استراتژیک بود که نظام سلامت از اهمیت ویژه برخوردار و به یکی از مؤلفههای اصلی توسعه تبدیل شد.
اینکه برخی کشورهای تازه توسعهیافته مثل کره جنوبی و سنگاپور و … در مواجهه با کرونا از برخی کشورهای اروپایی و آمریکا موفقتر عمل کردهاند، به این دلیل است که این کشورهای تازه توسعهیافته بهتر و زودتر وارد موج سوم توسعه شدند و برای انسان بیش از سرمایهی مالی اهمیت قائل شدهاند و از نظام سلامت توسعهیافتهتر و کارآمدتری برخوردار هستند.
نظام سلامت مستقل از مفهوم گستردهتر و عمیقتر توسعه قابلبررسی نیست و در دل توسعه باید به بررسی آن پرداخت. کشوری مثل ایران که بهواسطهی حکومت فاسد، ناکارآمد و مسئولین بیلیاقت هنوز قابلیت ورود به مدارهای موج اول توسعه را نیافته و از ساختن یک پل روستایی عاجز است، نمیتواند از نظام سلامت کارآمد و توسعهیافتهای برخوردار باشد. لذا مجبور بهدروغ و پنهانکاری و آمارسازی میشود. نظام سیاسیای که برای جان آدمی کمترین ارزشی قائل نیست و کمتر از یک هفته ۱۵۰۰ جان عزیز را با سرب داغ میگیرد، زندانهایش مملو از زندانیان بیگناه است، خشونت بیداد میکند، با بیلیاقتی و ندانمکاری در روستایی لرنشین دهها نفر را مبتلا به ویروس اچآیوی میکند، دوسوم جمعیت کشور با یک عمل جراحی به زیر خط فقر میروند، سوءتغذیه نسلهای ایرانی را با خطر ضعف بنیه و سلامت فیزیکی مواجهه کرده، استرس و عصبانیت روزافزون و گستردهتر شده، به علت فقر و فلاکت کودکمادری فزونی گرفته، مصرف الکل و انواع مواد مخدر از کرونا تلفات بیشتری دارد و … نمیتوان مدعی نظام سلامت توسعهیافته و کارآمد شد.
نظام سلامت ایران از ضعف اساسی برخوردار است اما در مواجهه با کروناویروس، اگر سیاسیکاری و دروغگویی مسئولین و حاکمین نبود، بهواسطهی فداکاری و ازجانگذشتگی کادر درمان، توان مقابله با کروناویروس را داشت. عملکرد غیرعلمی و ضدانسانی حاکمیت، نظام سلامت را در تنگنای نامدیریتی قرار داد و موجب ضعیفتر شدن آن شد و تداوم این وضعیت به قربانی شدن روزافزون عزیزانی که بهعنوان کادر درمان در این نظام معیوب و ناکارآمد انجاموظیفه میکنند، منجر میشود. مواجههی ایران با ویروس کرونا صد درصد متکی به نیروی انسانی است که بدون لجستیک، تجهیزات و مدیریت علمی و کارشناسی بهزودی از پا درمیآیند و فاجعهای بزرگ رقم میخورد. لذا نیاز جدی و فوری به کمکهای خارجی داریم. همان کمکهایی که خامنهای آنها را جنی و جاسوسی میداند و به بهانههای عجیب دیگر از پذیرفتن آنها سر باز میزند.
اگر جمهوری اسلامی و در رأس آن خامنهای، ذرهای برای جان مردم ایران ارزش قائل بودند، از همان ابتدا که بسیاری از کشورهای دنیا رفتوآمد با چین را متوقف کردند، چنین میکردند یا بعد از آگاهی از ورود و شیوع اولیهی این ویروس به کشور، مردم را آگاه میکردند و مدیریت بحران را استارت میزدند و قم را قرنطینه مینمودند، حتماً با فداکاری کادر درمان و همراهی جامعهی مدنی و مردم میتوانستیم مواجههای موفق با این ویروس کشنده داشته باشیم؛ اما بهجای این کارها، خامنهای گفت شیوع ویروس کرونا ترفند دشمنان برای عدم حضور مردم در انتخابات است و روحانی اعلام کرد که شنبه همهچیز به حالت عادی برمیگردد.
در مدیریت بحران بدترین سناریوی محتمل در نظر گرفته میشود و افکار عمومی جامعه، نیروی انسانی و لجستیک را برای مواجهه با این سناریو آماده میکنند. اگر این سناریو رخ داد که آمادگی نسبی برای مواجهه با آن وجود دارد، اگر هم رخ نداد و سناریوهای محتمل کمسختتری رخ دادند که آمادگی مطلق وجود دارد و مواجهه و مقابله با بحران راحتتر خواهد بود؛ اما وقتیکه تلاش میشود همهچیز عادی جلوه داده شود و کمترین تلاشی برای آمادگی افکار عمومی با بحران دیده نمیشود، بیانگر این است که اساساً مدیریت بحرانی در کار نیست و همهچیز به امان خدا و دست تقدیر سپردهشده است؛ بنابراین به مرحلهای ورود میکنیم که بحران غیرقابلکنترل میشود. حال که بحران در حال تبدیلشدن به یک فاجعهی عظیم انسانی است، جمهوری اسلامی تدابیری که باید دو ماه پیش در نظر میگرفت و انجام میداد را بهطور ناقص و غیرسیستماتیک آغاز کرده است. امام متأسفانه اکنونکه باید از کمکهای خارجی بهره بگیرد، آن را پس میزند و در مرحلهی بعد که فاجعه گستردهتر و عمیقتر میشود، مددجوی کمکهای خارجی میشود که بازهم دیر خواهد شد.
تا امروز نیز اگر فداکاریهای انسانی و کمکهای مردمی و فعالیتهای تأمین لجستیک جامعهی مدنی نبود، ابعاد بحران گستردهتر از چیزی میبود که شاهد آن هستیم. افسوس و هزار افسوس که جامعهی ایرانی به لحاظ بینشی و عملکردهای مدنی در موج چهارم توسعه است و مسئولین اما هنوز هم وارد موج اول توسعه نشدهاند و حکومت در حال نابود کردن این جامعهی پیشرو و شریف است. امیدوارم که مردم خود به فریاد خود برسند و برای حیات و بقای خویش، با رعایت نکات ایمنی و بهداشتی بکوشند و با مدیریت فردی و خانوادگی از این بحران بهسرعت عبور کنیم.
حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هستهای، در تحریریه روزنامه بحثی…
بیشک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلویها در ایران برقرارشد تاثیر مهمی در…
کیانوش سنجری خودکشی کرد یک روایت این است که کیانوش سنجری، جوان نازنین و فعال…
ناترازیهای گوناگون، بهویژه در زمینههایی مانند توزیع برق، سوخت و بودجه، چیزی نیست که بتوان…
۱- چند روز پیش، مدرسه آزاد فکری در ایران، جلسه مناظرهای بین علیدوست و سروش…
آنچه وضعیت خاصی به این دوره از انتخابات آمریکا داده، ویژگی دوران کنونی است که…