حکومتی که ملتش را به گروگان گرفته و همچنان دور خود می‌چرخد!

رضا علیجانی

شانزده سال پیش زلزله بم فاجعه‌ای طبیعی برای مردمان جنوب شرقی ایران به‌وجود آورد. پس از وقوع زلزله، ریچارد آرمیتاژ، معاون وزیر امورخارجه آمریکا گوشی تلفن را برداشت و با محمد جواد ظریف، نماینده ایران در سازمان ملل متحد در نیویورک تماس گرفت. وی ضمن ابراز همدردی دولت و ملت آمریکا به مصیبت‌زدگان زلزله، آمادگی کشورش را برای ارائه کمک‌های انسان دوستانه اعلام کرد. مذاکرات آرمیتاژ و ظریف نخستین تماس مستقیم بین مقامات تهران و واشنگتن از زمان قطع روابط دیپلماتیک بین دو کشور بود.

با فاصله‌ای اندک، پیشنهاد کمک انسان‌دوستانه دولت جرج بوش در آمریکا (که ایران را محور شرارت نامیده بود) مورد پذیرش ایران قرار گرفت. هشت فروند هواپیمای نظامی آمریکایی در بم به زمین نشستند و آمریکا کمکهایش را مستقیم به مردم منطقه رساند. آنها یک بیمارستان صحرایی را هم برای کمک به زلزله زدگان دایر و فعال کردند. آمریکایی ها همزمان به ایران پیشنهاد گفتگو و ارتباط‌گیری سیاسی نیز دادند که از سوی ایران (حکومتی با ولایت فقیهی آقای خامنه‌ای و دولت اصلاحات به‌ریاست محمد خاتمی) رد شد.

اینک شانزده سال پس از آن واقعه با وضعیتی تقریبا مشابه روبرو شده ایم. فاجعه ای انسانی نه تنها بخشی از کشور بلکه کل مردم ایران و جهان را تهدید کرده است. روابط دو کشور خصمانه تر از پیش است. اما پیشنهاد کمک مشابهی از سوی دولت آمریکا مطرح شده ولی ولی فقیه حاکم بر ایران آن را به شدت رد می کند و پای اجنه و جنگ بیولوژیک و ساختن ویروس برای ایران و ارسال داروهایی برای تثبیت و شیوع این بیماری و یا اعزام پزشک برای رصد چگونگی پیشبرد جنگ بیولوژیک را پیش کشیده است.

تحریم های اعمال شده توسط طرف آمریکایی بسیار شدیدتر از دوره مشابه است و خصومت دو حکومت در اوج قرار دارد. اما امر مشابه در این دو مقطع زمانی پیشنهاد کمک از سوی دولت آمریکا به ایران است.
در زیر به مرور یک مقاله* در این باره که به مستندسازی بخشی از وقایع آن دوران پرداخته می پردازیم. این مرور نیاز به هیچ شرح اضافه ای ندارد. فقط می‌توان نام ها را جابه‌جا کرد.

نتیجه این مرور جز این نیست که حاکمان ایران و آمریکا روابطشان خصمانه تر شده است. حاکم مطلقه ایران دچار استبداد رای، لجبازی و شاید بتوان گفت زوال عقل بیشتری شده و منافع ملت ایران را بیشتر از هر وقت دیگری گروگان لجبازی های خود کرده که بر یک نگرش عقب مانده و توطئه محور بر جهان استوار شده است.
اکثر نیروهای سیاسی یا سرجای قبلی خود ایستاده اند و یا با تجربه ای فزونتر به سمت عقلانیت بیشتر حرکت کرده اند. عقلانیتی که به نفع ملت ایران است.
حکومت آمریکا که اینک خود گرفتار شخص نامتعارفی است نیز همچنان در مسیر گذشته خود در رابطه با حکومت ایران سیر می کند.
در این میان تنها این ملت ایران هستند که باید هزینه این جدال شوم و استبداد رای، خشک مغزی و لجبازی بیش از پیش حاکم مطلقه خود را بپردازند.
بدون هیچ شرح اضافه ای چکیده ای از این مقاله را در زیر می آوریم. من و شما می توانیم نام‌ها و زمان‌ها را جا به جا کنیم و تغییر بدهیم، مواضع را مقایسه کنیم و در هر مورد به نتیجه گیری بپردازیم. با کمال تاسف نتیجه اما همان دو سه سطری است که در پاراگراف قبل آمد.

مرور ماجرا:
پس از یک هفته از زلزله شهر بم(در ۵ دی ۱۳۸۲)، به دستور جورج بوش، رئیس‌جمهور آمریکا، بخشی از تحریم‌های آمریکا علیه ایران لغو شد. براساس دستور بوش که از مزرعه شخصی او در تگزاس صادر شد، وزرای امورخارجه و خزانه‌داری آمریکا مکلف شدند اقدامات ویژه‌ای را برای تسریع عملیات کمک‌رسانی به قربانیان زلزله بم انجام دهند. مهمترین اقدام، لغو موقت محدودیت صادرات به ایران به مدت ۹۰ روز شامل تجهیزات حمل ‌و نقل، تلفن‌های ماهواره‌ای و رادیویی و سیستم‌های کامپیوتر شخصی به ایران می‌شود که پیش از این محدود بود.
پیش از لغو محدودیت صادرات به ایران، انتقال پول از آمریکا به ایران ممنوع بود. بنابراین معلق ساختن بخشی از تحریم‌های مالی علیه ایران به‌منظور شتاب بخشیدن به ارسال کمک برای قربانیان زلزله بم صورت گرفته است.
پس از این مرحله و فرود ۸ فروند هواپیمای آمریکایی در خاک ایران پس از ۲۵ سال، واشنگتن درخواست کرد تا یک هیأت به سرپرستی سناتور «الیزابت دال» به همراه یکی از افراد خانواده بوش راهی ایران شود. اما درخواست آمریکا با پاسخ منفی ایران روبه‌رو شد و رد گردید.
حادثه بم، نخستین زلزله در ایران در طول ربع قرن قطع رابطه ایران و آمریکا نبود. ۱۳ سال پیش، زمانی که زلزله شدیدی شهرهای رودبار و منجیل را ویران کرد، آمریکا مبلغ ۱۳۰۰ هزار دلار کمک مالی در اختیار ایران قرار داد، اما این کمک نه به طور مستقیم، بلکه از راه صندوق کودکان سازمان ملل متحد (یونیسف) به ایران رسید. اما این بار کمک‌ها بیشتر و روش اعطای آن نیز مستقیم بود. ۸ فروند هواپیمای نظامی در فرودگاه کرمان بر زمین نشستند و سرنشینان آمریکایی آن همراه با سربازان ایرانی، کارتن‌های کمک‌های غذایی و دارویی را از هواپیما تخلیه کردند.

برخی تفسیرهای بین‌المللی:
پس از وقوع زلزله بم، لغو موقت تحریم و ارسال کمک‌های دارویی و تجهیزاتی آمریکا به ایران و پاسخ منفی تهران به درخواست آمریکا مبنی بر اعزام یک هیأت به سرپرستی الیزابت دال، نماینده جمهوری‌خواه ایالت کارولنیای شمالی به ایران بازتاب گسترده‌ای در سطح رسانه‌های جهان داشته است و با واکنش متفاوتی نیز از سوی مقامات و شخصیت‌های سیاسی کشور ما روبه‌رو گردید.
برخی از روزنامه‌های آلمانی زبان سوئیس با اشاره به کمک‌های آمریکا برای زلزله زدگان بم نوشتند، نزدیکی ایران و آمریکا موقتی است. روزنامه آلمانی زبان TAGES Anzeiger طی مقاله‌ای نوشت که پس از وقوع زلزله، ریچارد آرمیتاژ، معاون وزیر امورخارجه آمریکا گوشی تلفن را برداشت و با محمد جواد ظریف، سفیر ایران در سازمان ملل متحد در نیویورک تماس گرفت. وی در این مکالمه تلفنی ضمن ابراز همدردی دولت و ملت آمریکا به مصیبت‌زدگان زلزله، آمادگی کشورش را نیز برای ارائه کمک‌های انسان دوستانه به وی ابلاغ نمود.
واکنش ایران به این امر مثبت بود. حتی این موضوع در بم نیز که یکی از مناطق دورافتاده ایران است با استقبال روبه‌رو شد. این روزنامه در ادامه افزود: مذاکرات آرمیتاژ و ظریف نخستین تماس مستقیم بین مقامات تهران و واشنگتن از زمان قطع روابط دیپلماتیک بین دو کشور بود. آیا این موضوع آغازی برای آب شدن یخ موجود در روابط دو کشور می‌باشد؟ آیا در این میان تحرکی در جریان است که بتوان آن را دیپلماسی زمین لرزه نامید؟ آیا این دو دشمن سرسخت در مسیر به خاک سپردن جنگ سیاسی خود هستند؟ به هیچ‌وجه، حتی آرمیتاژ که مانند رئیس خود کالین پاول جزو کبوترها در دولت بوش است، پس از تماس تلفنی خود با سفیر ایران، سریعاً اعلام نمود که کمک بشردوستانه کشورش هیچ ربطی به مسائل سیاسی بین دو کشور ندارد، بدین ترتیب برای واشنگتن، حکومت ایران همچنان در محور شرارت قرار دارد، هر چند اخیراً دیگر از این واژه صحبت زیادی نمی‌شود. این اتهام که ایران کماکان از تروریسم حمایت می‌کند، از سوی واشنگتن مرتباً تکرار می‌شود. ضمناً علی‌رغم آنکه ایران با میانجیگری اتحادیه اروپا، پروتکل الحاقی به معاهده ان.پی.تی را امضا کرده، باز هم برنامه هسته‌ای این کشور برای آمریکا نگران کننده است.
روزنامه انگلیسی گاردین نیز با اشاره به کمک‌های آمریکا به مصیبت‌زدگان بم و پیشنهاد واشنگتن به ایران برای اعزام یک هیأت بشردوستانه عالی‌رتبه به این کشور نوشت: کاخ‌سفید در حال عقب‌نشینی از دکترین تغییر رژیم‌ها و اقدام نظامی پیشگیرانه است. گاردین به نقل از «جوزف سیرینسیون» کارشناس کنترل تسلیحات افزود: تغییر عمده‌ای در سیاست آمریکا نسبت به همه چیز به جز لغات روی داده و دکترین رسمی تغییر نکرده است، اما تمام اقدامات ما تغییر کرده و نتیجه آن تغییر سیاست از اقدام نظامی به مشارکت دیپلماتیک می‌باشد، این تغییر ابتدا در ارتباط با تهران روی داد، ما تلاش‌های بیشتری را برای تغییر رفتار رژیم‌ها به جای تغییر رژیم‌ها مشاهده می‌کنیم
پروفسور «جورج» استاد دانشگاه آمریکایی «سرالورنس نیویورک» در گفت‌وگو با شبکه سی.ان.ان گفت:حاکمیت ایران به سیاست بوش مشکوک است. برخی از سیاستمداران پرنفوذ ایران نگران آن هستند که آمریکا می‌خواهد رژیم ایران را سرنگون کند. به باور آنها حرکت اخیر بوش برای کمک انسانی به مردم بم برای ایجاد اختلاف میان حاکمیت ایران و مردم است، لذا آنها خواهان علائمی بیش از تأییدات زبانی از سوی دولت بوش هستند. دیگر آنکه دولت ایران خواهان لغو تحریم‌های اقتصادی آمریکا علیه ایران است و در آخر اینکه ایران می‌خواهد آمریکا این کشور را به‌عنوان یک ابرقدرت منطقه‌ای به رسمیت بشناسد.
چند روز پس از کمک‌های آمریکا به مصیبت‌زدگان بم، کالین پاول، وزیر امورخارجه آمریکا اعلام کرد که واشنگتن آماده گفت‌وگوهای سیاسی با ایران است. وی همچنین افزود: اقدامات دلگرم کننده ایران طی چند ماه گذشته باعث شده واشنگتن ازسرگیری گفت‌وگو با این کشور را مدنظر قرار دهد.
پاول در گفت‌وگو با روزنامه واشنگتن پست گفت: دولت آمریکا در مجموع به سه تحول کوچک و بزرگ در ایران طی ماه‌ها و روز‌های اخیر واکنش نشان داده است، که عمده‌ترین آنها پذیرش پروتکل الحاقی پیمان ان.پی.تی، مذاکرات ایران با دو کشور عربی نزدیک به اسرائیل یعنی مصر و اردن و پذیرش کمک‌های آمریکا به ایران بود.

مواضع دولتمردان ایران:
آقای خاتمی، رئیس‌جمهوری اسلامی ایران از کمک‌های بشردوستانه آمریکا تشکر کرد؛ اما با این حال تأکید کرد این کمک‌ها نشانه تغییر در روابط دو کشور نیست. آمریکا برای بهبود روابط دو کشور باید قدم‌های بیشتری بردارد.
آقای خرازی، وزیر امورخارجه ایران هم ضمن استقبال از کمک‌های آمریکا گفت: واشنگتن برای نشان دادن حسن نیت و تحول در روابط دو کشور باید تحریم‌ها را به‌طور کامل لغو کند.
آقای هاشمی رفسنجانی، رئیس‌ مجمع تشخیص مصلحت نظام هم گفت: برداشت نادرست آمریکا از استقبال ایران در کمک‌رسانی مردم آمریکا به زلزله‌زدگان بم نشانه خامی آنهاست. وی افزود، آنها با پیشنهاد عجولانه و تردیدآمیز خود، تلاش دارند دو شخصیت معروف خود را در پوشش امدادرسانی به ایران بفرستند. اختلاف ایران و آمریکا ریشه‌ای است و همیشه گفته‌ایم که آمریکا چه قبل از انقلاب و چه پس از آن به ما ظلم کرده و در همه مشکلات ایجاد شده بر سر راه انقلاب اسلامی، دست داشته است.

مواضع برخی نمایندگان و شخصیت های سیاسی:
الهه کولایی، عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس، عامل تضمین کننده در روابط ایران و آمریکا را منافع دو کشور دانست. وی تأکید کرد: دوستی و دشمنی دائمی معنایی ندارد. کولایی در ادامه افزود که بیش از این نباید فرصت‌ها را از دست داد، منافع ملت ایران بر هر چیز دیگری ارجحیت دارد. مقامات ایران باید به پیام‌های آمریکا واکنش مثبت و شایسته منافع مردم ایران نشان دهند.
ماشاء‌ا… شمس‌الواعظین، سردبیر روزنامه توقیف شده جامعه نیز در خصوص پیشنهاد آمریکا و کمک‌های این کشور به مصیبت‌زدگان زلزله بم گفت: باید موضوع مذاکره با آمریکا را از میدان رقابت‌های سیاسی و مزایده و مناقصه‌های آن در داخل دور کنیم و تنها مقیاس ما منافع ملی باشد….
حمید رضا ترقی، قائم مقام جمعیت مؤتلفه اسلامی نیز اظهار داشت: موضع‌گیری مقامات آمریکایی در قبال کمک به زلزله‌زدگان بم کاملاً سیاسی و نقض‌کننده اهداف بشردوستانه این کشور است. وی افزود: هدف آمریکا از این کمک‌ها در چنین فضای سیاسی، سوء‌استفاده تبلیغاتی در آستانه انتخابات ریاست جمهوری آمریکا است و قصد دارد با استفاده از این شیوه افکارعمومی جهان را بفریبد.
محمد سلامتی، دبیرکل سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی گفت: آمریکا زمانی صداقت نشان می‌دهد که در عمل گام مؤثری بردارد و اینکه هر از چندگاهی مواضع و مطالب خوشایندی را اعلام کند، کافی نیست. این کشور باید در عمل ثابت کند به دنبال رفع تشنج و ایجاد تفاهم است. وی افزود: آمریکا با کمک به ایران می‌خواهد وجهه مطلوبی را در سطح جهانی از خود نشان دهد و اعلام کند، علیرغم مسائل سیاسی به مسائل انسانی نیز توجه دارد که این بیشتر به خاطر قرار گرفتن در آستانه انتخابات ریاست جمهوری آمریکا جنبه تبلیغاتی دارد. همچنین دولت بوش می‌خواهد حرکتی را در جهت ایجاد رابطه با ایران انجام دهد که این نیز در آستانه انتخابات به نفع آن دولت است. آقای سلامتی تأکید کرد: چون در آمریکا مجموعه‌ای وجود ندارد که بتواند برای سرنوشت آمریکا تصمیم قطعی بگیرد و صهیونیست‌ها در تصمیم‌گیری این کشور در قبال ایران نفوذ مسلط دارند، منطق قابل قبولی بین سیاستمداران آمریکا که بتوان روی آن حساب کرد، دیده نشده است.

مواضع برخی «کارشناسان سیاسی!» در مطبوعات محافظه کار ایران:
برخی از کارشناسان معتقدند در حادثه بم نیز آمریکا فرصت‌طلبی خود را آشکار ساخته است و با وجود قراردادن ایران در محور شرارت، متهم کردن آن به حمایت از تروریسم و تلاش برای دستیابی به سلاح‌های کشتارجمعی، ۸ فروند هواپیمای نظامی آمریکایی که حامل کمک به زلزله‌زدگان بودند در فرودگاه بم به زمین نشست و پس از این مرحله، مقامات آمریکایی با پیشنهاد اعزام یک هیأت بشردوستانه به سرپرستی الیزابت دال، توپ را به زمین ایران انداختند، هر چند این پیشنهاد زودهنگام با فضای کنونی ایران که ناشی از زلزله و درگیر بودن کشور در تب و تاب انتخابات بود، همخوانی نداشت.
این کارشناسان همچنان معتقدند اعلام لغو تحریم‌های آمریکا علیه ایران و پیشنهاد اعزام یک هیأت به این کشور را بایستی در چارچوب سیاست‌های آمریکا در ارتباط با انتخابات مجلس هفتم در ایران مورد بررسی و ارزیابی قرار داد. این موارد و اقدامات اخیر آمریکا به بحثی تحت عنوان «دو قطبی شدن فضای انتخابات» بر می‌گردد.
روشن است که موضوعی نظیر «گشایش روابط با آمریکا»، یکی از کلیدی‌ترین موضوعاتی است که در فضای انتخاباتی می‌تواند منجر به ایجاد دو قطب میان دو جناح عمده سیاسی ایران و شکل‌دادن دغدغه و پرسش در نزد افکارعمومی کشور شود، موضوعی که از اهداف آمریکا است و این کشور با ایجاد چنین فضایی درصدد اعمال فشار به تهران و گرفتن امتیازات از جمهوری اسلامی در قبال تحولات منطقه‌ای از جمله در عراق و فلسطین اشغالی است.
چالش‌های آمریکا در منطقه و به‌ویژه در عراق جدی است. سرنوشت انتخابات ریاست‌ جمهوری آمریکا و پیروزی مجدد بوش در این انتخابات نیز به نتیجه تحولات عراق گره و پیوند خورده است. آمریکا قصد دارد در جبهه افغانستان و عراق پیروزی نظامی و در ایران پیروزی دیپلماتیک به دست آورد. کارایی بحث سلاح‌های کشتارجمعی و تروریسم در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا کمرنگ شده است. از دیگر سو، آمریکا در شرایط کنونی توان تغییر نظام جمهوری اسلامی ایران را ندارد و از این‌رو به تغییر رفتار تهران در قبال تحولات منطقه‌ای که در جهت منافع این کشور باشد، روی آورده است.
شایان ذکر است، فعال شدن دیپلماسی زلزله و چراغ سبزهای آمریکا به ایران در شرایط فعلی به علائم و نشانه‌هایی در گذشته بر می‌گردد که ایران از خود در صحنه بین‌المللی و منطقه‌ای بر جای نهاده است. این علائم، موج جدید تعاملات را تحریک ساخته است. امضای پروتکل الحاقی از طرف ایران، گشایش در روابط ایران و مصر، جدیت تهران در مبارزه با تروریسم و القاعده از دلایل حضور امدادگران آمریکایی در بم بوده است. در کنار این موارد می‌توان به هدف دیگر آمریکا که حساسیت افکارعمومی جامعه‌ ما در قبال این کشور است، اشاره کرد.
آمریکا در شرایط فعلی می‌کوشد با بهره‌گیری از ابزارها و امکانات همانند ابراز همدردی و ارسال کمک‌های امدادی، افکارعمومی کشور را به نفع خود مصادره کند و در صورت اثربخشی و تغییر شرایط جامعه ایران به نفع خود به برخی اعمال و اقدامات دیگر روی آورد. همچنین در صورت واکنش منفی ایرانیان به این اقدامات و با وجود ایجاد حساسیت افکارعمومی جامعه در قبال کمک‌های آمریکا به حادثه دیدگان بم، زمینه متقاعد کردن دولت‌های بزرگ برای اعمال سیاست‌های سخت‌تر را علیه ایران فراهم نماید. از این رو احتمال شیفت دیپلماسی زلزله به مرحله تنش‌زا در روابط دو کشور نیز دور از انتظار نیست.

نتیجه گیری:
ملت ما دچار حکومتی شده که دور خود می‌چرخد و ملت ایران را روز بروز فقیرتر از گذشته می سازد. اینک اما جان و حیات آنها را نیز در این دور باطل بیش از پیش به خطر انداخته است.
جهان پیرامون نیز با روابط ناعادلانه حاکم بر آن به روال سابق خویش طی طریق می‌کند.
آیا بعد از بحران و فاجعه کووید نوزده ایران و جهان ما همچون گذشته خواهد بود؟ این موضوعی است که در باره آن باید بحث مستقلی کرد.

• http://revolution.pchi.ir/show.php?page=contents&id=10735

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

8 پاسخ

  1. آقای علیجانی ، برای سخنانی که در مصاحبه ها میگویید سپاسگزاریم.
    به عامل اصلی بحرانها و فسادها که ساختار (تمرکز) قدرت باشد توجه میدهید که بسیار مهم است. تمرکز قدرت و ثروت ملی در دست کسی که تمام عمر حاکم است ، برکنار شدنی نیست، نظارت نمی پذیرد و همواره قدرتش گسترش می یابد. این قدرت محدود ناشدنی بیمارشان کرده گرچه اگر سالم بود از همان آغاز (پس از انقلاب) در باند حزب الله نبود ! باندی که کشور را به بیراهه برد و این همه جنایت و خیانت کرد. درگیری میان خودشان برای سهم قدرت و ثروت است، از بهشتی و رفسنجانی و آیت … و خامنه ای تا خاتمی و دیگران.
    دهه ۶۰ از یادمان نرود!

  2. بعضیها در مقابل معضل خامنه ایسم چنان عنان اختیار از کف داده ا ند که ادم تعجب میکنه ” ارائه راه حلهای غیرممکن مثل سرنگونی کردن اسلام ! توجه ندارند که در واقعیت این کار غیر ممکن است ” مگر با رنسانس اروپا دین از بین رفت؟ خامنه ای و خامنه ایها قصد داشتند دین را به دل و روح مردم ایران که از قومیتها و مذاهب مختلفی تشکیل شده تزریق کنند و یک ملت شبیه انان و با دین و مذهب انان بسازند که این کار غیر ممکن است و انها نمیفهمند ” درست مثل کسی که میخواهد اسلام را از روح ودل معتقدین به ان حذف کند! مثل از انطرف بام افتادن مصداق اینگونه افراد است و شباهتشان با چماقداران مذهبی بسیار زیاد است ” اینها هم قرار است با این طرز فکر در اینده ای که حکومت مذهبی وجود ندارد چماقداران سکولاریسم شوند! بعضیها فی المثل مقاله علیجانی میخوانند و متوجه منظور ایشان از روی نوشته هایش نمیشوند و به شخص خودش گیر میدهند که تو چرا به اسلام اعتقاد داری! خب این موضوع چه ربطی به شما دارد ؟ اگر ایشان سعی کرد که مذهبش را به کسی حقنه کند و یا خواهان دخالت دین در دولت شود اشکال دارد ” در غیر این صورت دین و مذهب ایشان یک امر شخصی است و به کسی ربطی ندارد ” همانگونه که بی دینی شما به کسی ربطی ندارد” شما جهان را به گونه ای دیگر میفهمید و درک میکنید” اما اگر بخواهید این بی دینی را برای خودتان یک تکلیف بدانید و همه دینداران را از دم تیغ بگذرانید انموقع است که شما هم با خامنه ای فرقی نخواهید داشت! نتیجه و تجربه این ۴۱ سال گذشته ما این بوده که دخالت دین در امر کشور داری کار غلطیست و سعی و تلاش ما بایستی این باشد که این مشکل را برطرف کنیم نه اینکه دین را از بین ببریم چون تلاشی بیهوده است و در ضمن برای خودمان دشمن میتراشیم و حقوق دیگران را میخواهیم پایمال کنیم!

    1. با سلام جناب راستگفتار. در تائید فرمایشات شما بنده هم موافقم تا زمانیکه دین کسی به دیگری و جامعه تحمیل نشود مشکلی نیست. به هم چنین چماق بر سر کوبیدن یک فرد به خاطر عقایدش، چه دینی، و چه سکولار احمقانه است. دین همیشه برای افرادی که آن را میخواهند باید باشد و خواهد بود. اما این دلیل این نمیشود که ما انرا مثل هر ایده و عقیده دیگر انتقاد نکنیم. دوران گردن زدن به خاطر ارتداد و الحاد گذشته است و بهتر است که مومنین بدان عادت کننند. آنچه در عصر روشنگری اروپا اتفاق افتاد برای ما یک درس است. درست است که دین از بین نرفت. اما قدرت دین در جامعه کم شد. و گر نه، کتاب مقدس همان است که بود. کشیش هم همان است که بود. هر زمان (حتی حال حاضر) که کشیش و کلیسا قدرت بگیرند باز هم مثل سال‌های سیاه برنامه ادم سوزی را اجرا میکند. از این دم بریده هر چه بگویی بر میاید. باید حواسمان باشد که باز دوباره گول نخوریم. موفق باشید

      1. جناب “علی سون” بعد از سلام ” میخواستم اگر سوتفاهمی پیش امده برطرف کنم و خدمتتان عرض کنم که کامنت شما را که دوباره خواندم خطائی در ان ندیدم جز اینکه ایراد شما به روشنفکران بود که میدانید جماعت روشنفکر از هر عقیده و گروهی میتواند باشد و احتمالا منظور شما نواندیشان دینی است که در بین انان نیز تفاوتهائی وجود دارد که همه را نمیتوان در یک قضاوت کلی جمع بست” منظور من به کامنت “ب ت از تهران” است که از ابتدای کامنت” علیجانی را مورد خطاب قرار داده که (انگار شما نمیدانی که اسلام ناب و قران و علی و …. سرکار است و انگار داری تو یه کشور دیگه زندگی میکنی!) در حالیکه در این مقاله اقای علیجانی که هیچ در هیچیک از مقالات ایشان ندیدم که جز اشاره به معضلات گریبان گیر مردم کشورش به تبلیغ دین پرداخته باشد یا اگر گاهی اوقات هم نیم نگاهی به دین داشته در جهت اگاهی بخشی بوده از اصل ان چیزی که باید باشد و نیست! من در بین کسانی که در مورد مسائل ایران صاحب نظرند و تعدادشان کم هم نیست که درد و رنج مردم را مورد مداقه و تبیین و تفسیر قرار میدهند اقای علیجانی را بیطرف و معتدل یافتم و قصدم هم هندوانه زیر بغل کسی گذاشتن نیست چون اصلا دوست ندارم اینکاره باشم ” بهر حال از انجا که احساس من به من میگوید شما هم ادم دردمندی هستی و برایتان ارزوی موفقیت و پیروزی میکنم.

  3. ” چنانچه برخی نظرات را نمیگذارید ویا اینکه میگذارید بعد بر میدارید اخلاق حکم میکند که دلیل این کار را با ایمیل به گوینده نظر اطلاع دهید تا او را از دست ندهید . “

  4. هیچ امیدی به این رژیم نیست .
    این درشکه بشکسته لایق سواری نیست
    این سگ گر مفلوک تازی شکاری نیست
    این خر سیاه لنگ قابل مکاری نیست
    این حریف تریاکی پهلوان کاری نیست
    در جبین این کشتی نور رستگاری نیست ( نسیم شکال )

  5. آقای رضا علیجانی. شما اصلا انگار نمی دانی که اسلام ناب و قرآن کریم و سیر پیامبر اعظم و عدالت علی و مهدویت مهدی در ایران سر کار است. شما گوئی داری از یک کشور دیگر سخن می گوئی! شما میدانی چرا مردم شما اصلاحطلبان را به حساب نمی آوردند؟! برای اینکه شما در پی اصلاح ایران نیستید! شما میخواهید مثلا ولایت مطلقه فقیه را ولایت فقیه کنید یا، با دست بالا حکومت اسلامی بدون ولایت فقیه درست کنید همچون ابوالحسن بنی صدر و هجرتش در پاریس! این در حالی ست که مردم ایران از اسلام و تشیع بیزارند. نوشته اید مردم ایران گروگان حکومت ولایت فقیه هستند. این اشتباه محض است. مردم ایران گروگان اسلام هستند. گروگان تشیع هستند. تمامی کشتارها تجاوز ها و ازاله بکارت ها و شکنجه ها زندانی کردنها سربه نیست کردنها ترورها، قتلهای ذنجیره ای حجاب ضد زن و اجباری بودنش ارثه ی نصف مرد داشتن زنان و …تمامی ضدیت ها با آزادی با بشر و با حیات تماما با اسم الله و طبق دستور اسلام و پیامبر و ائمه و خصوصا قرآن انجام می شود. من البته شما را دوسه بار در دفتر یکی از روزناته در تهران دیده ام و با شما و هم آقای زیدآبادی در این مورد سخن گفته ام. آقای محترم شما مسلمانید و نمی توانید از این حکومت و قرآنش و پیامبرش و ائمه اش و روحانیتش انتقاد کنید. چرا، برای اینکه نیاموخته اید که اگر به پیامبر اعظم و شوهر عایشه و یا علی و قاتل به قول امامتان هفتصد یهودی و به قول تاریخ و مصباح یزدی در ۴ سال و ۹ ماه خلافتش سر ۷۵هزار نفر را بریده اعتقاد دارید، دست کم در سیاست دخالتش ندهید. برای همین وقتی شما در جایگاه انتقاد از این حکومت صددرصد اسلامی شیعی و طبیعتا ضد ایرانی قرار می گیرید پایتان چوبین و زبانتن الکن است. شما اگر میخواهید حرفتان شنیده و باور شود باید اولا این حکومت را صددرصد اسلامیش بدانید چنانکه هست. دوست سابق شما و مدرس و قرآن شناس ابولفضل پوربهرام نص صریح قرآن را و خشونت عریان قرآن را با شهامت در تلویزین اسلام ناب بیان داشت. هیچ بروبرگردی در قاطع بودن، قرآنی بودن و الهی بودن و واجب بودن اجرای کشتار با درد و رنج و زجر آن فرونگذاشت. شما نواندیشان دینی از عبدالعلی بلازرگان تا کدیور و تا سروش چه دارید که اینهمه خشونت را نفی کند. این که متشابه نیست محکم است! حالا شما و همه ی همفکرانتان که خودتان خودتان را و خودشان خودشان را نواندیشان دینی می نامید و می نامند (نواندیشانی که استاد ادبیاتی در تهران آنها را نیندیشان نام نهاده است) در تمامی نوشته هایتان بدون استثناء از اینکه اسلام و قرآن و محمد و آل محمد و روحانیت و مداحان بدون حتا یک استثناء سر کارند و با هم برای دریدن این گوسپندی که نامش ایران است با همه ی اختلافاتی که با هم دارند، متحدند، طفره می روید. آقای محترم شما این حرفهائی که اینک می زنید را می بایستی دست کم سی سال پیش می زدید و می نوشتید. این حرف فقط من نیست ما بیشتر از ۳۷ استاد و دانشجو هستیم و این نوع اندیشه را در جلسه ای که داشتیم عنوان و برسی کردیم. آقای علیجانی شما و همفکرانتان اگر میخواهید ایران ایران شود و از این ویرانه ای که هست ویرانه تر نگردد باید حتما از این مدار با سرعت خارج شوید و با مردم ایران از درد اصلی و دردی ۱۴۰۰ ساله و تجاوزی ۱۴۰۰ ساله و خرافاتی ۱۴۰۰ ساله با شفافیت سخن بگوئید. در آن جلسه ای که اشاره کردم مطرح شد که حکومت اسلامی بر چند اصل پای می فشارد یکی ضدیت با زن است که بسیار مهم است، دیگری تقدیس خشونت و گردن زدنهای علی ست و ازدواجهای مکرر پیامبر با اطفال. یکی از آقایان مسلمانی که در جلسه ی ما بود اشاره بر رسم و رسوم آن دوران می کرد که دو نفر هم رای او بودند. اما پرسش این است که اگر کسی مدعی پیامبری ست و رهبری روحانی و جسمانی و سیاسیِ «امتی» را مدعی ست اگر طبق رسم و رسوم دوران خودش عمل کند که دیگر هیچ کدام از اینها + پیامبر- رهبر و معلم اخلاق و…را نیست. اگر شما توجه کنید ریشه تمامی خشونتها اسلام در همینهاست که گفتم سر بریدنها فتواهای قتل و زن و خرافات! آقای رضا علیجانی اگر میخواهی اثری داشته باشی حتما اینها را در نظر داشته باشد که تمامی اجزاء این حکومت اسلامی ست و برای همین ذره ای اخلاق و شرف و وجدان و درستی و انسانیت و عدالت درش نیست. به خاطر همان سیره پیامبر و عمل علی و کل تشیع و کل اسلام و کل قرأن. پس از این به بعد حرفت را و نوشته ات را با این معیارها بگو و بنویس. من البته در مقام دستور نیستم اما چون شاید صداقتی در گفتارت باشد بنا بر این با احترام یادآوریت کردم. با سپاسگزاری از این سایت

  6. وقتی زمانش رسید و بوی پول به دماغ بچه اخوند‌ها خورد ناگهان امریکا میشود کشور دوست و برادر و فلسطین هم اخه میشود. در حال حاضر صرف در انقلابی بودن است و لولو کردن امریکا و اسرأییل و عربستان که مقصر بدبختی ما هستند، و گر نه ، ما مملکت را بهشت برین میکردیم. . در هر دو حال، آنچه اصلا به حساب نمیاید ما ملت است. ملتی، که روشنفکران آن هنوز گوشه چشمی به نظام مقدس دارند و تجویز نگاه دگر و شستن واژه را دارند و برای جمال قاشقی اشک میریزند. میفرمایند بابت کرونا باید از کرامت خدواند امتنان داشت، و یا حدیث کسا خواند. این حکومت ما را به گرو نگرفته بلکه انسانیت ما را کشته است.

دیدگاه‌ها بسته‌اند.

رسانه‌های گوناگون و برخی “کارشناسان” در تحلیل سیاست‌های آینده ترامپ در قبال حاکمیت ولایی، به‌طور مکرر از مفهوم “فشار حداکثری” (Maximum Pressure) استفاده می‌کنند. این اصطلاح شاید برای ایجاد هیجان سیاسی و عوام‌فریبی رسانه‌ای کاربرد

ادامه »

حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هسته‌ای، در تحریریه روزنامه بحثی جدی میان من و یکی از همکاران و دوستان

ادامه »

بی‌شک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلوی‌ها در ایران برقرار‌شد تاثیر مهمی در شکل گیری و حمایت گسترده

ادامه »