ما با پدیده جدیدی از اپوزیسیون تحریمپسند روبرو هستیم که به دلیل تضادهای درونیاش، با واژگان و مفاهیم مرسوم گذشته به راحتی قابل توصیف و تبیین نیست؛ لذا باید کمی جسارت بهخرج داد و این پدیده جدید را با کمی تسامح با ترکیب دو واژه متضاد لیبرالیسم و لنینیسم تبیین کرد تا قادر شویم تضاد درونی بین هدف و ابزار نیل به آن را، در این گروه به درستی نشان دهیم. این گروههای تحریمپسند را میتوان لیبرال-لنینیست های ایرانی نامید که در هدف غایی خود، به دنبال استقرار یک لیبرال دمکراسی واقعی در ایران هستند، ولی در روش تحقق این هدف و منش سیاسی، همچون یک لنینیست تمام عیار رفتار میکنند .
الگوی این گروه در مواجه با تحریم و جنگ، مشابهت بسیاری با شیوه و رفتار لنین در مواجه با جنگ جهانی اول دارد. لنین جنگ جهانی را گرچه نزاع کشورهای امپریالیستی برای تامین منافع طبقات بورژوای خود میدانست و ضرر اصلی آنرا متوجه طبقات فقیر و کارگر میدید، ولی جنگ را به چشم فرصتی استثنایی مینگریست که گروههای پیشرو و انقلابی میتوانند با بهرهمندی از ضعف طبقه حاکم و تحریک خشم انباشتهشده طبقات محروم و کارگر، نظم موجود را به نفع یک جنبش انقلابی برهم زنند و قدرت را در اختیار بگیرند.
لنین هرگونه شعار صلحطلبانه در عرصه بینالمللی و دعوت به کاهش تنشهای داخلی با تکیه بر اندیشههای میهنپرستانه را نوعی خیانت به آرمان طبقات کارگر و محروم جامعه و بازی در زمین بورژوازی میدانست؛ چرا که این فرصت تاریخی برای کسب قدرت و رهایی از سلطه طبقه حاکم را از آنها میگیرد و نتیجهای جز احیای دوباره طبقه حاکم و تداوم سرکوب و استثمار طبقات ضعیف تر را به دنبال نخواهد داشت.
لیبرال-لنینیستهای ایرانی نیز تحریم و حتی جنگ محدود را با علم به آسیبهای جبرانناپذیر آن برای مردم میپذیرند و قابل توجیه میدانند، در خوانش تاریخی آنها از دلایل شکست چندین جنبش اصلاحگرایانه داخلی، بیش از هر چیز بر قدرت دستگاه سرکوب تاکید میشود و از اینرو تنها راه رهایی و امکان مجدد برای نقشآفرینی سیاسی مردم را در گروی کند کردن تیزی شمشیر لویاتان حاکم میدانند و به تجربه برای آنها ثابت شده است که این امر تنها به مدد فشار قدرتهای خارجی ممکن است و لا غیر. آنها خشونت جنگ و تحریم را «شری موقت» میدانند که میتواند امکان نابودی ابزار خشونت و «شر مطلق» طبقه حاکم را فراهم آورد.
در نگاه لیبرال-لنینیستها، انباشت خشم جامعه و شورشهای طبقات محروم و درمانده، حتی اگر فاقد ارزشهای لیبرال دمکراتیک در شعارها و فاقد مطالبات راهبردی و دستاوردهای مشخص باشند، با نگاه ابزاری و فایدهگرایانه بهعنوان بخشی از ابزار فشار به طبقه حاکم مطلوب خوانده میشود؛ چرا که در عرصه نزاع و تخاصم جاری بین دولتها، واجد معنا مشخصی است و سبب تشدید فشارهای خارجی بر هیئت حاکمه خواهد شد.
آنها هیچ نیازی به کار تشکیلاتی برای سازماندهی و رهبری این شورشهای اجتماعی نمیبینند چراکه نه بهعنوان یک غایت، بلکه به چشم یک ابزار به آن مینگرند. همانطور که تجربه غافلگیرکننده انقلاب ۱۹۰۵ به لنین آموخت، انقلابیها نباید خود انقلاب بیافرینند، تنها باید منتظر زمان موعود باشند تا با شورش مردم و برافتادن نظم موجود بهعنوان یک الترناتیو پا به میدان بگذارند و قدرت را در دست بگیرند. لنین به تجربه آموخته بود در جوامعی با حکومتهای استبدادی مطلقه همچون روسیه تزاری، به دلیل سرکوبهای شدید امکان شکلدادن یک سازمان انقلابی بزرگ و فراگیر نه ممکن است و نه ضروری، چرا که مناسبتهای پیچیده و دستوپاگیر درونی آن امکان نقشآفرینی رهبری مقتدر در لحظات بحرانی را کند و ناکارآمد میکند. سازمان انقلابی گسترده تنها پس از انقلاب لازم و ضروری است نه پیش از آن.
لیبرال-لنینیستهای ایرانی همچون لنین، هرگونه شعار صلحطلبانه و توصیه برای مذاکره و کاهش تنش بین دولتهای متخاصم را نوعی دفاع از وضع موجود و به تعویق انداختن «صلح واقعی» میدانند، صلحی که تنها با یک انقلاب و استقرار نظام جدید ممکن است.
در منش لنینیستی این گروه، دوقطبیسازی شدید و حذف میانهروها یک پروژه سیاسی ضروری و انقلابی است تا امکان هرگونه ائتلاف اصلاحگرایانه برای کاهش تنشها به شکست منجر شود تا فرصت احیا مجدد قدرت طبقه حاکم مهیا نشود.
این فهم مکانیکی از سیاست و ایجاد فضای دوقطبی شدید، سوژههای جدیدی خلق کرده که میتوان آنها را «تکنسینهای قدرت» نامید نه فعال سیاسی، این گروههای نوظهور نهتنها از توان و تجربه کافی برای گفتگو و اقناع دیگری برخوردار نیستند بلکه آنرا بیفایده و غیر ضروری نیز میدانند و مهارت آنها در تشدید دوقطبی، انگزنی، حذف مخالفین، نفی تکثر و در نهایت یکسانسازی تودههاست تا در لحظه موعود شرایط برای نقشآفرینی تنها آلترناتیو شناخته شده وضع موجود فراهم شود نه طیفی از نیروهای مخالف که امکان تفاهم و نقشآفرینی سریع را ندارند. این خوانش از سیاست باعث شده در عرصه شبکههای اجتماعی ما با یک جریان خشن سرکوبگر مواجه باشیم که بیش از هرجنبشی به جنبشهای توتالیتر شباهت دارند.
10 پاسخ
درود
تمام این صغری کبری چیدنها واسه یک چیزه: بقای حکومت اسلامی .این دکان دو نبشه و وسط بازیها دوره اش تمام شده.تمام این نوشتار صدرصد برای تداوم حکومته تا دفاع از حق مردم.این تجربه دو دهه پایش رفتار اصلاح طلبان است.
بازتاب این مقاله، در کامنت ها، بنوعی شیوه و منش طرفداران متعصب تحریم را نشان میدهد. خودخواهانی که درد مردم را بر توهم آرامش خود ترجیح میدهند. و به ظالم و جانیئی مثل ترامپ دخیل بسته اند. موجب تاسف است و شرم ساری.
شما به افراد یا سازمان های نامعلومی انتقاد کرده اید، طبیعتا” از نتیجه حاصله خوش خوشان تان هم میشود. این همه گروه و این همه سازمان، از یکی نقل قولی نیاورده اید وهیچ نظر معینی را شهامت نقد نداشته اید.
از طرف دیگر طرفداری تان از حاکمیت مثل همه اصلاح طلبان دولتی (شریک دزد و رفیق قافله) را نتوانسته اید بپوشانید.
توصیه ام این است که حداقل صداقت را داشته باشید و با افراد یا سازمان های معینی بحث کنید. سال ۵۷ و بازار داغ عوامفریبی مدت هاست که سر آمده.
شما هم که به جرگه سایت های سانسور کن ایرانی دیگر پیوستید و نظرات من را مدت هاست منتشر نمیکنید!
آقای تقی پور من یکی از آنها هستم که مخالف رفع تحریم جمهوری اسلامی هستم و دلیل من این است که تجربه چند دهد گذشته و بخصوص رفع تحریم دوران اوباما به وضوح نشان داد که پولهایی که در اثر رفع تحریم به حکومت ایران رسید یا توسط عوامل حکومت و سپاه حیف و میل شد و یا به گروه هایی مثل حزب الله لبنان و حشد الشعبی عراق و حوثی های یمن و حماس فلسطین و فاطمیون رسید و از این پول ها هیچ گشایشی در وضع مردم ایران بروز نکرد. حالا شما تهمت لنینیست بودن و طرفداری از ترامپ و خر دروغ دیگری که فکر میکنی بزن.
از قیاست خنده آمد خلق را.
یا درک نمی کنید و یا نمی خواهید بفهمید و تجاهل میکنید تا بتوانید تهمت بزنید. تحلیلگر محترم پولی به ملت نمیرسه کما آنکه هیچوقت دیگه هم نرسیده. حالا شما و همفکرانت که در بسیاری موارد همچون سرنگونی هواپیما و کشتار ابان ماه گذشته و البته کشتار و سومدیریت چهار دهه گذشته سکوت کرده اید و مقاله ای ننوشتید تهمت بزنید و توهین کنید. چیزی را که ما با پوست و گوشت خود حس و تجربه کرده ایم با استدلالات و تهمت و توهین عوض نخواهد شد. نگاه کن رهبر در این مدت چند بار از این ملت دلجویی کرده و تسلیت گفته. روان پریشی او و عدم علاقه اش به ایران موج میزنه. یک هفته است که روحانی اجازه برداشت پول کرده و در این شرایط هنوز صدایی از رهبر نیامده و آنوقت فقط برای آخر سال دویست میلیون دلار برای سپاه قدس تصویب شده.میشود به اندازه چهل سال نوشت. بس کنید و نقش دوستداران ملک و مملکت رو بازی نکنید.
البته باید به شدت شک داشت که هدف غایی این جریان تحریم پسندان بنای یک دموکراسی در هر شکلی (لبیرال دموکراسی یا سوسیال دموکراسی) در ایران باشد. دم خروس تمایلات تمامیت خواهانه شان از همین شیوه ی کنش شان مشخص است.
تحلیل جالبی بود
ولی مغرضانه:
۱. اصلاح طلبان یا به اصطلاح میانه رو ها هر کسی که مخالف خود هست را ویرانه طلب و جنگ طلب و تندرو می خوانند و برچسب زنی و دفع حداکثری را خود اغاز کردند
۲. بسیاری از کسانی که به ان سمت ریزش کردند جزو هواداران اصلاح طلبان بودند و برچسب زنی و فساد و دروغگویی و توجیه کردن و عدم پاسخگویی انها هواداران شان را به سمت دیگر هل دادند
۳. از مصداق توجیه رای به ری شهری در خبرگان و سفره انقلاب و ژن خوب و … می گذریم ولی واقعا چه شد که اصلاح طلبان از تکرار نود و شش به قهقرای نود و هشت رسیدند.
۴. حتی در این نوشتار هم در نهایت علی رغم تمام تلاش نویسنده در نهایت نتیجه گیری توتالیتر بودن موافقان تحریم سران ج ا، سر درون را هویدا کرد. اتفاقا به اصطلاح اصلاح طلبان دیگر از اقناع افکار عمومی نا امید شدند و سریع برچسب می زنند. ایکاش نویسنده برای فهم مخاطب ارزش قایل بود و نتیجه گیری را به او واگذار می کرد.
اینه چون نقش تو بنمود راست
خود شکن ایینه شکستن خطاست
با سلام. ما هیچ دلیلی نداریم که تحریمها باعث سرنگونی نظام میشود. همانطور که نمیدانیم با توجه به اقتصاد ناکارامد و فاسد لغو تحریمها باعث بهبودی زندگانی مردم میشود. تجربه انقلابی لنین موجب مرگ ملیونها آنسان شد. امید دارم که کشور ما به آن سؤ نرود. آیا راه دیگری هست؟
عجب تحلیلی. عالی بود
دیدگاهها بستهاند.