ریاست محترم قوه قضائیه و نایبرئیس مجلس خبرگان
جناب حجتالاسلام سید ابراهیم رئیسی
با سلام و با بهترین آرزوها برای ملت و کشور عزیزمان ایران، این نامه در این دوره دشوار و سرنوشتساز در حالی برای شما ارسال میشود که علاوه بر مشکلات عدیدهای که سالهاست زندگی مردم عادی رابه گونهای بیسابقه در تنگنا قرار داده، اکنون نیز ما با پیامدهای ویروس جهانی و مرگباری نیز روبرو شدهایم که سلامت روزمره مردم ایران را تهدید می کند و تاکنون قربانیان زیادی داشته است.
پیش از هر چیز امیدوارم این بلا از سر همه مردم جهان و به ویژه مردم عزیزمان بگذرد و امنیت و تندرستی به جانهای مردم بازگردد؛ هر چند کاش درهای روابط سیاسی و اجتماعی کشورمان چنان گشوده و گسترده بود که هر ایرانی در هر نقطه جهان میتوانست در مهار این بحران به کمک بشتابد.
این تهدید اما فرصتی را برای حکومت و ملت ایران فراهم کرده است که شاید تکرارشدنی نباشد. به عبارت دیگر این شرایط که آینده کشور و مردم را با مخاطرات جدی روبرو نموده، فرصتی است برای تلاشهای تازه به منظور برداشتن موانعی که بدون از میان برداشتن آنها، خروج از بحران و رسیدن به یک راه حل مناسب و پایدار، حتی برای آنان که امروز در حاکمیت، تمام اهرم های قدرت را تحت کنترل خود دارند، میسر نخواهد بود.
حل مشکلات ایران نیازمند فداکاری و اقدامات مبتکرانهای در جهت پیدا کردن راهحلهای مناسب و نیز بسترسازی برای مشارکت هر ایرانی علاقمند به سرنوشت کشور خویش است..
امیدوارم که با توجه درست به انگیزه تحریر این نامه، شما نیز با در نظرگرفتن ضرورتهای آینده و با توجه به تجربههای مشابه در تاریخ، با عکسالعمل مثبت خود، به همه ایرانیان نشان دهید که خواستار رسیدن به یک راه حل ملی و فراگیر برای پایان دادن به بحرانی هستید که آسایش، امنیت و سلامت امروز و فردای جامعه ما را به شدت در خطر انداخته است.
جناب آقای رئیسی
به یاد می آورم که رهبر جمهوری اسلامی، در پیام نوروزی سال ۹۵، در زمانی که فشارهای اجتماعی، اقتصادی و بین المللی بر مردم و کشورمان بسیار کمتر از امروز بود، تاکید کردند که «هنر آن است که از فرصتها به معنای حقیقی کلمه استفاده و تهدیدها را نیز به فرصت تبدیل کنیم، به گونهای که در کشور در پایان سال، تفاوتهای محسوسی پیداشود».
به باور من،برداشت از جمله «تفاوتهای محسوس» که رهبر جمهوری اسلامی آن را بکار بردند، میتوانست چنین باشد که ایشان خواستار ایجاد شرایط و روابطی منطقی برای پدید آمدن محیطی بر پایه همزیستی، دوری از انحصارگرایی، تحمل دگراندیشان، قانونمداری و همدلی میان حکومت و مردم کشورمان هستند تا این کشتیِ گرفتار توفان به ساحلی برسد که ثبات و امنیت جامعه و پیشرفت آن به سوی ترقی و آسایش مردم را تامین کند تا منافع ملی و تمامیت ارضی کشورمان محفوظ بماند.
بر پایه این باور، همان زمان نامهای به رهبر جمهوری اسلامی نوشته و به ایشان رساندم و بر لزوم در پیش گرفتن سیاست آشتی ملی برای نجات کشور تکیه کردم. اکنون نیز این نامه را برای جنابعالی که کمتر از یکسال است در راس قوه قضاییه کشور قرار گرفتهاید و موقعیت ممتازی در مجلس خبرگان نیز دارید مینویسم تا به وظیفه ملی خود عمل کرده باشم.
مخالفت و انتقادات من در سالهای گذشته، نسبت به بسیاری از سیاستهای جمهوری اسلامی بر کسی پوشیده نیست، اما من هیچگاه خواستار وضعیتی نبودهام که به بیثباتی و هرج و مرج و یا جنگ داخلی یا هجوم خارجی شود، و یا خدای نا نخواسته به تجزیه کشورمان بیانجامد.
تجربههای زندگی در ۴۱ سال گذشته، مرا به این باور رسانده است که یافتن بهترین و امنترین راهکار برای حل مسئولانه مشکلات مملکت و تحقق بخشیدن به تحولاتی که برای پیشرفت و تامین رفاه و سعادت مردم و اعتلای کشورمان، ضروری است تنها با مشارکت ایرانیان علاقمند متعلق به طیفهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و صاحبان سلیقههای مختلف امکانپذیر است؛ اما شما نیک میدانید که چنین تحولی نه تنها در ایران نیفتاده که متأسفانه هر سال دایره خودیها فشرده تر شده و عده بیشتری به بیرون از دایره مشارکت در قدرت و تصمیم گیری رانده شدهاند.
آشکار است که چنان تحول گستردهای میباید در محیطی آزاد، امن و دور از حذف و خشونت و انتقامجویی به انجام برسد تا دستاورد آن برای مردم پذیرفتنی باشد.
نوشتن این نامه به جنابعالی بدان سبب است که در آغاز پذیرفتن مسوولیت خطیر کنونی، وعدههای دلگرمکنندهای برای مبارزه با فساد گستردهای که پایه های اعتماد ملت به حکومت رامتزلزل ساخته است دادید.
آشکار است که من در زمره هواداران شما نبودهام و نیستم و صادقانه بگویم، تحولات بسیار وسیعتری را برای آینده مردم کشورمان ضروری میدانم، هرچندکه برای رسیدن به این خواستهها، مشوق فرهنگستیزی و دشمنی با کسانی که همفکری مشترکی با آنها ندارم نیستم.
امید من به آینده ای است که در آن، موافق و مخالف بتوانند آزادانه، در امنیت کامل، وبا همزیستی همراه با رقابت مثبت برای سربلندی ایران عزیز، و حفط منافع ملی و رفاه اجتماعی تلاش کنند.
مشکلات گوناگون و سنگینی که امروز منافع ملی، یکپارچگی جامعه و تمامیت ارضی کشور ما را تهدید میکند، بر کسی پوشیده نیست.
نه تنها مردم ما، بلکه جامعه جهانی نیز از آنچه در این یکسال بر ما گذشته است آگاهند. از ناتوانی در مدیریت سیل ویرانگر آغاز سال پیش گرفته تا آشفتگی و چندپارگی در مدیریت بحران کرونا در پایان سال، زنجیرهای از ناکارآمدیها رقم خورده است.
بی تدبیری در مدیریت سقوط هواپیمای مسافربری اوکراین، حوادثی که کشور را تا آستانه جنگ با آمریکا کشاند، برخورد شدید و خشن در سرکوب معترضین در آبان ماه، رد صلاحیت گسترده نامزدهای بخشی از بدنه خود نظام در انتخابات مجلس شورای اسلامی و رقم خوردن کمترین آمار مشارکت در انتخابات، نمونههایی ازحلقه های پیوسته این زنجیرهاند که اعتبار همه را در حاکمیت به شدت زیر سؤال برده است.
پرونده هریک از این پیشامدهای ناگوار تا کنون فقط تعلیق شده، اما حل نشدهاند و افکار عمومی در هیچیک از این موارد قانع نشده است. بنابر این، اگر نظام در مجموع فعلا توانسته است نگذارد تا تظاهرات مختلف مردمی در سراسر کشور، به ویژه در هنگام افزایش بهای بنزین از دست خارج شود، اما نارضایتی گسترده مردم از این حوادث و ناخشنودی از شرایط بسیار دشوار اقتصادی و زندگی زیر خط فقرو بیعدالتی و فساد – موضوعی که خودتان مبارزه با آنرا در صدر اولویت کارهای تان اعلام کردهاید – ابعاد تازه و البته نهفتهای به مخالفتهای عمومی بخشیده است.
در جامعهای با این دامنه از گرفتاریهای عمومی که امکانات حل آنها در آیندهای نزدیک أساسا عملی به نظر نمیرسد، سرانجامی جز ادامه و تداوم اعتراضات از سوی مردمی ناامید و تحت فشار، دور از انتظار نخواهد بود.
آشکار است که سخنرانی و شعارهای انقلابی و حتی برخوردهای خشونتبار با معترضان نمیتواند پاسخی به خواستههای مسلم مردم باشد و بدون درمان ریشهای از راه های مسالمت آمیز، این نارضاییها، دیر یا زود، ثبات جامعه را با خطر فروپاشی داخلی وگرفتاریهای خارجی روبرو خواهد کرد.
اطمینان دارم از خطری که دخالت نیروهای امنیتی ، سپاه و بسیج در درگیریهای پیاپی با مردم رنجدیده و مستاصل در بر دارد، آگاه هستید. همچنین، تردیدی وجود ندارد که خودداری وسیع مردم از شرکت در انتخابات اخیر مجلس شورای اسلامی نیز پیام و نمونه روشن دیگری از رویگردانی گسترده مردم از سیاستهای کلی نظام است که میزان جدایی و تفرقه میان جامعه و حاکمیت را به ابعاد وسیع و غیرقابل انکاری گسترش داده است.
به دست گرفتن مجلس برای پشتیبانی از سیاستهای «هسته سخت قدرت در حاکمیت» نه تنها نمیتواند سکوت و اعتماد مردم را به همراه داشته باشد، بلکه توانایی کمک به حل هیچ یک از مشکلات اساسی کشور را نیز نخواهد داشت. طبیعی است مردم به چنین مجلسی اعتماد نکنند و از آن انتظاری نداشته باشد.
اظهارات پیشین رهبر جمهوری اسلامی به اینکه «حتی کسانی هم که با نظام مسئله دارند در انتخابات شرکت کنند» که نخستین بار در آستانه انتخابات سال ۹۲ گفته شد و اخیرا نیز تکرار گردید، میتوانست این تصور را در میان برخی پدید آورد که هرچند حکومت قصد ندارد حتی حضور مخالفان و «منتقدین خودی» را در مجلس قانونگذاری کشور تحمل کند اما پذیرفته است که آنها حق دارند، و میتوانند آزادانه و بدون نگرانی از هر تعرضی، در میهنشان و در میان مردم خود زندگی کنند و منشاء خدمت به میهن و هموطنان خود باشند.
چنین برداشت خوشبینانهای از سخنان ایشان، میتوانست زمینهساز اعلام «عفو مشروطی» باشد که فضای موجود «فصل» را به فضای «وصل» تغییر دهد و راه بازگشت و مشارکت بی دردسر همه ایرانیانی را که علاقمند خدمت به کشورشان هستند هموار سازد. گذشته از آن، میتوانست مقدمات و شرایط لازم برای پیاده کردن طرح «آشتی ملی»، با هدف تامین وحدت و یکپارچگی ملت ایران را فراهم آورد. چنین برنامه ای با اشاره چندبارهی برخی از شخصیتهای داخلی، به ویژه شخص ریاست جمهوری، بر لزوم همدلی و «آشتی ملی»، بیشک می تواند به خیر و مصلحت همه مردم در این ایام حساس که ایران در میان توفانی خطرناک قرار گرفته است، بیانجامد.
در بحران کرونا تصمیمهایی در قوه قضائیه گرفته شد و قدمهای بلندی زیر نظر شما برداشته شد که تا پیش از آن برخی آنها را بسیار دور از ذهن و ناممکن میدانستند، این قدمها به مرخصی تعداد زیادی از زندانیان از جمله برخی از زندانیان سیاسی و همچنین زندانی های «دو ملیتی» انجامید. پس اگر میشود در بحران کرونا و برای مهار شیوع بیماری چنین تصمیمهایی گرفت چرا نتوان در شرایط دیگر به توسعه این راهحلها اندیشید؟ چرا نشود به عفو مشروط از یکسو و آشتی ملی فراگیر بین همه ایرانیان رسید و به این ترتیب پاسخگوی بیاعتمادی و نارضایتی در جامعه شد؟
جناب آقای رئیسی!
تردیدی ندارم که «آشتی ملی» تنها راه معقول برای پایان بخشیدن به اوضاعی است که میتواند به ایجاد روابطی مقبول، میان نیروهای مختلف در جامعه، که انگیزه ای جز خدمت به مردم و سرافرازی کشور ندارند، بیانجامد و ضمنا مملکت را از خطرات ناشی از هرج و مرج و بی ثباتی در امان نگاهدارد.
ایران ما، اکنون با تهدیدهای بسیار جدیتر دیگری نیز روبرو است؛ و رهبران آن نیز برسر دوراهی تعیین کننده و آیندهای نامعلوم قرارگرفتهاند. در چنین شرایطی، نمی توان از مذاکرات سیاسی خودداری کرد، نمی توان پیامدهای نپیوستن به قراردادهای ضد پولشویی در جهان را نادیده گرفت و نمی توان در روزهایی که جامعه به شدت به همکاری های بین المللی برای مبارزه با کرونا نیاز دارند دست ردبه سینه «پزشکان بدون مرز» زد و آنها را از کشور راند و در همان حال توقع داشت که مملکت سر و سامان بگیرد.
دوران زیستن جزیرهای در جهان به پایان رسیده و ما، پیش از آنکه دیر شود، ناگزیر نیاز به تعریف و ارائه نقشه راه تازه ای داریم. ناامیدی جامعه برای رسیدن به یک راه حل صلح آمیز، عادلانه و منطقی، میتواند کشور را به سوی سرنوشت کشورهایی چون سوریه، عراق و لیبی سوق دهد که در آن، نه تنها مردم و کشور، بلکه رهبران و کل حاکمیت را به سرنوشتی همانند آنها دچار خواهد کرد.
بنا براین، تنها گزینه برای دوری از خشونت و انتقامجویی ، حرکت در مسیری چون آشتی ملی است که بتواند جامعه آسیب دیده ما را بسوی مدارا و آشتی هدایت کند. در گذشته ای نه چندان دور، چنین مسیری در اسپانیای فرانکو و آفریقای جنوبی توانست به طور مسالمت آمیز شرایط برای تحولات لازم و مورد نیاز جامعه رافراهم آورد و از ایجاد بحرانهای همراه با خونریزی و انتقامجویی پیشگیری کند. مطمئنا ما هم میتوانیم در این مسیر قدمهای لازم را به منظور حفظ ثبات در داخل و تامین آیندهای امیدوار برای نسلهای آتی ایرانیان، برداریم.
در شرایط کنونی، گزینههای موجود برای مسئولین نظام نیز اینگونه نیست که یا در مسند قدرت بمانند و یا اینکه با آرامش به کنار بروند، زیرا با توجه به اوضاع وخیمی که با آن مواجه شدهایم تنها گزینه واقعبینانه، پذیرفتن مشارکت نیروهای دیگر، و جلوگیری از تشدید بحران ودرگیری و خشونت بیشتر و عواقب نامعلوم آن است. چنین سناریوئی به هرصورت که باشد نفعی برای هیچکس و به ویژه برای آینده مردم و کشور ندارد،
امیدوارم که با در نظر گرفتن تمام تحولاتی که دیدگاههای جامعه ما را در ۴۱ سال گذشته بطور کاملا محسوسی تغییر داده است، به عنوان شخصیتی مسئول پیشقدم شوید، و با استقبال از طرح آشتی ملی، تنها طرحی که در شرایط موجود می تواند روابط میان دولت،مردم و دنیای خارج را بهسمت دیگری هدایت کند، بسترپدید آمدن یک گفتمان فراگیر ملی را یاری دهید و فراهم سازید تا با ادغام نیروهای مبتکر، جوان و تازه نفس، امکان تبدیل بحرانهای متعدد کنونی به فرصتی مغتنم برای آیندهای مثبت و پر افتخار برای ایران و ایرانی قابل طرح باشد.
در پایان، باید تاکید کنم که بی اعتنایی به مندرجات این نامه، قادر به حل هیچ یک از مشکلات روبه افزایش مملکت نخواهد بود و فقط باور مردم، نیروهای مختلف سیاسی و بازیکنان اصلی در عرصه بین المللی را بر این مبنی استوار خواهد ساخت که تنها از طریق فشار زور و خشونت، سرنوشت ایران به سمت دیگری رقم خواهد خورد.
روشن است که به عنوان یک ایرانی که عمری را در خدمت و مهر به وطن گذرانده است، اکنون نیز با افتخار در کنار هر کاری خواهم ایستاد که به طرح و اجرای این گفتمان روشن و نویدبخش کمک کند.
با احترام
مهرداد خوانساری
لندن، فروردین ماه ۱۳۹۹
4 پاسخ
با سلام . لطفا راهنمایی کنید چگونه به ریاست قوه قضائیه بفرستم که اموالم را بانک کشاورزی غیرقانونی وغیرشرعی با صلح نامه دروغ وساختگی برخلاف وکالت نامه واگذار کرده است ودر مملکت دادگستری دقیق رسیدگی نمیکند
فکر نمیکردم اقای خوانساری خرافاتی باشد! اقا یاسین در گوش خر خواندن بخدا افاقه نمیکنه ” فقط یک خرافه است و بس.
اقای خوانساری محترم اگر جنابعالی چند سال در ایران زندگی کنید از توهمات خارج میشوید!
مدتی قبل شخصی در اتوبوس برایم تعریف میکرد که یکی از دوستانم میگفت مشکلی داشتم برای رهبری نامه نوشتم. بعد از مدتی که رفتم پیگیر پاَسخ ان بشوم.
یکی از کارکنان دفتر گفت پدرامرزیده اینجا روزی حدافل پانصد نامه ار سراسر کشور می اید کَسی اینها را نمیخواند.
فهمیدم که هر چی بدردشان میخورد که برایشان منافعی داشته باشد جدا میکنند بقیه ان را هم میفرستند کارخانه خمیر سازی!
انشا الله که برای جناب رییسی اینگونه
نباشد
با عرض سلام. ویکی پیدیا – دانشنامه آزاد کارنامه درخشانی از سوابق فرهنگی و سیاسی شما نشان میدهد. خواننده در حیرت میماند که انگیزه شما در نوشتن این نامه چه بوده است؟ شما قبلا هم به رهبر نامه نوشته اید ولی پاسخی به شما ندادند. وقتی آیت الله جواب شما را نداد، چرا حالا فکر میکنید که حجت السلام جواب میدهد. انجام موارد قید شده در نامه شما معادل است با پایان انقلاب و صدارت اخوند. من گمان نمیکنم که آن آیت الله و یا این حجت السلام اینقدر ببو و ساده لوح باشند که به نامه شما اعتنأیی بکنند. آنها ۴۱ سال است که در اوج قدرتند ، چرا ادامه ندهند
دیدگاهها بستهاند.