طرح موضوع
پرسشِ «چه انتظاری از دین» و یا دقیق تر «از دین چه انتظاری می توان داشت؟»، پرسش از کارکرد دین و به عبارت دیگر پرسش از فایده و یا فواید دین برای آدمیزاد است. بالاخره هر پدیده ای از یک سو اگر فایده و کارکردی (فایده مادی و یا معنوی و یا هر دو) برای آدمی داشته باشد مورد توجه و اقبال قرار می گرد؛ و از سوی دیگر، به میزانی که پدیده نقش ذاتی و یا قراردادی خود را ایفا می کند، در عرصه زندگی فردی و یا اجتماعی ماندگار و نقش آفرین می شود. طبعا پدیده انسانی دین نیز از این قاعده مستثنی نیست.
می دانیم که دین به معنای عام جامعه شناختی آن، کهن ترین و دیرپاترین پدیده اجتماعی و انسانی تاریخ است. چنین می نماید که، جدای از میزان اعتبار معرفت شناختی و یا ایمانی هر دینی، ماندگاری دینها و جان سختی های نهاد دین در جوامع مختلف بشری در اعصار گوناگون (از پیشاتاریخ تا روزگار مدرن)، به کارکردهای متنوع و پیچیده پدیده دین بر می گردد. از این رو، هرزمان دینی و یا وجوهی از دین کارکرد خود را از دست بدهد، به طور طبیعی و قهری از عرصه حذف خواهد شد. چنان که تا کنون هزاران دین پدید آمده و مدتی نقش ایفا کرده و بعد از میدان کنار رفته و چه بسا از آن حتی نامی نیز در خاطره ها و یا منابع تاریخی نمانده باشد. بیفزایم ماندگاری یک دین لزوما دلیل حقانیت آن نیست اما قطعا به معنای کارکردهای آن است.
حال پرسش از دین چه انتظاری، هرچند در تاریخ ادیان و از جمله در تاریخ فکر و اندیشه اسلامی دیرینه سال است، اما در روزگار جدید با قوت بیشتر مطرح شده و می شود. یکی از عوامل آن البته به نقش و کارکردهای فردی و اجتماعی دیانت در جهان جدید است. در فضای کنونی جهان برای دین رقیبانی قدرتمند و اثرگذار و پر مدعا پیدا شده و از این رو هر روز بیشتر پرسش از دین به ویژه در میان دینداران و به طور اخص در میان مسلمانان بیش از گذشته جدی تر شده و طبعا هر فرد دینداری باید بدان پاسخ دهد و در برابر مدعیان و رقیبان رنگارنگ و حتی برای خود به نحو استدلالی بگوید که دیانت او چه کارکردهای مفید و یا کارکرد یگانه ای دارد که از رقیبان بر نمی آید. اگر تعبیر «کلام جدید» درست باشد، متکلمان نواندیش و مدعی کلام و یا الهیات جدید باید بدان پاسخ دهند.
تعریف دین و کارکردهای آن
بی گمان بدون ارائه تعریفی، هرچند شخصی و حداقلی از عنوان «دین» و طبعا دینداری، نمی توان افاده مقصود کرد. اما می دانیم که ارائه تعریفی واحد و جامع و مانع از لغت و اصطلاح دین ناممکن است ولی شاید بتوان حول کارکردهای دین اسلام اجمالا روی این تعریف توافق کرد که: دینِ اسلام (البته بیشتر معطوف به ادب اسلامی و در عرف مؤمنان به اسلام) عبارت است از:
- مواجهه وجودی و استعلایی آدمی با امر قدسی (خداوند به مثابه جان جهان و صانع هستی) و نوعی تفسیر و فهم از جهان و هستی (به تعبیر آقای مجتهد شبستری «تفسیر نبوی جهان»). این مواجهه زیست هدفدار و معناداری آدمی را در این جهان کرانه ناپیدا ممکن می کند. طریق وصول به آن نیز بیش از هرچیز از طریق به تعبیر اقبال «تجربه دینی» و به تعبیر عارفان «شهود باطنی» حاصل می شود. البته بعد معرفت شناختی و استدلالی آن نیز در جای خود مهم و معتبر است.
- تأسیس یک سلسله ارزش های اخلاقی و هنجاری و «باید»ها و «نباید»های برآمده از جهان نگری خاص حول محور بنیادین توحید و یکتانگری در تمام ابعاد و اضلاع آن که از دستگاه معرفتی و ایمانی خاص اسلامی (مانند هر دین دیگری) حاصل می شود.
- مجموعه ای از احکام عملی و یا سنن و شعائر (فردی و اجتماعی) برای تحقق سلوک مؤمنانه و زیست انسانی و اخلاقی مؤمنان و برخی اصلاحات اجتماعی. هرچند اخلاق امر مستقلی است و می تواند بالاستقلال مطرح شود (که می شود) ولی از یک سو تفاسیر و فهم دینی مؤمنان باید به گونه ای باشد که با اصل ماتقدم اخلاق سازگار باشد و دست کم با محکمات اخلاق در تعارض قرار نگیرد و از سوی دیگر آموزه های دینی و سلوک مؤمنانه خود از مقومّات نوعی اخلاق باشد. سخن نبوی بعثت للاتمم مکارم الاخلاق سند نقلی مهم در این باب است.
کارکرد این اصول موضوعه در یک پیوند معرفتی و اعتقادی ارگانیک، منطقا و عملا باید به پیامدهایی منتهی شود که در این میان سه مؤلفه مهم ترین است:
یک. تطهیر نفوس
این تعبیر را از سید جمال وام گرفته ام. او از دوگانه «تنویر عقول» و «تطهیر نفوس» یاد می کند. تنویر عقول در این مقام از دایره بحث ما خارج است ولی تطهیر نفوس مناسب و روشنگر می نماید. مراد از تطهیر نفوس همان تعالی اخلاقی و طهارت روحانی آدمی است و همان است که ابن مسکویه روزگاری بدان «طهاره الاعراق» گفته بود. در هرحال دینداری لزوما باید به طهارت نفس و پاکیزکی اخلاقی و روانی و معنوی مؤمنان کمک کند و به تحکیم جامعه ای اخلاقی و انسانی یاری رساند و گرنه دین بی اخلاق و به ویژه دین ضد اخلاق، مردود است و باید قاطعانه رد شود. شاید درست باشد که گفته شود چنین دینی موضوعا دین نیست.
دو. عدالت
حتی اگر صرفا به اسناد نقلی دین اسلام یعنی قرآن و سنت و سیره نبوی و صحابه مراجعه کنیم، به صورت آشکار و روشن عنصر عدل و عدالت از اهداف پیامبران الهی و مؤلفه ای مهم در فلسفه بعثت ها و از جمله بعثت نبی اسلام شمرده شده است. فکر نمی کنم که در این دعوی تردیدی روا باشد. در این صورت، دینی معقول و مقبول است که عادلانه و همواره حامی و مقوّم عدالت محوری در زیست فردی و جمعی باشد. به ویژه معتزله و شیعه را از قدیم «عدلیه» (و البته عقلیه) گفته اند.
با این همه، باید دانست که هم تعریف از عدل و عدالت همواره تحت تأثیر مستقیم و غیر مستقیم مفروضات پیشینی و معرفتی است و هم به ویژه با توجه به مقتضیات زمانه مصادیق دوگانه «عدل / ظلم» پیوسته تغییر می کند و نمودهای عینی متفاوت و چه بسا متعارض پیدا کند. یعنی قاعده و قانونی ممکن است در زمانی و در شرایطی عدل باشد و در زمانی دیگر و در شرایطی متفاوت ظلم شمرده شود. حقوق زنان از صدر اسلام تا کنون یکی از مصادیق چنین ادعایی است. در هرحال عدل و ظلم مانند دیگر مفاهیم، هم در تعریف نسبی است و هم در مصادیق. اما این ملاحظات در این مبحث خللی ایجاد نمی کند. از آموزه های دینی و سلوک عملی مذهبی انتظار می رود که به تعمیق و تحکیم عنصر عدالت در تمام ابعاد زندگی آدمی کمک کند. آنچه اسلام و قرآن به ما می آموزد تأکید روی اصل عدالت است و گرنه عدالت مصداقا در تخته بند زمان و مکان است. در این باب گفته مطهری درست است که دین باید عادلانه باشد و نه عدالت دینی.
سه. کاهش رنج آدمی
اول بگویم که در اینجا مراد از «رنج» آسیب ها و گرفتاری های پیچیده و درهم تنیده آدمی در زندگی عادی و روزمره است. انسانی که گوشت و پوست و استخوان دارد، همواره و به مقتضای شرایط و امکانات زمان و زمانه و حتی مکان در چنبره انواع رنج های ریز و درشت فردی و جمعی است. مراد رنج های فلسفی نیست؛ آن گونه که عارفان گفته اند و یا آن گونه که شریعی از «رنج بودن» می گفت. او در ژانر نیاش خود گفته است: خدایا! مرا به ابتذال آرامش و خوشبختی مکشان، اضطرابهای بزرگ، غم های ارجمند و حیرت های عظیم را به روحم عطا کن. لذت ها را به بندگان حقیرت بخش». چنین نگاهی (درست و یا نادرست) از محدوده مبحث کنونی ما خارج است.
در هرحال از دیانت و دینداران انتظار می رود که از رنج های طبیعی و غیر طبیعی و روزمره آدمیزاد بکاهند و به آدمیان کمک کنند تا رنج ها را برطرف و در صورت گریزناپذیری حداقل تحمل کنند. ایمان و سلوک دینی هم باید شخص مؤمن را در مسیر کاهش رنج های مداوم یاری رساند و هم باید برای کاهش انواع رنج های مردمان پیرامون بکوشد. رنج هایی چون فقر، بیماری، جنگ، گرسنگی، بلایای طبیعی، مرگ و . . . همواره وجود دارند. در گذشته و تا حدودی در جهان مدرن، دین و نهادهای دینی و شماری از رهبران مذهبی غالبا مأمن و پناهگاه فرودستان بوده و تیماردارشان بوده اند. دین اسلام را از همان آغاز (البته مخالفان به انگیزه خرده گیری و تخفیف) دین فرودستان گفته اند. دلیل آن نیز آن بوده که اسلام در قلمرو کارکردهای مدنی و اجتماعی اش بیش از هرچیز به سود فرودستان بوده و از رنج های پرشمارشان می کاسته است. راهبه های مسیحی در این زمینه نقش مهمی داشته و دارند. «مادر ترزا» از نمونه های آخرین آن است. در اسلام نیز سنت هایی چون وقف، اطعام فقیران، آزاد کرن برده ها، قرض الحسنه، هبه، دارالایتام، ابن السبیل و دهها فریضه و حسنه دیگر (حسنات) وجود داشته و دارد که جهت گیری و کارکردهای شان اولا و بالذات برای کاهش رنج آدمی است. نمونه آخر آن اطلاعیه دفتر آیت الله سیستانی در قم است که امروز (پنجشنبه ۱۵ اسفند ۹۸) انتشار یافته و در آن «اختصاص نصف سهم مبارک امام (ع) به تسکین آلام بیماران و پیشگیری از ابتلای مردم به ویروس کرونا را مجاز دانست».
اما در قلمرو جامعه و سیاست و مدیریت، به طور اساسی سه عنصر «عقل» و «علم» و «تجربه» نقش ذاتی و عام دارند. از آنجا که این سه عنصر مهم مطلق نبوده و نیستند، باید پسوند «زمانه» را افزود و از عقل و علم و تجربه زمانه یاد کرد. البته دین در عرصه جامعه و سیاست کاملا منقطع و بی نقش نیست ولی نقش آن در سطح جهت گیری ها و الهام بخشی ها و در چهارچوب قواعد بازی دموکراسی مدرن ست. گفتن ندارد وقتی فردی دیندار و ملتزم به ارزش های دینی (مثلا اسلام) در پارلمان است اندیشه ها و ارزش های مقبول دینی اش در آرای او خواه ناخواه اثر می گذارد. اگر همان سه مؤلفه پیشین یعنی تطهیر نفوس، التزام به عدالت (در روزگار ما عدالت به مثابه برابری ذاتی و حقوقی آدمیان) و کاهش از رنج آدمی از مقومات دینداری یک مسلمان باشد، ناگزیر پارلمانتاریست مسلمان (چه به صورت فردی و چه در قالب تشکیلات حزبی) ناگزیر در سازگار با آنها رأی خواهد داد و یا تصمیم خواهد گرفت. چگونه ممکن است مؤمنی که دینداری را عاقلانه و عادلانه و اخلاقی می خواهد و به ویژه در قلمرو عدالت به برابری ذاتی و حقوقی تمام انسانها (موضوع ماده اول و دوم اعلامیه جهانی حقوق بشر) ملتزم است، در پارلمان و یا در دولت مدرن، به لوایح و یا قوانین تبیعض آلود و ستم بنیاد رأی بدهد؟ از این منظر، مؤمن صادق منطقا نمی تواند به حکومت دینی معتقد و ملتزم باشد. زیرا حکومت اسلامی، طبق تعریف، دو مؤلفه دارد و هر دو بر بنیاد تبعیض است. یکی به نحو پیشینی التزام به «حق ویژه حکمرانی» برای فرد و یا افرادی خاص (امام معصوم و یا فقیه در عصر غیبت) است و دیگر، مفروض گرفتن حق قانونگذاری ذاتی و اساسی برای شارع و نمایندگان شریعت در عصر غیبت (فقیهان) است و آن هم مقررات شرعی که بخش هایی از آنها در زمان ما مصداق روشن ظلم و تبعیض اند. در هرحال در حال حاضر دموکراسی ملتزم به اعلامیه جهانی بشر، به رغم تمام ایرادها و کاستی های محتمل، سازگارترین نظام سیاسی شمرده می شود.
پاسخ به دو پرسش
تا اینجا کوشیدم نشان دهم که از دین و به طور خاص از دین اسلام چه انتظاری می توان و می باید داشت تا بتواند در جهان کنونی ایفای نقش کند. اما لازم است به دو پرسش مقدر نیز پاسخ دهم:
اول این که آیا این کارکردها یگانه اند یعنی از رقیبان و مدعیان دیگر بر نمی آید؟ ان پرسش از این نظر مهم است که اگر به واقع دین نقش منحصر به خود و اختصاصی نداشته باشد، دلیلی وجود ندارد که مثلا از اسلام پیروی کرد.
پاسخ من این است که اگر نقش اساسی دین را در همان مؤلفه های شش گانه (اصول موضوعه و سه مؤلفه به مثابه پیامدهای الزامی) به طور نظام مند بدانیم، به گمانم هیچ اندیشه و یا عناصری و یا نهادی نمی تواند رقیب دین باشد یعنی عقل و علم و تجربه بشری به تنهایی نمی توانند چنان اهدافی را برآورده کنند. مثلا کدام عقل و علم می تواند به نیکویی مواجهه وجودی آدمی را با امر مفروض قدسی محقق کند؟ بگذریم که برخی از وجوه مسئله از قلمرو و از صلاحیت علوم و فنون و تجربه روز مره آدمی خارج است. تا این لحظه دین و ایمان مذهبی بهتر توانسته از اخلاق پاسداری کند و برای تحکیم تحقق عدالت بکوشد. در کاهش رنج آدمی نیز دین و نهادهای دینی حداقل تا کنون نقش استواری در زندگی بشر ایفا کرده و می کنند. امروز حفظ محیط زیست جنبه حیاتی پیدا کرده است و دین و از جمله اسلام می تواند در جوامع مذهبی نقش مهمی در این جنبش جهانی بازی کند. انبان دین برای انگیزه بخشی به مؤمنان در حفظ محیط طبیعت غنی است. عنصر «نیت» عنصر مهمی در افکار و اعمال دینداران مسلمان است و هیچ جایگزینی ندارد. البته وجوه منفی کارکردهای دین از طریق نهادهای دینی را نباید نادیده گرفت. با این همه، به گمانم حسنات دین بیشتر از سیئات آن بوده که البته مسئولیت اصلی آن نیز بر عهده متولیان دینی است تا خود دین.
دوم. ممکن است گفته شود که پرسش از دین چه انتظاری در زمانی موجه است که ما بخواهیم دینی را انتخاب کنیم و حال آن که ماها (مسلمانان) دیری است که به طور سنتی و اجدادی دیندار و مثلا در ایران شیعه هستیم. از این رو فقط می توانیم در تفاسیر دینی مان بحث و گفتکو کنیم و مثلا خوانش بهتری از دین ارائه دهیم و نه بیشتر.
در این باره می گویم که:
اولا، مدعای دین سنتی در باره عموم مسلمانان درست است ولی در باره نحله روشنفکران و یا نواندیشان مسلمان درست نیست. زیرا مفروض است که فرد روشنفکر و ملتزم به آزادی و اختیار و انتخاب آدمی در تمامی امور، از جمله دین خود را باید با اراده و آگاهی و استدلال و نقد و پالایش انتخاب کند و گرنه چه فرقی است بین این نحله با نحله هایی چون سنتی ها، سنتگراها و یا بنیادگراها؟ می توان گفت قاعدتا یک انسان آزاداندیش قرن بیست و یکمی، دینش را بار دیگر کشف می کند و در صورت پذیرفتنی بودن قبول می کند و بدان ملتزم می ماند وگرنه دلیلی ندارد دیندار باشد. در این صورت، پرسش هایی چون میزان اعتبار معرفت شناختی دین و یا فواید و کارکردهای مثبت (و البته منفی) دین همواره مطرح بوده و هست.
ثانیا، حتی اگر ضرورت انکشاف و انتخاب چند باره اصل دیانت و پیامدهای آن برای روشنفکران را نادیده بگیریم، در چهارچوب همان دینداری آبا و اجدادی نیز لازم است پیوسته و مکرر از انتظارات مان از اصل دین و دین ورزی بپرسیم و مرتب سئوال کنیم: چه انتظاری از وحی و نبوت و نبی؟ چه انتظاری از قرآن؟ چه انتظاری از شریعت و فقه و احکام؟ و . . .
با توجه به این ملاحظات، پرسش از دین و یا از قرآن چه انتظاری، پرسش باطلی نیست و بلکه کاملا منطقی و ضروری است. اگر هردو وجه دوگانه «بازسازی / بهسازی» پیشنهادی دکتر محمود صدری را روا و ضروری بدانیم، ناگزیر در هر دو وجه پرسش از چیستی و کارکرد دین موجه خواهد بود.
15 پاسخ
جناب اشکوری با سلام
اشاره فرموده اید به عقل، علم و تجربه “زمانه”، آیا زمان مند بودن این سه مولفه از قرآن (و سنت) قابل برداشت و دریافت است؟
درباره عبارت ” اولا … ” اگر درست برداشت کرده باشم ، علمای سنتی نیز معتقد هستن که اصول دین را باید تحقیقاً پذیرفت و نه تقلیدی و تعبدی. بنابراین بنظر می رسد نگاه آن ها نسبت به همه در پذیرش یکسان است(چه روشنفکر و یا غیر روشنفکر)
بنظر بنده هم “پرسش چه انتظاری از دین می رود” نه تنها باطل و غیر منطقی نیست بلکه واجب و سازنده بوده و موجب شناخت بیشتر از دین و کیفیت دینداری و آثار مثبت دیگری خواهد شد. اما شاید پرسش دین چه انتظاری از انسان دارد الویت بیشتری داشته باشد چرا که خداوند آفریننده هستی از انسان انتظاری دارد که در قالب دین بیان شده که مجموعه ای از ملاحظات اخلاقی و حقوقی و … است که باید رعایت کنیم و بنظر می رسد ما هم جز هدایت(با جنبه های اعتقادی و عملی) که در قرآن تشریح شده نباید انتظار دیگری داسته باشیم. ما به اختیار خود آفریده نشده ایم و در گذر از این دنیا و رسیدن به دارالقرار وظیفه ما تسلیم در مقابل پروردگار است،
اگر اشتباه کرده باشم تصحیح بفرمایید.
من انتظار دارم پایبندی به حدود و ثغور مصروحه در دین باعث بشه هم در دنیا و هم در عقبی رستگار بشم نه اینکه برخی آخوندها میگویند نتیجه اعمال انسان صرفا پس از مرگ و در صحرای محشر متجلی میگردد!!!پس اگر اینطور است دنیا را چگونه بگذرانیم؟؟؟مگر انسان گرسنه و درمانده برایش دین و ایمانی می ماند که به فکر دیار باقی باشد؟!!!؟
گنه کرد در بلخ آهنگری ، به شوشتر زدند گردن مسگری
دین خدا، مثل خدا مظلوم است. خدای مهربان و حکیمی که مالک و آفریننده ی هستی است. و باید بیاید در برابر “ناچیز” هائی که او آنها را “چیز” شان کرده است، جواب بدهد!
انتم الفقراء الی الله
ان الله غنی حمید.
مظهر دین خدا، پیامبر ص، و علی ع، شاگرد اول او، بودند. بشریت با طلوع اسلام پیامی دوباره از خدا شنید.
آیا وقت آن نرسیده که طاغیان و یاغیان، دست از تکبر بردارند؟ و کمی تواضع پیشه کنند؟ نان خدا را با دندان خداداد میخورند. هوای خدا را با جهاز تنفسی خداداد استشمام میکنند. در هرنفسی که فرو می رود و چون بر می آید، دو نعمت موجود و بر هر نعمت شکری واجب ….
از دست و زبان که برآید٫ کز عهده ی شکرش به درآید؟!
با سلام به دوستانی که پیام فرستاده اند و سپاس همه شان. مطالب ارسال شده هرچند ارتباط مستقیمی با مدعیات من نداشته اند ولی در هرحال ممنون از این همفکری. موافق باشیم و یا مخالف در نهایت داریم به یک هدف کمک می کنیم و آن ارتقای سطح آگاهی جامعه است و قرار نبوده و نیست همه یک گونه فکر کنند. مهم آن است که هر فکر و اندیسشه در بیان خود آزاد باشد و از سیخ و میخ نهراسد.
برخی دوستان نیز اگر به مقالات قبلی من در زیتون توجه کرده باشند (از جمله مقاله جند صدایی بودن قرآن) قاعدتا باید پاسخ خود را گرفته باشند. در هر حال ممنون
اشکوری
ملاحظاتی پیرامون مقاله «چه انتظاری از دین»
اشاره: پس از انتشار مقاله من با عنوان «چه انتظاری از دین» در وب سایت «زیتون» و ارسال آن برای دوست گرامی جناب آقای دکتر اسنفدیار طبری ایشان شرحی نوشته و برای من فرستاده اند. این نقدنوشته در واقع ملاحظات ایشان است و نسبت به برخی از گزاره های من در آن مقاله مناقشه کرده اند. از این بابت بسیار خرسندم چرا که تبادل نظرهای فکری و علمی به ویژه بین دو جریان دینی و غیر دینی می تواند مفید باشد و افق های تازه ای را بگشاید و از این دوست متفکر نیز سپاسگزارم که فتح باب کرده و اجازه انتشارش را دادند. هرچند در گذشته نیز گفتگوهای شفاهی و مکتوب داشته ایم. البته من نیز ملاحظاتی در این باب دارم ولی ترجیح می دهم بدون شرح و پاسخ نوشته ایشان را عینا در اینجا منتشر کنم. اجمالا با برخی نکات موافقم و در باره برخی دیگر توضیح لازم است. در هرحال بعضی از این ملاحظات مهم اند و باید در جای خود مورد مداقه بیشتر قرار بگیرند.
سلام آقای اشکوری عزیز وممنون از ارسال مقاله که با علاقه خواندم و در پیوست جسارتا نکات زیرین به نظرم رسید:
۱) این پرسش که چه انتظاری از دین «می توان» داشت، به نظرم پرسش دقیقی نیست، زیرا هر پاسخ به این پرسش، دین را به مجموعه ای از کارکرد های مفید، همانگونه که اشاره کردید محدود می کند و آن را از حوزه اخلاق خارج و به حوزه دانش و پراگماتیسم می کشاند. بین این سه پرسش تفاوت است: چه انتظاری می توان داشت ( پراگماتیسم علمی و فایده فردی) چه انتظاری باید داشت (باید اخلاقی در مفهوم جمعی که هر پاسخی به آن دین را نیز وارد حوزه اخلاق می کند) و چه انتظاری مجوز است ( که به دین یک حوزه مستقل می دهد، که در چنین بافتی «انتظار» همان مفهوم «امید» است).
پرسش دوم و سوم ، یعنی باید اخلاقی و امید، پاسخ را درون خود دارند! دین به عنوان مقوله اخلاقی و دین به عنوان مقوله امید.
پاسخ به پرسش نخست و بررسی کارکرد و فایده آوری، لازم به تجزیه و تحلیل دقیق مفهوم فایده و کارکرد دارد، زیرا چنین مفاهیمی توصیفی هستند و خود خود بار هنجاری ندارند.
۲) اینکه دین یک سلسله اصول هنجاری و اخلاق تاسیس می کند، اینگونه می تواند تعبیر شود، که چنین اصولی از طریق دین پایه گذاری می شوند، در حالیکه چه در فلسفه قدیم یونانی در اخلاق فضیلتی و چه در زمان مدرن و روشنگری در اخلاق وظیفه ای کانت و چه در اخلاق اوتیلیتاریستی، این دین نبوده و نیست که تاسیس کننده اصول اخلاقی باشد. اندیشمندان صدر اسلام نیز بسیار از اخلاق فضیلتی ارسطویی استفاده کردند. در ایران هم فلسفه اشراق سهروردی در رابطه با بازگشت به نفس احتیاجی به دین مونوتیستی ندارد که در سال های پیش در کتاب در باره سهروردی به تفصیل به آن پرداخته ام. همینطور مدیتاتیو بودایی خود را یک دین نمی داند، چون خدا ندارد.
۳) بحث «حکومت اسلامی» از مقوله سکولاریسم به کلی خارج است، که متوجه منظورتان نشدم.
۴) این بدیهی است که فردی که عقیده دینی دارد، بنا بر این عقیده نیز نظر سیاسی دارد و آن را پیش می برد. تا وقتی که عقیده دینی او «نهادینه» نشده است، در همان بافت سکولاریسم و مردم سالاری است. اگر او یک نهاد دینی تاسیس کند و از آن طریق نفوذ سیاسی داشته باشد، از مقوله سکولاریسم خارج شده است.
۵) آیا نباید مسلمان سنتی نیز همچون یک روشنفکر، دین خود را هر زمان دوباره بیابد و تلاش کند که خود را از سنت های بد رها کند و به سنت های خوب وفادار بماند؟ روشنفکر در این معنا به هیچ وجه مخالف سنت نیست، بلکه می خواهد با «جهل سنتی» مقابله کند. چنین انتظاری نیز باید از هر مسلمان سنتی داشت. در چنین مفهومی هیچ تفاوتی بین مسلمان سنتی و روشنفکر نیست.
۶) عدالت در مفهومی که شما استفاده می کنید ، یعنی هر انسانی ارزشی مطلق به نام شرافت یا کرامت در درون خود دارد که او را با همه انسان های دیگر برابر و به میزان واحد محترم می سازد. آیا درست فهمیدم ؟سپاس فراوان
دوستدار شما
اسفندیار طبری
۱۰ آوریل ۲۰ ۲۰
با سلام
آقای اشکوری ، من فکر میکنم که شما می باید تیتر مقاله تان را اینطور مطرح میکردید : “دین از آدمیان چه انتظاری دارد ؟ “. بدلیل اینکه اگر شما حتی تکامل انسان از حیوان را هم قبول نداشته باشید ، باز در وهله اول، این انسانها بودند که این آیین ها را نوشتند برای جامعه شان تا به امروز . آیین ها هم یعنی قوانین . اگر به این آیین ها کلمه پروردگار و یا…..اضافه کنیم ، میشود دین . حالادین یهودی ، …..مسیحی ، …اسلامی ،و …. را هم میتوانیم اضافه کنیم . باید دید این آیین چه نام پروردگار وحدوداّ صدوبیست هزار نماینده !!! اورا که با خود یدک میکشد، به چه کار می آید در هر زمانی . حال اگر شما می خواهید این آیین را راهنمای انسان عصر امروز ایران وکشورهای مجاورش قرار دهید با هزاران امّا و اگر وشاید ، به همراه قید زمان ومکان وشرایط ، حرفی نیست ، خود دانید!! . امّا اگر نظر من و امثال مرا می پرسید ، به شما می گوییم : بیاییدبا کمک هم از شر این موهومات خلاص شویم و درِ این دکان چند نبش راببندیم و به مشکلات انسان امروزِ ایران و نحوه گذرِ زمان او بپردازیم . اگر قابلیت طرح کردن و نظر دادنش را داشته باشیم . موفق باشید .
اوس کاظم بنا
با سلام
من نظر به کامنت ها گفتارم را در دو بخش در میان می نهم.
بخش اول: خاستگاه طبیعی دین
دکارت نخستین کسی است که در معنای فیزیولوژیک متوجه وجود مغز در کلۀ ما آدمیان شد. گفت غده ای در بیخ سر ما آدمیان وجود دارد که خاستگاه همه کنش ها و تراکنش های رفتاری ماست. وی کارکرد این غده را به گردش خون در معنای ترمودینامیک ـ که من در آوردی است ـ نسبت داد و گفت ذرات ریز و پالایش شدۀ خون با گذر از مویرگ های گردن و کله به آن غده می رسند و کارکرد آن و ارتباطش را با سلسله اعصاب در بدن ما آدمیان بر دوام نگاه می دارند. دیوید هیوم ۱۵۰ سال بعد از دکارت بر این اساس در کتاب «تاریخ طبیعی دین» به درستی می نویسد که خاستگاه [دین در معنای طبیعی این غده و این] ذرات ریز در کله [و بدن] ما آدمیان است.
گفتۀ هیوم در معنای امروزین به این معناست که دین آدم بیمار یا کم عقل یا آدمی که بی فرهنگ است بیمار و دین آدم عاقل یا با فرهنگ و یا آدمی که برخوردار از سلامت نفس است پسندیده و موجه است. این به یک معنا گفتۀ آن دانشمند فیزیک است که نقدی هم بر آن وارد نیست. فیزیک دان یا غیر فیزیکدان برای گفتن حرفی تجربی در بارۀ دین لزومی ندارد که دین شناس باشد. قاعده بر این است که آدمی برای تشخیص این که یک تخم مرغ گندیده است لازم نیست که تخم گذار باشد.
بخش دوم: دین در معنای فهماگین
واقعیت این است که درک و دریافت بیشتر دینداران از دین مبنی بر متن نیست و پیشداورانه است. من برای این که این معنا را برایتان روشن کنم عباراتی از گفتار پیامبر را برایتان به فارسی ترجمه می کنم. اگر چنانچه ترجمۀ من غیر از آن است که تا کنون در این باره شنیده اید یا خوانده اید تمنا دارم که در فهمتان از دین شک کنید.
1) اسماعیل بخارایی در کتاب «صحیح» می نویسد: گفته اند پیامبر [تلخ و تند و با تأسف] گفت شما [پس از من نه به راه دین؛ بلکه] سینه مال [و وجب به وجب و گام به گام] به آن [کژ] راهی می روید که دیگران رفته اند. آنان اگر به درون سوراخ سوسمار شده اند شما نیز چنین خواهید کرد. از او پرسیدند: مرادت راهی است که دیگران چون یهود و نصاری رفته اند؟ گفت: مراد من غیر از این نیست!» (صحیح بخاری حدیث ۳۴۵۶ فارسی ج ۴ ص ۱۲۸)
2) می نویسد گفته اند که پیامبر گفت آدمیان بر فطرت انسانی با دین به دنیا نمی آیند. دین اکتسابی است. آن که یهودی است ـ در بین یهود ـ یهودی شده است. آن که نصاری است ـ در بین نصاری ـ نصاری شده است. بسان احشامی که آدمیان گوششان را می برند. حیوان که گوش بریده به دنیا نمی آید! (صحیح بخاری فارسی ج۷ حدیث ۶۵۹۹ ص ۱۱۲)
3) می نویسد گفته اند که پیامبر گفت مسلمان [اگر چنانچه مسلمان است] طاعون و یا یک بیماری مسری را ـ از برای خود ـ عذاب الهی مپندارد. توکل به خدا کند و خطر آن را به جان خرد و سراسیمه اقدام به کاری نکند که جان دیگران به خطر افتد. می نویسد گفت: «طاعون البته ناخوشایند [ونحس و پلید] است. طوایفی در روزگاران پیشین آن را دچار آمده اند. اگر بشنوید جایی شیوع دارد به آن جا مروید. اگر بشنوید آن جا که ساکنید شیوع دارد [بردبارانه] همان جا بمانید! و [هیچ] مکوشید که سراسیمه از آن جا در بروید!»
بخارایی همچنین می نویسد: عایشه [همسر پیامبر] گفت: «من از پیامبر شنیدم که او [اگر چه که گفت طاعون [نشانگر خشم و غضب و] عذاب الهی است ولی آن را ـ از برای فرد مسلمان ـ رحمت دانست و] گفت: «طاعون عذاب الهی است. می شود که هر کس و هر گروهی آن را دچار آید. [مسلمان و غیر مسلمان ندارد.] مسلمان اگر بشنود آن جا که ساکن است شیوع دارد آن را برای خود عذاب الهی مپندارد [سراسیمه نشود و جای دیگر نرود] و آن جا که هست بردبارانه بماند و توکل به خدا کند [وبه آن تن در دهد.] اگر چنین کند و بمیرد مرگش ـ به سان شهادت ـ ارجمند است.» [یعنی: هراسناک مگریزید و بیماری مسری را با خود از جایی به جای دیگر مبرید!]
منابع:
(صحیح بخاری فارسی حدیث ۳۴۷۳ ج ۴ ص ۱۴۰) و (صحیح بخاری حدیث ۳۴۷۴ ف ج ۴ ص ۱۴۰) و (صحیح بخاری ف ج ۶ حدیث ۵۷۳۴ ص ۳۸۵) و (صحیح بخاری ف ج ۷ حدیث ۶۶۱۹ ص ۱۲۱) جای دیگر [قدری تحریف شده] می نویسد از قول انس بن مالک گفته اند که پیامبر گفت مرگ مسلمان بر اثر طاعون شهادت است. (صحیح بخاری ف ج ۶ حدیث ۵۷۳۲ ص ۳۸۵) می نویسد از قول ابوهریره گفته اند که پیامبر گفت مرگ مسلمان بر اثر شکم درد شهادت است. (صحیح بخاری ف ج ۶ حدیث ۵۷۳۳ ص ۳۸۵)
اشارۀ من به دکارت اشارۀ من به کتاب « The Passion of the Soul» است. بخشی از این کتاب را مهدی حسین پناهی به فارسی ترجمه کرده است: تأثرات نفس ـ نوشته دکارت ـ ترجمۀ مهدی حسین پناهی . [دکارت در گفتار سی و یک این کتاب می نویسد: غدۀ کوچکی در درونی ترین قسمت مغز آدمی وجود دارد که کارکرد مغز آدمی بیشتر بدان مربوط است…]
هیوم حدود ۲۵۰ سال پیش در کتاب «تاریخ طبیعی دین» می نویسد: آدمی ـ به نظر من ـ اگر فهمی ژرف و دانشی درخور داشت و می توانست تجزیه و تحلیل کند بدین نکته پی می برد که آنچه در این باره [خدا] در می یابد و آن را علل رویدادها می انگارد و آنچه که سبب نگرانی اش می شود در واقع در کالبد خود او و در رویارویی اش با دنیای بیرون شکل می گیرد. و می توانست معلوم کند که خاستگاه همه این درک و دریافت ها و نگرانی ها اجزای بسیار ریزی از بدن خود اوست که دارای کارکرد [یا ساخت و بافت] ویژه این کار است و پیوسته در کالبد او چون ماشین کار می کند. (ص ۶ متن اصلی)
“ Could men anatomize nature, according to the most probable, at least the most intelligible philosophy, they would find, that these causes are nothing but the particular fabric and structure of the minute parts of their own bodies and of external objects; and that, by a regular and constant machinery, all the events are produced, about which they are so much concerned.” Page 6.
با احترام ـ داود بهرنگ
با سلام. با شما موافقم. اینکه فیزیک دان است و یا نیست، مهم نیست. خواستم نقل قول کنم و لازم بود که اسم و رسم گوینده را بنویسم. در مسأٔئل علمی، بر خلاف دین هیچ مرجعی نیست. هیچ کس نمیتواند بگوید که این تئوری را قبول کنید چون “من” گفته ام. یا در فلان کتاب نوشته شده و یا یکی تو آسمان به یکی تو زمین گفته و آن یکی تو زمین هم داده به یکی دیگر که بنویسد و شما هم اگر قبول نکنی گردنت را میزنم. موفق باشید
اقای اشکوری اگر دین انسان را به اخلاق و درستی دعوت می کند پس چرا انهایی که دیندار هستند و منظور از هر دینی خودشان را حق مطلق می دانند و به غیر از خودشان کسی راقبول ندارند . در طول تاریخ از زمان پیدایش ادیان اسمانی تا حالا چندین هزار نفر توسط دینداران کشته شده اند چنانچه خودتان بهتر از من می دانید زمانیکه صفوی در ایران ظهور کرد که اکثرا ایرانیان سنی بودند همه شان را کشت چون ادعا می کرد دین حقیقی دین شیعه می باشد و یا خود مسیحیان ارتودکس و پروتستان چندین سال جنگ کردند و همدیگر را کشتند خودشان هم پیرو عیسی بودند ما تا اینجا در دین اخلاق و معرفت و عدالت را مشاهده نکردیم . خود شما که نواندیش دینی هستید توسط همین دین به اعدام محکوم شدید اگر نبود اعتراض بین المللی و حقوق بشر شما را هم اعدام می کردند چه بسا چندین نفر را در ایران به خاطر عقیده شان اعدام کردند نمونه اش یک اقایی بود که اسمش یادم رفته است مفسر قران بود و چند صد نفر در کلاسش حاظر می شدند به خاطر اینکه ایشان گفته بود اینکه نوح را ماهی بلعیده است و انور دریا رها کرده است حقیقت ندارد و با عقل و منطق سازگار نیست ایشان را مدت ۴ سال در زندان نگه داشتند و با داشتن یک فرزند در سن ۳۴ سالگی اعدام کردند . اقای اشکوری عزیز این دین نیست که انسانها را هدایت می کند و به اخلاق و عدالت دعوت می کند بلکه این عقل انسان است که او را به انسانیت دعوت می کند . شما یک هنرمند و رقاص و خواننده را نمی توانید پیدا کنید که ادم بکشد و تروریست باشد دلیل بر اینکه روح او لطیف است و انسان را به شادمانی دعوت می کند . ولی انهایی که تروریست هستند و انسانهای بیگناه را می کشند دینداران هستند طبق گفته ایت الله خمینی حضرت علی در یک شب ۷۰۰ یهودی را سر بریدند ایا مگر ایشان را خدا مامور کرده بود که انها را بکشد چون یهودیان دین اسلام را قبول نمی کردند و ثروتمند هم بودند کشته شدند در کجای انسانیت هست که اگر کسی شما را قبول نکند باید ریشه کن شود این چه نوع دینی است که انسان را به کشتن مخالف خود تشویق می کند . تمام ادیان ساخته دست بشر است اگر دینها توسط خدا به وجود می امد همه یک دین می شدند نه هزاران شاخه . استفر الله مگر خدا اشتباه می کند در وهله اول قبله بیت المقدس بود وقتی پیامبر اسلام با یهودیان اختلاف پیدا کردند پیامبر اسلام قبله را عوض کرد خودش هم گفت دستور خداست و ایه نازل شده است شما به عنوان یک روشنفکر دینی تا حالا جنایت اعراب بر ایرانیان را که در طول تاریخ بی سابفه است مفصل توضیح ندا دهاید که در موقع یورش اعراب به ایران هزاران نفر از مردم ایران توسط اعراب مسلمان کشته شد و اموالش را غارت و به ناموسشان تجاوز کردند و مردم ایران را اسیبر بردند و در بازار برده فروشی فروختند شما تا حالا به صراحت نگفه اید که چرا دین اسلام از برده داری حمایت می کند روشنفکر به ان کسی می گویند که تعصبات دینی نداشته باشد انهایی را به مذاقش خوش می اید بر جسته کند و حقایق را وارونه نشان دهد اعراب مسلمان تمام فرهنگ و زبان و دین ما را گرفته اند اسامی ایرانیان عربی است ولی عربها یک اسم ایرانی نداند ما در گذشته اسطوره هایی داشتیم که مردم ایران نمی شناسند ولی هر سال به اسطوره عربها عزاداری می کنیم ما یک ابر مرد داشتیم به نام امیر کبیر هزاران ایرانی در طول چنیدن سال به زیارت امام حسین می روند ولی امیر کبیر را نمی شناسند که چه خدمات ارزنده ای به ایران کرد انهایی که به زیارت می روند نمی دانند که قبر امیر کبیر در کربلاست .
آقای اشکوری دین باید بدرد روزمرگی مردم بخورد و از آنان در مقابل زور گویان حماین نماید .الان مردم را دارند می فرستند به دم توپ تا نابود شوند .شما و دوستانتان مثل احثال بازرگان ها و کدیور ها و سروش ها و . . . . چرا سکوت کرده اید و جلو بتهای و دیکتاتورهای درون کشور قد علم نمی کنید و بر آنان نمی تازید . مردم نان ندارند و مجبورن بروند سرکار .دو هفته دیگر میزان مرگ ومیر فت جعه بار می شود و شما ساکت نشسته اید. ثروت آستانقدس رضوی بیشتر از آن است که بتوان تصور کرد .این ثروت را اجدادما به این آستان هدیه کردند .چرا نباید الان که مردم به ان نیاز دارند برایشان هزینه شود.چرا با اقدامی دستجمعی و در حد وسیع بر نظام فشار نمی آورید که دست از لجاجت بردارد و این منابع را به خزانه ملت برگرداند تا به مردم گرسنه ماهانه پرداخت شود و مجبور نباشند دست به خودکشی بزنند. شما و همفکرانتان با سکوت خود در این جنایت و فاجعه شریک هستید.
آقای علی سون خیلی با شیپور و احترام نظامی ازیکنفر حرف مسخره ای تعریف کرده اید که جدا غیر علمی ست چون قابل مطالعه و تحقیق آزمایشگاهی نیست. اولا فیزیکدان بودن آدم را قدیس نمیکند. فیزیکدان های بسیار مثل بره سرشان را انداختند پائین و در ساخت بمب های اتمی و تکامل سلاحهای مرگبار همکاری های جانانه ای کردند که محاسبه نتیجه مخرب آ ن برای کره زمین بالاتر از تخریب انجام شده توسط ملا ها و کشیش ها و باقی روحانیان است. در ضمن جایزه نوبل و غیره هم که خواسته اید به عنوان نماد حقانیت گزاره ی بعدی به خوانندگان قالب کنید، هیچ چیز جز یک جایزه حساب و کتاب دار برای کسانی که به دم و دستگاه سرمایه داری خوش خدمتی میکنند نیست. دانشمندان واقعی خوب میدانند که دست محققان چقدر برای تحقیقات در زمینه هائی که واقعا برای انسان مفید است، تنگ است و بودجه ها را به کسانی میدهند که در زمینه های مورد نظر دم و دستگاه!!! کار کنند و بس. پس از من یکی نخواهید بخاطر سر و صدائی که حول فرد مزبور ایجاد میکنید نظر او را بپذیرم. فقط توضیح بدهید “فیزیک کار “مزبور چطور به تحقیقات در زمینه ادیان رفته و از چه متدلوژی استفاده کرده
وَمَا لِیَ لَا أَعْبُدُ الَّذِی فَطَرَنِی وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ ﴿۲۲﴾آخر چرا کسى را نپرستم که مرا آفریده است و [همه] شما به سوى او بازگشت مى یابید
دین بدون هدایت به یک منبع واحد یعنی آفریدگار و بخشیدن هویتی نو که با پدر و مادر و خانواده تعریف نمیشود، معنائی جز یک روش داد و ستد اجتماعی ندارد
t.me/exagez
با عرض سلام و ارادت. آنچه از خوبئهای دین نوشته اید درست است و در آن شکی نیست. اما اجاز بدهید که از بدیها و مضرات آن هم یادی بکنیم. برخی از دینداران میگویند که ما دین بد نداریم. فقط دین خوب داریم و اگر بدی دیدید به نام دین بوده است. ولی تاریخ این را به ما نشان نمیدهد. جنایات سالهای سیاه ۱۰۰۰ ساله اورپا و آنچه اکنون در کشور ما میگذرد فقط تقصیر دین دار نیست بلکه این دین دار است که با شمشیر دین گردن میزند. دین دار راهی جز تحمیل عقیده خود بر دیگران ندارد چون از طرف خدا آمده و قوانین این خدا در کتاب مقدس.
هیچ جامعه دین داری نیست که وجود یک بیدین را تحمل کند. گر چه خیلی از دین دران کارهای خیریه انجام میدهند، ولی برای انجام یک کار خیر نیازی به دین داری نیست. در پایان اجاز بدهید که جملهای از استیون واینبرگ برنده جایزه نوبل در فیزیک را نقل کنم: با دین، و یا بدون دین، آدمهای بد کار بد میکنند، و، آدمهای خوب، کارهای خوب. اما این دین است که آدم خوب را مجبور میکند که کار بد کند. در سلامت باشید.
آقای اشکوری هنوز در تطهیر دین میکوشند .عجب از دلی که هنوز در گرو دین دارند. عدالت هدف دین اسلام نبوده است.سیمای قدسی دادن باعث انحراف اذهان میگردد.
با سلام به آقای إشکوری
در نشریۀ شماره ۲۸ کیان متن تحریر شدۀ گفتار مهدی بازرگان با عنوان «آخرت و خدا هدف بعثت انبیا» مندرج است. تحریریۀ نشریه در سر آغاز این گفتار به نیکی می نویسد که پرسش از «انتظارات دین از انسان» پرسشی درون دینی و پرسش از «انتظارات انسان از دین» پرسشی برون دینی است. نوشتۀ آقای إشکوری با این شرح ناظر به پرسش دوم و دارای جنبۀ برون دینی است.
من مایلم این جا با غنیمت شمردن فرصت به پرسش اول بپردازم و از جنبۀ درون دینی بگویم که انتظار دین از انسان این است که باورمند به روز داوری و داور دادگر باشد و عمل صالح کند. همین.
با احترام
داود بهرنگ
دیدگاهها بستهاند.