انتقاد سخنگوی وزارت بهداشت از عملکرد دولت چین در رابطه با انتشار آمار مبتلایان کووید۱۹ و کشتگان ناشی از این ابتلا، واکنشهایی را از جانب وزارت خارجه و سپاه و دیگر نهادهای حکومتی جمهوری اسلامی برانگیخت که تأسفانگیز و خجالتبار است. این واکنشها بهوضوح نشان دادند که وابستگی حکومتهای استبدادی در ایران واقعیتی مستمر است که تا امروز دوام آورده و اگر آزادی و دموکراسی به معنای واقعی تحقق نیابد، وابستگی و سرسپردگی حکومتهای دیکتاتوری در ایران امری ناگزیر است.
از زمان قاجار تا امروز همواره گروههایی در قدرت و بر قدرت وجود داشتهاند که زیست سیاسی و حیات اجتماعی خویش را در وابستگی تعریف کرده و تحقق بخشیدهاند. گروهی به انگلستان وابسته و بهسوی آن قبله نماز گذاردهاند و گروهی دیگر به روسیه و بعدازآن به شوروی وابسته بودهاند و بهسوی آن مدینهی فاضله طی طریق نمودهاند. بعد از کودتای ۲۸ مرداد و ورود مستقیم آمریکا به مناسبات داخلی و خارجی ایران، این کشور نیز منجی گروهی دیگر دانسته شد و برخی به این امامزاده دخیل بستند. امروزه بهواسطهی سیاستهای ایران بربادده جمهوری اسلامی، چین نیز به مناسبات قدرت در ایران واردشده وعدهای مفتخر به سرسپردگی و وابستگی به این کشور شدهاند. دراینبین اما، گروهی دیگر وجود داشتهاند که همواره استبداد و استیلای خارجی را دوروی یک سکه دانسته و تحقق آزادی را جز در امکان و تحقق استقلال نمیدانستهاند و بر پایهی سیاست موازنهی منفی (یا به قول مرحوم مدرس موازنهی عدمی) رفتار کرده و حفظ استقلال و آزادی را اساس زیست دموکراتیک و بنیان توسعهی ملی اعلام داشتهاند.
بنابراین در میان فعالین سیاسی دو خط اصلی شکل گرفت که این خطوط سیاسی متضاد با یکدیگر تا به امروز وجود و حضور خویش را در عرصهی عمل سیاسی حفظ کرده و همچنان تداوم دارند. خط «وابستگی» در مقابل خط «استقلال و آزادی».
خط وابستگی عمل سیاسی خویش را مبتنی بر سیاست موازنهی مثبت یا وجودی تعریف نموده و بر این نظر است که ایران نهتنها رشد که حتی قوام و دوامش به یکی از قدرتهای جهانی بستگی دارد و باید برای حفظ موجودیت خویش به قدرتی وابسته باشیم و پیرو این وابستگی امتیازاتی برای این قدرت در نظرگیریم. درواقع خط وابستگی پرداخت امتیاز به قدرتی خاص را در ازای کمک آن قدرت در جهت به حاکمیت رسیدن خود در داخل و گستراندن سلطهی خویش بر مردم میدانستهاند. لذا وابستگی و استبداد در ایران همواره مکمل یکدیگر و همراه هم بودهاند و دوام و قوام یکی به دیگری بسته است. خط وابستگی بعد از جنگ جهانی دوم و خصوصاً بعد از طرح مباحث رشد و توسعه، بیشتر خودنمایی میکند و با به میان آوردن مباحثی چون راه رشد سرمایهداری و غیرسرمایهداری، این وابستگیها را تئوریزه و فرموله نیز کردهاند. در این مقطع زمانی تلاش جهت وابستگی بهجایی رسیده بود که حزب توده در دفاع از دادن حق امتیاز نفت شمال به کشور شوراها بهعنوان حامی طبقات فرودست همهی کشورهای جهان! دست به راهپیمایی در پناه سرنیزهی ارتش سرخ شوروی زد و احسان طبری در دفاع از این حق امتیاز مقاله نوشت و ایران را به حریم امنیت انگلستان و شوروی تقسیم کرد و بیان داشت که این کشورها در ایران منافعی دارند و لازم است که امکان برخورداری آنها از این منافع را به وجود آوریم. جالب این است که انسانی شریف چون خلیل ملکی نیز در گردابی چنین هایل به دفاع از سیاستهای شوروی و رهبری حزب توده میپردازد و مصدق را بهعنوان مبلغ و مروج سیاست موازنهی منفی به باد انتقاد میگیرد و در مقالاتی چون «پسوپیش کردن عقربههای ساعت»، «سروته یک کرباس» و «توازن منفی»، مصدق و سیاست موازنهی منفی او را سیاستی به نفع انگلستان و علیه شوروی بیان میکند.
باری، در این وانفسای سرسپردگی و وابستگی است که مردانی سر برمیآورند و سیاست موازنهی منفی را در دفاع از استقلال و آزادی تبلیغ و ترویج میکنند. محمد مصدق رهبر نهضت ملی ایران بنابر توازن منفی با هرگونه سرسپردگی و وابستگی مخالفت میکند و استقلال را در کنار و همراه آزادی و عدالت فریاد میزند.
اما چرا مصدق بزرگ چنین بر استقلال تأکید میکند و علیرغم مستعمرهی مستقیم نبودن ایران، بیش از دیگر کشورها، حتی آنها که تحت مستقیم استعمار بودهاند، بر استقلال تأکید میکند؟ تأکیدی که امروز نیز بهواسطهی وجود و حضور خط وابستگی باید بر آن پای فشرد.
منابع عظیم نفت و گاز و موقعیت ژئواستراتژیک منطقهی خاورمیانه، قدرتهای جهانی را بر آن داشته که جهت ثبات منافع خویش، کشورهای منطقه ازجمله ایران را هرچه بیشتر در تنگنای وابستگی سیاسی و اقتصادی قرار دهند و کشورهای خاورمیانهای را در موقعیت زیر سلطه نگاهدارند. سازوکارهای نظام سلطه در منطقهی خاورمیانه را حکومتهای استبدادی و وابستگیشان به قدرتهای خارجی و همچنین وجود و فعالیت خط وابستگی تسهیل کرده است. حکومتها و فعالین سیاسی و روشنفکران پیرو و مدافع خط وابستگی تحکیم پایههای قدرت خویش را در پناه قدرتهای جهانی میدانند و در تلاشاند که همواره پای یک قدرت خارجی در منطقه و ایران باشد و قدرتهای خارجی نیز منافع خویش را در قدرت یافتن وابستگان خود در کشورهای منطقه مییابند. لذا قدرتهای جهانی و حکومتهای استبدادی منطقه، منافع خویش را در تحکیم یکدیگر میدانند و تلاش میکنند که یکدیگر را حمایت کنند. ایران نیز از این قاعده مستثنا نیست.
در ایران بنابر موقعیتی که دارد و نیز وجود و فعالیت خط وابستگی خطر سلطه و وابستگی همچنان وجود دارد. بسیارند فعالان سیاسی و روشنفکرانی که مبارزه با جمهوری اسلامی و به قدرت رسیدن خویش را در پناه قدرتهای خارجی میدانند و برای رسیدن به مقصود حاضرند با این قدرتها هر پیمانی جهت حفظ منافع خویش و آنها ببندند.
از فعالین و رهبران سیاسی که بگذریم روانشناسی تاریخی مردم ایران نیز یکی از عللی است که توجه و تمرکز بر سیاست موازنهی منفی را دوچندان میکند. بامطالعهی تاریخ ایران بهوضوح و نیکی درمییابیم که ایرانیان در بزنگاههای حساس تاریخ بیکمترین مقاومتی در مقابل هجوم بیگانگان تسلیمشدهاند. البته این عدم مقاومت مطلق نیست و بعضاً در همین بزنگاههای خاص، مقاومتهای محدود و جانانهای از فرزندان این خاک در مقابل مهاجمان بوده که همه نشان از رشادت و آزادگی این مردم است، اما این ایستادگیها در مقابل عدم مقاومتها بسیار ناچیز و گم است. در حملهی اسکندر به ایران، در حملهی اعراب، در حملهی مغول، در حملهی قشون متفقین در جنگ جهانی دوم مقاومتها آنقدر محدود و ناچیز بوده که نمیتوان جدی گرفتشان. این بیتفاوتیهای اجتماعی در برابر هجوم خارجی به وابستهی استبداد افسارگسیختهای است که در تاریخ ایران همواره دوام داشته و بنابر ظلم و ستم بیحدوحصرش مردم را از حکومت داخلی بیزار و چشمانتظار اسکندری میکرده است تا آنها را از ظلم و ستم حکومت استبدادی رها کند. فراموش نباید کرد که در برهههایی از تاریخ که مردم از بند ستم استبداد رهاشدهاند و به حیات و آیندهشان امیدوار بودهاند، در مقابل هجوم خارجی بیشترین و بهترین مقاومتها را از خود بروز دادهاند و جانانه و جانبرکف در دفاع از خاک و مام وطن سدی خللناپذیر شدهاند. برای مثال، در بهار پیروزی انقلاب ۵۷ و در آن روزهای شادی و شیرینی آزادی و رهایی که ایرانیان همه به آزادی و استقلال خویش جان و امید بخشیده بودند و آیندهای روشن را برای خویش و فرزندان خویش متصور بودند، جانانه در مقابل قشون بعثی ایستادند و خرمشهر و آبادان را از آنها بازستاندند. پس این روحیه تسلیم و رضا در مقابل هجوم بیگانگان که در برهههایی از تاریخ رخ نموده، واکنشی است در مقابل ظلم و ستم بیاندازهی استبداد داخلی. امروز که استبدادی خشن و وقیح بر این خاک حاکم است و مردم را از ظلم و ستم و تجاوز به جان آورده، در میان مردم زمزمهی رضایت از حملهی نظامی خارجی نیز شنیده میشود. پس لازم است که بر سیاست موازنهی منفی تأکید کنیم و در این تأکید به رابطهای که استقلال و آزادی میتوانند داشته باشند و عدم یکی موجبات عدم دیگری را فراهم میآورد، بیش از هر چیز بپردازیم.
جمهوری اسلامی بهواسطهی گروگانگیری سازوکارهای سلطه و وابستگی بعد از انقلاب را آغاز کرد و اکنون بهجایی رسیده که علنی و بدون هیچ خجالت و پنهانکاری به دفاع از روسیه و چین میپردازد و آشکارا بیان میکند که وابسته به چین و روسیه است. یعنی اجرای سیاست موازنهی مثبت یا وجودی را چون برخی سیاستمداران دوران قاجار و بعدازآن، آشکار کرده و ابایی از بیان آن ندارد. در چنین شرایطی مسئولیت باورمندان به موازنهی منفی و نفی هرگونه زور و قدرت داخلی و خارجی فزونی مییابد و لازم است که تلاش خویش را فزونی بخشند و همچنان در دو جبههی استبداد داخلی و وابستگی به قدرت خارجی در مبارزه باشند. دفاع برخی مسئولین و سخنگویان و رسانههای جمهوری اسلامی از چین، یکبار دیگر نشان داد که چون حکومتهای استبدادی به بنیانهای ملی و مردمی متکی نیستند و اساس سیاست خارجی خود را بر سلطه و دشمنتراشی بنیان گذاردهاند، ناگزیر از دوستیابی خارجی هستند و این دشمنی و دوستیهای خارجی به وابستگی و سرسپردگی ختم میشود. اما در موازنهی منفی اساس سیاست خارجی را توسعهی ملی و رفاه مردمی مبتنی بر حقوق انسانی تشکیل میدهد و پایههای حکومت بر بنیانهای ملی و مردمی استوار است. در سیاست خارجی بر پایهی موازنهی منفی، با هیچ کشوری دشمنی نداریم و با تمام کشورها و ملتهای دنیا بنابر منافع ملی و حقوق مردمی تعامل و تعادل داریم و هر کشوری اعم از چین و روسیه و آمریکا و انگلیس و … که بخواهد ناقض حقوق و منافع ملی باشد، برخورد سیاسی و حقوقی از نوع مصدقی خواهیم داشت. جمهوری اسلامی مثل اکثر قریب به تمام کشورهای نفتی، یکی از وابستهترین نظامهای اقتصادی دنیا را به وجود آورده است و پایهی اقتصاد را تماماً خارجی کرده است، اما دفاع آخرین این نظام از چین و توبیخ کلامی سخنگوی وزارت بهداشت به علت انتقادش از کشور چین نشان داد که به لحاظ سیاسی نیز بهشدت وابسته است و بهنوعی به کارگزار کشورهای چین و روسیه در منطقه تبدیلشده است. این واکنش یکبار دیگر نشان داد که مؤلفههای اقتصادی و سیاسی از یکدیگر جدا نیستند و حکومتی که به لحاظ اقتصادی بهشدت وابسته باشد، به لحاظ سیاسی نیز وابسته است و استقلال سیاسی دروغ و لافوگزافی بیش نیست. برای رهایی از چنین وابستگیها و برخورداری از زیستی شرافتمندانه ضروری است که بر پایهی موازنهی منفی عمل و خط استقلال و آزادی را تقویت نماییم.
پینوشت:
میدانیم که سیاست موازنهی منفی به همت و تلاش فکری و عملی مبارزان راه استقلال و آزادی – ازجمله آقای ابوالحسن بنیصدر- از یک سیاست خارجی صرف به یک تئوری فلسفهی بومی ارتقا یافته و گستره و عمق بیشتری پیداکرده است. چنانکه در برابر گفتمانهای قدرت فوکویی به گفتمان آزادی تبدیلشده است. لذا تأکید بر موازنهی منفی، تنها تأکید بر نوعی سیاست خارجی نیست، بلکه تأکید و تمرکز بر سبک زندگی مبتنی بر گفتمان آزادی و نفی هرگونه زور و جباریت است. امروز وقتی از موازنهی منفی سخن میگوییم درواقع بر این باور تأکید میکنیم که انسان در تمامی روابطش، اعم از رابطه با خود، رابطه با دیگری در مقام فرد و جامعه، در رابطه با حکومت، رابطهی حکومتها با یکدیگر و مردم، در رابطهی ملتها و … حق را جایگزین زور میکند و تمام روابط انسانی در سطوح و لایههای مختلف، خالی از زور و اجبار میشوند. امروزه موازنهی منفی ترجمان گفتمان آزادی است که تمام مفاهیمی که میشناسیم در این گفتمان معنا و تبیین نویی مییابند و البته بحث مفصلی را میطلبد. در این نوشته اما منظور همان سیاست موازنهی منفی است.
درآمد در این نوشتار به دو مطلب خواهم پرداخت. نخست، تحلیلی از عنوان مقاله و…
تردیدی نیست که تداوم نزاع اسرائیل و فلسطین که اینک منطقهی پرآشوب و بیثبات خاورمیانه…
تصور پیامدهای حمله نظامی اسرائیل به ایران نیروهای سیاسی را به صفبندیهای قابل تأملی واداشته…
ناقوس شوم جنگ در منطقۀ خاورمیانه بلندتر از هر زمان دیگری به گوش میرسد. سهگانۀ…