حسن روحانی در همان جلسهی ستاد ملّی مبارزه با کرونا که مدعی شد از روز شنبه، دهم اسفندماه، همهچیز به حالت عادی بر میگردد، گفت: «هراس افکنی و تلاش برای به تعطیلی کشاندن کشور، توطئهی دشمنان است». در این وضعیت، و زمانیکه اصطلاحاتی چون «جنگ بیولوژیکی» به میان میآید، پوپولیسم به خوبی نشان میدهد که مسؤولان چگونه در اوج بحران و با بالارفتن آمار جانباختگان، رفتار قربانیوار خود را رها نمیکنند. پوپولیسم، خودِ بحران را کنار میزند و بهجای آن نمایش راه میاندازد، تا جایی که اصل ماجرا بیاهمیت شود. ولی آیا واقعاً چنین است؟ پوپولیسم بر بحران کرونا در ایران سایه انداخته است؟
کرونا؛ جنگ بیولوژیکی و توطئهی دشمنان؟
پوپولیسم مشتاق است که یک وضعیت عادی را بحرانی نشان دهد، یا یک بحران را به یک مسألهی اخلاقی بدل کند و در انتها نتیجه بگیرد که همهچیز از دست دولت خارج بودهاست. هوگو چاوز، رییس جمهور ونزوئلا، مکرراً به دسیسههای شوم و دستهای پشت پردهی داخل و خارج از مرزهایی اشاره میکرد که قرار است میراث «انقلاب بولیواری» و عظمت «سوسیالیسم قرن بیستویکمی»ش را تخریب کنند. تا جایی که امکان داشت آن را متوجه الیگارشیِ متلاشیشده قبل از خود میکرد یا در صورتی که باورپذیر نبود، ایالات متحده مسبب تمام خطاها و ناکامیها بود.
این معادله همیشه به کار میآید؛ چراکه همیشه دشمنانی وجود دارند، و آنها همیشه دشمنان مردم هستند. در غیر اینصورت، «پس چرا دقیقاً از قم؟» یا چرا «قبل از انتخابات؟» یا چرا «با هدف به حاشیهراندن نمایندگان معنوی و مناسک مذهبی؟»
به تعبیر یانـورنر مولر، چون سیاست یکجور «محاصرهی مداوم» نشان داده شده است، چه وضعیتهای عادی و چه بحرانها، نمایشی تلقی میشوند که بعداً میتوان در قالب یک تهدید وجودی از آن برای مشروعیتبخشی به حکمرانی پوپولیستی بهرهبرد. در حقیقت پوپولیسم تشنهی نمایش و درگیرکردن احساسات عمومی است؛ زیرا به بهترین شکل ممکن میتواند نشان دهد که چگونه بیشاز هر چیز، «آبروی نظام» در خطر است.
اما تکنیک توطئهپردازی در حکمرانی پوپولیستی میتواند بسیار خطرناک باشد. هر جا که نام جنگ به میان میآید، «کشتن» یک امر عادی محسوب میشود. به کاربردن اصطلاحاتی همچون دشمن، و تبدیل بیمارستانها به عنوان «میدان جنگ»، لاجرم یک بحران سلامتی را به یک مقولهی امنیتی تبدیل کرده و اقدامات سرکوبگرایانه را توجیه میکند. به همین دلیل است که پوپولیستها عاشق بحرانند تا از رهگذر «شرایط اضطراری» سلطهی خود را تحکیم کنند.
عبور از بحران؛ ساده یا پیچیده؟
موفقیت پوپولیسم در گرو سادهسازی مسألههای پیچیده و بغرنج است. برگ برندهی پوپولیسم، یعنی؛ راهحلهای کارشناسان، تکنوکراتها و سیاستگذاران را آنقدر رقیق و بیکیفیت کنید که برای همه قابل فهم باشد. نیکولاس مادورو، جانشین بدشانس و اقبال چاوز، بعد از تورم و گرانی سرسامآور، سربازان و نیروهای ارتش را روانه مغازهها و فروشگاهها کرد تا با زدن برچسبهای قیمتی ارزانتر، تورم را مهار کنند. در نهایت که از او میپرسیدند علت گرانی چیست؟ میگفت: «انگلهای بورژوا».
این موضوع بیشباهت به بحران جهش نرخ ارز در سالهای ۹۸-۱۳۹۷ در ایران نیست که به دستگیری «سلطان»ها منجر شد. دولت ایران نیز دست آخر این جهش قابل توجه در افزایش قیمت دلار، سکه و محصولات را متوجه «دلالان خیابانی» کرد. یا بعد از افزایش قیمت بنزین، خاطر نشان کرد که قیمت محصولات و مواد غذایی به طبع افزایش قیمت سوخت، بالا نمیرود و حتی در برخی نقاط نیروهای انتظامی و بسیج را برای جلوگیری از افزایش قیمت وارد بازارها و فروشگاهها کردند؛ اما در مورد اول، نه دستگیری افراد «حباب»ها را ترکاند و نه دستور ۴۲۰۰ تومانی بودن دلار توسط جهانگیری. در مورد دوم نیز، دستورات، توصیهها و نصیحتهای مقامات، مانع از افزایش کالاهای ضروری و محصولات غذایی نشد.
بههرحال تلاش رهبران پوپولیست، در عادی جلوهدادن شرایط بحرانی، لزوماً موفقیتآمیز نیست، مخصوصاً در زمانی که برخلاف افکار عمومی و نگرانیهای گسترده در جامعه مدعی شوید که «از روز شنبه همهی روالها به صورت عادی خواهد بود» یا اقدامات دولت در برابر ویروس کرونا «افتخارآفرین» بوده است. در چنین شرایطی که امکان هر نوع سادهسازی و فریبسیاسی منتفی است، پوپولیستها نمیگویند داریم بحران را شکست میدهیم، بلکه میگویند اساساً بحرانی نبوده که بخواهیم آن را شکست دهیم. پس بنابر تعبیری، بحران وضعیت عینی امور نیست، بلکه نیاز به تفسیر پوپولیستها دارد. این تفسیر نیز لزوماً به اقدامی مسؤولانه منجر نمیشود.
حل بحران؛ فقدان دولت و مرجعیت مردم
پوپولیسم ماشین تولید بحران است، اما از مخاطب قرارگرفتن برای حل بحران هراس دارد؛ ولی در عینحال به شدت هم به اتهام «مسؤولیتگریزی» واکنش نشان میدهد و آن را سیاسی و جهتدار مینامد. گیرکردن در این تناقض و مخدوشکردن مرز میان مسؤولیتپذیری و مسؤولیتگریزی این امکان را برای نظام پوپولیست فراهم میکند تا با بیاثرکردن هرگونه بحث منطقی و کارشناسی، بخشی را به «مردم غیرراستین» حواله کند و بخش دیگر را به دشمنان قسمخوردهی داخلی و خارجی.
واقعیت مسلم این است که دامنهی مسؤولیتگریزی چنان اوج میگیرد که یک تناقض اساسی را به وجود میآورد؛ اینکه، حتی حامیان نظام پوپولیست هم در دایره «دیگری» جای میگیرند. حسن روحانی در جلسه شورای اداری آذربایجان شرقی، ۶ آذرماه ۹۸، دربارهی افزایش قیمت سوخت و بحرانهای بعد از آن، این چنین ادعا کرد: «من این طرح را از حدود یک ماه تا ۴۰ روز پیش به طول کامل به وزیر کشور و شورای امنیت کشور واگذار کردم … [و] اعلام کردم که اجرای طرح سهمیهبندی بنزین را با صداوسیما، تبلیغات و برنامهریزی هماهنگ کنید و به من هم زمان آن را نگویید … شبی که سهمیهبندی بنزین اجرا شد من خودم هم اطلاع نداشتم و نمیدانستم که اجرای این طرح این هفته است یا هفته آینده…»
به همین خاطر، در حکمرانی پوپولیستی، بحث اگر مسؤولیتگریزی باشد، فرد مسؤول همه را مقصر میداند، جز خودش.
پوپولیست میتواند به مردم بگوید که من تمام و کمال درخواستهای شما را به بهترین شکل ممکن انجام دادم؛ اما اگر اتفاق ناخوشایندی افتاده است، «مقصر من نیستم»، چراکه «من هم مثل شما معترضم».
در مورد شیوع گسترده ویروس کرونا، مسؤولان مدعی شدند که در درجهی اول مردمی مقصر بودند که با هراس فراوان موجودی لوازم بهداشتی و ماسکها را در داروخانهها خالی کردند، سپس مردمی که از خانههایشان بیرون آمدند، بعداً مردمی که کالاهای بهداشتی را احتکار کردند، بعدتر مردمی که توصیههای وزارت بهداشت را رعایت نمیکنند و الی آخر. در مورد راهحلهای عبور از بحران نیز طبیعتاً «مردم باید آن را حل و فصل کنند». مطابق نوعی اخلاقیات سیاسی که پوپولیسم جا میاندازد، «مردم» مورد خطاب دائمی رهبران سیاسی است و به صورت غیرمستقیم نیز این مردم هستند که با نزدیکشدن رویههای سیاسی و فرآیندها به سوی آنها، باید مسؤولیتهای دولت را انجام دهند. در حقیقت واگذارکردن مسؤولیتهای حکومت به مردم، نتیجهی لطف رهبران سیاسی است که آنرا هم «اتوپیای جمهوری خودحکومتی» مینامند.
حوالهی بحران به روانشناسی اجتماعی؛ خشم و امید
پوپولیسم علاقهای به بحثهای منطقی نشان نمیدهد. به نوعی، خاستگاهی نابههنجار و احساسی دارد و بر موج خشم و امید مردم مینشیند. محرک اصلی این مفهوم سیاسی مسئلهدار، خشم، امید و رؤیابافی است، و البته بنبستها. هر کدام از این احساسهای اجتماعی، به اندازهای قابل توجه، علاوه بر آنکه جامعه را ضعیف میکند، نشان میدهد که جامعه درباره وضعیت واقعی خودش، مدام به خودش دروغ میگوید، و این چیزیست که پوپولیسم آرزویش را دارد.
بهادادنِ بیشاز حد به احساسات، بدون یک کنش حسابشده، آنقدر جامعه انسانی را گمراه میکند که تمام معادلهها و نقشههای کشیده شده توسط پوپولیسم در اینجا نتیجه میدهد، و بعید است که نظام پوپولیستی با هر نوع ایدئولوژی و مرام سیاسی نسبت به فضایی مملو از شادی و هیجان و البته «غفلت» اعتراض کند. پرداختن به احساسات و سرودهای دستهجمعی و خانگی و یا رقص در محیط بیمارستانی چون پای بحران را به مسائل مربوط به روانشناسی اجتماعی میکشاند، بدیهی است که نظام پوپولیستی بدون هیچ فشار اجتماعی سیاسی، وظایف اولیهی خود را هم نادیده میگیرد.
به تعبیری، نظام پوپولیستی در قبال انتشار موج گستردهی ویدیوهای رقص پرستاران منفعل نبود؛ چراکه دقیقاً چیزی که میخواست اتفاق افتاد؛ غفلت از اصل ماجرا و توجه عمومی به مسألهای چون رقص کادر درمانی بیمارستانها. پس در این شرایط، مادامی که بحرانی فراگیر سایه انداخته باشد، نظام سیاسی میپذیرد که مهمترین بخش قضیه، یعنی ناکارآمدی و ناتوانیش در حل بحران، با کلیپهایی از شادی و سرور مردم و کادر درمانی به حاشیه رود؛ حالا هرچهقدر که خود را نظامی «انقلابی و دینی» معرفی کند یا واقعاً چنین باشد.
کدام بحران: کرونا یا پوپولیسم؟
چیزی که بیشاز هر چیز نگرانکنندهتر ظاهر شده، نه شیوع کرونا، بلکه پیشروی گستردهی پوپولیسم است که دورنمای حل بحران کرونا در ایران را مبهمتر و وخیمتر کرده است. عوامفریبی، پوپولیسم نیست؛ اما پوپولیسم لزوماً به عوامفریبی منتهی میشود. پوپولیسم مجموعهای عجیب و غریب از سادهانگاری، راهحلهای دمدستی و ریشهیابیهای غیردقیق و غیرمسؤولانه را دور خود جمع میکند که نتیجه نهایی آن میتواند دروغ باشد. دروغ نمیتواند سیاست خلق کند، بلکه صرفاً به دروغ بعدی میانجامد. به همین خاطر میبایست نگران پیشروی پوپولیسم بود که وضعیت را از چیزی که هست، حادتر میکند و با احساسیکردن و غیرمنطقیکردن فضا، انسان را از چیزی که مهم است جدا میکند و انرژی عمومی جامعه را به نحو دیگری هدر میدهد. در واقع، پوپولیسم، عنصر ذاتی سیاستورزی در سطح نظام سیاسی در ایران است که خود را در بحرانها بهتر نشان میدهد.
پیامدهای سیاستورزی پوپولیستی، بسیار بیشتر از عواقب همهگیری ویروس کرونا پایداری دارد. آثار وخیم حکمرانی پوپولیستی، نه در کوتاه مدت و میان مدت، بلکه تا دهها بر جای خواهد ماند و جامعه، فرهنگ و اخلاق عمومی را بسیار سخت تحت تأثیر قرار خواهد داد. همانطور که در طی این سالها دیدهایم.
۱۳ آبان در تاریخ جمهوری اسلامی روز مهمی است؛ نه از آن جهت که سفارت…
در تحلیل سیاسی و روانشناختی دیکتاتوری، مسئله مقصر دانستن پذیرفتگان دیکتاتوری به عنوان افرادی که…
امروز یکم نوامبر، روز جهانی وگن است؛ این روز، یادبودِ تمام دردمندیها و خودآگاهیهایی است…
درآمد در این نوشتار به دو مطلب خواهم پرداخت. نخست، تحلیلی از عنوان مقاله و…