آنان که محیط فضل و آداب شدند/ در جمع کمال شمع اصحاب شدند
ره زین شب تاریک نبردند برون / گفتند فسانهای و در خواب شدند
کرونا جنگ بین دینداران و مادیگرایان را هم از نو زنده کرد. اما این دو گروه دو طیف هستند و طرف خطاب این نوشته دو سر این دو طیفاند. یکی از خداوند و تاثیر فراگیر آن در جهان میگوید و دیگری همه چیز را از زاویه علم میبیند و بر آن است که هر چه را علم تایید نمیکند خرافه و بر باطل است.
در مورد کرونا شاهدیم که گروه اول بر آنند که مکانهای مقدس و توسل به خداوند آنان را از بلا مصون میدارد. در ایران ماجرای قم و مشهد را همگان میدانیم در آمریکا ۱۴ ایالت کلیساها را از از قانون قرنطینه و ممنوعیت گردهماییها برای مراسم مذهبی مستثنی کردهاند. در اسرائیل ارتدوکسها حتی با نیروهای نظامی که میخواستند کنیسههایشان را که هر روز باز است و مراسم دارد ببندند درگیر شده و آنان را نازی خواندند.
در مقابل مادیگرایان این جماعات را مسخره کرده و آنان را آدمهای عقبمانده خواندند. کسانی که هنوز در قرن بیست ویکم به نیروهای غیبی و ماورالطبیعه اعتقاد دارند.
در ایران این ستیزه بسیار تندتر و خشمگینانهتر است. زیرا گروه اول از امتیازات حکومتی برخوردارند و عقبماندهترین و قشریترین خرافات را تبلیغ میکنند. از جمله از قول پیامبر نشان ظهور امام زمان را نقل میکنند. خداوند ناظر بر گردش کائناتی با حداقل ۱۸ میلیون سال نوری و هزاران هزار کهکشان است که زمین تنها یکی از آنهاست. عمر این کره هم بیلیونها سال است و انسان هم تنها ۴-۵ میلیون سال پیش در آن پیدا شده است و ما شیعیان تنها نزدیک به صد میلیون از بیش از ۷ بیلیون انسان روز زمین هستیم. امام زمان ما هم تنها هزار وسیصد سال پیش به دنیا آمده است. با این حساب همه شیعیان عالم به اندازهی دانه خشخاشی در کل آسمانها هستند، اما به قول آقای رائفیپور که صدا وسیما استادش میخواند، خداوند به پیامبرش وحی کرده که وقتی شیوه آرایش موی زنان مثل کوهان شترها شد و یا آموزش علم دینی از نجف به قم انتقال پیدا کرد، امام زمان ظهور میکند و سرنوشت کائنات را دگرگونه میسازد .
اگرچه این یاوه ها را اوانجلیکنهای مسیحی و ارتودوکسها یهودی هم بیان میکنند، ولی آنان حکومت را به دست ندارند که این افکار عقب ماندهشان بر زندگی مردم تاثیر بگذارد. لذا مردم ایران هم به این گونه اندیشهها و اعتقادات با همه نیرو حمله میکنند ، و هر آن چه دینی است به حکومت نسبت میدهند و با آن مخالفت میکنند.
حاصل کار یک دور باطل است. جامعهای دوقطبی یک قطب تکیه بر باورهای دینی و قطب دیگر تکیه افراطی بر علم. هر قطب به دنبال نفی دیگری. میدانیم تا دوسده پیش عموم مردم بر آن بودند که همه چیز به مشیت الهی بسته است و انسان در مقامی نیست که خواسته خداوند را مورد سوال قرار دهد. در این فضا علمای دینی از جانب خدا حرف آخر را میزدند و صلاح جامعه را بر مبنای دستورات دینی تعیین میکردند. اما کمکم علم قدرت برتر شد و بشر به این باور رسید که با علمش قادر به درک جهان و تعیین درست و نادرست آن است. اما با گذر زمان و آشنایی بیشتر با کائنات کمکم علم از بلندپروازیها و قادر مطلق بودنهایش کوتاه آمد و بر آن شد که میدان عملاش محدود به مسایلی است که قابل آزمودن است. در نتیجه بر آن شد چه در شناخت جهان و چه در شناخت انسان عرصههایی است که در قلمرو علم نیست. در آن جا به قول قدما به لاادری معترف شد. سخنی که در فرهنگ ما دیری است خیام و حافظ و غیره کفتهاند.
آنان که محیط فضل و آداب شدند/ در جمع کمال شمع اصحاب شدند
ره زین شب تاریک نبردندبرون/ گفتند فسانهای و در خواب شدند
به باور خیام نه مدعیان دین از پیچیدگی جهان آگاه بودند و نه عالمان اسرار جهان را میشناختند.
به گفته حافظ:
کس ندانست که منزلگه مقصود کجاست/ آن قدر هست که بانگ جرسی میآید
تا قرن بیستم همان تعصبی که اربابان دین در شناخت جهان داشتند، عالمان مادی سرمست از یافتههای خود متعصبانه بر شناخت علمی پای میفشردند تا آن که آگاهان منصف هردو گروه تن به پذیرش محدودیت شناخت خود دادند. البته این بدان معنا نیست که هنوز متعصبانی در هر دو قطب هم چنان بر باور خود پا نمیفشارند و هریک دیگری را غافل و بیخرد و خود را عالم و آگاه به حقایق نمیدانند.
کاربرد این تحول را در امر سلامت و حال در پدیده کرونا شاهدیم. از زمان دکارت در غرب جسم و روح را دو هویت مستقل و جدا از یکدیگر دانستند. مریضی و شفا را مربوط به جسم دانستند و در نتیجه علم را یگانه مرجع ذیصلاح در این مورد قلمداد کردند. نقش امور روانی از جمله دعا و روابط عاطفی و احساسی را هم در شفای مرض خرافه و جهالت دانستند. بهترین نشانهاش آن بود که ملاقاتهای بیماران را به چند ساعت در هفته محدود کردند و دعا و توسل به خداوند ومقدسات را اتلاف وقت و گمراه کننده دانستند. مریضی که به بیمارستان برده میشد مثل ماشینی بود که به مکانیکی برده میشود.
از اوایل قرن بیستم کمکم عالمان بر آن شدند که جهان پیچیدهتر از آن است که علم همه ابعاد آن را بشناسد و روح و روان و باورها نقش بزرگ در سلامت انسان دارند. اندک اندک زمان ملاقاتها زیادتر شد. کتب مقدس در کنار تختها جا گرفت و باورها بخشی از درمان شد. دعا و توسل بیماران امری خرافی و جاهلانه انگاشته نمیشد و باز این جمله بر زبان پزشکان جاری شد «دوا از من شفا از خداوند » هرچند بسیاری از آن پزشکان خود به خدایی باور نداشتند، اما منکر آن هم نمیشدند که باورهای مریض در بهبود او نقش دارد.
در پدیده کرونا این مکاتب فکری خود را بروز دادند. متعصبین دینی تکیه را بر باورهای دینی خود گذاشتند و بر آن شدند که نه تنها مکانهای مقدس آنان را از آلودگی پاک میکند، بلکه رفتن به آن جا و طلب یاری از خدا آنان را از توصیههای علمی پزشکان بینیاز میکند. تندروهای آنان حتی با نیروهای انتظامی درگیر شدند و با توسل به ارزشهایشان می گویند آزادی انتخاب حق ما است و حکومت نبایدنظرش را بر ما تحمیل کند.
در مقابل مادیگرایان بیآنکه سعی کنند نقطه نظر این افراد را درک کنند و با آنان رابطه برقرار کنند، از سر خودمحوری آنان را نادانان بیشعوری دانستند که تنها راه مواجه با آنان فشار و سرکوب است. آنان نمیخواستند بپذیرند که همین دعاها و توسلها نقش به سزایی در سلامت این افراد دارد. اینان این فواید را در طی سالیان بارها آزموده و در نتیجه از روی عقل مفید و موثر بودن آنها را قبول دارند.این که چگونه این اعتقادات و اثرات روانی آن به شفای مریض کمک میکند در تخصص من نیست. این تصور عوامانه وجود دارد که در اثر آن دعا فرشتگانی از عالم غیب میآیند و مریض را شفا میدهند. اما هم دینداران آگاه هم دینناباوران غیرمتعصب برآنند که در اثر این باور در بدن فعل و انفعالاتی صورت می گیرد. از جمله سیستم بدنی مریض قویتر میشود یا هورمنهایی که در شفای مریض موثرند ترشح میشود. اثراتی که بسیاریشان برا ی علم هنوز ناشناخته است از این روی لازمه تاثیر این دعاها باور به آن است کاری که برای اثر دارو به این شدت مهم نیست.
در یک جامعه سالم با مردم رها شده از تعصبها و خودمحوریها از هر نوع دینی یا ضددینیاش، راه گفتگوی این دو گروه باز میماند. نه حکومت دینی با اعمال قدرت توصیه پزشکان و متخصصین را نادیده میگیرد و برقراری نماز جمعه و حضور در زیارتگاهها و کلیسا و کنیسه را مجاز میکند و نه اجازه میدهد که مخالفان دینباوران به آنان توهین کرده و باورهایشان رابه سخره بگیرند و با آنان چون بزهکاران رفتار کنند.در چنین جامعهای با تصویب قوانین عادلانه و توجیه آن برای مردم جلوی کاریهایی را که به ضرر جامعه هست گرفته میشود، همان گونه که از آدم مست حق رانندگی را میگیرد و از نوجوان آزادی خرید سیگار را. از آن سو حضور دینداران از آنجا که آزادی افراد محترم است، موجه میشود اما به شرط آن که سلامت دیگران را به خطر نیندازند.
در حالی که بیش از دو سال از جنبش "زن، زندگی، آزادی"، جنبشی که جرقه…
بیانیهی جمعی از نواندیشان دینی داخل و خارج کشور
رسانههای گوناگون و برخی "کارشناسان" در تحلیل سیاستهای آینده ترامپ در قبال حاکمیت ولایی، بهطور…
زیتون: جلد دوم کتاب خاطرات طاهر احمدزاده اخیرا از سوی انتشارات ناکجا در پاریس منتشر…