امنیت ملی، پرتاب ماهواره نورو قدرت باز دارندگی نظامی
بخش دوم: قدرت نظامی و توان بازدارندگی
با افزایش هزینه برای ساخت تسلیحات بخاطر ازدیاد قدرت نظامی، اصولا جمهوری اسلامی چقدر در طراحی سیاستهای نظامی خود قادر بوده که یک مکانیزم بازدارنده در مقابل دشمن ایجاد نماید؟ در روابط بین الملل دو مکانیزم مختلف برای مقابله نظامی با دشمن برای حفظ امنیت یک کشور به کار گرفته میشوند.
مکانیزم اول پیشی گرفتن (Preemption) ازحمله نظامی دشمن به خاک یک کشور با یک حمله نظامی به مواضع دشمن است. توجیهی که جورج بوش برای حمله نظامی به عراق استفاده کرد یک پیشی گرفتن در حمله به عراق با تکیه بر این استدلال بود که این کشور در حال ساختن بمب اتم بوده و این بمب میتواند یک تهدید امنیتی برای آمریکا به شمار رود.
مکانیزم دوم بازدارندگی (Prevention) است که از طریق ایجاد توان نظامی برای جلوگیری حمله احتمالی دشمن به خاک کشور فراهم میآید. در این استراتژی چنانچه به کشوری حمله شود آن کشور توان مقابله (Reciprocate) به مثل را دار است. در ایران این استراتژی نظامی سالهاست که توسط سپاه پاسدران بدون در نظر گرفتن پارامترهای مختلف دیگر قدرت خصوصا اقتصادی قوی دنبال میشود. اما آیا این استراتژی نظامی آنگونه که سپاه پاسداران آن را درک و تبلیغ کرده است توفیقی برای ایجاد بازدارندگی حملات احتمالی دشمن به کشور ما در پی داشته است؟
جواب به این سئوال کاملا منفیست. برای موثر بودن این استراتژی باید سری به سوریه زد. پایگاههای نظامی کشور ما اکنون در سوریه مرتب توسط ارتش اسرائیل بمباران میشوند بدون آنکه ایران بتواند عکس العملی از خود در مقابل این حملات نشان دهد. سپاهیان بخوبی میدانند که هر عکس العمل نظامی به حملات اسرائیل ممکن است جنگ با این کشور را به مررزهای ایران به کشاند.
مثال دوم ترور قاسم سلیمانی است. ترور او برای کشور ما و سپاه شاید بیشتر از حمله آمریکا به بعضی از تاسیسات نظامی و اقتصادی کشور هزینه بردار بود. قاسم سلیمانی یک هدف استراتژیک برای آمریکا و یک نیروی بسیار ارزشمند برای جمهوری اسلامی بوده است. دولت ترامپ با ترور سلیمانی ریسک بزرگی را متحمل شد اما خود را آماده کرده بود که در صورت حمله موشکی ایران به مواضع این کشور در خلیج فارس وارد یک جنگ سریع با زدن تاسیاست نظامی و اقتصادی ایران گردد. موشکها و قدرت نظامی کشور ما عامل بازدارندهای برای ترور قاسم سلیمانی نبود. آمریکاییها هدف بزرگی را نشانه گرفتند اما کشور ما برای تلافی، چندین موشک به پایگاهای آمریکا در عراق مانند پایگاه عین الاسد پرتاب کرد.
اما آنچه قابل ذکر است اینست که کمتر از نیمی از موشکهای پرتاب شده به اهداف خود اصابت کرد و از سوی دیگر جمهوری اسلامی از طریق عراق شش ساعت زودتر از پرتاب موشکها این موضوع را به آمریکا اطلاع داده بود تا آمریکاییها در این حمله تلفات جانی نداشته باشند. ترور سلیمانی توسط آمریکا و حمله ایران به دو پایگاه نظامی آمریکا در عراق به روشنی نشان داد که استراتژی بازدارندگی ایران در مقابل آمریکا هیچگونه ارزش نظامی و کاررایی ندارد. آمریکا قاسم سلیمانی را ترور کرد و حتی یک سربازش کشته نشد. همه سربازان آمریکایی که دچار شوک مغزی (Concussion) به خاطر صدای انفجار بمبهای پرتابی کشور ما شده بودند، بهبود یافته و مجددا به ارتش آمریکا پیوستند.
کشور ما کلا از نیروی هوایی قابل اعتنایی برخوردار نیست و بزرگترین ضعف نیروی نظامی ایران٬ نداشتن یک نیروی هوایی منسجم و تواناست. این ضعف به روشنی خود را در جنگ ایران و عراق نشان داده بود. اگر ایران توانسته بود از نیروی هوایی خود در جنگ ایران و عراق استفاده کند، دولت عراق نمیتوانست شهرهای کشور ما را در زیر حملات موشکی خود قرار دهد. در ارتشهای دنیا، موشک و پهباد در یک آرایش نظامی، توان نظامی یک کشور را تکمیل میکنند اما در کشور ما سپاه پاسداران کوشش میکند که موشک و پهباد را در مرکز ثقل استراتژی بازدارندگی نظامی خود قرار دهد.
نیروی دریائی ایران در مقایسه با آنچه دشمنان کشور ما در خلیج فارس سامان دادهاند، بسیار اندک و ضعیف بنظر میآید. وقایع الاتفاقیه نظامی در مورد صنعت ناو سازی ایران مینویسد:«در حالیکه کشور چین در عرض شش ماه ناو بالگر بر (تایپ ۰۷۵) میسازد و کشورهای دیگر ناو با ابعاد بزرگتر از موج ما را به طور معمول سه تا چهار ساله تکمیل میکنند، میتوانیم بگوییم کشورمان در زمینه طولانیترین زمان ساخت ناو در حال حاضر رکورد دار محسوب میشود آنهم برای ناوی که ابعاد و وزنی ندارد!!
زمان ساخت جماران هشت سال طول کشید! زمان شروع ساخت ناو دماوند ۲ مشخص نیست اما اگر از اولین خبر در باره این ناو که پیش از الحاق ناو جماران در سال ۸۸ تا زمان الحاق در سال ۹۳ حساب کنیم ۵ سال میشود. ناو سهند پس از ۶ سال و ۲ ماه و ۴ روز از اولین رونمایی به نیروی دریایی ملحق میشود! از زمان شروع ساخت ناوهای طلائیه، دنا و تفتان بیش از ۷ سال میگذرد و این ناوها هنوز تکمیل نشدهاند و در این بین ناو تفتان حتی رو سازه هم ندارد و بنظر میاید ساخت این ناو متوقف شده باشد تا زمانیکه ناو دنا تکمیل شود!»
آقای زنگنه سالهای پیش هشدار داده بود که پروژههای شرکت نفت با مشارکت سپاه پاسداران با هزینههای بسیار زیادتر، کیفیت کمتر و در مدت بسیار طولانیتری به اتمام میرسند. ناوهای نظامی ایران در مقایسه با ناوهای دریایی بیشتر کشورها کوچکتر و قابلیت حمل هواپیماهای جنگی را ندارند. ناوهایی که آمریکا به خلیج فارس فرستاده است نه تنها توان حمل، نشست و پرواز هواپیماهای نظامی را دارند، که گروهی به اسلحههای اتمی نیز مجهز شدهاند. لذا جمهوری اسلامی با تمام ادعایی که سپاه پاسداران میکند نتوانسته از یک توان نظامی بازدارنده با اعتبار برخوردار گردد. اینکه آمریکا یا دیگر کشورهای دیگر نمیخواهند با ایران وارد جنگ شوند، دلیل آن بازدارندگی نیروی نظامی کشورما نیست که اگر بود آمریکا تصمیم نمیگرفت قاسم سلیمانی را به این راحتی ترور نماید.
هر جنگی در خاورمیانه کشورهای مختلفی را در بر میگیرد، اقتصاد بسیاری از کشورهای منطقه خلیج فارس را فلج میکند و تهدیدی برای دسترسی کشورهای اروپایی به انرژی خاورمیانه محسوب میگردد. یک جنگ با تمام چالشی که در این منطقه ایجاد میکند، بزرگترین ضربه را در ابتدا به اقتصاد کشور ما وارد میسازد. لذا جنگ در خاورمیانه عامل بازدارندگی دارد و نه نیروی نظامی کشور ما.
اما تاثیرات جانبی و منطقه ای کنشهای نظامی در ایران چیست؟
- پروپگاندای نظامی سپاه حول و حوش برنامه موشکی کشور، تهدید به بستن تنگه هرمز و حمله به تاسیسات نفتی عربستان سعودی کلا منطقه را به سمت نظامی شدن بیشتر و رقابت تسلیحاتی سوق داده است. رقابت تسلیحاتی در خرید اسلحه از خارج و همچنین سرمایه گذاری در صنایع نظامی کشورهای منطقه خودرا کاملا عیان نموده است. وقایع التفاقیه نظامی نوشت: «توسعه دانایی های بالستیک عربستان سعودی که در چند سال اخیر بشدت دنبال شده از کمکهای شدید اوکاین وچین برخوردار بوده است یک زنگ خطر جدی برای ایران به حساب میاید. در بحث دفاع در مقابل موشکهای بالستیک وضعیت مناسبی نداریم و توسعه این توانائی برای سعودیها مارا شدیدا در فشار قرار خواهد داد. ایا مسئولین امر تحولات موشکی در شبه جزیره را بخوبی تحت نظر دارند؟» عربستان سعودی نه تنها بزرگترین خریدار اسلحه از آمریکاست که در سال ۲۰۱۸ میلادی در یک هماهنگی بین ترامپ و محمد بن سلمان، عربستان سعودی تصمیم گرفته است که مبلغ ۱۱۰ میلیارد دلار از آمریکا اسلحه خریداری کند. در سال ۲۰۱۷ میلادی آمریکا ۵۵.۶ میلیارد دلار اسلحه به دنیا فروخته است که نسبت به سال ۲۰۱۶، ۳۳% افزونی داشته است. عربستان سعودی در این سال یعنی اولین سالی که ترامپ به ریاست جمهوری رسیده است، مبلغ ۱۸ میلیارد دلار از این کشور اسلحه خریده است. سنای آمریکا در سال ۲۰۱۹ نتوانست جلوی فروش اسلحههای آمریکایی به عربستان سعودی به خاطر جنگ این کشور با یمن را بگیرد. در اوریل امسال، دولت عربستان سعودی اعلام نمود که در ساخت پهبادهای پیشرفته با کمک کشور چین سرمایه گذاری مینماید. در سفر سال ۲۰۱۷ ملک سلمان به چین، قرار شده بود که عربستان سعودی در یک قرار داد تجاری با چین، ۶۰ میلیارد دلار به ساخت پهبادهای پیشرفته اختصاص دهد. اکنون این کشور به تخصیص مبالغ بیشتری برای این پروژه و همکاری با چین مبادرت نموده است. در ماه جوئن ۲۰۱۹، دولت ترامپ با عملی نمودن فرمان مجوز اضطراری(Emergency Authorization Act) به کمپانی اسلحه سازی آمریکایی ریتیون (Raytheon) اجازه داد که با دولت عربستان سعودی برای ساختن قطعات بمبهایی که از تکنولوژی پیشرفته برخوردارند همکاری نماید. در این فرمان کمپانی ریتیون تشویق شده بود که این قطعات را در درون خاک عربستان سعودی تولید و تکمیل نماید. کشورهای عربی منطقه از اکنون به فکر ایجاد برنامههای هستهای خود افتادهاند و بدون شک تا چند سال آینده در این زمینهها هم به تکنولوژی انرژی هستهای دست خواهند یافت. اما تنها کشور عربستان سعودی نیست که برای خرید اسلحههای پیشرفته از آمریکا، چین و روسیه هزینههای بزرگی را متحمل میشود، که بقیه کشورهای عربی منطقه خلیج فارس هم در این راه هزینه میکنند. با افزایش رقابتهای تسلیحاتی در درون منطقه هیچ بعید به نظر نمیآید که دولت عربستان سعودی خرید اسلحه از این سه کشور و اروپا را منوط بر عدم فروش آنها به ایران کند. خرید اسلحه پیشرفته از این کشورها با هزینه بالایی که عربستان سعودی تقبل میکند با آنچه ما به تسلیحات نظامی اختصاص میدهیم قابل مقایسه نیست. در انتخاب بازار فروش اسلحه، اروپا، آمریکا و یا هرکشور دیگری به سراغ بازاری میروند که که در آن پول بیشتری برای خرید اسلحه وجود و خرج شود.
- در یک توافق نانوشته در زمان جنگ سرد، آمریکا نفت مورد نیاز خود را با حمایت نظامی و امنیتی خود از کشورهای منطقه مبادله میکرد. در این زمان، کشورهای منطقه بازار نفت ارزان خود را برای غرب باز و با ثبات نگه داشته و دولت آمریکا چتر حفاظتی خود را بر کشورهای دوست این منطقه گشوده بود. تحریمهای نفتی امریکا در اکتبر ۱۹۷۳ بخاطر حمایت بیقید و شرط این کشور از اسرائیل فرق چندانی بر این معادله نگذاشت. بعد از پایان این تحریم، کشورهای عربی که پول بیشتری از فروش نفت خود به اروپا و امریکا دریافت میکردند این پول را مجددا برای خرید اسلحه و صنایع غربی به امریکا و اروپا عودت میدادند. افزایش قیمت نفت برای اروپا و آمریکا ضرری نداشت این پول اضافی در بازارهای این کشور ها خرج میشد. اگرچه آمریکا در طول چند سال گذشته در بخش انرژی خودکفا شده است، اما اروپا، چین، هند، کره جنوبی و…همچنان به نفت و گاز خاورمیانه نیازمند ماندهاند. خاورمیانه در حال حاضر ۸۰۰ میلیارد بشکه یعنی حدود ۵۰% نفت خام دنیارا را داراست. در این منطقه ۶۹۵۱.۸ تریلیون (شش هزار میلیارد) فوت مکعب (Cubic Feet) گاز طبیعی وجود دارد. ایران بزرگترین مخازن زیر زمینی گاز طبیعی یعنی ۱۶.۲% کل ذخیره دنیا را دارد. گاز طبیعی در حال حاضر به انرژی تمیز برای گذار به منابع انرژی با ثبات در آینده شناخته شده است. در زمان دولت محمد خاتمی اروپائیان تصمیم گرفته بودند که در صنعت گاز طبیعی ایران برای احداث دو لوله گازی به اروپا سرمایه گذاری کنند اما سپاه پاسداران بخاطر اینکه این لوله ها از کشور ترکیه میگذشت و بدنبال سهم خواهی در این پروژه بزرگ بودند اجازه ندادند که این پروژه عملی شود. اگر امروز اروپا به گاز طبیعی ما بجای روسیه وابسته شده بود، معادلات کشور ما با اروپا و خنثی کردن بخشی از فشار تحریمهای آمریکایی موثر و به گونه دیگری بود. سپاه پاسداران برای سهم خواهی از دولت خاتمی اجازه نداد تا فرودگاه بین المللی «امام خمینی» در زمان مشخص مورد بهره برداری گردد. تنشهای ایجاد شده توسط سپاه پاسداران در منطقه از طریق ایجاد گروههای نیابتی، دخالت نظامی در سوریه، نفوذ در عراق برای ایجاد یک دولت شیعی و ساخت اسلحه های تهاجمی، کشورهای عربی منطقه را بیش از پیش به حضور آمریکا در منطقه و ایجاد چتر حمایتی این کشور تشویق کرده است. کشور قطر، دوست منطقهای ایران، بزرگترین پایگاه نظامی آمریکا را در درون خود جای داده است. در طول دوسال گذشته و خصوصا بعد از تهدیدهای ایران برای بستن تنگه هرمز و یا ادعای رییس جمهور کشور که اگر نفت ایران از منطقه خارج نه شود نفت بقیه کشورها هم خارج نمیشود، حضور نظامی آمریکا و اروپا بیش از هر زمان دیگری در منطقه خاورمیانه ملموس است. منطقه و کشورهای آن نه تنها به بزرگترین خریداران سلاحهای غربی و شرقی تبدیل شدهاند، که حضور نظامی آمریکا و کشورهای غربی در منطقه با گذشته قابل مقایسه نیست.
- تنشهای ایجاد شده در منطقه توسط سپاه پاسداران و سیاستهای نظامی منطقهای کشورما، به ایجاد ائتلافهای امنیتی دیگری هم در خاورمیانه کمک کرده است. ائتلاف بین عربستان سعودی و اسرائیل، همکاریهای نزدیک بین روسیه، اسرائیل و کشورهای عربی منطقه و نفوذ روز افزون چین در کشورهای عربی منطقه خصوصا مشارکت در بخش ساخت تسلیحات نظامی، بخشی از این همکاریها را عیان میکند. تنشها منطقه خاورمیانه اجازه نداده است که کشورهای همسایه به فکر همکاریهای اقتصادی باشند. در بسیاری از مناطق دنیا، کشورهای همسایه از طریق ایجاد همکاریهای اقتصادی منطقهای و یا جغرافیایی (Regional Economic Cooperation Organizations) کوشش میکنند تا از طریق ایجاد بازار مشترک به اقتصاد خود سامان دهند. بسیاری از کشورهایی که در این ائتلافهای اقتصادی منطقهای و یا جغرافیائی شرکت میکنند، برای شرکت در بازار جهانی آمادگی و موفقیتهای بیشتری کسب کردهاند. ایجاد اینگونه ائتلافها به صلح و تعامل نیازمند است. وقتی در منطقهای تنش سیاسی و نظامی بالا گرفت، راه اینگونه ائتلافها و همکاریها مسدود میشود. اسرائیل به کشورهای عربی منطقه اعلام کرده است که تنها کشوری که میتواند در مقابل کنشها و تلاشهای نظامی ایران در منطقه بایستد این کشور است. حملات مکرر نظامی اسرائیل به مراکز نظامی ایران در سوریه و عدم توان ایران برای پاسخگویی به این حملات توجیهی بوده است که اسرائیلیها برای کشورهای عربی منطقه فراهم آوردهاند. در مورد تهدید حزبالله در جنوب لبنان هم اسرائیل توانسته است با حملات هوایی سریع خود و با وارد و تحمیل خسارات و تلفات فراوان، یک مکانیزم بازدارندگی در مقابل حزب الله لبنان ایجاد نماید. حسن نصرالله بعد از جنگهای ۳۳ روزه در سال ۲۰۰۶ میلادی با اسرائیل اعتراف کرده بود که اگر میزان خسارت و تلفات حمله اسرائیل به جنوب لبنان را میدانست، هرگز با این کشور وارد یک تنش نظامی نمیگردید. در حال حاضر کشورما بجای شرکت در ائتلاف و همکاریهای اقتصادی منطقهای، در مقابل ائتلافهای نظامی در خلیج فارس قرار گرفته است. نه تنها اقتصادش در ایجاد این گونه ائتلافها سامان نگرفته است که در مقابل تهدید امنیتی ائتلاف دشمنان خود قرار گرفته است.
- بعد از ترور قاسم سلیمانی، جمهوری اسلامی تصمیم گرفته است که با تلاشها و فشارهای نظامی زمینه را برای خروج نیروهای آمریکایی از منطقه فراهم آورد. نیروهای نظامی آمریکا اکنون در عراق، سوریه، عربستان سعودی، امارات، بحرین، عمان، اردن، قطر، ترکیه، یونان، جیبوتی، مصر و اسرائیل مستقر بوده و این کشور در این مناطق پایگاه دارد. حضور آمریکا در خاورمیانه فقط به این کشورها محدود نمیشود. این کشور حضور خود را در نقاط دیگری در خاورمیانه بخاطر مسائل امنیتی عیان نکرده و این حضور مخفیست. آمریکا درکشورهای آسیای مرکزی نظیر آذربایجان هم پایگاه نظامی دارد. آمریکا حدود ۷۰۰۰۰ (هفتاد هزار) سرباز در خاورمیانه دارد. این کشور در حال حاضر ۱۴۰۰۰ سرباز در افغانستان دارد که با ۸۰۰۰ نیروی دیگر از ناتو در این کشور استقرار پیدا کردهاند. آمریکا ۷۰۰۰ سرباز در بحرین، ۵۲۰۰ در عراق، ۲۷۹۵ در اردن، ۱۳۰۰۰ در کویت، ۱۳۰۰۰ در قطر و ۵۰۰۰ سرباز در امارات دارد. هیچکدام از این کشورها مستعمره امریکا نیستند و میزان وابستگی آنها به آمریکا بستگی به منافع اقتصادی و امنیتی آنها دارد. یکی از بزرگترین پایگاهای نظامی آمریکا در خاورمیانه در قطر است. در اینکه قطر یک کشور مستقل با اقتصادی با ثبات و سیاستی بسیار مختلف با عربستان سعودی است شکی نیست. کشورهای عمان و قطر همزمان دوست نزدیک جمهوری اسلامی بوده و روابطشان را با ایران در طول سالهای گذشته حفظ کردهاند. اگر دوستان ایران نخواهند آمریکا پایگاههای خودرا از کشورشان جمع و خارج کند، چگونه میتوان توقع داشت که آمریکا را از منطقه خارج کنیم. در ابتدای ماه ژانویه درست چند روز بعد از ترور قاسم سلیمانی، پارلمان عراق تشکیل جلسه داد تا نمایندگان برروی خروج آمریکا از این کشور بحث و گفتگو کنند. از ۳۲۹ نماینده پارلمان فقط ۱۷۲ نفردر این جلسه شرکت کرده بودند و ۱۶۸ نماینده شیعی پارلمان در مصوبهای خواسته بودند تا آمریکا از عراق خارج شود. نمایندگان سنی، کرد و بعضی از شیعیان پارلمان یا این جلسه را تحریم کردند و یا در آن روز به پارلمان نیامدند. چیزیکه کاملا مشخص شد این بود که نمایندگان سنی و کرد پارلمان عراق در حال حاضر با خروج امریکا از این کشور موافق نیستند. بسیاری فکر میکنند که عراق در حال حاضر هنوز ثبات سیاسی و امنیتی پیدا نکرده است تا آمریکا از این کشور خارج شود. سنیها و کردها فکر میکنند که در صورت خروج آمریکا از عراق، نفوذ نظامی ایران در این کشور افزایش پیدا خواهد کرد و آنها با این نفوذ سخت مخالف هستند. در عراق بسیاری فکر میکنند که نهایتا نیروی حشد الشعبی باید در ارتش عراق ادغام شود بخاطر اینکه نمیخواهند تجربه ایران با سپاه پاسداران در عراق تکرار شود. مرجعیت شیعه آیتالله سیستانی هم نه ابراز مخالفتی با حضور آمریکا کرده است و نه میخواهد که حشد الشعبی در دولت و سیاست عراق دخالت کند. در هفتههای گذشته کتائب حزب الله عراق که به ایران بسیار نزدیک است حملات موشکی مختلفی به تاسیاست نظامی و غیر نظامی آمریکا کرده بود. دولت عراق معترض و سخت مخالف این گونه حملات بوده است. چهار گروه در درون حشد الشعبی که به حشد مرجعیت معروف هستند، تیپ رزمی امام علی، تیپ رزمی العباس، تیپ علی اکبر و انصار المرجعیه از حشد جدا شده و به ارتش عراق پیوستهاند. عادل عبدالمهدی و برهم صالح اشراف کامل براین جدایی داشته و نمایندگان آیتالله سیستانی در طول انشعاب با رییس جمهوری و نخست وزیر موقت این کشور در تماس بودهاند. این حرکت از سوی آیتالله سیستانی درست بخاطر جدایی نیروهای مرتبط به او از نیروهای متصل به ایران در درون حشد الشعبی بوده است. حشد الشعبی با پیشنهاد آیتالله سیستانی برای مقابله با داعش ایجاد شده بود. گروههایی در درون حشد الشعبی حتی اعضای سنی دارند. بسیاری اعتقاد دارند که این حرکت آرام آرام شروعی خواهد بود برای منحل نمودن حشد الشعبی و ادغام نیروهای ان بدرون ارتش عراق. این چهار گروه در اعلامیه ای اعلام کردند که این تصمیم در جهت منافع ملی مردم عراق اتخاذ شده است.
سیاست اعمال فشار نظامی برروی امریکا برای خروج این کشوراز خاورمیانه، یک سیاست کاملا تنش آفرین و بدون پشتوانه حتی در عراق است. تنها راه خروج نیروهای آمریکایی ازاین منطقه ایجاد یک صلح پایدار و ائتلافی از همه کشورهای همسایه برای بوجود آوردن ثبات و حفظ امنیت در این منطقه است. بستن تنگه هرمز پس از تهدیدهای کشور ما نیروهای خارجی فراوانی را به منطقه کشیده است. یکی از دلائلی که جنگ یمن همچنان ادامه پیدا میکند و عربستان سعودی با همه شکستهایی که در این جنگ تحمل کرده اما همچنان به این جنگ ادامه میدهد، امنیت باب المندب است. کشورهای هم مرز دریای سرخ حاضر نیستند یمن به کلی بدست حوثیهای طرفدار ایران بیافتند به خاطر اینکه به فکر امنیت این تنگه و دریای سرخ هستند. این تنگه برای کشتیرانی و تجارت جهانی بسیار مهم به شمار میرود. صلح در یمن بدون عربستان سعودی، امارات، حوثیها و کشورهای دخیل منطقهای میسر نخواهد شد. کمک نظامی به حوثیها بدون تشویق آنها برای مذاکره برای ایجاد یک صلح پایدار در این کشور، همچنان به وخامت اوضاع این کشور کمک میکند و مردم فقیر این کشور هزینه آنرا میپردازند. مشکل اینجاست که یمن اکنون گرفتار یک جنگ نیابتی بین ایران و عربستان سعودیست. آمریکا اکنون در جیبوتی پایگاه بزرگی ایجاد کرده است. کشورهای مصر، سودان، اریتره، جیبوتی، عربستان سعودی، امارات و اردن بسیار مترصد ثبات در دریای سرخ هستند. مصر برای کشتیرانی از طریق کانال سوئز به امنیت و ثبات دریای سرخ متکی است. عربستان سعودی از طریق دو لوله عظیم از دریای سرخ نفت صادر میکند. تمامی این مسائل نشان میدهد که چرا نباید تنها بدنبال راه حل نظامی در یمن بود. اگر تنش در درون یمن راه حل صلح آمیز نه یابد، جدایی طلبان جنوب یمن با کمک امارات و آمریکا، کشور یمن را تجزیه میکنند.
راه حل نظامی جمهوری اسلامی در سوریه و عراق اکنون نتایج تلخ خود را نشان میدهد. سوریه اکنون بیشتر در کنترل روسیه و ترکیه است و روسها با عربستان سعودی و اسرائیل بر سر ثبات و عدم دخالت ایران در این کشور هم پیمان شدهاند. پوتین علنا اعلام کرده است که منافع اسرائیل و کشورهای عربی در سوریه باید به رسمیت شناخته شود. در عراق نیز نفوذ جمهوری اسلامی همچنان در حال افول است. وقتی برهم صالح ترور قاسم سلیمانی در عراق و حمله تلافی جویانه ایران را به پایگاه عین الاسد که امریکاییها در ان استقرار نظامی پیدا کرده بودند را محکوم میکند باید فهمید کشور ما در کجای سیاست عراق ایستاده است. قاسم سلیمانی کوشش فراوانی کرد تا به دنبال تظاهرات مردمی و شیعی عراق، عادل عبدالمهدی در پست نخست وزیری این کشور باقی بماند اما امروز گروههای سیاسی عراق مصطفی الکاظمی را انتخاب کردهاند که سخت به استقلال سیاسی عراق پایبند است و نمیخواهد اجازه دهد که هیچ کشوری در عراق نفوذ سیاسی داشته باشد. آیتالله سیستانی در طول چند هفته تظاهرات در عراق، حامی مردم این کشور ماند و خواست که نخست وزیر عراق این بار بدون دخالت هیچ کشوری انتخاب شود و اینگونه شد. الکاظمی یک نخست وزیر مستقل ائتلافیست. چنانچه ایران به دخالتهای خود در عراق ادامه دهد، بدون شک کردها بدنبال استقلال و جدایی خواهند رفت و امکان اینکه جنگهای داخلی در این کشور بین شیعه و سنی شعله ور گردد وجود دارد.
3 پاسخ
با سلام. من در کامنت خود در بخش اول این مقاله پیش بینی کرده بودم که نوشته شما هدف کامنتهای غضب الود اسلامیستها و دوستان چپ گرا قرار خوهد گرفت. یکی نوشته بود، پس با دلیل شما، دکتر مصدق نمیبایست با انگلیس در میفتاد. تا آنجا که من میدانم، دکتر مصدق از دیوار سفارت انگلیس بالا نرفت، دیپلماتها را به گروگان نگرفت و پرچم آنها را اتش نزد. بلکه مثل یک آدم متمدن از طریق قانون آنها را شکست داد. یکی دیگر نوشته بود که ستاره امریکا و غرب در حال افول است و در دنیا آینده جمهوری اسلامی ابر قدرت خوهد بود. اگر این فرض را هم قبول کنیم، تاکنون، دشمنی با آنها جز بدبختی برای ما چیز دیگری نداشته است. آیا برای ابر قدرت شدن نیاز به به دشمن تراشی است. صد البته هر کس که از دوستان اسلامیست و چپ گرا انتقاد کند، نوکر امپریالیزم و جیره خور صهیونیست و حقوق بگیر عربستان است. امیدوارم که در مقالات بعدی راجع به اینکه چه باید کرد مطلبی بنویسید.
بله دوست عزیز، چهل سال است فقط شعار داده اند اما بمن و شما نگفته اند سیاستهای برونمرزی کشور به چه اهدافی دست یافته است. مصدق بزرگ برای ایجاد دمکراسی در داخل و ملی کردن صنعت نفت کشور همچون قهرمانی بمیدان امد و امروز هنوز اثرات نهضت ملی ایران پابرجاست. اما اقایان باید به تاریخ پاسخگو باشند که با این همه شعار چه کرده اند.
دیدگاهها بستهاند.