او همیشه در پستهای بسیار کلیدیِ حکومتی بودهاست؛ جانشین رئیس ستاد مشترک سپاه، وزیر ارشاد اسلامی، ریاست صداوسیما، دبیر شورایعالی امنیت ملی و درنهایت رئیس قوه مقننه.
علی لاریجانی بعد از ۴۰ سال که در کوران مسائل آشکار و پنهان قرارگرفته، بهاین نتیجه رسیدهاست که مجلس در رأس امور نیست.
اکنون بازهم یک حکومتیِ تمامعیار، اصلاحات از بالا را ناممکن دانسته و بهضرورت تعلیم دانشجویان رسیده است؛ آنهم کسی که صحبت از ریاستجمهوری او در ۱۴۰۰ بود.
تحولخواهان اما، مدتهاست که در مصاحبههایشان گفتهاند، در ماهنامهی ایران فردا نوشتهاند و در همین کانال هم بارها تاکید شده که اصلاحات از بالا و رفرم، چارهی بحرانهای ساختاری جمهوری اسلامی نیست.
ازطرف دیگر شورش، خشونتورزی و انقلاب هم با سرکوب مواجه شده و درنتیجه به انفعال و فرورفتن بیشتر در باتلاق زبونی و بردگی منجر خواهدشد.
همچنین آرزوی برانداختن سلطهی داخل توسط سلطهگر بزرگ دنیا، رؤیایی است که خیلی زود به کابوس تبدیل میشود. سرمایهسالاریِ نئوکانها، بیرحمتر از آن است که یار فرودستان و مظلومین ۴۰ سال اخیر باشد.
بنابراین راهحل، نه کشتن این موجود بحرانزده و مریض است و نه بزککردن مریض منظور و لباس جدید بهتنش کردن و امیدبستن به مجلس جدید و دولت جدید.
راهحل و درمان، اگرچه کمی زمانبر ولی ریشهای و ساختاری و ماندگار است؛ تقویت جنبش اجتماعی.
پویشهای صنفی و اجتماعیِ خشونتپرهیز همانند مطالبهگریِ کارگران معدن کرمان و حرکات مطالبهمحور دانشجویان، بههمراه پذیرفتن هزینههای احتمالی تنها راه نجات مردم و کشور از بحران سیستماتیک است.
گامگذاشتن در این راه، ساقهی ضعیفِ جنبشی مسالمتآمیز درجهت ایجاد تحوّل و تغییرات ساختاری را تقویت خواهدکرد.
یک پاسخ
احسنت گل گفتی استاد
نه تند روی ونه کند روی
نه دنبال سیاسی کاری و نه براندازی
انسان سازی و کار فرهنگی
همان که پدر در می اورد و زود نتیجه نمی دهد. ولی تا فرهنگی دموکراتیک نباشد به زحمت دموکراسی در ان ریشه می کیرد.
پس باید سوخت و ساخت و به راه بزرگانی مثل بازرگان وسحابی و خاتمی و یزدی و توسلی و صباغیان ادامه داد .
و از جوجه سیاسیون اپوزیسیونی برانداز که به رجوی و شاهزاده وترامپ و …روی خوش نشان میدهند باید رو ترش کرد. و الا به وضعیت لیبی و یمن و سوریه دچار می شویم.
پس چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی؟!
از فحاشی ادم های توخالی و عصبانی و تشنه ی قدرت ان هم به زور و پشتیبانی اجنبی بد سابقه،نباید هراسید. اصلا نباید اهیمیت داد. چون به واقع اهمیتی هم ندارند.
دیدگاهها بستهاند.