زیتون ـ سپیده جدیری: خبرها حاکی از افزایش ابتلاها و مرگ و میر ناشی از ویروس کرونا در ایران است. دو روز است که تعداد فوتیها مجددا سه رقمی شده و افزایش تعداد مبتلایان در هر روز به مرز ۲۵۰۰ نفر رسیده است. سایر نقاط دنیا هم در تعادل ناپایداری به سر میبرند و کارشناسان حوزههای مختلف از اقتصاد گرفته تا سیاست و حوزههای اجتماعی درباره عوارض این ویروس به دولتها و شهروندان هشدار میدهند.
بسیاری از این کارشناسان بیماری کووید ۱۹ را یک درد مشترک میدانند، که به فقیر و غنی، زن و مرد، کارگر و کارفرما، توانگر و کمتوان به یک میزان آسیب میرساند. از منظری این دیدگاه درست است و از منظری نیز به چالش کشیده میشود. مرضیه شکیبا، فعال حوزهی زنان، عضو سمن مردمنهاد «روشنک» با محوریت توانمندسازی زنان در رشت و پژوهشگر محیط زیست است. او بهدلیل نوع فعالیتش در استانی که در روزهای نخست شیوع ویروس کرونا، وضعیت اغلب بخشهایش قرمز اعلام شده بود، از نزدیک شاهد برخی از دشوارترین شرایط و معضلهایی بوده است که اقشار فرودست، زنان کارگر و زنان سرپرست خانوار در این دوران در استانهای شمالی ایران تجربه کردهاند. شکیبا کووید ۱۹را جور دیگری میبیند: «ساختار نابرابر هر آنچه را که وارد آن میشود با خود همخوان و همرنگ میکند حتی اگر آن مهمان ناخوانده، یک ویروس باشد. از همین رو کووید ۱۹ همچون دیگر سازههای اجتماعی تبعیض روا میدارد.» او در عین حال، از کاهش کنونی شیوع این بیماری در استان گیلان میگوید (بر اساس تقسیمبندی وزارت بهداشت، یک سوم این استان هماکنون در وضعیت سفید به سر میبرد). حالا اما با بازگشایی مشاغل، موج جدیدی از شیوع بیماری کرونا در سایر استانهای ایران آغاز شد.
با مرضیه شکیبا دربارهی مصائب زنان کارگر و سرپرست خانوار در استان گیلان در روزگار کرونا، گفتوگویی انجام دادهایم که در ادامه میخوانید.
استان گیلان در نخستین ماه شیوع کرونا در ایران، جزء اولین استانهایی بود که وضعیت آنها قرمز اعلام شد و تا مدتی هم بحرانی ماند. الان وضعیت چطور است؟
در روزهای ابتدایی شیوع کرونا تقریبا بیشتر بخشهای استان گیلان درگیر بود و بر اساس آمار مطالعهی انجام شده، بیش از ۳۳ درصد مردم گیلان مبتلا به کرونا شدند. این شرایط در شهرهایی مثل انزلی وخیمتر بود اما در حال حاضر بر اساس تقسیمبندی وزارت بهداشت، یک سوم استان در وضعیت سفید است ولی همچنان برخی شهرستانها در حالت قرمزند.
اثر تاخت و تاز موج اول کرونا در این استان چه بود؟ منظور تاثیرات اجتماعیست، مشخصا در مورد زنان و مدل مواجهه آنان با این وضعیت بحرانی، «وظایفی» که احتمالا برای آنان تعریف شده بود یا کارهای داوطلبانهای که انجام دادند، و تاثیر احتمالی این کارها.
نگاه مراقبت گونهای که در جامعهی ما بر دوش زنان است در این ایام به خوبی چهرهی خود را نشان داد. زنهایی که مدام مراقب سلامتی عزیزانشان هستند و در این راه حتی فداکارانه و بیمزد و هزینه، مسئولیت تامین دوخت و انتقال وسایل مراقبت بهداشتی از جمله گان و ماسک را به عهده گرفتند. زنان خانهدار بسیاری در این دوره که حتی سررشتهی کمی از خیاطی داشتند، داوطلبانه خواستار دوخت این وسایل شدند و بیمارستانهای رشت که پارچهی مورد نیاز را تامین میکردند، با گرفتن آدرس آنها را به درب خانه ارسال میکردند و بعد از زمان کوتاه و مشخصی، گانها و ماسکهای آماده شده را تحویل میگرفتند و با توجه به حجم بالای بیماران کرونایی در ماههای بهمن و اسفند و انباشته شدن تقریبا تمام بیمارستانها از بیمار کرونایی، و حتی نداشتن تخت و فضای خالی، این کمکها بسیار موثر و لازم بودند. جدای از این شاهد ظهور یک پویش خودجوش در ایجاد فضایی برای جمع آوری کمکهای مالی و جهتدهی این کمکها برای تامین نیازهای اولیه خانوارهایی بودیم که شغل خود را به واسطهی کرونا از دست داده بودند، نزدیکی روزهای اولیهی این بحران در رشت به سال نو و عید نوروز این تلاش را هدفمندتر کرده بود و رضایت ناشی از این همبستگی خودجوش را بیشتر و عمیقتر.
با عدم مداخلهی مردمی تنها نتیجهای که حاصل میشد بی حد و حصر شدن تعداد کشتههای ناشی از کرونا و بیدفاعتر شدن کادرِ درمانی بود.
البته در این بحران نیز همانند همهی بحرانهای پیش از این در کشور همچون سیل و زلزله و مواردی از این دست، این نقد مطرح میشود که به میان آمدن کمکهای مردمی و حضور همیشگی اقدامات خیریهای، همچون ابزاری نامحسوس برای پنهان کردن بیمسئولیتی و ناکارآمدی و عدم مدیریتِ درستِ دولت است و به همین خاطر صرفا یک التیام موقت بر دردهای ساختاری و ریشهدار است. اما ماجرای کرونا در زمانی بسیار کوتاه با شدت زیاد و باور نکردنی وسیع شد و باید توجه داشت که با عدم مداخلهی مردمی تنها نتیجهای که حاصل میشد بی حد و حصر شدن تعداد کشتههای ناشی از کرونا و بیدفاعتر شدن کادرِ درمانی بود. در شرایطی که بیمارستانهای رشت در وضعیت جنگی بودند و پرستاران و بهیاران و امدادگران با پوششهای گاها غیرمسلح در کنار بیماران کرونایی حاضر میشدند، این همدلی و این جوشش کمکرسانی بسیار موثر بود. برای بحثهایی که به عدم کفایت دولت میرسد همیشه وقت هست.
در این شرایط، وضعیت زنان کارگر و سرپرست خانوار در استان گیلان چگونه بود؟
با توجه به وضعیت اقتصادی نابسامان کشور، جمعیت غیررسمی کار بسیار زیاد بوده که بخش قابل توجهی از آن را زنان تشکیل میدهند. این آمار در استان گیلان به دلیل تعداد بالای ورشکستگیها و بسته بودن اکثر واحدهای صنعتی و عدم توجه دولت به بازگشایی این واحدها، علاوه بر پتانسیل بالای جمعیت بیکار، بسیار قابل توجه است. کاملا قابل پیشبینی است که در چنین شرایطی جمعیت غیررسمی کار و در ادامه جمعیت زنان کارگر بازمانده از کار رسمی در گیلان بسیار بالا باشد . سازمان تامین اجتماعی استان گیلان در سال ۹۷ افزایش تعداد مستمری بگیران از طریق بیمه بیکاری را نسبت به سال ۹۶ رقم ۷ درصد اعلام کرده و این آمار در سال ۹۸ نسبت به ۹۷ حدود ۱۰ درصد رشد داشته است که البته این افزایش آمار نشاندهندهی حجم بالای افراد بیکار و مشکلات این افراد است.
کووید ۱۹ همچون دیگر سازههای اجتماعی تبعیض روا میدارد. با برابری اجتماعی بیگانه است، دسترسی متفاوتی به امکانات و تسهیلات بهداشتی پزشکی و رفاهی میدهد و حتی بیمارانی با دردِ مشترک کرونا برایش نابرابرند.
با ظهور کرونا، ابعاد بحران بیکاری این قشر عمیقتر و دردناکتر میشود. چرا که افزون بر درد بیکاری و نداشتن بیمهی بیکاری و باقی تسهیلاتی که جمعیت رسمی کار حداقل از آنها بهرهمند هستند، فشار ناشی از مشکلات بیماری، محافظت از خانواده در برابر بیماری (در نبود وسایل و مواد کافی صدعفونی کننده) حفظ و نگهداری از سالمندان و کودکانی که دیگر به مدرسه نمیروند و نیز رسیدگی به امور تحصیلی آنها و همه و همه از جمله مشکلاتی است که منجر به فشار مضاعفی بر زنان کارگر و سرپرست خانوار شدهاست.
بیشک در این بحران فراگیر همهی گروهها و قشرهای درآمدی در فشار و تنگنا قرار گرفتند، اما از آن رو که در تمامی اتفاقات، دردی که بر قشر فرودستتر وارد میآید همیشه افزونتر بوده و هست، مشکلات ناشی از کرونا نیز بر این قشر سهمگینتر بود. در نظر بگیرید قشر کارگری که زن سرپرست خانوار باشد، که حتی پیش از ظهور کرونا در ساختار کمتوان و غیر پاسخگوی قانون کشور از داشتن یک حقوق مکفی محروم است چرا که برخلاف مردان حق اولاد، مسکن و بسیاری تسهیلات دیگر برای او در حقوق ماهانهاش در نظر گرفته نمیشود، همهی این جزئیات به پررنگتر کردن نابرابری ساختاری منجر میشود. ساختار نابرابر هر آنچه را که وارد آن میشود با خود همخوان و همرنگ میکند حتی اگر آن مهمان ناخوانده یک ویروس باشد. از همین رو کووید ۱۹ همچون دیگر سازههای اجتماعی تبعیض روا میدارد. با برابری اجتماعی بیگانه است، دسترسی متفاوتی به امکانات و تسهیلات بهداشتی پزشکی و رفاهی میدهد و حتی بیمارانی با دردِ مشترک کرونا برایش نابرابرند.
ساختار نابرابر هر آنچه را که وارد آن میشود با خود همخوان و همرنگ میکند حتی اگر آن مهمان ناخوانده یک ویروس باشد.
آیا در این استان با افزایش اخراج زنان از مشاغلشان مواجه بودهایم؟ و اگر چنین است، نسبت این امر با میزان اخراج مردان از کار به چه صورت بوده؟
در مورد روند اخراجها و شاید بتوان درستتر گفت از کار بیکار شدنهای گسترده، روال برای زن و مرد تقریبا یکسان بود. در معدود صنایع و کارخانههایی که پیش از کرونا سرپا بودند، با کرونا تقریبا دستورالعمل مشابه ترخیص از کار به اکثریت نیروها داده شد و این میان تفاوت آنچنانی بین زن و مرد نداشت. تنها تفاوت در میزان بهرهمندی از بیمهی بیکاری (در صورت بیمه بودن) بود. در مشاغلی با مالکیت خصوصی نیز این مسئله صادق بود چرا که سرمایهگذار در حفظ کارگر خود با توجه به از بین رفتن کار و فعالیت روزانه، نفعی نمیدید.
کدام مشاغل زنانه در این استان بیشتر آسیب دید؟
شهر رشت موقعیت گردشگری بالایی دارد و همین موضوع منجر به حضور همیشگی توریست در شهر میشود. حضور توریست به شکل بالقوه در ایجاد مشاغل بسیاری برای زنان مانند مشاغل خانگی از جمله برپایی خانهها و اتاقهایی برای مسافران، پخت غذاهای محلی و فروش آنها، صنایع دستی و …موثر بوده و در موارد بسیاری تبدیل به درآمد اصلی خانوار شده است، اما با شیوع کرونا و حذف این پتاسیلِ، بسیاری از این مشاغل در خطر نابودی قرار گرفتند. حتی بعد از اعلام وضعیت سفید در بخشهایی از استان و حضور مجدد توریست، همچنان آسیبهای فراوانی بر این جرگه وارد آمده است که نمیتوان نادیده گرفت. در رشت و تقریبا تمامی شهرها و نواحیای که مزرعهی برنج وجود دارد، نیز کرونا به زنان نشاکار ضربه زد. با توجه به اینکه فصل نشا مصادف شد با شیوع کرونا و از آنجاییکه نشاکاری در گیلان شغلی است زنانه و زنان بسیاری به صورت روزمزد در این فصل برای نشاکاری میروند و روی درآمد ناشی از آن نیز حساب میکنند، با آمدن کرونا این فرصت برای بسیاری محدودتر و کمتر شد.
بجز آسیبهای شغلی آیا کرونا عوارض دیگری هم برای این استان داشت؟ عوارضی که مشحصا زنان را درگیر کند چطور؟
افزون بر مشکلات ناشی از بیکاری و بیدرآمدی، به خاطر نگرانی ناشی از سرایت کرونا تمامی مسئولیتهای محول بر زنان در حفظ و نگهداری و رعایت نکات بهداشتی و شستشو و مراقبتهای اینچنینی در هر خرید و یا بیرون رفتنی کوتاه از منزل دو صد چندان شد. از طرفی به خاطر استفاده از دستکش یکبار مصرف و کیسههای پلاستیکی و باقی وسایل ضدعفونی کننده، میزان پسماند تولیدی در این ایام بسیار بیشتر شد. تلخی این ماجرا آنجاست که بدانیم تمامی این پسماندها بدون لحاظ کردن تفکیک و هر آنچه مربوط به فرآیند بهینهسازی و تصفیه آنهاست وارد جنگل سراوان که در ۱۷ کیلومتری جادهی رشت به تهران واقع است میشود. و در پایین دست این جنگل رودی است که شیرابهی همهی پسماندها سالهاست آن را آلوده کرده است و میکند. زنان روستای سراوان بارها و بارها در این سالها اقدام به اعتراض و تحصن در رفع این مشکل کردند. چرا که حتی آب سالم و هوای پاکی برای تنفس ندارند.
افزون بر مشکلات ناشی از بیکاری و بیدرآمدی، تمامی مسئولیتهای محول بر زنان در حفظ و نگهداری و رعایت نکات بهداشتی و شستشو و مراقبتهای اینچنینی در هر خرید و یا بیرون رفتنی کوتاه از منزل دو صد چندان شد.
با ظهور کرونا تمام مشکلات آنها و حتی معدود اقدامات صرفا تبلیغاتی نمایندگان مجلس و رسانهها، به حاشیه رفت. این در حالیست که این مشکلات در این مدت افزونتر و سهمگینتر شده است چرا که بار پسماندی وارده به جنگل و از آن طرف شیرابهی ناشی از آن افزونتر شده است. بیگمان مشکلات محیط زیستی با وجود گسترهی اثرگذاری، بر تمامی افراد جامعه تاثیر دارد، اما در این مورد هم متاسفانه عمق تاثیرش بر زنان بیشتر است. مثلا تامین آب سالم شرب برای کودکان، تامین بهداشت حداقلی در خانه که فراهم کردنش برای زنان روستای سراوان و بخشهای همجوار بسیار سختتر شدهاست، به غیر از آن بالا رفتن احتمال بیماریهای ناشی از استفاده از آب شرب آلوده و مخلوط شده با شیرابهی زباله و نیز نگرانی از عدم تامین آب سالم و لازم در دورههای ماهانهی زنان از دیگر مصائبی است که فاجعه را با طولانیتر شدن مشکل و حل نشدنش در امتداد زمان، سهمگینتر میکند.
خب با این حساب توصیهی شما چیست؟ اساسا به نظرتان راه حل درازمدت، و یا حتی کوتاهمدتی برای مشکلات عدیدهای که گفتید وجود دارد؟
بخش بزرگی از چرایی این مشکلات به ساختارهای نابرابر و پرتناقض و پر نقصان اجتماعی و قانونی برمیگردد. ساختارهای نابرابر، گروههای اجتماعی با قدرتهای نابرابر تولید میکند و تابآوری در شرایط بحرانی برای این گروهها به همان نسبت یکسان نخواهد بود. بسیار طبیعی است که فشار بر گروههای ضعیف، کم درآمد و منزوی سهمگینتر است، چرا که دسترسی به منابع آسایشی و رفاهی و بهداشتی برای آنها محدودتر است. منزلت و اعتبار اجتماعی آنها که بتوانند در بزنگاههایی اینچنینی از آن بهرهمند شوند نیز کمتر است و همهی اینها بر هولناکتر شدن ابعاد هر حادثهی حتی کوچکی تاثیرگذار است چه برسد به بحرانی همچون کرونا.
بسیاری از حقوق اولیه مردم تامین نشده رها میشوند و با گذشت زمان حتی محق بودن برای دریافت آنها نیز توقع اضافی محسوب میشود.
حل این مشکلات بر همین اساس نمیتواند موجز و مشخص باشد و حتی در زمانی کوتاه. پر بیراه نیست اگر بگوییم همهی ما در تولید این نابرابری اجتماعی سهیم هستیم، از همین رو برای حل آن نیز باید تک تک ما مشارکت کنیم. گاهی استراتژی میتواند از موضع اعتراض به مشکل باشد و پیگیری و پرسشگری برای حل آن. گاهی نیز میتواند از طریق مطالبهگری باشد برای دریافت کمینهی حق لازم و واجب و گاهی میتواند تلاشی باشد برای ایجاد بستری در خور در شناخت و برخورداری از حقوق اولیه. بسیاری از حقوق اولیه مردم تامین نشده رها میشوند و با گذشت زمان حتی محق بودن برای دریافت آنها نیز توقع اضافی محسوب میشود. از جملهی آنهاست مشکلات زیست محیطی و عدم تامین آب و هوای پاک یا رسیدگی به بحث پسماندها و رها نشدن آنها در دل جنگلی زیبا و بکر و همینطور بیشمار حق اولیهی دیگر در داشتن کاری با تمامی تسهیلات لازم، مانند بیمه و حق مسکن و …در همهی اینها حفظ روحیهی مطالبهگری برای دریافت حقوق اولیه و از طرف دیگر باور به اثرگذاری همه افراد جامعه و تلاش برای شکلگیری و تسری این اثرگذاری به باقی بخشهای جامعه میتواند گرههای فراوانی را بگشاید.
درآمد در این نوشتار به دو مطلب خواهم پرداخت. نخست، تحلیلی از عنوان مقاله و…
تردیدی نیست که تداوم نزاع اسرائیل و فلسطین که اینک منطقهی پرآشوب و بیثبات خاورمیانه…
تصور پیامدهای حمله نظامی اسرائیل به ایران نیروهای سیاسی را به صفبندیهای قابل تأملی واداشته…
ناقوس شوم جنگ در منطقۀ خاورمیانه بلندتر از هر زمان دیگری به گوش میرسد. سهگانۀ…