زیتون ـ مهسا محمدی: «توبه» حالا دیگر در ادبیات سیاسی و قضایی جمهوری اسلامی معنا و مصادیق وسیعی پیدا کرده است. متناسب با گسترش و تنوع مخالفان و شکل مخالفتها و اینکه با اصل نظام باشد یا یک سیاست مشخص یا حتی یک «مقام» سیاسی یا مذهبی، توبه میتواند اشکال مختلفی به خود بگیرد.
هر چند در نهایت همه اعمالی که به عنوان توبه برای جمهوری اسلامی قابل پذیرش هستند، معنی ضمنی، اعتراف و بازگشت از «گناه» را در خود دارند.
با وجود این از زمانی که آیتالله کاظم شریعتمداری، با دستانی لرزان در تلویزیون نامه عفو خود را خطاب به «حضرت آیت آلله العظمی امام خمینی دامت برکاته» خواند، تا به امروز که خبرنگاران در توییتر مجبور به پس گرفتن اعتراض خود درباره حکم زندانیان محیطزیستی هستند، این رشته گسسته نشد، اما به روز شده است.
معنی این عمل در ادبیات جمهوری جمهوری اسلامی تا بدانجا منعطف شده که هفته گذشته محسنیاژهای، معاون اول قوه قضاییه، توانست خوانشی «رحمانی» از آن ارائه کند و خواستار در نظر گرفتن «فرصت توبه» برای مجرمین شد و گفت که باید «باب توبه» در زندان ها باز شود.
«باب توبه»
این باب اما هیچگاه در زندانها بسته نبود.
پروژههای توابسازی در میان زندانیان سیاسی دهه ۶۰ در ایران بخشی از پروسه بازجویی بود و زندگی زندانی، همبندان و حتی خانوادهاش را در طول دوران بازجویی و محکومیت به شدت تحت تاثیر قرار میداد.
پروسهای که هم بعد مذهبی داشت و از همین رو به گفته یرواند آبراهامیان، تاریخدان، «بیشتر بازجویان از میان طلاب و روحانیون جوان که در حوزهها تعلیم اسلامی دیده و یا هنوز میدیدند انتخاب میشدند»، و هم بعد سیاسی و اطلاعاتی.
کارکرد سیاسی و اطلاعاتی توابسازی به جز تخلیه اطلاعاتی زندانی، تداوم آزار و شکنجه فرد تواب و همبندانش بود. این روند تا جایی پیش میرفت که گاه زندانی تواب به همراه بازجو دست به شکنجه و آزار همقطاران پیشین میزد.
کارکرد توابسازی به جز تخلیه اطلاعاتی زندانی، تداوم آزار و شکنجه فرد تواب و همبندانش بود. این روند تا جایی پیش میرفت که گاه زندانی تواب به همراه بازجو دست به شکنجه و آزار همقطاران پیشین میزد.
از آن سو هم این کار لزوما برای او بخشش یا آزادی در پی نداشت و در مواردی حتی در میان خاطرات زندانیان دیده شده که بعضی از توابین با موج اعدامهای سال ۶۷ اعدام شدند.
در دهههای بعد فرمهای اعترافگیری کمی تغیییر کرد، هر چند اصل عمل به قوت خود باقی ماند.
رامین جهانبگلو از روشنفکرانی که در دهه ۷۰ با اتهاماتی مانند «حضور در کنفرانسهای خارجی» مجبور به اعترافات تلویزیونی شد، در این بار میگوید:«مکانیزم اعترافگیری در اینجا دیگر کمی تغییر کرده و به جای اینکه در پشت سر اعتراف کننده شعارهایی در رابطه با چنین افرادی باشد، پشت سر ما گلدان گلی میگذاشتند و فضای دوستانهتری به اعترافات میدادند. در حالی که در اعترافات اولیه همه جا لاجوردی در کنار اعتراف کنندگان می نشست(که در ویدیوی پخش شده هم بود)، بعد از آن بازجو و پرسش کننده دیده نمیشود و تنها اعتراف کننده وجود دارد و حال دیگر حالت مصاحبه دارد.»
اعتراف تلویزیونی، نوشتن توبهنامه، اعتراف علیه خود، نوشتن نامههای بلند بالا در تکریم نظام، حذف پستهای انتقادی از یک سیاست یا اتفاق در شبکههای اجتماعی و یا تکذیب حرفهایی که در یک رسانه زده شد و مواردی از این دست، درجات مختلفی از توبه است، که تلاش میشود از فرد در «معرض» توبه متناسب با میزان شهرت و اثرگذاریاش گرفته شود.
تاریخ ۴۰ ساله ایران پر است از نام فعالان سیاسی، نویسندگان، روشنفکران ، فعالان دانشجویی و مدنی که بالاجبار باب توبه بر آنان گشوده شد. در این میان در اکثریت قریب به اتفاق موارد، فرد در صورتی که توانسته باشد از زندان خلاص شود و دیگر تهدید و فشاری متوجه اش نباشد، از اجباری بودن توبه اش خبر میدهد و بر بیاعتباری آن صحه میگذارد.
توبه مجازی
«چون در این کشور زندگی میکنم تابع قانونم، اگر بعد از صدور رای دادگاه محیط زیستی ها در آبان ۹۸؛ توییت یا ریتوییتی داشتم که شائبه عدم احترام به رای دادگاه را ایجاد کرده؛ اصلاح میکنم که به رای دادگاه احترام میگذارم» .
این متن توییتی است که مژگان جمشیدی، خبرنگار سرشناس محیط زیست، سه روز پیش در حساب توییتر خود نوشت.
چنانچه از شواهد پیداست جمشیدی از سوی نهادهای نامشخصی برای پس گرفتن اظهارنظرهای خود درباره پرونده پرحرف و حدیث و مبهم زندانیان محیط زیستی، که از طرف سپاه به جاسوسی متهم شدهبودند، تحت فشار قرار گرفته است.
واکنشها به این توییت همدلانه است و اغلب کاربران توییتر سعی میکنند به او اطمینان بدهند که او را «میفهمند».
گزارشهایی از اینستاگرام هم حاکی از آن است که، محمد موسوی و سعید معروف، بازیکنان تیم ملی والیبال ایران، که بعد از انهدام هواپیمای اکراینی توسط پدافند هوایی ایران، نوشتههای انتقادآمیزی دراینستاگرام خود منتشر کرده بودند، یادداشتها را پاک کردهاند و محمد موسوی به دادگاه احضار شدهاست.
اما مواردی که باید از آن توبه شود به کنشهای سیاسی و اجتماعی محدود نمیشود.
عینا همین شیوه درباره افراد و یا حتی نوجوانانی که سبک زندگی متفاوت از استاندارهای جمهوری اسلامی را برمیگزینند و در شبکههای اجتماعی آن را به اشتراک میگذراند، پیاده میشود. این افراد دیر یا زود پشت همان میزها و روبروی همان دوربین مینشینند که در ابتدای انقلاب ۵۷ مراجع مذهبی و رهبران گروههای سیاسی نشستند.
مائده هژبری، دختر رقصنده و فاطمه خویشوند، معروف به «سحر تبر» از جمله معروفترین این اعترافکنندگان بودند.
اعترافهای دستجمعی افرادی که در پارتیهای شبانه دستگیر میشوند و نوجوانان «فریب خورده غرب» هم از صحنههای آشنای برنامههای خبری یا حتی «آموزشی» صدا و سیمای جمهوری اسلامی است.
مسیر توبه
برخلاف بخش پایانی روند توابسازی که در بوق و کرنا میشود و به چشم همگان کشیده میشود، روند منتهی به توبه از نظر پنهان میماند یا لااقل تلاش حاکمیت این است که پنهان بماند.
در یکی از معدود فیلمهایی که در تاریخ جمهوری اسلامی از درون اتاقهای بازجویی به بیرون راه یافت، مثالی روشن از این روند وجود دارد. در جلسه بازجویی فهیمه دری نوگورانی همسر سعید امامی، بازجو خطاب به او میگوید: « امروز حق قرآن را ادا میکنی، میگویی این کارها را کردم، خدیا مرا ببخش کمکام کن بتونم توبه کنم، یا دیگه[شکنجه را] ادامه میدیم، سخت»
در دی ماه سال ۱۳۹۷ فیلمی با عنوان «طراحی سوخته» از اعترافات اجباری دو فعال حوزه کارگری، اسماعیل بخشی و سپیده قلیان از تلوزیون پخش شد. قلیان بعد از آزادی موقت از زندان در توییتر خود نوشت :« این تصاویری که از من پخش شد گواه دیگری در اثبات حرفهایم مبنی بر شکنجه شدن در دوران بازداشتم بود.»
اسماعیل بخشی هم در اینستاگرام خود نوشت که در دوران بازداشتش آنقدر شکنجه شده که سه روز نمیتوانسته حرکت کند.
در میان لیست بلندبالایی که از این موارد در همین سالهای اخیر وجود دارد، شاید بتوان گفت مورد مازیار ابراهیمی، کسی که به ترور دانشمندان هستهای ایران متهم شد، زندانی و شکنجه شد، اعتراف تلویزیونی کرد، به اعدام محکوم شد و بعد آزاد شد؛ از رسواترین این موارد بود که گریبان حاکمیت را گرفت.
این مسیر اما لزوما همیشه از زندان نمیگذرد و «باب توبه» در بیرون زندان هم گشوده است. ممکن است اهرم فشار برای هنرمندان، ورزشکاران، روزنامهنگاران و افراد شناخته شده در حوزههای مختلف؛ با تهدید و ارعاب، محرومیت آنان از کار، ممنوعالتصویر شدن، محرومیت همیشگی یا مقطعی از ادامه حرفهشان و مواردی از این دست باشد.
اعترافات تلویزیونی در دوران جمهوری اسلامی با اعتراف صادق قطب زاده، از فرزندان انقلاب، در ۲۰ فروردین ۱۳۶، آغاز شد، حال اما به نظر میرسد در پی تکوینی ۴۰ ساله و با گسترشی مویرگی به بخشی از زندگی روزانه بدل شده است. مردم سوژههای بالقوه اعترافگیری و توبهاند که هر لحظه ممکن است عمدا یا سهوا مرز «گناه» را رد کرده و واجب التوبه شوند.
حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هستهای، در تحریریه روزنامه بحثی…
بیشک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلویها در ایران برقرارشد تاثیر مهمی در…
کیانوش سنجری خودکشی کرد یک روایت این است که کیانوش سنجری، جوان نازنین و فعال…
ناترازیهای گوناگون، بهویژه در زمینههایی مانند توزیع برق، سوخت و بودجه، چیزی نیست که بتوان…
۱- چند روز پیش، مدرسه آزاد فکری در ایران، جلسه مناظرهای بین علیدوست و سروش…