زیتون- فیروزه رمضانزاده: با نزدیک شدن فصل گرما در تهران و شهرهای بزرگ ایران، نیروی انتظامی این بار با در پیش گرفتن طرحی بحثبرانگیز به نام « گشت نامحسوس» به عنوان مکملی برای گشتهای ارشاد وارد عمل شد تا آزادی شهروندان در انتخاب نوع پوشش را با ابزاری به نام « بدحجابی» سلب کند. طرح تازه اما به دلیل بازخوردهای منفی که دربارهاش ایجاد شد به حال تعلیق درآمده هرچند که گشتهای ارشاد به شیوه سابق و علنی در خیابانها و میادین اصلی شهرهای بزرگ حضور دارند و با بهانههایی مانند تنگ بودن مانتو و عقب رفتن روسریاز روی سر با شهروندان برخورد میکنند.
صدیقه وسمقی، نویسنده و دین پژوه، در گفتگو با زیتون معتقد است: این حساسیتی که در جمهوری اسلامی نسبت به حجاب زنان وجود دارد یک مسئلهٔ حیثیتی شده است. آنان نتوانستهاند یک الگو و مدل موفق از یک حکومت دینی ارائه دهند و دیواری کوتاهتر از دیوار زنان ندیدند. در نتیجه میخواهند با تحمیل حجاب بر آنان حفظ ظاهر کنند. حال که در تمام زمینهها عدم موفقیت بوده و اختلاس، اعتیاد، فحشا، بیکاری و بسیاری مشکلات دیگر بیداد میکند اگر حجاب هم از سر زنان برداشته شود دیگر چه میماند که ادعا کنند حکومتمان اسلامی است.»
مشروح کامل این گفتگو در ادامه آمده است:
خانم وسمقی، به نظر شما چرا برداشتها از کتاب و سنت دربارهٔ حجاب در جوامع اسلامی تا این اندازه متفاوت است؟
حجاب زنان از مقولاتی است که در طول تاریخ تغییر و تحول یافته است. با توجه به تسلط مردان بر زنان و با توجه به اینکه حوزهٔ دین یک حوزهٔ کاملا مردانه بوده است٬ حدود حجاب و کیفیت پوشش زنان را نیز مردان تعیین کردهاند. باید بگویم که مردان از اعمال سلیقهی خود در تعریف پوشش زنان به هیچ وجه خودداری نکردهاند. عرف جوامع گوناگون نیز در این موضوع بیتاثیر نبوده است. شاید سخت گیرانهترین شکل پوشش زنان در جوامع اسلامی متعلق به سرزمین حجاز و سرزمینهای نزدیک به آن باشد که مشترکات فرهنگی بیشتری نیز با هم دارند. این در حالی است که شواهد و قرائن تاریخی گویای چنین سخت گیری در میان اولین مسلمانان و قرون اولیه پس از اسلام نیست. تعریفی که امروز در جمهوری اسلامی از حجاب زنان ارائه میشود از منابع دست اول اسلام به دست نمیآید. قران صریحا اشارهای به پوشاندن موی سر زنان و لزوم این کار ندارد، همانطور که گفتم این تعریف از پوشش تحت تاثیر عرف و سلیقه شکل گرفته است و بازنگری در این موضوع ما را به نتایج متفاوتی میرساند. اینکه بسیاری از موضوعات سنتی، عرفی و برداشتهای سلیقهای به عنوان احکام شرعی و اسلامی به مردم معرفی شده٬ منحصر به حجاب نیست. اکثر قریب به اتفاق قوانین فقهی همان سنتهای کهن است که در زندگی پیروان اولیهٔ اسلام جاری بوده و دلیل قانع کنندهای مبنی بر اینکه اینها احکام شرعی بوده و ما ملزم به رعایت آنها هستیم در دست نیست. تفسیر مورد علاقهٔ مسئولان جمهوری اسلامی از حجاب، جدا یک تفسیر قابل مناقشه است. اگر امکان بحث و گفتگو و ارائهٔ نظرات مختلف در این زمینه وجود داشت، حجاب به یک معضل برای زنان و نظام تبدیل نمیشد. نمیتوان یک تعبیر سخت گیرانه و بیمبنا را با زور بر زنان تحمیل کرد.
آیا از نظر شما حجاب اجباری امری غیراخلاقی نیست؟
بله! حتی اگر برای حجاب با تعبیر مورد ادعای جمهورا اسلامی مدارک قطعی نیز وجود داشت باز هم تحمیل آن با زور کاری غیر اخلاقی و غیر مشروع بود تا چه رسد به اینکه برای چنین تعبیری دلایل مطمئنی هم وجود ندارد. اختیار و آزادی انسان برای انتخاب روش زندگی و به ویژه در امور کاملا شخصی مانند چگونگی لباس پوشیدن از اسباب عزت و شرف انسان است که متاسفانه در جمهوری اسلامی از ما سلب شده است.
آیا در پژوهشهای قرانی خود اصلا به این نکته برخوردهاید که بیحجابی باید در جامعه منع شود و برای آن مجازاتی در نظر گرفته شود؟
همانور که قبلا گفتم پژوهشهای من تعبیر رایج جمهوری اسلامی از حجاب را تایید نمیکند. حتی اگر هم این تعبیر موجه بود تحمیل آن را خلاف عزت وشان انسانی میدانم. در قران و آنچه که سنت خوانده میشود هیچ مجازاتی برای عدم رعایت پوشش بیان نشده است. هیچ شاهد تاریخی موید آن نیست که در زمان پیامبر و حتی پس از آن زنی به دلیل پوشش مجازات شده باشد. پوشش و شرایط زندگی اولین پیروان اسلام بسیار با تصورات ما از آن متفاوت است. بعلاوه من اساسا معتقدم که قوانین زندگی تقلیدی نیست، تقلید از قوانین زندگی دیگران به صورت کورکورانه و بدون توجه به شرایط و مقتضیات زندگی خودمان، ولو تقلید از اولین پیروان اسلام، هیچ دلیل عقلی و شرعی ندارد بلکه میتوان گفت مردود است. حتی اگر بخواهیم با نگاه سنتی نیز به موضوع بنگریم و در قران و سنت به دنبال مجازات بیحجابی و بدحجابی بگردیم باز هم دستمان خالی میماند. باید اضافه کنم که حوزه ی تعریف جرم و مجازات باید معقول باشد، در غیر این صورت جرم و مجازات بیاعتبار میشود. اگر یک حق قانونی تضییع شود جرم اتفاق میافتد. وضع قانون برای تحمیل حجاب و یا مجازات زنان به دلیل پوشش آنان از نظر حقوقی و قضایی در دنیای امروز بیمعناست و همانطور که گفتم حتی چهارده قرن قبل نیز در میان نخستین مسلمانان نمیتوان شاهدی برای آن یافت.
واقعیت این است که در طول سی و چند سال گذشته به موضوع حجاب بسیار بد پرداخته شده است. اندیشهی نادرست نسبت به زن و پوشش او حجاب را به یک موضوع اصلی و در واقع به یک معضل تبدیل کرده است، تا جایی که در این رابطه گاهی سخنان عجیبی از برخی شنیده میشود. یکی میگوید بدحجابی بدتر از رباخواری است، آن دیگری میگوید از اختلاس بدتر است. این اظهارات از یک سو نشان دهندهٔ بینش غلط نسبت به زن و حجاب است و از سوی دیگر بیانگر نگاه مسئولین به مشکلات کشور و نادرستی ارزیابی بسیاری از آنان در تشخیص اهم و مهم مسائل است که البته وضعیت نابسامان کشور خود گویای این واقعیت تلخ است.
به عقیدهی من پوشیدن لباس یکی از دستاوردهای تمدن است و نحوهٔ برخورد اسلام با موضوع پوشش، تشویق زنان و مردان به پوشیدن لباس در برابر برهنگی بود. اسلام در این رابطه زبان تشویق داشت و نه تهدید. به این موضوع نیز باید توجه کنیم که نپوشاندن موی سر در هیچ عرفی برهنگی محسوب نشده است و عرفا لباس به چیزی گفته میشود که سایر اندام های بدن را میپوشاند و به پوشش سر لباس گفته نمیشود. تعبیر جامعهی ما از برهنگی نیز افراطی و غیرمتعارف است. برهنگی در جامعهی ما موضوعیت ندارد. حتی هنگام ظهور اسلام نیز مردم ایران با پدیده لباس آشنا بودند، در حالی که بسیاری از تازه مسلمانان هنوز با لباس آشنایی نداشتند و همه اندام های خود را نمیپوشاندند. بنابراین جا دارد که دربارهی حجاب و لباس در دیدگاههای افراطی که موجب آزار و اذیت زنان شده است تجدید نظر شود.
توصیهٔ اسلام به استفاده از لباس یک توصیه مترقی بوده است. اسلام با این توصیه نمیخواست اسباب آزار و اذیت زنان را فراهم کند. با این مقوله برخورد پلیسی نمیشد. آنچه که در جمهوری اسلامی اتفاق میافتد یک بدعت زشت و ناپسند است که متاسفانه به اسلام نسبت داده میشود.
پس در هیچ یک از کتب دینی و روایات برای اجباری بودن حجاب هیچ دلیل متقنی نیامده؟
به هیچ وجه در هیچ آیهٔ قرانی و هیج روایتی مجوزی برای مجبور کردن زنان به پوشاندن خود به گونهای که امروز گفته میشود صادر نشده است. در هیچ آیه و حدیثی مجازاتی در رابطه با پوشش نیامده است. هیچ سند تاریخی گویای آن نیست که در زمان پیامبر اسلام زنی به خاطر عدم رعایت پوشش و حتی به دلیل برهنه بودن مجازات شده باشد. اساسا مقولهی لباس چنین موضوعیتی که در جمهوری اسلامی دارد٬ نداشته است و من نمیدانم این دیدگاه را برخی مسئولین از کجا آوردهاند.
پس اینکه گفته میشود در روایت هایی آمده است که اگر یک تار موی زنی را مردی نامحرم ببیند در فلان طبقه از جهنم جایگاه اوست، آیا چنین روایاتی دارای شبهه و تحریف شده هستند؟
ببینید، بحث دربارهی روایات و اعتبار آنها مفصل است و من در برخی کتابهایم به آن پرداختهام. در برابر اینگونه روایات که به آنها اشاره کردید روایات دیگری نیز وجود دارد، روایاتی که مضمون دستهی دیگر را رد میکند. اما مهمتر از آنچه گفتم به عقیدهی من این است که اعتبار اکثر قریب به اتفاق روایات برای صدور حکم شرعی جدا زیر سوال است، زیرا سند حکم شرعی باید قطعی باشد در حالی که سند روایات قطعی نیست. ما نمیتوانیم با استناد به این روایات که بسیاری از آنها جعلی و بسیاری از آنها نظر راویان و تحت تاثیر دیدگاه و دانش و بینش آنان است بگوییم که خداوند از ما خواسته که چنین لباس بپوشیم و اگر نپوشیم باید متحمل مجازات شویم. نسبت دادن چنین ادعاهایی به اسلام، دروغ بستن به اسلام، تحقیر و بیاعتبار کردن اسلام است. تجربهی چند دههٔ گذشته نیز نشان میدهد که با نسبت دادن برداشتهای خود به اسلام دیگر نمیتوان مردم را به پذیرش آن مجاب کرد. ادعاها باید عقلانی و مستدل باشد.
آیا فکر میکنید ارزشها و هنجارهای زمان پیامبر در بارهٔ حجاب به زمان فعلی قابل تعمیم است؟
نخیر. در بحث های اولیهام عرض کردم که به هیچ وجه اعتقاد ندارم که ما ملزم هستیم قوانینی را که در زندگی مسلمانان صدر اسلام جاری و ساری بوده اجرا کنیم. من اساساً با اینکه این قوانین را قوانین شریعت بخوانیم مخالفم و فکر میکنم که این دیدگاه اصلا پایههای استدلالی صحیحی ندارد، چه در رابطه با حجاب، چه در رابطه با دیگر موضوعات نظیر حقوق زنان و یا قوانین جزایی. در هیچیک از این موارد دلیلی نداریم که بخواهیم آن قوانین را امروز اجرا کنیم. وابستگی قوانین به شرایط زندگی مردم در هر جامعه روشنتر از آن است که قابل انکار باشد. قوانین زندگی اولین مسلمانان در مدینه نیز با شرایط و خصوصیات زندگی خود آنها تناسب داشته است. قوانین ما نیز باید با ویژگی های زندگی امروزمان مناسب باشد. اسلام این رویه عقلانی را تایید میکند. در باره حجاب نیز همین گونه است. به نظر میرسد که در آن زمان در رابطه با موضوع حجاب راحتتر و آزادانهتر برخورد میکردند. توصیهٔ اسلام به استفاده از لباس یک توصیه مترقی بوده است. اسلام با این توصیه نمیخواست اسباب آزار و اذیت زنان را فراهم کند. با این مقوله برخورد پلیسی نمیشد. آنچه که در جمهوری اسلامی اتفاق میافتد یک بدعت زشت و ناپسند است که متاسفانه به اسلام نسبت داده میشود.
جامعهٔ مدنی و حتی نخبگان هنوز به طور شایسته در برابر ستمی که به زنان میشود موضع گیری نکردهاند. من فکر میکنم در آینده با حضور افراد آگاهتر این مسئله حل خواهد شد، زیرا چارهای جز این نیست.
به نظر شما چرا فقها بعد از انقلاب به موضوع حجاب تا این اندازه حساسیت نشان دادند؟
پیش از انقلاب هم حساسیت وجود داشت، اما قدرت تحمیل آن را نداشتند. به طور کلی در جوامع اسلامی که فقها به نام اسلام٬ حفاظت از سنت را بر عهده دارند حساسیت نسبت به زنان بالاست، نه فقط نسبت به حجاب، بلکه نسبت به حقوق زن نیز حساسیت وجود دارد. پشت این حساسیت، مقاومت مردان در برابر افزایش حقوق زنان نهفته است. البته درباره حجاب در هیچ کشور اسلامی شاهد رفتارهایی نظیر آنچه در جمهوری اسلامی اتفاق میافتد٬ نیستیم. بعد از انقلاب حجاب بیشتر از آنکه یک موضوع دینی باشد به یک موضوع سیاسی و حتی حیثیتی برای جمهوری اسلامی تبدیل شده است. از یک طرف زنان خواستار حقوق برابرند و روحانیت سنتی گمان میکند اگر زنان به حقوق برابر دست یابند اسلام به خطر میافتد! آنان گمان میکنند اگر حجاب آزاد باشد زنان به حقوق بیشتری دست خواهند یافت. محدودیت زنان در ورزش، سینما و دیگر زمینهها کاسته خواهد شد. ترس آنان از رفع این محدودیتها، ترس از وقوع یک تحول در وضعیت اجتماعی است، تحول اجتناب ناپذیری که اتفاق افتاده است اما با این رفتارهای پلیسی پرهزینه فقط میخواهند آن را پنهان کنند. آنان میخواهند چشم خود را بر این واقعیت که زن امروز مانند زن قرنها پیش نیست ببندند. با این رفتارها نمیتوان از تحولات اجتماعی که لازمهٔ حیات و بقای جوامع بشری است جلوگیری کرد، اما با این رفتارها ناهنجاریها، نارضایتیها، شکاف میان حکومت و مردم و دین گریزی افزایش مییابد. اگر دین در مقابل حقوق و آزادی های انسانی قرار داده شود مردم به حکم عقل، حقوق و آزادیهای انسانی را برمی گزینند. نکته دیگر این است که جمهوری اسلامی نتوانسته یک الگوی موفق از حکومت دینی ارائه کند. در تمام زمینهها نابسامانی وجود دارد، فساد اداری، فساد گسترده مالی در دستگاه های حکومتی، بیکاری و فقر گسترده علیرغم ثروت های ملی و تنش مستمر میان نهادهای حکومتی معرف ناکارامدی ساختار حقیقی و حقوقی موجود در حل و فصل معضلات است. در چنین شرایطی اگر حجاب هم از سر زنان برداشته شود دیگر چه چیزی وجود دارد که با استناد به آن ادعا شود که این حکومت اسلامی است؟ زنان در واقع قربانی بیکفایتیها و بیتدبیریها شدهاند. در حالی که حجاب اجباری خود نیز از مصادیق ظلم است و وجهه جهانی جمهوری اسلامی را نیز بسیار تخریب کرده است. شاید اگر از آغاز با این مسئله با احتیاط و آینده نگری برخورد میشد به اینجا نمیرسیدیم. اتفاقی که افتاد برخلاف وعده صریح آقای خمینی در پاریس بود که وعده داده بود حجاب آزاد است. ادامه راه اشتباه گذشته اشتباه بزرگتری است.
عدم حساسیت مسئولین، روحانیت و مراجع به مسائل مهمتری که به آنها اشاره شد حکایت از این نکته دارد که حساسیت موجود نسبت به حجاب جنبه دینی ندارد زیرا اسلام هرگز بیحجابی را بدتر از اختلاس و ربا و جنایت و فقر و مانند آن نمیداند. اگر امروز حکومت نمیتواند به چیزهایی مانند گسترش رفاه، گسترش بیمههای تامین اجتماعی برای زنان، وجود یک قوه قضائیه مستقل و قدرتمند و ضامن عدالت، وجود یک نظام اداری پاک و امثال اینها افتخار کند، با حجاب اجباری زنان نمیتواند این شکستها را جبران نماید.
آیا پیش بینی میکنید روزی در جمهوری اسلامی حجاب و اختیاری بودن آن به خود زنان واگذار شود؟
این بستگی دارد به بلوغ فکری جامعه، توان جامعهٔ مدنی و قدرت زنان برای دفاع از حقوق خودشان. به نظر من این احتمال وجود دارد که در آینده افراد عاقلتر و آگاهتری بر سر کار بیایند. در میان روحانیون هم هستند کسانی که با حجاب اجباری مخالفند. بسیاری از مردم هم با آن مخالفندو مطمئنا از مشاهدهٔ صحنههای ناگوار برخورد پلیس در خیابانها با زنان ناراحتند، اما جامعهٔ مدنی و حتی نخبگان هنوز به طور شایسته در برابر ستمی که به زنان میشود موضع گیری نکردهاند. من فکر میکنم در آینده با حضور افراد آگاهتر این مسئله حل خواهد شد، زیرا چارهای جز این نیست.
10 پاسخ
واقعا مطالب عالی بودن تشکر میکنم
واقعا نمی تونید بفهمید که چه دردی از جامعه رو دوا میکنه؟ بزرگترین اونا ظلم آشکار به زنان و سلب آرامش و امنیت هست.
۱ -چرا اصول دین اسلام اعتقادی ولی فروع آن اجباری است ؟
۲- در قران مجازات زنان پیامبر در صورت ارتکاب فحشا دو برابر (ضعف)سایر زنان تعیین شده است ، سنگسار دو برابر شدنی است ؟!
اجباری را معنا کنید. اگر منظور اجبار دولتی است، نه تنها حجاب که هیچ دستور «دینی» نمی تواند اجباری باشد چون لا اکراه فی الدین. ولی آیا زن مسلمان خودش هم نباید حجاب را رعایت کند؟ به علاوه، در حالی که حجاب به پرچم هویت زن مسلمان در همه جهان بدل شده و همه زنان مسلمان در همه کشورها آن را پذیرفته اند، چرا باید این همه آن را زیر سوال ببریم؟ چه دردی از ما دوا می کند؟ آیا بهتر نیست فقط همان اجبار دولتی اش را زیر سوال ببریم؟ آیا به دام برخورد واکنشی نیفتاده ایم؟
صحبت شما در مورد اینکه نباید حجاب اجباری باشه و در زمان پیامبر و حضرت علی هم در مقابل پوشش مجازات نمی کردن و برخورد حکومتی نمی کردن متین و قابل بحث هست ولی اصل پوشش بدن و سر و فقط مجاز بودن گردی صورت و دست برای نمایش غیر قابل انکار هست و قرآن حکم کلی رو گفته که حفظ فرج باشه و تعریف فرج با مفسرین قرآن هست که همون پیامبر و ائمه هستند و پیامبر و امامان در روایات متعدد فرج زن رو کل بدن زن به جز گردی صورت و دستان بیان کردن
حجاب به هیچ وجه حکمی برای جلوگیری از ترویج فساد نبوده که امروزه تبلیغ میشه و صرفا برای حفظ حرمت زن مسلمان و شناخته شدنش برای فعالیت آزاد اجتماعی با خیال آسوده هست و حکمی که برای جلوگیری از فساد در اسلام وضع شد حکم حرام بودن نگاه حرام زن و مرد به هم هست نه حجاب
آیا آیه سنگسار در قرآن است و اگر نیست مستندات آن چیست؟
[کامل از کد۱۷۵۲۵۵]
درپاسخ این سوال توجه به چند نکته ضروری است:
الف) سابقه سنگسار
یکی از مسائلی که به عنوان فتوای مشهور بین فقهای اسلام رایج است، است. در نزد فقها اصطلاحا رجم به آن میگویند که اگر مرد یا زن همسردار (محصن و محصنه) زنا کردند باید آنان را به صورت سنگسار نمودن (رجم) بکشند. یعنی آنقدر به آنان سنگ بزنند که تا کشته شوند و این از کلمه رجم استفاده میشود. در روایات آمده است که پیامبر اسلام که دو نفر یهودی و نیز شخصی به نام و زنی به غامدیه (از قبیله بنیغامد) را سنگسار نمود تا مردند.
در اینکه روش رجم یعنی سنگسار کردن زناکاران یکی از قواعد اهل کتاب بوده نیز تردیدی نیست، . لذا در کتاب ذیل لغت سنگسار کردن چنین آمده است:
سنگسار کردن معروف است به طوری که در ایام قدیم برای تنبیه مقصرین معمول بود که اگر بالفرض اسم برده نمیشد هرکس میدانست حکم قتل درباره فلان باید سنگسار کردن باشد؛ چنانکه مذکور است. و… و کسی که با زن غیری زنا کند، یعنی با زن همسایه خود زنا نماید، البته زانی و زانیه کشته شوند. سفرلویان فصل ۲۰، شماره ۱۰.)
گفته اند که در مورد رجم آیهاى در قرآن مجید نیامده است. در این با ره گفتنی است که نه تنها این حکم بلکه بسیارى از احکام مسلم شرعى که حتى از ضروریات دین است در قرآن نیامده. از باب نمونه مسائل راجع به غسل و تعداد رکعات نماز. البته ضرورتى هم ایجاب نمىکند که تک تک احکام شرعى به صورت مبسوط در قرآن ذکر شود. قرآن کریم در آیات متعددى ما را به سوى پیامبر و اهل بیت او(ع) رهنمون شده و اطاعت از آنان را بر ما واجب نموده و یا اطاعت از پیامبر را اطاعت از خداوند دانسته است. از جمله آیه: «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولى الأمر منکم»، (نساء / ۵۹) و آیه «من یطع الرسول فقد اطاع الله»، (نساء / ۸۰). به همین جهت سنّت که گفتار پیامبر و اهل بیت معصومین پیامبر است یکى از منابع استخراج احکام شرعى علاوه بر قرآن به شمار مىرود و بسیارى از احکام شرعى از روایات پیامبر و اهل بیت(ع) استفاده مىشود. حکم رجم زناکارى که داراى همسر باشد با تحقق شرایط آن یکى از مسائلى است که با روایات متعدد از پیامبر و ائمه معصومین(ع) ثابت شده است. و محل اتفاق جمیع فقها است بلکه به حد ضرورت و بداهت بین مسلمانان رسیده و جاى تأمل و تردید در این حکم وجود ندارد. و در صدر اسلام به دستور پیامبر(ص) انجام گرفته است. (براى آگاهى بیشتر ر.ک: جواهر الکلام، محمدحسن نجفى، نشر اسلامیه، چاپ ششم، ۱۳۶۳ ش، ج ۴۱، ص ۳۱۸ ـ ۳۲۱. )
http://www.quran.porsemani.ir/node/4522
وقتی بچه بودم مگفتن وقتی امام زمان ظهور کنه واز اسلام صحبت کنه برای مردم مفهوم نیست یعنی دین بسیار تغییر کرده بعد از خواندن کتاب حجاب در عصر پیغمبر و آشنا شدن به صدور فتواها در طول تاریخ (از منابع دیگر) مثلا حکم سنگسار که اصلا در قرآن نیست به درستی این کلام ایمان آوردم و به نظر میرسه در طول تاریخ روحانیون آنچه خود دوست داشتن به اسم اسلام به خورد مردم می دادن و بین خدا و آدمها دیوار قطورو بلندی کشیدن
این حوزه مردانه دین نیز غالبا تحت نفوذ مردانی بوده است که یا خود صاحب قدرت بوده اند و دارای حرمسرا ویا در خدمت شاهان وحکامی بوده اند که حرمسرا یکی از اسباب بزرگی انان بوده است و حجاب و سنگسار هم ابزاری برای اداره حرمسرا !
اخر این چه دینی است که ۱۴۰۰ سال است تمام بزرگان و علما و مشاهیر ان حرمت حجاب را رعایت کرده اند و هم خانواده و هم جامعه را به ان وادار کرده اند حالا چند تا جو ..ه و ادم بی نام و نشان و هیچ در عرصه دین می خواهند روی این ۱۴۰۰ سال خط بکشند و….. . پس این چه دینی است که اینقدر بی در و دیوار است که یک روز ۰ است و روز دیگر ۱۸۰ . التماس فکر
سلام
عریضه ای مشابه که در ذیل بیانات آقای بازرگان در این خصوص تقدیم کردم اینجا هم عرض میکنم.امید است پاسخی روشن بیابم.
بنظر چنین میرسد که با توجه به آیه اول سوره نور مندرجات این سوره – البته تا جایی که عملیاتی و اجرایی هستند – “فرض” میشوند یعنی واجب قلمداد میگردند.
از طرف دیگر دستورات اجرایی مورد اشاره چنین هستند که متر و خط کش و دلیل و مدرک قابل ارائه و بیان دقیق ندارند.اجمالا بیان شده اند اجرای آنها بستگی به دقت و ایمان مومنین دارد…
اصل اساسی که قبل از این دستورات داده شده است این است که از “خطوات شیطان” تبعیت نشود…
مثلا فرض بفرمایید خیره نگاه کردن فقط توسط خود مومنین و مومنات قابل کنترل است.
اجازه ورود ندادن به افراد به محیط خلوت زناشویی یا رویت آنها منع شده است.بنابراین استفاده از عکس هایی از این قبیل منع میشود و این ممانعت بستگی به ایمان و اعتقاد و کنترل شخصی افراد دارد…
پوشاندن سر و گریبان نیز حد و اندازه هایی قابل مناقشه دارد.ممکن است وسیله پوشش مورد استفاده کوتاه تر بشود و یا به سلیقه خود طی زمان تغییراتی داده شود و باز هم ادعای انجام دستور اجرایی بشود…
حفظ فروج نیز که بطور یکسان برای هر دو گروه مومنین و مومنات واجب است نیز متر مشخص دقیق ندارد. با لباس های تنگ و چسبان این دستور بدرستی انجام میشوند؟
رعایت اتصال آیات در برداشت از هر سوره لازم است. وقایع اتفاقیه یا تاریخی ذکر شده مانند پارامترهای محلی (Local Variables) هستند که برای فهم دقیق سوره (Program) لازمند.ترتیب و ارتباط در یک کلمه اتصال آیات (Commands) باید رعایت شود.
متاسفانه رعایت این امر مهم برای برداشت از قرآن لحاط نمی شود.در نتیجه نه تنها در امر حجاب دچار مشکلات میشویم بلکه در امور مهمتر چون اقتصاد و سیاست و فلسفه این امور دچار لغزش میگردیم.
رعایت اتصال آیات در برداشت از قرآن ما را به وحدت و ارتباط مومنین میرساند و گزینشی برخورد کردن ما را به تفرقه میرساند چنانکه رسانده است.
این متفرق دیدن آیات به بهانه نزول متفرق آنها و تردید در جمع آوری تحت کنترل الهی قرآن چیزی است که توسط قدرتمندان و علمای ضعیف نهادینه شده است…
تقویت ایمان لازمه تقید به “دستورات واجب” است. تقویت ایمان نیز با رویت قسط در جامعه مقدور میشود.:
شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ وَالْمَلاَئِکَهُ وَأُوْلُواْ الْعِلْمِ قَآئِمًَا بِالْقِسْطِ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ (۱۸) آل عمران
چنانکه در خود سوره نور نیز به تکلیف اجتماعی توانمندان اشاره شده است…اما متاسفانه قدرتمندان با همکاری علمای ضعیف دینی به دنبال تقویت ایمانی مردم نیستند…تنها میخواهند حساسیت هایی ضعیف تا حد سوء استفاده از آنها در میان مردم برقرار باشند…
والسلام
دیدگاهها بستهاند.