تأملی در اتهام‌های دو دانشجوی بازداشتی دانشگاه شریف

سیداحمدرضا حائری*

فروردین امسال بود که علی یونسی و امیرحسین مرادی دو دانشجوی دانشگاه شریف توسط نهادهای امنیتی بازداشت شدند و پس از مدتی نیز سخنگوی قوه قضائیه دلیل بازداشت و اتهام ایشان را همکاری با سازمان مجاهدین خلق عنوان کرده و اظهار داشت که نیروهای امنیتی از منزل ایشان مواد منفجره پیدا کرده و از قصد این دانشجویان برای عملیات خرابکارانه طی دوران درگیری کشور با بحران کرونا گفت. اظهاراتی که به آن اندازه که غریب و بهت آور بود، مورد توجه تحلیلگران مسائل ایران قرار نگرفت.

پس از آن اظهارات شگرف آقای سخنگو، دیگر اطلاع رسانی در خصوص وضعیت پرونده این دو دانشجو صورت نگرفت و متأسفانه مطابق معمول مورد انتظار، این خبر نیز در لابلای اخبار به مرور زمان کم رنگ شد. و اکنون نیز با گذشت بیش از دو ماه از بازداشت موقت ایشان، نه اطلاعی از وضعیت این دانشجویان در زندان و اینکه هنوز در انفرادی و تحت بازجوئی هستند یا خیر؟ موجود است. و نه از سیر قضائی اتهامات منتسب به ایشان، وکلای احتمالی و…، این هم از معایب فضای مدرن خبررسانی عصر اینترنت، تلگرام، اینستاگرام و توئیتر است که به دلیل سرعت بالای انتشار اخبار و اطلاعات در آن، به برخی وقایع مهم، آنچنان که باید پرداخته نمی شود؛ بگذریم از اینکه این فضای مدرن خبررسانی در مجموع، محاسن، خیر و خوبی هایش بر معایبش برتری چشمگیری دارد.

در این یاداشت با بررسی بخش‌هایی از دو مصاحبه ای که در ده ماه اخیر با دو کارشناس برجسته سابق وزارت اطلاعات در حوزه مربوط به سازمان مجاهدین خلق، توسط دو رسانه مختلف داخلی انجام شده و با توجه به اظهارات و تحلیل های اعضاء برجسته جداشده یا بعضاً رها شده از این سازمان( اعضاء جدا شده سازمان با تحلیل روابط اعضاء با رهبری سازمان در چهل سال گذشته، عموماً سازمان مجاهدین را «فرقه رجوی» می نامند و ما هم در این یاداشت با همین عنوان از ایشان یاد می کنیم، با تأکید بر اینکه به نظر می رسد، اندکی مطالعه در خصوص سیر تحولات سازمان از زمان استیلای مسعود رجوی بر آن اندکی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی بهمن ۵۷ تا امروز که همسر سابق مسعود رجوی در رأس آن قرار داده شده، اثبات کننده این تحلیل است که ساختار این سازمان نه همچون یک گروه، حزب یا سازمان سیاسی یا حتی نظامی یا پارتیزانی، بلکه همچون فرقه ای مبتنی بر کیش شخصیت است. از عملکرد و وضعیت آن در سالیان اخیر، به خصوص پس از حمله آمریکا به عراق و سقوط صدام؛ و نیز با اشاراتی به تجاربی که درخصوص مواجهه با اتهام ارتباط با سازمان در سالهای پس از شکل گیری جنبش سبز در سال ۸۸ شاهد آن بوده ایم، کوشیده ایم امکان واقعیت داشتن اتهام منتسب به دو دانشجوی بازداشتی دانشگاه شریف را بررسی کرده و این احتمال را نیز بسنجیم که با توجه به جهات گوناگون، دوران استفاده از بدنامی فرقه رجوی برای مقابله با گروه ها و فعالین سیاسی منتقد و مخالفین خشونت پرهیز و واداشتن آنها به سکوت و عقب نشینی به پایان رسیده باشد.

مصاحبه نخست با کارشناسان سابق امنیتی را خبرگزاری اصولگرای مهر با آقای ناصر رضوی از مقامات پیشین این وزارتخانه در مرداد سال گذشته انجام داده و منتشر کرد. ناصر رضوی با توجه به اینکه با تشکیل بخش مربوط به مقابله با تحرکات تروریستی سازمان در اوایل دهه ۶۰ در سپاه آن روز از نخستین نیروهای شاغل در این بخش بوده و سپس با تشکیل وزارت اطلاعات در بخشی با همین کارکرد در این وزارتخانه تا زمان بازنشستگی، یعنی بیش از سی سال را در سطوح بالای امنیتی در این حوزه فعال بوده، از شاخص ترین نیروهای امنیتی ایران در این حوزه به حساب می آید، و شاید به اعتبار همین سوابق بوده که پیش از این محمد حسین روزی‌طلب، از فعالین رسانه ای اصولگرا و سردبیر اسبق سایت رجانیوز، در کتابی با عنوان «استراتژی و دیگر هیچ» مجموعه مصاحبه هایی را با آقای رضوی در خصوص تجربیات مقابله امنیتی مجموعه وزارت اطلاعات با فرقه رجوی، با ذکر کردن نام ایشان، تدوین و منتشر کرد.

روزی ‌طلب در مصاحبه ای که در جریان نمایشگاه کتاب سال گذشته با «مشرق» داشت، ضمن طرح این ادعا که «با وجود اینکه از سال ۸۵ و با حکم روح الله حسینیان معاون اسناد و کتابخانه مرکز اسناد انقلاب اسلامی است، با این وجود برای تهیه این کتاب و دیگر کتابهایش، دسترسی خاصی به اسناد نداشته»[نقل به مضمون] در پاسخ به سؤال خبرنگار که از دلایل حذف بخش های «قابل توجهی» از کتاب پرسیده بوده، اذعان داشت: «با هماهنگی بنده این مطالب حذف شده است. مواردی که آقای رضوی درخواست حذف داشتند در حد چند کلمه بیشتر نبود. یک مورد بحث عملیات‌های خارجی بود که به نظر می‌رسید با شرایط امروز بیانش صلاح نباشد.»

این اعتراف آقای روزی‌طلب به عنوان تدوین‌گر کتاب مبنی بر موافقت آقای رضوی با چاپ همه کتاب و نظر ایشان مبنی بر تغییراتی تنها «در حد چند کلمه» پیش از چاپ، نشان از آن دارد که شناخت و تحلیل آقای رضوی به عنوان کسی که چند دهه بر روی سازمان مجاهدین کار امنیتی انجام داده، از وضعیت کنونی فرقه رجوی این بوده که این مجموعه در حال حاضر کمترین خطر را برای حاکمیت جمهوری اسلامی دارد، کما اینکه در مصاحبه مرداد ۹۸ با خبرگزاری مهر نیز به صراحت به این تحلیل اشاره کردند که به آن می پردازیم. هرچند که در نهایت آقای روزی‌طلب به تشخیص خود، همچون برخی دوستانشان در برخی نهادها و بر خلاف نظر کارشناس ارشد وزارت اطلاعات، ترجیح می دهند فرقه رجوی را خطری جدی ارزیابی نموده و بر همین اساس «بخش های قابل توجهی» از کتاب خاطرات آقای رضوی را فعلاً حذف می کنند.

اگر وقت کردید حتماً بروید و مقاله بلندی که با عنوان «شراکت شیطانی سازمان منافقین سبز در فتنه ۸۸» در تاریخ ۱۶ آذر ۱۳۹۰ در سایت رجاءنیوز (که آقای روزی طلب از بنیان گزاران آن بوده) منتشر شد، را بخوانید، با خواندن آن مقاله متوجه می شوید، دلیل اینکه «بخش های قابل توجهی» از کتاب «استراتژی و دیگر هیچ»، پیش از چاپ و در اقدامی غیر حرفه‌ای و کاملاً متضاد با صاحب اصلی کتاب یعنی آقای ناصر رضوی حذف می شود، این است که آقای روزی‌طلب به عنوان یک فعال سیاسی فرهنگی اصولگرا برخلاف نظر کارشناسان امنیتی وزرات اطلاعات، نه تنها مهمترین، قوی‌ترین و مؤثرترین نیرو و جریان سیاسی حال حاضر ایران در میان اپوزیسیون را فرقه رجوی می داند، بلکه پا را فراتر نهاده و تمام تحولات عرصه سیاسی ایران در سالهای ۸۸ و ۸۹ را ناشی از عملکرد فرقه رجوی، رهبران و اعضاء آن می داند و کلیه فعالان و رهبران جنبش سبز را -با عرض پوزش از محضر این عزیزان- تنها عوامل و بازیچه‌هایی در دست مسعود و مریم رجوی برای پیشبرد برنامه های فرقه‌شان می بینند!

این روند تأسف آور و مضحک برای «برجسته سازی نقش سازمان» در تحولات یک دهه اخیر ایران، در جریان مصاحبه مهر با ناصر رضوی نیز ادامه پیدا می کند، تا جایی‌که تلاش خبرنگار خبرگزاری مهر با پرسیدن سؤالات مکرر و پی در پی وی از مهمانش درباره همکاری های احتمالی سازمان های اطلاعاتی منطقه، سازمان جاسوسی اسرائیل موساد، دولت های اروپائی ها و…. با فرقه رجوی برای طراحی و اجرای عملیات های تروریستی در ایران، نقش سازمان در ترور دانشمندان هسته ای ایران در همکاری با موساد، شکلی کاملاً غیر حرفه ای و تا حدودی طنز به خود می گیرد، و وقتی ناصر رضوی پاسخش به این سؤال‌های مکرر با قاطعیت منفی است، و کارکرد فرقه رجوی برای دولت ها و دستگاه های اطلاعاتی مختلف را عموماً کارکردی اطلاعاتی می داند، خبرنگار مذکور در کمال استیصال و برای یافتن لااقل یک سوژه جهت برجسته سازی قدرت میدانی فرقه رجوی و تیتر سازی مطلوب از کارشناس مهمانش می پرسد: «سازمان در سال­‌های اخیر، در انجام کدام عملیات در ایران دست داشته است؟»، و با پاسخ ناامیدکننده میهمانش مواجه می شود که تأکید می کند :”«سازمان از سال ۱۳۷۸(یا ۷۹) به بعد، دیگر عملیاتی در ایران نداشته است.»

تلاش ده ساله رسانه های اصولگرا برای داستان‌پردازی از قدرت‌های میدانی فرقه رجوی و تلقین این گزاره به مخاطبان که  «همه جریانات سیاسی و مدنی منتقد و معترض در ایران در ده سال گذشته و به خصوص جنبش سبز در سال های ۸۸ و ۸۹ تحت تأثیر قدرت فرقه رجوی بوده و خواسته یا ناخواسته متأثر از این فرقه و در خدمت اهداف آن بوده و به تعبیر خودشان در زمین سازمان بازی کرده اند!»،‌در انتهای مصاحبه خبرگزاری مهر با ناصر رضوی کارشناس برجسته وزارت اطلاعات در امور این فرقه، با طرح دو سؤال جهت دار از سوی مصاحبه کننده و ارائه دو پاسخ کوتاه و قاطع از سوی مصاحبه شونده به ایشان، به کلی رنگ باخته و به تعبیری در لحظه ای دود شده و به هوا می رود، و به طبع دوستان خبرگزاری مهر را از انجام این مصاحبه ناخرسند و پشیمان می سازد.
خبرگزاری مهر: در سال ۸۸، آن جناحی که مردم را به خیابان­‌ها کشاند، آیا ارتباط مستقیمی با سازمان برقرار کرد؟
ناصر رضوی : نه؛ هیچ ارتباطی نبود.
خبرگزاری مهر: یعنی سازمان در سال ۸۸ فقط روی موج نشست؟ (سؤالی القائی آن هم در مقابل کارشناس امنیتی کارکشته که ممکن است دل مخاطب بسوزد برای خبرنگار، با مشاهده شدت نامیدی و دست و پا زدن های خبرنگار برای رسیدن به پاسخ های مطلوبش! با طرح چنین سؤالاتی!)
و تراژدی برای دوستان خبرگزاری مهر آنجا تکمیل می شود که کارشناس صاحب نام وزارت اطلاعات در پاسخ به این سؤال، خیلی ساده می گوید:  روی موج هم نتوانست بنشیند

مصاحبه دوم را دو ماه پیش و در اواخر فروردین سایت انصاف‌نیوز منتشر کرد؛ سایتی که با توجه به شناختی که از مدیر آن وجود دارد، بیشتر به جریانات میانه رو اصلاح طلبان نزدیک است، این مصاحبه با شخصی که انصاف‌نیوز از وی، به عنوان  یک کارشناس سابق نفاق [کارشناس مجاهدین خلق] در وزارت اطلاعات» یاد کرده، انجام شده است،؛ مصاحبه ای که پرسش های اصلی آن عمدتاً حول محور تحولات یک دهه اخیر به خصوص جنبش سبز در سال ۸۸، اعتراضات دی ماه ۹۶ و آبان ماه ۹۸ و نقش فرقه رجوی در این تحولات مطرح شده است.

پیش از پرداختن به محتوای مصاحبه مذکور، با توجه به اهمیت تحلیل های مطرح شده در آن و تأثیرگذاری که این تحلیل ها در سرنوشت جوانانی همچون علی یونسی و امیرحسین مرادی دارد( تأثیرگذاری آن به این دلیل ساده است که تحلیل ها و اظهارات رسمی این کارشناسان ارشد سابق وزارت اطلاعات در خصوص فرقه رجوی و استراتژی کنونی آنها برای تحقق هدفشان که براندازی جمهوری اسلامی است، و اشاره ایشان به شاخصه مهم این استراتژی که عدم اعتقاد به کارائی عملیات های تروریستی در داخل ایران است و اینکه بیش از بیست سال است این فرقه در ایران عملیات نظامی- تروریستی نداشته و در مجموع رویکردشان را در مقابله با جمهوری اسلامی از نظامی – تروریستی به رویکردهای دیگری از جمله رویکرد اطلاعاتی تغییر داده اند و ارزیابی های دیگری از این قبیل که کارشناسان مذکور،به خصوص کارشناس بدون نامی که انصاف نیوز با وی مصاحبه کرده، در خصوص فرقه رجوی داشته اند، اثبات اتهام خطرناک همکاری با فرقه رجوی و نگهداری مواد منفجره در خانه با هدف انجام عملیات خرابکارانه در کشور را که از سوی نهاد بازداشت کننده و سخنگوی دستگاه قضا به این جوانان نسبت داده شده است، بسیار دشوار و تا حدود زیادی منتفی می کند. با توجه به مهمترین دلیل طرح شده در خصوص اهمیت تحلیل هایی که این کارشناس سابق امنیتی بدون نام در مصاحبه با انصاف نیوز مطرح کرده و در جهت اعتبار بخشی هرچه بیشتر به تحلیل های ایشان در خصوص فرقه رجوی که احتمالاً با اعلام نام ایشان حاصل می شود، امیدواریم نام رسمی کارشناس مذکور که به دلایل پیش گفته از اهمیت ویژه ای برخوردار است، طی روزهای آینده اعلام شود.

شواهد و قرائن قابل توجه، در مقایسه بین نظریات و تحلیل های آقای ناصر رضوی در گفتگوی با خبرگزاری مهر و تحلیل ها و نظریات کارشناس بی نام وزارت اطلاعات در مصاحبه با انصاف نیوز ، و شباهت بسیار نزدیک تحلیل های ارائه شده در این دو مصاحبه که با فاصله زمانی تقریباً هشت ماه انجام شده اند، و اینکه موضوع کلی هر دو مصاحبه و حتی بسیاری از سؤالات طرح شد در آنها نیز تقریباً یکسان هستند، این گمان را تقویت می کند که کارشناس سابق وزارت اطلاعات که بدون ذکر نام با انصاف نیوز مصاحبه کرده، در واقع همان آقای ناصر رضوی است که بنا به دلایلی، از جمله به دلیل تمایل ایشان در خصوص پرداختن صریح تر و مفصل تر به عجز عملیاتی فرقه رجوی در عرصه سیاسی ایران به ویژه طی تحولات مرتبط با جنبش سبز و به خصوص مبری دانستن رهبران شریفِ محصور این جنبش و فعالین آن، از اتهامی که طی ده سال رسانه های متعدد اصولگرا به ایشان نسبت داده اند؛ اتهاماتی همچون «بازی کردن ایشان و مجموعه جنبش سبز در زمین سازمان»، رد اتهام تأسف باری همچون «آلت دست رجوی بودن ایشان». اینکه آقای رضوی بابت بیان عمومی این نقطه نظراتش که در تضاد کامل با ادعاهای جریان رسانه ای اصولگرایان بوده ، حوصله پاسخگوئی به دوستان احتمالاً رنجیده خاطر اصولگرایش را نداشته و ترجیح داده این بار بدون ذکر اسم مصاحبه کند، تا هم راحت‌تر و صریح‌تر حرف‌ها و تحلیل هایش را ارائه دهد و هم از عوارض ناشی از ناراحتی جریان ها و رسانه های اصولگرا از دیدگاه های کارشناسی علنی شده اش دوری کند. البته ما به احترام اینکه طرفین مصاحبه مذکور بنا بر هر دلیلی که داشته اند، بر اصل ذکر نکردن نام مصاحبه شونده در متن منشرشده، توافق کرده اند، به این شواهد و قرائن نپرداخته و اصل را بر این می گیریم که کارشناس دومی که با انصاف نیوز مصاحبه کرده شخصی غیر از جناب ناصر رضوی بوده. هرچند یکی بودن یا نبودن کارشناسان طرف این دو مصاحبه در نتیجه گیری پایانی ما تفاوتی ایجاد نمی کند. و شواهد برای مدعای این مقاله به قدر کافی وجود دارد. اما یادآوری این اصل مهم خطاب به مدیران سایت انصاف نیوز و همچنین کارشناس ارشد سابق وزارت اطلاعات که طرف مصاحبه ایشان بوده، لازم است که، با توجه به اهمیت فراوان ارزیابی ها و تحلیل های مطرح شده در این مصاحبه است در جهت جلوگیری از انتساب اتهاماتی چنین خطرناک به دو جوان دانشجو که پیشتر نیز به آن پرداختیم و وظیفه ای اخلاقی است، و به نظر می رسد نیاز به توضیح نباشد که حتی اگر به فرض مثال، روزگاری در روند حقوقی -قضائی عادلانه ای اتهامات منتسب به این دو جوان اثبات گردد، در اخلاقی بودن تلاش امروز ما جهت تبرئه ایشان از این اتهامات سنگین آنهم با وجود ادله فراوانی که در دست داریم، هیچ خللی ایجاد نمی شود.

حال با توجه به این که شبیه به تحلیل های کارشناس بی نام را دیگر کارشناس سابق وزارت اطلاعات آقای ناصر رضوی در مصاحبه با خبرگزاری مهر، هرچند خیلی به اختصار مطرح کرده اند، و تا جایی که اطلاع داریم پس از مصاحبه آقای رضوی تکذیبه ای در خصوص اظهارات ایشان، از سوی وزرات اطلاعات صادر نشد، و خبری مبنی بر هرگونه شکایت از آقای رضوی و یا برخورد قضائی و یا هر نوع برخورد قهری دیگری با ایشان نیز نیامد، با توجه به جمیع جهات ذکر شده و پیش از هر چیزی، اخلاق حرفه ای، و ورای همه اینها، صرف انسان بودن ما، اقتضا می کند که مدیران سایت انصاف نیوز و کارشناس محترمی که طرف مصاحبه این سایت بوده، شفاف سازی لازم را انجام داده و ترجیحاً نام این کارشناس سابق وزارت اطلاعات را اعلام کنند و اگر به دلیل هرگونه معذوریتی، انجام این مهم برای ایشان مقدور نیست،( که امیدواریم چنین نباشد.) حداقل انتظار این است که موضع خود را در خصوص این گمانه زنی که، کارشناس سابق وزارت اطلاعات که با انصاف نیوز مصاحبه کرده، همان آقای ناصر رضوی است، روشن نمایند.

کارشناس بی نام وزارت اطلاعات، در همان اوایل مصاحبه با انصاف نیوز، ضمن اشاره به جایگاه بالای خود در ساختار مدیریتی وزرات اطلاعات، در خصوص فرقه رجوی و ارتباط آن با جنبش سبز و اعتراضات سال ۸۸، همچون ناصر رضوی قاطع و البته برخلاف ایشان نه به اختصار، بلکه با تفصیل بیشتر می گوید:
«با جرئت به شما می‌گویم که ۸۸ یک بحران داخلی بود. هیچ نسبتی با سازمان [مجاهدین خلق] نداشت و نمی‌توانست اثرگذار باشد… در سال ۸۸ سازمان اصلاً حضور و تأثیری نداشت. نه تأثیرگذار بود، نه حضور داشت و نه اطلاع….وقایع ۸۸ هیچ نسبتی با سازمان نداشت. آن‌موقع من در مجموعه بودم. درست است که در امنیت نبودم اما داخل مجموعه بودم و بالاتر از امنیت بودم و مجموعه‌های پایین‌تر به ما پاسخگو بودند. در سال ۸۸ سازمان اصلا حضور و تأثیری نداشت. نه تأثیرگذار بود، نه حضور داشت و نه اطلاع».

در ادامه آقای کارشناس سابق وزارت اطلاعات، از این نیز پیش تر می رود و با ارائه تحلیل های حاصل از شناختش از وضعیت کنونی فرقه رجوی، اساساً امکان تأثیرگذاری آنها در اعتراضات خونین آبان ماه ۹۸ را نیز رد می کند. و آنگاه که خبرنگار انصاف نیوز بار دیگر و گویی برای اتمام حجت، درباره امکان حضور خیابانی اعضاء فرقه رجوی در اعترضات آبان ماه با به کار گیری تعبیر «کشته سازی»(تعبیری که برای برخی از نهادها و رسانه ها در داخل، تعبیری آشنا و البته پر کاربرد بوده است، چه اینکه این نهادها و رسانه ها، در بسیاری از موارد، کشته شدگان اعترضات سالهای اخیر را حاصل اجرای پروژه کشته سازی توسط فرقه رجوی می دانستند.)، اینگونه سؤالش را مطرح می کند که: : سؤالم مشخصاً در مورد عبارت «کشته‌سازی» است. با توجه به اینکه طبق گفته‌های رسمی، کشته‌های اخیر هم تعدادشان کم نبوده؟ ، و البته باز هم با پاسخ منفی قاطع کارشناس امنیتی سابق وزارت اطلاعات مواجه می شود، که البته همراه با دلائل و استدلال هائی گوناگونی است.

با توجه به اینکه جناب آقای کارشناس ارشد سابق وزارت اطلاعات به گفته خودشان در سال ۸۸ در سطوح بالای وزارت اطلاعات مسؤلیت داشته اند و این نظر ایشان در خصوص ارتباط نداشتن جنبش سبز و اعتراضات سال ۸۸ قطعاً از تجربیات و دانسته های آن روزهای ایشان منتج شده و حاصل تأمل های این چند وقت نیست، دریغم آمد ضمن اظهار گله ای دوستانه از مدیر و خبرنگاران انصاف نیوز، گریزی نزنیم به اینکه از موضوع مورد بحث، یعنی: «مقابله با مخالفان و منتقدان با استفاده از فرقه رجوی و بدنامی آن» برای سرکوب یکی از شریف ترین و خشونت پرهیزترین جنبش های تاریخ معاصر ایران، در آن سال های غریب استفاده همه جانبه و ناجوانمردانه ای کردند.

از دست اندرکاران انصاف نیوز گله دارم که چرا با علم به موضوع مهم مصاحبه و پرسش های طراحی شده و پاسخ های احتمالی مصاحبه شونده، پیش از انجام این مصاحبه، لیست بلند بالایی از زندانیان شناخته شده و گمنام جنبش سبز برای ارائه به میهمانشان تدارک ندیدند؛ زندانیانی که بدون کوچکترین علقه ای به فرقه رجوی و با وجود خط کشی صریح عملی و اعتقادی با این جماعت، در آن سالها به اتهام ارتباط با نفاق بازداشت، محکوم و زندانی شدند، تا پس از ارائه آن لیست، از مهمان سابقاً صاحب مقامشان بپرسند که:شما که می دانستید فرقه رجوی کوچکترین نقشی در اعتراضات سال ۸۸ نداشت و به باور خودتان، فارغ از مسأله خواستن یا نخواستن مداخله، این فرقه اساساً ناتوان بود از کم ترین مداخله و کوچک ترین تأثیرگزاری بر آن جنبش عظیم مردمی، پس این همه زندانی سبز در آن سالها را چرا به ارتباط با نفاق متهم کردید؟ و چرا آن روزها و تا سالها در انواع رسانه های پر تعدادتان به گونه ای گفتید و نوشتید، گویی که مسعود و مریم رجوی به همراه هزاران هوادار همراهشان!، ماه ها خیابان های تهران را در اشغال خود داشته و ساعت به ساعت برای رهبران جنبش دستورالعمل می فرستادند!؟ جز این بود که جنبش سبزِ پاک و خشونت پرهیز مردم را، چنان عظیم یافتید که چاره ای نماند برایتان، جز متوسل شدن به همان راه حل قدیمی، راه حلی که سرخط توصیه هایش همیشه این بوده که: با هر لطایف الحیلی که شده، حتی به دروغ، بچسبانشان به رجوی و فرقه اش تا با استفاده از بدنامی این فرقه تا جائی که می توانیم، هم بدنامشان کنیم و هم وادارشان کنیم به عقب نشینی و کوتاه آمدن از مواضعشان!… و آن روزها را فراموش نمی کنیم که در کمال حیرت (با گذشت سالها و نزدیک شدن به چهل سالگی و فهمیدن اینکه برای بسیاری با وجود دم زدن هر روزه شان از علی(ع) و یادآوری اینکه«..علی(ع) نیز می توانست مانند معاویه مکر بورزد و پیروز شود اما نکرد، که اگر می کرد دیگر علی(ع) نبود…». سیاست حقیقتاً پدر و مادر ندارد برایشان، و هیچ خط قرمز اخلاقی در راه و مرام سیاسیشان یافت نمی شود و چهارنعل می تازند تا خود جهنم برای رسیدن به قدرت یا حفظ آن و گاه حتی برای گرفت کامی کوتاه از آن، و امروز دیگر به لطف دیدن اینگونه از سیاست پیشگان، از دیدن هیچ چیزی در عرصه سیاست این ملک حیرت نمی کنیم) سران فرقه رجوی و پیروانشان را می دیدیم که انگار برنامه کار روزانه ای تحویل گرفته و سخت در تکاپو بودند، برای اجرای آن برنامه که کاملاً مخالف با برنامه معمولشان بود، هر روز به شکل های مختلفی تلاش می کردند تا همگان را متقاعد کنند هرچه در تهران می گذرد را آنها مدیریت کرده و پیش می برند، در حالی که به تعبیر کارشناس سابق وزارت، (نه آبرو و حیثیت و نه توان تشکیلاتی) جمع کردن ۵۰ نفر را نداشتند در تهران، و خود آگاه تر از همه بودند نسبت به بدنامی تاریخی که دچارش بوده و هستند، به گونه ای که تا به امروز هم حتی در اکانتی توئیتری هم با علم به دافعه بسیار بالای نام فرقه رجوی و رهبرانش در بین همه ایرانیان از جریانات گوناگون سیاسی داخل و خارج ایران، از به کار بردن نام خودشان به شدت خودداری می کنند!، اما آن روزها گویی دستورالعمل سازمانی این بود که به هر شکل شده اثبات کنند جنبشی که در تهران به راه افتاده کلاً و جزئاً در اختیار فرقه رجوی و تحت هدایت ایشان است و دیگر ابایی نبود از اعلام رسمی و هر روزه آن نام ننگین در ارتباط به تحولات داخل ایران.آن‌ها  به اشکال مختلف و با تعابیر و البته حیله های گوناگون تلاش می کردند االقا کنند که نه تنها مردمی که به خیابان آمده اند، بلکه رهبران جنبش سبز نیز از ایشانند، و جالب اینجاست که این دو ماه که از بازداشت دو دانشجوی دانشگاه شریف می گذرد، درست مانند آن سالها مصرانه و مدام از ایشان اعلام حمایت کرده و در ظاهر دلسوزی کردن برای این دو جوان به گونه ای رفتار می کنند که همگان باور کنند آن دو واقعاً وابسته و دلبسته به این فرقه اند. همانگونه که آن روزها در تلاشی شبانه روزی بودند برای اجرای نقش همیشگی و گسترش بدنامیشان به فعالین شریف جنبش سبز، امروز نیز به همان شکل در تلاشند برای پیوند دادن این جوانان به بدنامی مشمئزکننده شان، و کاملاً پیداست که در انتظار خبر اعدام این دو جوان له له می زنند، تا به تعبیر رهبر شرورشان، خون آن دو را نیز بیفزایند به «بانک خون» فرقه ننگینشان.

امروز که نظریات و تحلیل های کارشناسان وزارت اطلاعات را درباره فرقه رجوی(به خصوص در دو دهه اخیر) و میزان تأثیرگذاری آنها بر جامعه ایرانی و تحولات آن را در رسانه ها می خوانیم، بیشتر از گذشته متوجه می شویم که آن روزها هم مانند امروز حق با ما بود که:سازمان عددی نیست که بر جنبش سبز و هر جنبش مدنی دیگر داخل ایران تأثیر بگذارد. و دیگر اطمینان داریم که: این فرقه نامش تنها زمانی در عرصه سیاست ایران به میان می آید که گروهی بخواهند از خیانت تاریخی و بدنامی های آن، به نحوی بهره برده و منتقدین و مخالفین را وادار به سکوت و عقب نشینی کنند. آنجا که کارشناسان وزارت اطلاعات اذعان دارند بر اینکه: [اعضای سازمان]تابلوی سازمان بالای سرشان نیست. اگر باشد طرد می‌شوند.، و اینکه: « سازمان به‌نام سازمان نمی‌تواند در اجتماع تأثیرگذار باشد». و وقتی این تحلیل را از کارشناسان وزارت اطلاعات با سی سال تجربه می خوانیم که:«سازمان دچار قفل شدگی در دهه شصت شده و هیچ شناختی از وضعیت امروز جامعه ایران و تحولات چند دهه اخیر آن ندارد!» و یا آنجا که هم کارشناسان امنیتی سابق وزارت اطلاعات و هم اعضای برجسته جداشده از فرقه رجوی تأکید دارند بر «تبدیل شدن سازمان به سازمانی اطلاعاتی و محدود شدن فعالیت هایش به درز اطلاعاتی که گاهی درباره فعالیت های ایران از سرویس های بیگانه می گیرند. و آن سرویس بیگانه نیز چون نمی خواهد خود منتشر کننده اطلاعات مذکور باشد، جریانی بی هویت تر از این فرقه را دم دستش ندارد که اطلاعاتش را برای افشا کردن به آن واگذار کند». یا این تحلیل باز هم مشترک بین کارشناسان وزارت اطلاعات و رهاشدگان از فرقه رجوی که درباره کارکردهای امروز این فرقه معتقدند:«عمده فعالیت سازمان، جاسوسی و کسب اطلاعات، به ویژه ازطریق تخلیه تلفنی علیه ایران و به نفع سرویس های اطلاعاتی بیگانه به خصوص موساد است، در کنار این کارکرد اطلاعاتی، چند صدنفر(حداکثر دو هزارنفری) افراد سالخورده و فاقد روح و روان و عموماً ذوب در مسعود و مریمی موهم که در کمپ آلبانی پشت میزهای کامپیوتر نشانده شده و بدون اظهار تعلق به سازمان و به صورت پنهان و گاه هر شخصشان با چندین اکانت فیک دستورالعمل های سازمان را پیش می برند تا در نهایت بتوانند در فضای مجازی و توئیتر به اربابانی که ممکن است مقداری دلار خرجشان کنند، چنین القاء کنند که با اکثریتی جدی در بین جریان های اپوزیسیون جمهوری اسلامی طرف هستند».

و وقتی این نقطه نظرات را در کنار ادعای به نظر درست کارشناسان سابق امنیتی مبنی بر «سوار بودن وزارت اطلاعات بر سازمان»قرار می دهیم و سوابقی که از نفوذ وزارت اطلاعات در سازمان و تصمیم گیری های آن، در دوران دهه هفتاد را بیاد می آوریم به نتایج قطعی و مهمی می رسیم که رد کردن آنها بسیار سخت و نیاز به شواهدی دارد که تاکنون در عالم واقع مشاهده نشده اند؛ نتایجی که کمترین یافته حاصل از آنها این است که تداوم تاریخی وجود سازمان مجاهدین یا همان فرقه رجوی در عرصه سیاست ایران، امروز دیگر با هیچ منطقی توجیه نمی شود و پذیرفته نیست، و با بررسی کارکرد مؤثر این مچموعه علیه جریان برابری خواه و دموکراسی خواه داخل ایران و فعالین آن در ده سال اخیر است که شاید بتوان دلائل و به تعبیر درست تر منشأ تدوام این فرقه تا حال حاضر را پیدا نمود.

با نگاهی به تحولات سال ۹۸ و تحلیل مجموعه داده های موجود، به نظر می رسد که امکان همیشگی که برای برخی جریانات از قِبَل تدوام وجود فرقه رجوی و بدنامی آن وجود داشته و در موارد و مقاطع بسیاری برای اینگونه مقابله غیر اخلاقی با مخالفین خشونت پرهیز و واداشتن آنها به سکوت و انفعال از این امکان استفاده می شده است، دیگر مانند قبل و به راحتی گذشته در دسترس نیست، در کنار عوامل مختلفی که استفاده از این امکان علیه مخالفین را بسیار سخت و گاه غیر ممکن نموده است، باید از گسترش شبکه های اجتماعی و فضای مجازی و افزایش سطح درک سیاسی عموم مردم نام برد که مجموعه آنها موجب شده است، اجرای برنامه های گوناگون فریب برای انتساب هر جریانی به فرقه رجوی حتی با داشتن بالاترین سطح نفوذ، بسیار سخت باشد و در چنین شرایطی به نظر می رسد دوران اینگونه بهره برداری ها از بدنامی فرقه رجوی علیه مخالفان و منتقدان در آستانه پایان خود باشد.

*پژوهشگر و فعال سیاسی

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

یک پاسخ

  1. مقاله ی جالب و خواندنی بود،
    بیشتر آن حقیت دارد، نسل جدیدتا۲۵سال هم سازمان مجاهدین را فراموش کرده ونسل ماقبل ۲۵سال هم خدا شکر میکنند ازاینکه بجای آخوندها گیر این فرقه نیافتاده اند!
    درکل اکثریت مطلق مردمیکه این سازمان را میشناسند معتقد برآنند که اگر این سازمان خدای ناکرده زمام کشور را بدست بگیرند رژیمی سرکار خواهد آمد مثل رژیم سوریه ! و مسعود رجوی هم جنایتکارتر از خاندان بدنام اسد ! ودرمجموع اگرخود نظام ازاین فرقه مرتب نام نمی برد شاید تاحالا فقط انگشت شماری از مردم این فرقه را می شناختند! وطبیعی است آنان هم افرادی مثل حنیف و رضائیها و…
    درنتیجه حق باشماست:این فرقه باید باشد که منتقدین سرکوب شوند
    ضمن اینکه این ۲ جوان با سنی که دارند پذیرفتنی نیست که جذب فرقه جهنمی رجوی شده باشند مگر اینکه درشکم مادر کتابهای سازمان را خوانده باشند! که البته با گفتار طنزآلود بعضی از آخوندهای خرافاتی که مایه طنز تلویزیون های ماهواره ای و طنز نویسان همخوانی دارد!

دیدگاه‌ها بسته‌اند.

در تحلیل سیاسی و روانشناختی دیکتاتوری، مسئله مقصر دانستن پذیرفتگان دیکتاتوری به عنوان افرادی که در بقای آن نقش دارند، بسیار چالش‌برانگیز است. آیا می‌توان پذیرفت که کسانی که به دلایل مختلف به نظام دیکتاتوری

ادامه »

امروز یکم نوامبر، روز جهانی وگن است؛ این روز، یادبودِ تمام دردمندی‌ها و خودآگاهی‌هایی است که انسان‌هایی عاشق، اندیشمند و بیزار از خشونت و

ادامه »

  در حالی‌که با نفس‌های حبس‌شده در سینه منتظر حمله نظامی اسرائیل به کشور‌مان هستیم، به نگارش این یاداشت کوتاه

ادامه »