۱– کرونا برگزاری کنکورهای سراسری را در ایران به مسئلهای متفاوت تبدیل کرده است. جعلها و تقلبهای تحصیلی و فساد آموزشی مهرداد بذرپاش، رئیس جدید دیوان محاسبات، هم مورد توجهی فعالان شبکهها و رسانههای اجتماعی قرار گرفته. محور و فصل مشترک این دو وجود «فساد سیستماتیک در نظام آموزشی» است.
۲– سالهاست موضوع حذف کنکور سراسری و یا اصلاح آن پیشنهاد کارشناسان است و حتی طرح حذف آنهم در مقطعی در مجلس تصویب شد اما امکان اجرا نیافت، چون مافیا و بازار کنکور زورش از دولت رسمی بیشتر است. امسال اما مسئله متفاوت شده و کرونا و مرگ، مافیا و پولدار و بیپول وفاسد و سالم نمیشناسد و برگزاری کنکورها را در ایران با معضلی لاینحل روبرو کرده است.
۳– نگارنده سه دهه پیش، زمانی که کنکور به فساد امروزه آلوده نشده بود، تجربهی نسبتا موفقی در این آزمون سراسری داشته و بیش از یک دهه هم بهعنوان مشاور تحصیلی و آموزشی کنکور تجربه دارد. این روزها نیز،به سعادتِ پدر بودن، درگیر کنکور آلمان است. در ادامه میکوشد نکاتی را از کنکور آلمان که نظرشرا به خود جلب کرده بیاورد. این نکات میتواند محلِ تأمل دلسوزان نظام آموزشی قرار گیرد و چه بسا در ظاهر سادهی خود حامل راهکارهایی برای تغییر بنیادی در کنکور باشد.
۴- ادامه تحصیل در دانشگاه، تنها یکی از گزینههایی است که دانشاموزان آلمانی پس از پایان تحصیلات ۱۰ یا ۱۲-۱۳ سالهی خود به آن فکر میکنند؛ گزینهای که الزاما جذابیت ویژه و تامی به نسبت گزینههای دیگر چون ورود به مشاغل حرفهای و یا تحصیل در مدارس عالی ندارد. مبنای گزینش دانشجو در دانشگاههای آلمان نمرات و سابقهی تحصیلی دانشآموز در دو-سه سال پایان تحصیلات است و تنها برای ورود به رشتههای پزشکی و دندانپزشکی یک کنکور سراسری برگزار میشود که در کنار سابقهی تحصیلی، نقش تعیینکنندهای در انتخاب ۶۰ درصد از سهمیه دانشجویان پزشکی و دندانپزشکی دارد. به بیانی دیگر، سالیانه یک کنکور سراسری در آلمان (و ایضا سویس و اتریش) برگزار میشود که تنها داوطلبان رشتههای پزشکی و دندانپزشکی در آن شرکت میکنند تا شانس قبولی خود را بالا ببرند.
۵– در میان دانشآموزان آلمانی رایج است که تنها دو گروه پزشکی میخوانند: گروهی که به پزشکی علاقه دارند و گروهی که استعداد تحصیلی خوبی دارند اما به هیچ رشتهای علاقه ندارند! جمعیت آلمان و ایران تقریبا یکسان است. در ۳۸ دانشکاه دولتی در آلمان میشود پزشکی خواند، اما تعداد شرکتکنندگان در این کنکور سالیانه از ۱۰ تا ۲۰ هزار نفر تجاوز نمیکند. همین عدد بهخودی خود آموزنده است و نشان میدهد که در آلمان بنا نیست همه پزشک شوند و همه به پزشکی علاقهمند باشند و همه استعداد و توان پزشک شدن داشته باشند.
۶– مشهور است که اگر فاکتور زمان را حذف کنند تمام دانشآموزان میتوانند به تمام سوالهای کنکور آلمان جواب درست بدهند. همه کسانی که تا پایان تحصیلات اجباری (کلاس دهم) در المان تحصیل کرده باشند میتوانند در این کنکور شرکت کنند. معلومات عمومی و دروس تخصصی تقریبا هیچ نقشی در آزمون ندارند. سوالات آزمون بهشکل تخصصی فقط و فقط تلاش دارد استعداد و علاقهی دانشآموز را به رشتههای پزشکی و دندانپزشکی کشف کند. مثلا فرد شرکتکننده در کنکور باید بتواند از زوایا و ابعاد مختلف یک کابل یا شلنگ پیچدرپیچ را از در میان تصاویر مشابه پیدا کند، جسمی شبیه قلب با مغز را در زوایای مختلف تجسم کند، قدرت انتقال خوبی داشته باشد و یا بتواند اطلاعات و مشخصات فکتهای هشت بیمار و بیماری مختلف را در چند دقیقه به ذهن بسپارد و پس از یکی دو ساعت آنها را بازیابی و شناسایی کند. زمان آزمون هم بسیار طولانی و طاقتفرساست تا بهترین افراد را برای حرفهی طاقتفرسا و کتابهای حجیم پزشکی بیابد ( حدود ۶ ساعت در یک روز و تنها با یک وقفهی کوتاه).
۷– تمرین، پشتکار و ممارست در کنکور آلمانی تقریبا تاثیری ندارد. مطالعات و پژوهشهای علمی و مستقل و مستند، نشان دادهاند که نسبت مستقیمی میان تمرین بیشتر و نمرهی کسبشده وجود ندارد. کسانی که از سالها و ماهها قبل هم تمرین کردهاند، الزاما نمره بهتری نگرفتهاند و تنها یک آمادگی چند هفتهای نقش موثرتری دارد. به بیانی دقیقتر، سوالات بهگونهای طراحی شدهاند که معمولا شش هفته تمرین برای آشنایی با الگوی سوالات و زمانبندی و نحوه پاسخگویی و تکنیکهای احتمالی کفایت میکند و کسانی هم که بیشتر از این خودشان را به زحمت میاندازند، پیشرفتی نخواهند داشت.
۸– برای آشنایی و مهارت تستزنی در این کنکور آلمان، کتابها و کلاسهای آموزشی بسیار محدودی وجود دارد. دورههای آموزشی غالبا و حداکثر ۳ روزهاند که یکروز آن هم معمولا به کنکور آزمایشی میگذرد. تنوع کتابهای آموزشی برای شرکت در کنکور به تعداد انگشتان دست نمیرسد و در تیراژ بسیار محدودی منتشر میشوند تا جایی که یافتن آنها در قفسه کتابخانهها چندان ممکن نیست و باید به ناشر آنها را سفارش دارد. یعنی در آلمان صنعت و بازار و مافیای کنکور وجود ندارد و به چند ناشر وموسسه آموزشی کوچک محدود میشود.
۹– و اما مهمترین و نابترین نکته در کنکور آلمانی این است: هر فرد تنها یکبار در عمرش میتواند در این آزمون شرکت کند. اگر تمام نکات قبلی را نادیده بگیریم، شاید همین یک نکته کافی است که نشان دهد چه تمایز عظیمی میان کنکور، آموزش و نظام آموزشی ایران و آلمان وجود دارد
پینوشت: در کنار این تفاوتهای بنیادی و مافیای کنکور، از آسیبهای جدی نحوهی گزینش ایران و نظام آموزشی نباید غافل بود. وجود سهمیههای مانند رزمنده و بسیجی و شاهد که به کسانی چون مهرداد بذرپاش فرصت سوءاستفادهی تحصیلی در دانشگاه شریف را میدهد ( یعنی امتیازی هم برای فرزندان شهدا اگر باید قائل شد نباید آموزشی-تحصیلی باشد). یا دادن سهمیههای ویژه به نهادها و پرسنل دولتی امکان ادامه رقابت را از بین میبرد. حمیدرضا جلاییپور همزمان با معاونت سیاسی-امنیتی استانداری کردستان و فرمانداری مهاباد در دوران جنگ! ، «فرصت»ِ تحصیل دوران کارشناسی در دانشگاه تهران، را بهدست آورده و با فاصلهی ۶۰۰ کیلومتر از تهران به تعبیر خودش «در هیچکدام از کلاسهای درسی هم غائب نبوده». نحوهی تحصیل و مدرک و پایاننامهی حسن روحانی که مشهور خاص و عام است و … کمتر روزی است که جعل و تقلب تحصیلی یکی از مسئولان خبرساز نشود.
یک پاسخ
تفاوت از زمین تا آسمان است. همه چیز انها و همه چیز ما به هم چفت و بست شده است.
انها در شعور و اندازه نگه داشتن و ما در بلاهت مستدام.
دیدگاهها بستهاند.