اوضاع فعلی کشور:
جناب دکتر محمد جواد ظریف، وزیر امورخارجه محترم جمهوری اسلامی ایران، شاید در هیچ زمانی در تاریخ بیش از چهل سال بعد از انقلاب اسلامی، ایران اینگونه با چالش اقتصادی، فقر چشمگیر، بیماری کرونا، فساد گسترده، بی اعتمادی ملی و مردان سیاسی ناتوان و بیتفاوت به رنج ومحنت مردم روبرو نبوده است.
در حیطه سیاست خارجی، کشورما بیش از هر زمان دیگری با بیاعتباری و بیاعتمادی جهانی روبرو است و روزبهروز دامنه نفوذ ایران در منطقه کمتر شده و دستمان به نهادها و منابع جهانی کوتاه تر میشود. عدم داشتن یک دکترین در سیاست خارجی و فقدان طراحی آن توسط کسانیکه سیاست خارجی و دیپلماسی را میفهمند، باعث کاهش نفوذ منطقهای جمهوری اسلامی، شکست پروژه های سیاسی و نظامی درهمسایگی خلیج فارس و ازدیاد دشمنان در سطح منطقه و جهان شده است.
وقتی به جلسه شورای امنیت سازمان ملل متحد رفتید، کشوری از ظعیف و قوی نبود که منتقد سیاستهای منطقهای جمهوری اسلامی نباشد. جای تعجب نداشت که عضو غیر دائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد، کشور تونس، یک کشور مسلمان نشین، سیاستهای منطقهای کشور ما محکوم کند؟ این همان کشوریست، که مردمش برای محکوم کردن قتل فجیع خاشقجی به خیابانها آمدند تا به سفر محمد بن سلمان به آن کشور اعتراض کنند تا جائیکه او مجبور شد سفر خود را ناتمام گذاشته و به کشورش برگردد.
آری جناب وزیر ما حمایت یک کشور مسلمان انقلاب کرده را از دست دادهایم. اما تونس تنها کشوری نیست که مردمش تصویری منفی در ذهن خود از ایران دارند. برپایه یک نظرسنجی که سازمان پیو (Pew) در سال ۲۰۱۳ از ۳۹ کشور دنیا در رابطه ایران انجام داده، مردم این کشورها اکثرا یک تصویر و تصور کاملا منفی از ایران در ذهنشان داشتند. در این نظر سنجی کشورهای معدودی نظیر پاکستان و سنگال تصویر اکثر مردمشان از کشور ما مثبت بوده و بر منفی این تصویر پیشی گرفته است. اما جای تعجب ندارد که چرا ۶۸% مردم ترکیه نسبت به ۱۹% ، فلسطین ۵۵% به ۳۷% و تونس ۴۴% نسبت به ۳۰% تصویری کاملا منفی از ایران در ذهنشان شکل گرفته است. جناب وزیر با فلسطین و مردمش چه کردهایم که اکثر فلسطینیان نمیخواهند کشور ما از حقشان در مجامع بین المللی دفاع کند؟ وقتی رهبری جمهوری اسلامی ایران از «اتحاد امت اسلامی» سخن میگوید، راجع به کدام مردم و کدام کشور حرف میزند؟ آیا او در دنیای تخیل زندگی نمیکنند؟
در هفتههای گذشته به مجلس شورای اسلامی رفتید تا به نمایندگاه مجلس یازدهم گزارشی از عملکرد سیاست خارجی کشور ارائه دهید. در مقابل رفتار سخیف و شنیع نمایندگان و سئولات نامربوط و جهت دار آنها که بیشتر برای بیاعتبار کردن دولت مطرح میشد، نهایت کوشش را کردید که از جایگاه خود بعنوان کارگزار و نه سیاست گذار در جمهوری اسلامی ایران دفاع کنید. جان کلام بحث شما این بود که آنچه در صحنه سیاست خارجی کشور شکل میگیرد و اتفاق میافتد، به شما مربوط نبوده و مسئولیت آن با تصمیمگیر و تصمیمگیران دیگریست که شما به رسم کارگزاری برای آنها انجام وظیفه میکنید.
جوابتان به آنهاییکه خود را به نمایندگی از مردم در خانهآنها جا دادهاند، که خود اقلیتی از مردم این کشور را نمایندگی میکنند، و شما را دروغگو خطاب کردند این بود که رهبر جمهوری اسلامی ایران شما را شجاع و راستگو میداند. در دفاع از خود، حرفی از این نبود که اکثریت مردم این کشور در مورد این نظام و دولت آقای روحانی که شما در آن وزیر امور خارجه هستید چه فکر میکنند و آیا این دولت مورد وثوق و اعتماد مردم هست و یا نیست.
نظامی که در آن برای رهبرش کارگزار بوده و انجام وظیفه میکنید، مردان قدرتش کوشش میکنند مشروعیت جایگاه خود را به رهبر این نظام مربوط بدانند و هرچه زمان پیش رفته است خبری از نقش مردم در این پروسه وجود ندارد. جناب وزیر اگر صاحب منصبی در زمان شاه مخلوع میگفت من فقط کارگزار منویات «اعلیحضرت» هستم و یا ماموری میگفت «المامور معذور» جوابمان به او این بود که او اسیر بندگی نظام و شاه است.
این رابطه خصوصا در بخش مذهبی جامعه ما بسیار مذموم و بار ضد ارزشی دینی فراوانی داشت. مردم به درستی قضاوت میکردند که این انسان از حق الناس گذشته است و به جای بندگی خدا، بنده ارباب قدرت شده است. جناب وزیر بهتر از من میدانید که اگر در نظامی مردان سیاسی آن به اعتماد مردم دل نه بندند، اعتبار مردمی را برای خود مهم نداند و برای اعتبار و مشروعیت خود بر یک فرد آنهم در بالای هرم قدرت یک نظام متکی شوند، آن نظام چگونه نظامیست. اگر خواسته باشید این رابطه را با دین و یا هرمقوله دیگری توجیه کنید، باز بهتر از من میدانید که شدنی نیست زیرا حکومت و سیاست در دیانت ما یک امر زمینی است، و مردم و رای و اعتبار آنهاست که چهارچوبهای حکومت، سیاست و قلمرو وظائف رهبران سیاسی آن را تعریف و تبیین میکند.
هیچ دولتی نمیتواند بدون اراده و اعتماد مردم مشروعیت پیدا کرده و حکومت کند. گرفتن مشروعیت از رای مردم یک پدیده غربی نیست که برعکس ریشه در فرهنگ ایرانی و دیانت اسلامی ما دارد. امام علی ابن ابیطالب، مولای متقیان و حکومت مدار عادل، مشروعیت خود را در گرو بیعت زن و مرد جامعه خود میدانست و تا زمانیکه مردم برای این بیعت آماده نشده بودند، هرگز ادعایی برای حکومت، خلافت و امیر المؤمنینی جامعه نداشت. وقتی مردم به خانه خلیفه سوم، عثمان، حمله کردند، حسن و حسین را برای حمایت به خانه او فرستاد نه از باب اینکه با سیاستهای خلیفه سوم موافق بود، بلکه میخواست خونی به ناحق ریخته نشود و مردم نه از سر اجبار بلکه در آزادی کامل رهبر سیاسی دیگری را انتخاب کنند. او حتی ادعا نداشت که مردم باید او را انتخاب کنند. زمانیکه برای خلافت خود از مردم بیعت گرفت، مدام به آراء انها رجوع میکرد و نظارت مردم بر حکومت را حق الناس میدانست.
در مجلس، نمایندگان شما را با زشت ترین القاب خواننده و سخیفترین رفتار را به نمایش گذاشتند اما رهبری بجای نکوهش آنها برای این برخوردهای شنیع، در نشستی با همین نمایندگان فقط به یک توصیه بیمقدار اکتفا کرد و گفت: مجلس یازدهم از قوی ترین و انقلابیترین مجالس پس از انقلاب است و حضور «جوانان پر انگیزه، پر ایمان، پر توان، تحصیل کرده و کارآمد» در کنار شماری از مدیران انقلابی و دارای سوابق اجرایی، و نیز شماری از پیشکسوتان دارای سوابق نمایندگی، مجلس یازدهم را به مجلسی بسیار خوب و امید بخش تبدیل کرده است.
اینها همان نمایندگانی هستند که با پایگاه رای ده الی پانزده در صدی در یک انتخابات مهندسی شده به مجلس راه یافتهاند. اکثرا در گذشته نماینده مجلس نبوده، اکثرا متخصص حوزهای نیستند و نسبت به سیاستهای کلان سیاسی و اقتصادی کشور جاهل هستند. رئیس مجلسی که رهبری از او به مدیر انقلابی با سوابق اجرایی یاد میکند، یک فاسد اقتصادی است. اگر امروز با شما چنین میشود مطمئنا بعد از پایان دوره کارگزاریتان به مراتب با شما بدتر برخورد و عمل خواهند کرد. آیا سرنوشت مرحومان آیتالله منتظری و هاشمی رفسنجانی را از یاد بردهاید؟
هر دو از بنیان گذاران آنچه ما امروز به نام جمهوری اسلامی میشناسیم بودهاند. در این نظام هر صاحب منصب و پستی تاریخ مصرف محدودی دارد مگر اینکه آن شخص تا پایان عمر سیاسی خود به شکلهای مختلف برای این نظام و رهبری آن کارگزار مانده و حامی این نظام و سیاستهایش باشد. آنوقت بعد از اتمام دوره خود یک صندلی پهلوی رضایی، احمدی نژاد و لاریجانیها در شورای تشخیص مصلحت نظام به او داده میشود و خیلی بیشتر هم اگر در حق او احترام قائل بوده و در وزن شما بخواهند پاداش کارگزاری او را دهند، پست مشاور رهبری هم به او داده میشود تا برای این نظام و رهبری آن برای همیشه کارگزار بماند. آقای ولایتی شاید در این نظام بیشتر از شما اعتبار داشته باشد اما همینگونه کارگزار مانده است. بارها گفتهاید بعد از پایان دوره وزارت برای تدریس به دانشگاه بر میگردید. جناب وزیر بهتر از میدانید که امروز دانشجویان کشور ما فرهیخته و سیاسیاند. غم این آب و خاک میخورند و شاید به جای کلاس درس از شما به خواهند بر سر درس کلاس حاتم قادری بنشینند. کدام درس و کدام دکترینی در سیاست خارجی را میخواهید تدریس کنید؟ بین این دانشجویان بروید تا ببینید همه در مدرسه تجربه ۴۰ سال انقلاب، مطالعه، دسترسی به اطلاعات و کنشی ضد خودکامگی دکترا گرفتهاند.
جناب وزیر در هیچ زمانی بعد از تاریخ انقلاب اسلامی٬ دولت انتخابی اینگونه در کنترل و تحت تاثیر سیاستهای دولت پنهان و موازی که از طریق رهبری جمهوری اسلامی ایران هدایت میشوند نبوده است. این سیر افول قدرت دولت انتخابی و نمایندگی از طرف مردم از ابتدای دولت مرد فاسدی چون احمدی نژاد شروع شد. نظام، محافظه کاران افراطی و رهبری نمیتوانستند حضور شخصیت دیگری شبیه خاتمی را در صحنه سیاست کشور تحمل و مشاهده کنند.
اگر فقط یک امتیاز بزرگ باید برای انسان شریفی چون خاتمی قائل شد، احترام او برای رای مردم و تعهد او به نهادسازی دموکراتیک وایجاد یک حکومت دموکراتیک بود. احمدی نژاد با دو انتخابات مشکوک و تخلف انتخاباتی بر کرسی ریاست جمهوری کشور نشست. نظام و رهبری او را بسیار نزدیک به خود میدانستند.
او کاندید ایده آل محافظه کاران افراطی و معجزه هزاره سوم بود. اشتباه احمدینژاد در این بود که فکر میکرد خودش بدون نظام و حمایت محافظه کاران افراطی پس از مدتی توانسته است یک پایگاه سیاسی مستقل برای خود در جامعه دست و پا کند. مثل همه پوپولیستهای دنیا، قدرت خودخواهانه چشمان اورا بسته بود تا در باورهای دروغ خود غوطهور گردد و نتواند واقعیت را آنگونه که در بیرون ذهن او هست ببیند. واقعیت کاذب ذهنی او برای او حقیقتی شد و نهایتا آن واقعیت کاذب بر زمینش نشاند.
روحانی با حمایت اصلاح طلبان که بخش بزرگی از جامعه را نمایندگی میکردند و هنوز میتوانستند مردم را برای شرکت در انتخابات تشویق کنند بصحنه آمد و کاندید اصلاح طلبان و محافظه کاران معتدل گردید. شورای نگهبان نمیتوانست کسی که در دل نظام بارور شده بود را سقط جنین کند و اجازه ندهد که او نامزد ریاست جمهوری کشور نگردد. روحانی انتخاب شد اما نظام و دولت پنهان آرام آرام روحانی و دولت او را هم به یک کارگزار تبدیل کردند.
روحانی به جای مقاومت در مقابل دولت پنهان، گام بگام از استقلال خود گذشت و اجازه داد تا سیاستهای کلی و کلان نظام توسط رهبری و دولت پنهان طراحی گردد. آنچه رهبری و نظام میخواست این بود که سیاست را قدسی کنند و در سایه سیاست قدسی، آنرا تقلیدی کنند. همه چیز تعبدی به رهبری برمیگشت و همه تصمیمات کلان نیز توسط او گرفته میشد و دولت انتخابی و وزرای او هم همه میبایست مقلد او میشدند.
لذا شما هم به عنوان یک مقلد رهبری در سیاست، به درستی خود را کارگزار و نه سیاست گذار در این نظام میدانید. همین برخورد با گزینش مجلس فعلی هم شکل گرفت. یک دست شدن قدرت معنی دیگری بجز رابطه تقلید و مقلدی برای مجلس یازدهم نداشت. رهبری این مجلس را انقلابیترین و بهترین بعد از انقلاب میداند. این مجلسی است که با یک مهندسی کارشناسانه برای یک دست کردن قدرت در ید رهبری چینش گردیده است. این مجلس انقلابیست بخاطر اینکه این نمایندگان سیاست را از رهبری تقلید میکنند. دیگر از آقایان مطهری، صادقی و حیدری و خانم سلحشوری، این شجاعان، در این مجلس خبری نیست. آنهایی که سیاست را آسمانی و نه زمینی میدانند و آنرا تقلید میکنند گوش به فرمان رهبر هستند و برایشان مهم نیست که بنزین در کجا گران میشود و یا بودجه دولت با کدام نظارتی تصویب میشود. جناب وزیر شما هم اگر با همین تعریف یک دیپلمات انقلابی نبودید، مطمئنا توسط رهبری در این جایگاه برای کارگزاری یک نظام سیاسی و ایشان قرار نگرفته بودید. همه در این نظام کارگزارند، از مردم خبری نیست و با انتخابات صوری همه در دولت و مجلس سیاست را تقلید میکنند بخاطر اینکه سیاست قدم به قدم توسط رهبری قدسی شده است.
جناب وزیر در شورای امنیت از مصدق به نیکویی یاد کردید. شاید بعد از انقلاب این یکی از استثناعات بود که وزیری از این نظام و حافظ این نظام، در یک مجمع بین المللی از قهرمان ملی کشور ما به نیکی یاد میکرد. اگرچه یاد از او هم برای هدف خاصی صورت میگرفت تا از پشتوانهای برای ارائه بحث خود در دفاع از حقوق کشور در مقابل یک دولت دست راستی افراطی در آمریکا برخوردار شوید، و نه تجلیل صادقانه از او که اصولا این نظام با ملیت گرایی و طن دوستی مصدقی سر آشتی ندارد، اما تا همین اندازه هم کارتان سخت قابل تقدیر است. اما جناب وزیر ابتدا باید گفت که مصدق نخست وزیری بود که میخواست سیاست گذار و نه کارگزار در نظام شاهنشاهی باشد. یکی از دعواهای او با شاه فاسد این بود که او میخواست که شاه سلطنت کند و نه حکومت. او نمیخواست که شاه از جایگاه و منصب او استفاده ابزاری برای قدرت فائق خود کند و اجازه ندهد که نخست وزیر کشور در صحنه سیاست و اقتصاد کشورسیاست گذار باشد. دوم، او سخت مخالف استبداد نظام پهلوی بود. او به ارزشهای دموکراتیک در حکومت اعتقاد وافر داشت و نمیخواست نخست وزیر نظامی باشد که دموکراتیک نیست و او را مجبور کند در محافل بین المللی از اعمال ضد حقوق بشری ان نظام نظیر حصر، حبس، زندان، شکنجه، عدم آزادی مطبوعات و… دفاع کند. او به مردم و منافع ملی کشور تعهد سپرده بود و نه به یک نظام و یک رهبر خودکامه در راس هرم قدرت آن. او بقول مرحوم طالقانی یکپارچه توحید بود. او عمل، حرف، نیت و تلاشش همه در جهت اعتلای کشور و حفظ منافع ملی و امنیت کشور بود. آنچه او در اجماع جامعه برروی منافع ملی کشور میفهمید با آنچه شاه مخلوع تصور میکرد کاملا متفاوت بود. او نخست وزیر مردم و نه نخست وزیر شاه و در یک نظام شاهنشاهی مطلقه بود. او به اصولی پایبند بود و میخواست تاریخ از او به عنوان یک خدمتگذار مردم و نه نظام شاهنشاهی یاد کند. او میخواست مردم کشور حامی او باشند و او را تایید کنند و نه رهبر نظام سیاسی کشور. جناب وزیر این قصه اندوهناک کشور ما پس از چهاردهه از انقلاب گذشته نیست؟ آیا برای این انقلاب کردیم که کسی را بجای شاه بنشانیم و به او اجازه دهیم انطور که میخواهد منافع ملی ما را تعریف کند و منتقدین را به حصر، حبس و تازیه شکنجه بکشد؟
ادامه دارد…
۱۳ آبان در تاریخ جمهوری اسلامی روز مهمی است؛ نه از آن جهت که سفارت…
در تحلیل سیاسی و روانشناختی دیکتاتوری، مسئله مقصر دانستن پذیرفتگان دیکتاتوری به عنوان افرادی که…
امروز یکم نوامبر، روز جهانی وگن است؛ این روز، یادبودِ تمام دردمندیها و خودآگاهیهایی است…
درآمد در این نوشتار به دو مطلب خواهم پرداخت. نخست، تحلیلی از عنوان مقاله و…