من قربانی تجاوز هستم، اما شرمنده نیستم

سولماز ایکدر

دستش که زیر لباسم رفت٬ می‌دانستم چیزی غلط است اما کوچکتر از آن بودم که بدانم چه چیزی و چرا.

هنوز هفت ساله نشده بودم که مرد جوانی از اقوام به هوای دیدن منظره تهران در یک‌ میهمانی خانوادگی به پشت بامم برد و به من تجاوز کرد.

هیچ کدام از آن لحظات درد و تحقیر بعد از سی سال از خاطرم نرفته است؛ اما پررنگ‌ترین خاطره‌ام سوالی بود که دائم در ذهنم تکرار می‌شد «چرا؟»

سوالی که هنوز هم پاسخش را نیافتم.

از تجاوز بدتر اما شماتت بزرگتر‌ها بود؛ کسانی که سعی کردند در میانه آن مهمانی موضوع را مخفی کنند و مرا برای رفتن با او به پشت بام دعوا کردند؛ یا برای لباسی که تنم بود. لباسم پیراهنی صورتی با دامن چین‌دار بود که دایی‌ام سوغات آورده بود. آن لباس را جلوی چشمانم دور انداختند؛ هرگز نفهمیدم چرا؟

آن مرد بعدها با یک ازدواج فامیلی نسبتی نزدیکتر یافت و من مجبور بودم به مناسبت‌ها مختلف او را ملاقات کنم٬ در هر ملاقات عرق می‌کردم٬ صدایم می‌لرزید و دوباره احساس می‌کردم که کثیف شده‌ام؛ هربار در طی سال‌های طولانی این حس کثیف بودن تنم در من زنده می‌شد.

از آن روز که به واسطه یک هوس از دوران کودکی خارج شدم؛ سی سال می‌گذرد و من همچنان با عوارض آن دست به گریبانم. هنوز هم اگر در محیطی عمومی دست غریبه‌ای به تنم بخورد٬ تمامی آن لحظات دوباره برایم تکرار می‌شود. هرگز با رفتن به آرایشگاه یا ماساژ گرفتن کنار نیامدم؛ چون از هر گونه لمس شدن توسط غریبه‌ها پرهیز می‌کنم.

سال‌هاست که در هیچ محیط عمومی چشمانم را نبسته‌ام چون آن شب او ازم می‌خواست تا چشمانم را ببندم. اگر جایی چیزی در مورد مورد تجاوز یا تعرض قرار گرفتن کسی دیگری بخوانم حتی به حمام می‌روم و دیوانه‌وار خودم را می‌شویم.

برای مدت‌های طولانی به روانشناس و روانپزشک و مشاور مراجعه کردم٬ تراپی شدم٬ دارو خوردم اما هنوز هم در روابطم با آدم‌ها نمی‌توانم نرمال رفتار کنم؛ انگار که از سیاره‌ای دیگر به زندگی زمینیان می‌نگرم٬ سیاره مورد تجاوز قرار گرفته‌ها٬ قربانیان.

حاصل سال‌ها تداوی اما این بود که بتوانم در مورد اتفاقی که افتاده بود صحبت کنم؛ سرم را بالا بگیرم و از اینکه مورد تجاوز قرار گرفته‌ام صحبت کنم.

مخاطبینم سال‌ها پس از شنیدن این داستان به چشم یک هرزه به من می‌نگریستند٬ می‌شنیدم در پشت سرم چه‌ها نمی‌گویند یا در بهترین شرایط فکر می‌کردند که دروغ می‌گویم.

آن روزها هیچ قربانی تجاوز یا تعرضی روایتش را نقل نمی‌کرد؛ چون اسباب سرشکستگی بود.

چند سالی‌است که اما وضع بهتر شده است؛ دیگر یک قربانی تجاوز یا تعرض مجرم نیست. هرچند که همچنان در چشم مخاطبین اگر سرزنش نه که حداقل ترحم می‌بینم. اما در قامت یک قربانی که برای شکستن تابوهای مربوط به تجاوز به گفتن تجربه دردناکم ادامه می‌دهم.

تغییر نگرش نسبت به قربانیان تجاوز و تعرض محصول تلاش همگی ماست که قربانی بودیم اما زندگی در نقش قربانی تا آخر عمر را نپذیرفتیم٬ تک‌تک تلاش کردیم تا این دیوار غیر منصفانه را فرو بریزیم.

اگرچه یک آرزوی بزرگ بر دلم ماند؛ تا زمانی که ایران بودم جسارت اینکه در چشمان متجاوزم نگاه کنم به او بگویم لحظه‌به‌لحظه‌اش را به خاطر می‌آورم را نیافتم؛ خروج اجباری از ایران نیز باعث شد حسرت دیدن چشمانش شاید برای ابد بر دلم بماند.

داستان اما به صرف روایت «مورد تجاوز قرار گرفتم» خاتمه نمی‌یابد. یک سر این روایت٬ یعنی من٬ پس از سال‌ها تلاش توانستم از آنچه برم گذشته بود بگویم یا بنویسم٬ سر دیگرش اما بی‌هویت باقی مانده است.

در بهترین حالت تا امروز در مورد نسبتش توانسته‌ام با دوستان نزدیکم صحبت کنم٬ گویی او اسمی ندارد.

هنوز هم نمی‌خواهم یا نمی‌توانم اسمش را بر زبان بیاورم. می‌دانم دلایلی مانند اینکه او یک همسر است٬ یک پدر است٬ عمو و دایی است٬ دلایل قابل قبولی برای مخفی نگاه داشتن هویتش نیست.

این فرد متجاوز است که باید نگران تاثیر عملش بر اطرافیانش باشد نه قربانی تجاوز اما باز هم چیزی مرا به سکوت وا می‌دارد. چیزی که به رغم آنکه این یادداشت را نوشتم تا برای اولین بار هویت متجاوزم را افشا کنم٬ باز هم از گفتن نامش بر حذرم می‌دارد. شاید روزی دیگر، در یادداشتی دیگر، جسارتش را یافتم.

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

19 پاسخ

  1. آنطورکه داستان آفرینش آدم تبیین شده وچگونگی آفرینشش درقرآن تشریح شده است بطورخلاصه فرشتگان اعتراض میکنندوبه عرض خدامیرسانندکه این موجود،خطرناک وخونریزاست و… اماخدادرپاسخ به فرشتگان میفرمایدآنچه من میدانم شمانمیدانیدوفرشتگان قانع میشوندبه جزشیطان والی آخر…
    من وقتی جنایات ورفتارهای جنایتکارانه آدمیان رامیبینم ومیخوانم باخودمیگویم دراین مجادله بین خداوفرشتگان گویاحق بافرشته های معترض بوده!

  2. سلام. با سپاس از تذکر شما. من شهامت ایشان را در شرمنده نبودن از این عمل غیر انسانی را تحسین کرده ام. اما در پایان ایشان هنوز از نام بردن این مرد متجاوز خودداری کرده‌اند. بگمان من ادیان در شکل گیری مرد سالاری در جامعه نقش موثری داشته ا‌ند. فرد متجاوز میداند که گیر نمیفتد چون زن شرمنده جرات بازگوی ماجرا را ندارد چون با شماتت همگی روبرو میشود. و اگر هم گفت تازه حکومت مرد سالار از مرد متجاوز حمایت میکند. در سوئد (اکثریت جامعه بی‌دین هستند) امرزه حتی زن میتواند از شوهرش به خاطر تجاوز جنسی شکایت کند. آیا این امکان در یک جامعه دینی یا حکومت اسلامی وجود دارد.
    در پایان قسمتی از نوشته ایشان را دو باره نقل میکنم. ” تغییر نگرش نسبت به قربانیان تجاوز و تعرض محصول تلاش همگی ماست که قربانی بودیم اما زندگی در نقش قربانی تا آخر عمر را نپذیرفتیم٬ تک‌تک تلاش کردیم تا این دیوار غیر منصفانه را فرو بریزیم.”
    موفق باشید

    1. باید توجه داشت که شرمنده بودن در مورد کسی که در سن کودکی و بی اختیار وادار به یک کار اشتباه شده معنا و مفهومی نداشته و مصداق پیدا نمی کند، به عقیده بنده نگارنده محترم داستان ، این موضوع را بیش از حد برای خود بزرگ نموده است البته شاید این موضوع بخاطر تاثرات شدید ناشی از این رخداد بوده که البته احساسات و ناراحتی ایشان قابل درک است. بخصوص که اشاراتی هم به شماتت بزرگ ترها نموده که واکنشی غیر مسئولانه و غیرمنصفانه می باشد. در حقیقت بخش مهمی از تقصیر متوجه خود بزرگ ترهاست که مراقبت های لازم را از فرزند خردسال خود نکردند.
      شرمنده بودن صرفا شامل زن نیست بلکه شامل مرد هم می شود. اگر مردی خطایی کند بسته به نوع خطا و میزان بیدار بودن وجدان او، احساس شرم و خجلت به او دست می دهد. اما در یک جامعه مردسالار متاسفانه خطای زن در مقایسه با مرد بیشتر و بزرگ تر جلوه می کند که باید با این تفکر و نگاه مبارزه کرد و آن را تغییر داد.
      به عقیده بنده احساسات آدمی و حداقل حرمتی که عموم انسان ها برای خود و دیگران می پذیرند این را دیکته می کند که نباید هر خطایی را برملا کرد و هر خطاکاری را در منظر عموم انگشت نما کرد چرا که در این صورت زندگی آدم ها و ارتباطات اجتماعی آسیب خواهد دید و پیامدهای ناگوار آن چه بسا بیشتر خواهد شد. بلکه مورد به مورد فرق می کند . اگر یک اتفاق ناپسندی طی یک محفل خانوادگی و فامیلی رخ دهد باید هوشمندانه تا آنجا که ممکن است در جهت محو آن قدم برداشت، و قرار نیست تا دهه ها به آن دامن زد و زندگی کنونی فرد متجاوز سالیان دور و دراز( که آن موقع در سنین پایین و کم تجربگی قرار داشت) را دچار آشفتگی کرد و یا به نابودی کشاند. اما اگر اتفاق ناپسند در شرایطی دیگر رخ داد خب در این صورت باید با قاطعیت بیشتر و ملاحظات کمتری برخورد نمود و در صورت لزوم از مجاری قانونی…اقدام کرد.
      اگر خدای سبحان میخواست روی خطای هر انسانی کلید کند، فکر کنم الآن جنبده ای روی زمین وجود نمی داشت.
      بنابراین، توجه حقیقی به طبیعت و خلق و خوی بشر (که ترکیبی از شهوت، غضب ، عقل ، فطرت پاک … است) و داشتن گذشت و بردباری و بخشش و تا حد ممکن، فراموشی ، زندگی را زیباتر و آرام تر می کند.

  3. من صحبت های فاشیستی خانم ایکدر در مورد هشتگ اعدام نکنید را فراموش نکرده ام
    فکر می کنم برخی از به اصطلاح فعالان سیاسی افرادی هستند که موج سواری می کنند و دست کم فردی مثل ایشان که آن اظهار نظر را در مورد جان معترضین آبان کرده بود!
    متاسفانه جریان موسوم به اصلاح طلب به مجمع افراد سودجو و موج سوار تبدیل شده است که در هر موضوعی به راست یا دروغ بدنبال مطرح کردن خود هستند و در بزنگاه با ماله کشی در عادس سازی شر و حمایت از جنایت دست دارند!

    1. سلام ، شما چگونه به یقین دریافته اید که ایشان بدنبال مطرح کردن خود هستند؟ نباید در مورد دیگران بدون دلیل پیشداوری کرد، و مسایل غیر مرتبط را به هم ربط داد. چون اینگونه پیش داوری ها خود نوعی اتهام زنی است که امر مذموم و غیر قابل قبولی است

  4. با سلام
    ۱.باید توجه داشت که متاسفانه نمونه های این گونه داستان های تلخ در جامعه بشری به وفور یافت می شود. نگاهی به جراید و یا آماری که بعضا از دادگاه ها و یا فعالین حوزه مسایل اجتماعی مطرح می شود این موضوع را تایید می کند. اما ریشه در چیست؟ بنده نه متخصص رواشناسی هستم و و صرفا با توجه به دانش ، دیدگاه و تحلیل خودم ابراز نظر می کنم.
    در انسان قوه ی غضبیه و شهویه است که آدمی را به سمت کارهای بدی چون غیبت و تخریب شخصیت، تجاوز به عنف و… ده ها خلاف ریز و درشت می کند اما در کنار آن عقل و الهامات فطری تشخیص خوب و بد هم هست. در اینجا باید بین عملکرد قوای مختلف تعادل ایجاد نمود و آن ها را در مسیر درستی سوق داد. این کار مستلزم اعمال روش های تربیتی درستی در خانه و در محیط اجتماع است. اما آیا این کافی است؟ نگاهی به طبیعت انسان و یافته های بیرونی و نیز بررسی رویکرد قرآن به ما می گوید که پاسخ به سوال بالا نه می باشد. معمولاً خطای انسان ناشی از دو چیز است؛ جهل و نادانی نسبت به یک موضوع و دیگر هوای نفس. تربیت و آگاهی بخشی در کاهش این دو موضوع تاثیر زیادی دارد اما گاهی وقت ها به دلیل جهل و یا غلبه هوای نفس کار از دست آدمی در برود و دست به انجام یک کار زیان آور بزند. بعنوان یک مثال ساده گاهی یک پزشک که خود به اثرات زیان آور سیگار کشیدن آگاه هست اما بخاطر عادت، فشارهای روحی … سیگار می کشد و شاید در زمانی پیامدهای ناگوار و ناخوشایند آن او را به این اینجا بکشاند و یا مجبور کند که سیگار را ترک کند. پس در کنار دو عامل فوق عامل مهم دیگر تجربه است ، که می تواند به مدیریت قوای انسان و تکامل روحی و معنوی انسان کمک زیادی کند.
    ۲. خداوند در قرآن می فرماید:
    وَالَّذِینَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَهً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَکَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَمَنْ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ وَلَمْ یُصِرُّوا عَلَىٰ مَا فَعَلُوا وَهُمْ یَعْلَمُونَ(آل عمران، ۱۳۵)
    در قسمت اول برای کسانی که از عمل بد خود پشیمان گشته و رو به خدا می اورند وعده آمرزش داده ، و در قسمت دوم نکته مهمی که دیده می شود اصرار نورزیدن(لم یصروا) بر گناه هست یعنی اینکه بطور مستمر آن را انجام ندهد ، به تعبیر دیگر با توجه به غلبه هوای نفس (در شرایط مختلف زمانی مکانی و با توجه به زمینه های روحی و تربیتی، فراموشی…) ممکن است در معدود مواردی اختیار از کف انسان برود و مرتکب عمل ناصواب بشود، بهرحال مهم این است که انسان پس از هر بار زمین خوردن مجددا تلاش کند و بلند شود و توجه خود را به خداوند از دست ندهد.
    و یا در جایی دیگر می فرماید:
    وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِی ۚ إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَهٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّی ۚ إِنَّ رَبِّی غَفُورٌ رَحِیمٌ،
    و من نفس خویش را از عیب و تقصیر مبرّا نمی‌دانم، زیرا نفس امّاره انسان را به کارهای زشت و ناروا سخت وا می‌دارد جز آنکه خدای من رحم کند، که خدای من بسیار آمرزنده و مهربان است.
    بنابراین، خطر نفس اماره جدی است، و بطور غریزی و فطری ، اگر در مدار حق قرار نگیرد گرایش منفی دارد.

    ۳. با توجه به مطالب بالا ، باید این واقعیت را پذیرفت که انسان همواره در خطر قرار گرفتن در مسیر انواع گناه قرار دارد، اما در این مسیر باید هوشیار بود و متوجه تجربیات گذشته بود و نباید نا امید شد(لاتقنطو من رحمه الله) و باید همانگونه خدای سبحان نسبت به همه ما نظر و رویکرد رحمانی و رحیمی دارد ما نیز سعی کنیم دیگران را که در حق ما خطایی مرتکب شده اند را ببخشیم( بخصوص آن شخص متجاوز داستان که بنظر می رسد در سنین نوجوانی و یا جوانی یعنی سن ناپختگی) قرار داشت،
    این نگاه به انسان آرامش و اعتماد بنفس بیشتری می دهد، و نکته مهم دیگری که باید توجه داشت اینست اینگونه مسایل مربوط به حریم خصوصی در صورت لزوم صرفا با اشخاص متخصص( غیر آشنا) که بتوانند که بتوانند کمک و راهنمایی مفیدی کنند مطرح شود، از بازگو کردن اینگونه مسایل در پیش دیگران و آشنایان بشدت پرهیز کرد، چرا که نه تنها کمکی به آدمی نمی کند بلکه بازخوردهای ناخوشایندی را نیز بهمراه خواهد داشت و درد آدمی را بیشتر می کند.
    یکی از صفات خداوند، ستارالعیوب است ، یعنی پوشاننده عیوب موجودی بنام انسان که در مسیر زندگی خود خواه ناخواه دچار عیب می شود. بنابراین اگر ما این واقعیت – هرچند که مولد تلخکامی های زیادی است- را بپذیریم و عیب خود و دیگران بپوشانیم در آن صورت راحت تر می توان با آن کنار آمد و نتیجتا از بسیاری از آشفتگی های روحی و روانی خواهد کاست.
    البته در این باب سخن بسیار می توان گفت اما در این تالار گفتگو مجال کم‌.

  5. خانم ایکدر با عرض سلام ؛از ماجرای تجاوز به شما بسیار غمگین شدم . شجاعت شما را برای افشای ماجرا تحسین می کنم . از اوردن نام متجاوز خود داری نکنید ؛ زیرا ممکن است دیگرانی که جنان هوس های پلیدی دارندبه خاطر ترس از افشای عمل شان منصرف شوند . حتی اگر یک نفر منصرف شود ؛ ارزش افشای کارتان را اثبات می کند .

  6. خانم ایکدر، من شهامت شما را بسیار تحسین می‌کنم، ما در ابتدی راهمان هستیم، تا این تابو‌های جامعه مردسالار را بر زبان بیاوریم و رسوا کنیم!، فقط تجاوز جنسی‌ نیست که مقصر را زنان و یا کسی‌ که به او تجاوز شده می‌‌دانند، بلکه توهین و آزار روانی ، تحقیر کردن زنان ، کتک زدن زنان ، طلاق، و غیره، شیوه‌های مختلفی از مرد سالاری می‌‌باشد، که بهر حال مقصر زنان شمرده می‌‌شوند! یعنی‌ اینکه ” تو” به عنوان زن چکار کرده یی، که مورد آزار قرار گرفته شده یی؟؟ در جامعه دینی” اسلامی” که زن فقط چون زن است مقصر شمرده می‌‌شود، چطور ما انتظار عدالت را داریم، عدالت در اسلام مردانه است! آیا این ۴۱ سال تجربه کافی‌ نیست ، که بدانیم، این روابط ظالمانه نتیجه حکومت دینی و مرد سالار است، و تا این حکومت ” نظام مقدس” و دین اسلام در حکومت هستند ، ما زنان روی خوشی و برابری جنسی‌ را نخواهیم دید!

    1. خانم محترم این نوشته در باره تجاوز یک مرد به یک کودک است. موضوع بسیار بسیار درد ناک تر از این است که شما تصور کردید. به حکومت و دین هم ذره ای مربوط نیست “ابتداء”. وقتی موضوع رو متوجه نیستید در واقع به تجاوز کمک میکنید.

      1. در ایران میگویند که اگر به یک زن بد حجاب تجاوز شود تقصیر خودش بوده است. آیا این هیچ ربطی به دین و نظام مقدس اسلامی ندارد

        1. نخیر ندارد. در ایران همواره چنین گفته میشده. و همه جا. ربطی به این ۴۱ سال ندارد. زمان شاه بدتر بوده ماجرا. همه ادبیات و سینما و فرهنگ روز مره همین رو ترویج میکرده. کافیست کمی در این حوزه قدم بزنید. حتا نیاز به تحقیق جدی نیست. موضوع آشکار است.

  7. روایت دردناکی است، کاملا قابل درکه.
    اما حداقل در این مرحله ادرس همین مقاله را برایش به نحوی ارسال کنید. شاید خود در حداقل این شهامت را یافته و آشکارا از تاثیر عملش سخن بگوید.

  8. به عنوان یک مرد و انسان از آنچه بر خواهران ما رفته و میرود خجلم. یک قربانی تجاوز، نباید شرمنده باشد، بلکه باید دلیر باشد و دست متجاوز را قطع کند. امرزه در غرب زانو زدن برای اعتراض به نژاد پرستی انجام میشود. من در مقابل همه خواهران خود زانو میزنم . مرده شور همه ادیان را ببرند که در آن زن ستیزی هست.

    1. حضرت آقای سون, خانم ایکدر در مورد تجاوز یک ” مرد ” به خودش در دوران کودکی میگوید. اینجا بحث دین نیست. حتی بحث زن نیست. مسأله انسانی مطرح است. شما اصلا متوجه موضوع نیستید ظاهرا. شما پای هر مطلبی فحشی و نسبتی ناجور در آستین دارید که به دین و گاه دیندار ها بدهید. میدانید این شیوه پر عقده شما در واقع اعتبار کار شما را ناچیز یا حتا هیچ میکند؟ یا حتی اینجا باید گفت از آنجا که مشخص است شما فهمی از ” رنج ” کسی مثل خانم ایکدر ندارید کامنت شما عمیقا غیر انسانی است چون مشکل رو متوجه نیستید. شیوه برخورد شما درست نیست.

      1. سلام. با سپاس از تذکر شما. من شهامت ایشان را در شرمنده نبودن از این عمل غیر انسانی را تحسین کرده ام. اما در پایان ایشان هنوز از نام بردن این مرد متجاوز خودداری کرده‌اند. بگمان من ادیان در شکل گیری مرد سالاری در جامعه نقش موثری داشته ا‌ند. فرد متجاوز میداند که گیر نمیفتد چون زن شرمنده جرات بازگوی ماجرا را ندارد چون با شماتت همگی روبرو میشود. و اگر هم گفت تازه حکومت مرد سالار از مرد متجاوز حمایت میکند. در سوئد (اکثریت جامعه بی‌دین هستند) امرزه حتی زن میتواند از شوهرش به خاطر تجاوز جنسی شکایت کند. آیا این امکان در یک جامعه دینی یا حکومت اسلامی وجود دارد.
        در پایان قسمتی از نوشته ایشان را دو باره نقل میکنم. ” تغییر نگرش نسبت به قربانیان تجاوز و تعرض محصول تلاش همگی ماست که قربانی بودیم اما زندگی در نقش قربانی تا آخر عمر را نپذیرفتیم٬ تک‌تک تلاش کردیم تا این دیوار غیر منصفانه را فرو بریزیم.”
        موفق باشید

        1. مساله سلطه است که در اشکال متنوع اجتماعی و سیاسی و جنسیتی و غیره ظاهر میشود. تاریخ جنسیت تاریخ دین نیست عزیز. همه جوامع در تاریخ با هر گرایشی سلطه مردانه را تجربه کرده اند. تاریخ جنسیت تاریخ سلطه است؛ اینجا سلطه مردانه (که سلطه زن بر مرد را هم شامل میشود). ناشی گری است اگر این تمام کمال به دین تقلیل داده شود یا به شکل مطلق به دین نسبت داده شود. مثل هر ساختار دیگری سلطه مردانه به عنوان یک امر ساختاری خودش را با گرایش معرفتی جامعه وفق میدهد و بنابرین سلطه مردانه از نظر معرفتی جنبه دینی پیدا میکند. اینجا دین خودش بخشی از انچیزیست که قربانی سلطه شده. مثل ادبیات. مثل هنر و جانبه های معرفتی دیگر, حتی علوم طبیعی

        2. مساله سلطه است که در اشکال متنوع اجتماعی و سیاسی و جنسیتی و غیره ظاهر میشود. تاریخ جنسیت تاریخ دین نیست عزیز. همه جوامع در تاریخ با هر گرایشی سلطه مردانه را تجربه کرده اند. تاریخ جنسیت تاریخ سلطه است؛ اینجا سلطه مردانه (که سلطه زن بر مرد را هم شامل میشود). ناشی گری است اگر این تمام کمال به دین تقلیل داده شود یا به شکل مطلق به دین نسبت داده شود. مثل هر ساختار دیگری سلطه مردانه به عنوان یک امر ساختاری خودش را با گرایش معرفتی جامعه وفق میدهد و بنابرین سلطه مردانه از نظر معرفتی جنبه دینی پیدا میکند. اینجا دین خودش بخشی از انچیزیست که قربانی سلطه شده. مثل ادبیات. مثل هنر و جانبه های معرفتی دیگر, حتی علوم طبیعی
          این سلطه تا جایی که تاریخ به یاد دارد بوده. به دین و نظام دینی ایران فلبداهه و در بدو امر ربطی ندارد. این نظام وجهی از سلطه مردانه است که نسبتی با دین برقرار کرده.

دیدگاه‌ها بسته‌اند.

در تحلیل سیاسی و روانشناختی دیکتاتوری، مسئله مقصر دانستن پذیرفتگان دیکتاتوری به عنوان افرادی که در بقای آن نقش دارند، بسیار چالش‌برانگیز است. آیا می‌توان پذیرفت که کسانی که به دلایل مختلف به نظام دیکتاتوری

ادامه »

امروز یکم نوامبر، روز جهانی وگن است؛ این روز، یادبودِ تمام دردمندی‌ها و خودآگاهی‌هایی است که انسان‌هایی عاشق، اندیشمند و بیزار از خشونت و

ادامه »

  در حالی‌که با نفس‌های حبس‌شده در سینه منتظر حمله نظامی اسرائیل به کشور‌مان هستیم، به نگارش این یاداشت کوتاه

ادامه »