آقای جان بولتون سیاستمدارِ راستگرای جنگطلبِ افراطیِ آمریکایی و سخنگوی غیر رسمی و دیرین سازمان ضد ملی مجاهدین خلق که معرف حضور همه است، اخیرا در مصاحبه با تلویزیون فارسی بیبیسی سخنانی گفت که البته تازگی ندارد و در این سالها از شماری قابل توجه از سیاستمداران و دولتمردان آمریکایی شنیده شده و هنوز هم می شنویم، ولی با این همه نمیتوان از آن به سادگی چشم پوشید. به ویژه از منظر منافع ملی و حراست از میهنمان ایران (جدای از این که چه کسانی بر آن حکومت می کنند) بس مهم است.
نمی خواهم وارد بحث ماهوی بشوم و فقط می خواهم سه پرسش را با بولتون و همفکرانش در آمریکا و احیانا در ایران و یا در جمع ایرانیان خارج از کشور درمیان بگذارم و در پی آن هشداری به هموطنان ملی بدهم:
یکم. ایشان گفتند اشتباه بزرگ ترامپ آن بود که برنامه تغییر رژیم در ایران را رسما اعلام نکرد. او گفت خروج از برجام (که صد البته از دستپختهای خود او هم بود) درست بود ولی کافی نبود. به زعم او الزام نهایی آن سیاست رسمی تغییر رژیم بوده است.
از آقای بولتون میپرسم: از نظر شما آیا یک کشور عضو سازمان ملل و از بانیان اعلامیه جهانی حقوق بشر قانونا حق دارد که برای تغییر رژیم در یک کشوری (هر کشوری) بکوشد و رسما آن را برنامه خود اعلام کند؟ اگر پاسخ مثبت است، چرا و به چه دلیل جمهوری اسلامی به مثابه یک رژیم حقوقی و عضو سازمان ملل حق نداشته باشد خواهان تغییر رژیمی (مثلا اسرائیل) باشد و حتی برای انجام آن بکوشد؟ پاسخ دهید که چرا تمام جهان و از جمله خود آمریکا (البته به حق) شعار نابودی اسرائیل به وسیله رهبران سیاسی و نظامی ایران را به شدت محکوم کرده و می کنند؟ دلیل و یا دلایل آن چیست؟ آیا آمریکا حق دارد و ایران حق ندارد؟! این دوگانه متناقض چگونه قابل توجیه است؟
دوم. جناب بولتون تصریح کردند که برای تغییر رژیم در ایران لازم نیست حمله نظامی انجام شود بلکه راهش آن است که مردم ایران علیه حکومت قیام کنند. این که مردم هر کشوری حق دارند هر نوع رژیمی را براندازند و یا تأسیس کنند، سخن حقی است (چنان که اکثریت قاطع مردم ایران در سال ۱۳۵۷ از این حق خود استفاده کرده اند هرچند کسانی چون بولتون و همفکرانش آن را به رسمیت نمی شناسند) ولی در اینجا چند پرسش مطرح می شود. اولا- استفاده از این حق چه ربط ماهوی با یک کشور بیگانه و توصیههای او دارد؟ آمریکا و مانند بولتون در این میان چه کارهاند که فرمان قیام صادر میکنند؟ ثانیا- آیا این بدان معناست که مردم ایران با تحریک خارجیها و حمایتهای مادی و معنوی و احیانا تسلیحاتی آمریکایی ها قیام کنند؟ ثالثا- فرضا مردم به حرکت درآمدند و به دلیل سرکوبی شدید (که بی تردید چنین سرکوبی خونینی رخ خواهد داد)، در آن صورت آمریکا چه میکند؟ باز هم دست روی دست می گذارد و به حرف و تشویق بسنده می کند؟ تجارب مکرر دول متجاوز خارجی از جمله حملات نظامی آمریکایی ها به افغانستان و عراق و لیبی و سوریه نشان می دهد که روند چنین سیاستی به مداخله نظامی و ویرانی کشور مقصد منتهی خواهد شد. من جرّب المجرّب حلّت به الندامه.
نکته بس مهم در این میان آن است که اعلام چنین سیاست ضد ملی و ناقض تمام تعهدات قانونی و بین المللی و اخلاقی خارجی در سرنوشت یک کشور و در ارتباط با یک دولت، در نهایت بهانه های لازم و حتی ظاهرا موجهی را در اختیار حکومت ایران (و البته هر حکومتی) قرار می دهد تا هر صدایی را در نطفه خفه کند و هر نوع اعتراض مخالفی را خاموش سازد. در این صورت، آیا کسانی چون جان بولتون از این واقعیت تجربه شده بی خبرند و یا هدف دیگری دارند و در واقع عملا با حاکمان همکاری می کنند؟ آیا بولتون و یاران و حامیان مسئولیت فرجام فاجعه بار آن را می پذیرند؟
سوم. مجری برنامه از بولتون پرسید که شما از حامیان سازمان مجاهدین هستید (قطعه ای از سخنرانی او نیز در گردهمایی های سالانه این سازمان در پاریس نیز پخش شد) و توضیح داد تا چند سال قبل این سازمان در فهرست گروههای تروریستی دولت آمریکا قرار داشت و افزود این سازمان نسبتی با دموکراسی ندارد و افرادش را شکنجه می کند و این سازمان هیچ محبوبیتی در ایران ندارد و… آیا شما این سازمان را جانشین مناسبی برای جمهوری اسلامی می دانید؟ پاسخ بولتون بس غریب بود. او ضمن برخی توضیحات بیربط، عامدانه از پاسخ تن زده و فقط به گفتن این جمله بسنده کرد که اگر فردا در ایران یک انتخابات آزاد برگزار شود، روشن می شود که چه کسی و یا جریانی محبوبیت دارد یا نه. او در واقع با این جمله تلویحا این سازمان مخوف را محبوب و مقبول مردم ایران معرفی کرد.
در هرحال روشن است که اولا، کسانی چون بولتون و ترامپ و یارانشان نه به آزادی و دموکراسی و حقوق بشر باور دارند و نه در ایران و در جاهای دیگر دنبال آزادی مردم و تحقق دموکراسی هستند و ثانیا، هر ایرانی میهن دوستی باید بداند و نشان دهد که اختلاف با حاکمانش مجوزی برای مداخله های تجاوزکارانه بیگانه ها نبوده و نیست. آزادیخواهان ملی ایران باید با صدای بلند اعلام کنند که از یک سو نمی خواهند پیاده نظام دشمنان ایران و ایرانی باشند و از سوی دیگر نمی خواهند از چاله به چاه بیفتند و افراد و یا سازمانهای جهنمی و متحد بیگانه را جانشین نظام موجود کنند. راستی آیا این همه تجربه برای آگاهی و عبرت ما کفایت نمی کند؟ شرط عقل نیست که آزموده را برای چندمین بار بیازماییم!
حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هستهای، در تحریریه روزنامه بحثی…
بیشک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلویها در ایران برقرارشد تاثیر مهمی در…
کیانوش سنجری خودکشی کرد یک روایت این است که کیانوش سنجری، جوان نازنین و فعال…
ناترازیهای گوناگون، بهویژه در زمینههایی مانند توزیع برق، سوخت و بودجه، چیزی نیست که بتوان…
۱- چند روز پیش، مدرسه آزاد فکری در ایران، جلسه مناظرهای بین علیدوست و سروش…
آنچه وضعیت خاصی به این دوره از انتخابات آمریکا داده، ویژگی دوران کنونی است که…