هفته گذشته شورای امنیت سازمان متحد، تلاش دولت ترامپ را برای تمدید تحریم تسلیحاتی ایران عقیم گذاشت. شاید در تاریخ آمریکا کم سابقه بود که دولت این کشور در یک مجمع بین المللی اینگونه با شکست روبرو شود. اما در حالیکه باید به شکست دولت ترامپ و ریشههای آن توجه کرد، هم زمان باید رایهای مخالف و ممتنع را هم به ارزیابی دقیق گذاشت.
گروهی در کشور ما فقط به شکست این قطعنامه و دولت ترامپ توجه کردند در حالیکه از پیام مهم رایهای ممتنع به راحتی گذشته و آن را را به ارزیابی دقیق نگذاشتهاند.
اگر این کشورها میخواستند اعلام کنند که با دولت ترامپ به خاطر خروج از برجام و همچنین فشارهای تحریمی بر روی کشور ما موافق نیستند و همزمان نگران سیاستهای خصوصا منطقه ای جمهوری اسلامی هستند، آیا نباید ممتنع رای میدادند؟ این رای ممتنع زنگ خطر بزرگیست که باید بآن پرداخت و آنرا فهمید.
در سال ۲۰۱۵ میلادی قطعنامه ۲۲۳۱ سازمان ملل متحد پایان مذاکرات ۱۲ ساله ایران را در قرارداد هستهای برجام باگروه ۵+۱ کشور صنعتی دنیا اعلام کرد. در این قرارداد ایران همچنین از دسترسی خرید اسلحههای مرسوم (Conventional Arm) برای مدت پنج سال محروم شده بود. این تحریم خرید اسلحه در زیر مفاد برجام، بقیه تحریمهای خرید اسلحه را که از دوران جنگ عراق با کشور ما اعمال شده بود، ملغی میکرد. کشورهای غربی به دنبال آن بودند که بعد از عقد قرارداد برجام مذاکرات بعدی را با ایران برای ایجاد ثبات در منطقه و عدم دخالت در امور کشورهای همسایه دنبال کنند. با انتخاب ترامپ بعنوان رییس جمهوری آمریکا و یک جانبه گرایی او در سیاستهای منطقهای و خصوصا ایران و خروج دولت آمریکا از برجام در می ۲۰۱۸، عملا راه برای مذاکرات بعدی با ایران بسته شد. با انتخاب بولتون بعنوان رییس شورای امنیت ملی آمریکا و همکاری او با پامپیو، وزیر امور خارجه این کشور، راست افراطی و نیوکانها در آمریکا میخواستند ایران را مجبور کنند تا قرارداد هستهای دیگری را با کشور ما مذاکره کرده اما در واقع به دنبال فروپاشی اقتصاد ایران و تغییر رژیم در ایران بودند. ایران پیش از قرارداد برجام مورد تحریم تسلیحاتی کشورهای اروپائی قرار گرفته بود. مازاد بر آن، دو قطعنامه ۱۷۰۱ سازمان ملل در مورد لبنان و قطعنامه ۲۲۱۶ همین سازمان در مورد یمن، دست ایران را برای ارسال اسلحه به این دو کشور کوتاه میکرد.
ایران پیش و بعد از برجام توانسته بود در سه زمینه نیروی دفاعی خود را ارتقا دهد. اول، ایجاد موشک و پهپاد، دوم؛ تشکیل یک نیروی دریائی برای جنگهای غیر عادی (Irregular Navy Warfare) و سوم؛ به کارگیری گروههای نیابتی در عراق، سوریه، لبنان و یمن. در دو زمینه اول، کشور ما همچنان نیروی خودرا افزایش میدهد. آخرین موشک ساخته شده کشورما خرداد ۱۵ است که میتواند تا ۱۲۰ کیلومتر هدف را دنبال کرده و در ۸۵ کیلومتری هدف حملات خودرا مشخص کند. ایران همچنین به دنبال تکنولوژی برای استفاده سوخت در موشکهای خود از مایع به جامد بوده است تا بتواند در زیر زمین براحتی از موشکهای خود محافظت به عمل آورد. ایران در بخش ساخت پهباد هم بسیار موفق بوده است و از آنها به شکلهای مختلفی استفاده کرده است. در بخش نیروی دریائی نیز بیشترین تلاش خودرا متوجه ساخت زیردریائی و همچنین قایقهای پر سرعت کردهایم. در نیروی هوائی، تلاشهای ایران در مقایسه با تکنولوژیهای پیشرفته دنیا آنچنان چشم گیر بنظر نمیرسد. نیروی هوائی در دنیای فعلی بعنوان یک مکانیزم بازدارنده و دفاعی از آن نام برده میشود. وقتی به بودجه نظامی دشمنان خود و در بعضی پیشرفتهای تکنولوژی جنگی نگاه میکنیم، کشورما با آنها قابل مقایسه نیست. بودجه نظامی ایران در سال ۲۰۱۹، معادل ۱۲.۶ میلیارد دلار بوده در حالیکه این بودجه در آمریکا، ۷۳۲ میلیارد، در عربستان سعودی ۶۱.۹ میلیارد و در اسرائیل ۲۰.۴ میلیارد دلار بوده است. در عین حال به جز دشمنان مستقیم جمهوری اسلامی در منطقه و خارج از آن، کشورهای اروپائی نگران نظامی بودن سیاست خارجی کشور ما در منطقه خاورمیانه هستند. آنها سیاستهای نظامی خارجی منطقهای جمهوری اسلامی را تنش آفرین و بیثبات کننده میدانند. منطقه خلیج فارس به لحاظ استراتژیک و نیاز به نفت کشورهای همسایه ما، هم برای اروپا و هم اسیا مهم قلمداد گردیده است.
اما چرا ترامپ در شورای امنیت سازمان ملل با شکست بزرگی روبرو گردید؟
اول: شاید بهترین توصیف را در این رابطه کشور چین اظهار کرده باشد. نماینده چین اعلام کرد که یک جانبه گرایی آمریکا را نمیپذیرد. یکی از دلایلی که چین و روسیه در شورای امنیت سازمان ملل برای شش قطعنامه تحریمی علیه جمهوری اسلامی با آمریکا در گذشته همکاری کرده بودند، دقیقا نگاه چند جانبه گرایی دولت اوباما به تحریمها علیه کشور ما بود. دولت ترامپ به یک قرارداد بین المللی، برجام، که حمایت کامل سازمان ملل و دنیا را داشت پشت پازده بود. ترامپ بیش از اینکه بخواهد به هم پیمانان سنتی خود، کشورهای اروپائی، وفادار بماند و حامی یک قرارداد بین المللی باشد، به دشمنان منطقهای کشورما نظیر عربستان سعودی و اسرائیل وفادار مانده و خود را از رهبری غرب برای ایجاد چنین تفاهمات بین المللی کنار گذاشته و هم پیمان دو کشور در دشمنی با جمهوری اسلامی شد. او به فکر ثبات منطقهای و یک سیاست متوازن نبود.
خصوصا دولت چین که اکنون با دولت ترامپ در جنگ تجاری به سر میبرد، از اینکه ترامپ خواسته است مراودات تجاری بین دو کشور و بقیه را دستخوش سیاستهای پوپولیستی خود کرده و به یک جانبه گرایی روی آورد سخت انتقاد کرده است. رای چین در سازمان ملل متحد یک رای کاملا سیاسی و در مخالفت با یک جانبه گرایی دولت ترامپ بود. اما روسیه با رای منفی خود میخواست بگوید که میتواند با کارت ایران در مقابل غرب بازی کند. روسیه اصولا خود وقتی به نهادهای بین المللی میرسد و به نرمهای بین المللی مینگرد با آنها مثل کشور ما گزینشی عمل میکند. پوتین نهایتا کوشش کرد در جلسهای پیش از رای در شورای امنیت سازمان ملل متحد، رهبری خودرا در تقلیل تنش بین ایران و آمریکا به ثبوت برساند که موفق نشد. آمریکا فقط توانسته بود که یک رای مثبت از دومنیکن رپابلیک در حمایت قطعنامه خود کسب کند و پامپیو موفق شده بود که از رئیس شورای همکاری خلیج، نایف هجرف، بخواهد که یک نامه حمایتی از تلاشهای آمریکا برای تمدید تحریمهای تسلیحاتی ایران به سازمان ملل متحد ارسال کنند.
روزنامه کیهان مثل گذشته در مورد شکست آمریکا در شورای امنیت سازمان ملل با یک تیتر جعلی و نادرست نوشت، “شکست سنگین آمریکا و اروپا مقابل ایران، روسیه و چین.” غرب ستیزان که این روزها شرق را میستایند فراموش کردهاند که دلیل شکست مطلق آمریکا در شورای امنیت سازمان ملل، اتفاقا یازده رای ممتنع به این قطعنامه بود. روسیه و چین قطعنامه پیشنهادی آمریکا را شکست دادند در حالیکه ۱۱ رای ممتنع سیاست خارجی دولت ترامپ را در در دنیا و خاورمیانه به چالش میکشید. اولی بیشتر متوجه آمریکا و دومی بدنبال شکست ایدئولوژی یک جانبه گرای یک دولت راست افراطی در آمریکا بود.
شایان ذکر است که کیهان و حسین شریعتمداری در گذشته و حال سخت مخالف برجام بوده و مواضعشان با راست افراطی در امریکا در مقابله با برجام کاملا یکسان و همسو بوده است اما این روزنامه روشن نمیکند که چرا حداقل در ظاهر روسیه با قطعنامه پیشنهادی ترامپ مخالفت کرده است. روسیه پس از رای منفی خود گفت “پیشنهاد آمریکا نقض آشکار ضمیمه B برجام در قطعنامه ۲۲۳۱ بوده است.” معلوم نیست چگونه مخالفین دیروز و امروز برجام امروز منافقانه حامی حمایت روسیه در رای منفی خود به قطعنامه آمریکا و دفاع این کشوراز برجام شدهاند؟ محافظه کاران افراطی آنچنان با عینکهای ایدئولوژیک به وقایع دنیا نگاه میکنند که از تحلیل واقعی یک حادثه باز میمانند. آنها با همین عینک به هم پیمانی پوتین با ایران در سوریه نگاه کرده و امروز اثرات تخریبی این نگاه را در این کشوردر رابطه با ایران مشاهده میکنیم. رهبر جمهوری اسلامی ایران در دیدار با پوتین در سال ۲۰۱۵ میلادی برای اینکه او پذیرفته بود که در سوریه مداخله نظامی کند، او را یک «رهبر استثنائی» خوانده بود. رهبری و سپاهیان در آن زمان آنچنان در پشت عینکهای ایدئولوژیک و بیبصیرتی مطلق خود مخفی شده بودند که نمیخواستند به ارزیابی دقیق حمایت کشور ما از مداخله نظامی روسیه در سوریه بنشینند. آنچه برای آنها مهم بود شکست مخالفین اسد بود. اکنون روشن شده است که هم زمان با ایران، عربستان سعودی هم میخواست که روسیه وارد سوریه شده و پوتین حمایت ناتانیاهو راهم برای دخالت نظامی کشور خود در سوریه جلب کرده بوده است. امروز سوریه در کنترل روسیه و بخشی از آن در کنترل ترکیه است. روسیه منافع امنیتی اسرائیل در سوریه را علنا برسمیت شناخته و با ریاض و تل آویو برای خروج ایران از سوریه متحد شده است. سیاست نظامیان و رهبری در سوریه با شکست فاحشی روبرو بوده است اما مجال آن را به کسی نمیدهند تا اکنون این سیاست را به ارزیابی گذاشته تا از این تجربه برای آینده درسی آموخته شود.
دوم: کشورهایی به این قطعنامه رای ممتنع دادند که هم با سیاستهای ترامپ و هم با سیاستهای منطقهای جمهوری اسلامی مخالف بودند. این مخالفت در جلسه پیشین شورای امنیت سازمان ملل کاملا مشهود بود. کشوری مسلمان نشسین و انقلاب کرده مانند تونس، سخت منتقد سیاستهای منطقه ای جمهوری اسلامی در آن جلسه بود. کشورهایی که به قطعنامه پیشنهادی آمریکا در شورای امنیت سازمان ملل متحد رای منفی دادند شامل بلژیک، استونی، فرانسه، آلمان، انگلیس، اندونزی، نیجر، سنت وینسنت، آفریقای جنوبی، تونس، ایرلند شمالی وویتنام بودند. نماینده بریتانیا به روشنی اعلام کرد که نگران کنشهای ایران در منطقه بوده اما راه حل را فقط از طریق مذاکره میداند. سه کشور اروپائی آلمان، فرانسه و انگلیس که متحد سنتی آمریکا هستند، این بار ترامپ را تنها گذاشته و حاضر نشدند که از قطعنامه پیشنهادی این کشور در سازمان ملل متحد حمایت کنند. این کشورها سخت حامی شش تحریم پیشنهادی آمریکا در مقابل ایران در زمان دولت اوباما بودند. اوباما بر سر دوراهی فشار جنگ و مذاکره با ایران قرار گرفته بود. هر جنگی در خاورمیانه دو ضایعه بزرگ به بار میآورد. اول حجم تنشها را بالا میبرد که نتیجه آن بی ثباتی منطقهای است.
در بالا رفتن حجم تنش معلوم نیست کشورهای دیگری که دخیل جنگ میشوند کدام کشورها هستند. دوم، جنگ میتواند در این منطقه شروع شود اما پایان آن قابل پیشبینی نیست. این درس بزرگیست که بسیاری از مداخله نظامی آمریکا در عراق گرفتهاند.
آمریکا با یک بد فهمی از بافت سیاسی و اوضاع عراق در این کشور مداخله نظامی کرد و هنوز درگیر این کشور است. وضع سوریه آنچنان فرق فاحشی با عراق ندارد. سوریه اکنون مخروبهایست که چهار کشور به طور مستقیم، به شکلهای مختلف و با منافع متضاد در گیر ان هستند. این کشورها شامل، روسیه، اسرائیل، ترکیه و ایران میشوند. رای منفی دو کشور مهم اروپا، آلمان و فرانسه که بلژیک و ایرلند شمالی را هم در شورای امنیت سازمان ملل با خود به همراه داشتند مشخصا برای تنبیه ترامپ و ایدئولوژِی راستگرایانه افراطی او که به اتحاد در اتحادیه اروپا هم ضربه میزد، بود.
دولت ترامپ در مقابل اروپا به دنبال فروپاشی اتحادیه اروپا بوده که در این راه هم همراه با پوتین و راست افراطی در انگلیس موفق بود. ترامپ از تلاشهای بین المللی برای حفظ محیط زیست سر باززده و از کنفرانس پاریس خارج شده بود. ترامپ به دنبال تضعیف ناتو و تقویت دولتهای دست راستی مانند لهستان و مجارستان در اروپا بوده است. اروپا همانطور که مرکل در چند ماه پیش گفته بود، رهبری آمریکا را در بلوک غرب از دست داده بود. ترامپ یک جانبه گرایی سیاسی راست افراطی را به صحنه معادلات بین المللی آورده بود که نه تنها به اقتصاد و نهادسازیهای بین المللی ضربه میزد که همکاریهای بین المللی را به چالش میکشید. دولت جانسون فقط به حفظ برجام در رای ممتنع خود به قطعنامه آمریکا اکتفا کرد اما احزاب مختلف سیاسی در انگلیس بارها مخالفت خودرا با ترامپ و سیاستهای او به نمایش گذاشته بودند. لذا جانسون نگرانی فشارهای داخلی را برای یک رای مثبت برای ترامپ با خود داشت. لذا خطری که جمهوری اسلامی باید به آن بیاندیشد اتحاد مجدد اروپا و آمریکا با دولت بایدن در صورت انتخاب او و برکناری ترامپ در آمریکاست. نه تنها اروپا مجددا روابط خود را در طول چند هفته با آمریکای بایدن ترمیم میکند، که بایدن با چین هم مشکلات آمریکا را بلافاصله حل خواهد نمود و سریعا به جنگهای تجاری با این کشور خاتمه میدهد. این رایهای ممتنع امروز در شورای امنیت سازمان ملل متحد و حتی رایهای مخالفین میتواند با ترمیم روابط و بده بستانها به موافقین با پیشنهادات آینده آمریکا تبدیل گردد.
سوم: در دنیای جهانی شده امروز کشورها بدنبال توسعه اقتصادی و شرکت فعال در نهادهای بین المللی هستند. جهانی شدن، اقتصاد در هم تنیده بین المللی و مشکلات پیچیدهای که دنیای مدرن ایجاد کرده است، به مشارکت همه کشورها برای حل مشترک مشکلات نیازمند است. لیبرالیسم سیاسی اعتقاد دارد که وقتی منافع اقتصادی کشورها در همکاریهای بین المللی تامین گردد، کشورهای دنیا بجای ایجاد تنش به این گونه همکاریها روی آورده و نهادهایی ایجاد میکنند که اینگونه مراودات را تسهیل بخشد. کشورهایی بیشتر به ایجاد تنشهای بیرونی، نگاه نظامی و سیاست خارجی ایدئولوژیک روی میآورند که برای توسعه اقتصادی و رفاه نسبی شهروندان خود اهمیتی قائل نباشند. کشورما و رهبران آن در زمره اینگونه کشورها قرار دارند. به ونزوئلا و کوبا باید توجه کرد تا دید خودکامگی و ایدئولوژیک نگاه کردن به سیاست با اقتصاد این کشورها چه کرده است.
نهادهای بین المللی از آغاز قرن بیستم برای مراودات سیاسی و تجاری کشورها توسط غرب ایجاد شدند. وودرو ویلسون، بیست و هشتمین رئیس جمهور آمریکا در بین سالهای (۱۹۲۱-۱۹۱۳) میلادی پیشنهاد ایجاد لیگ نیشن (League of Nations)را برای حل منازعات و همکاریهای بین المللی پیشنهاد کرده بود. کنگره آمریکا که بیشتر در آن زمان به لحاظ بین المللی گوشه گیر بود، این پیشنهاد را نپذیرفت و تشگیل لیگ نیشن با شکست مواجه شد. بعد از پایان جنگ جهانی دوم و در سال ۱۹۴۵، سازمان ملل متحد (United Nations) ایجاد شد. بسیاری بر این باور بودند که اگر لیگ نیشن تشکیل شده بود، امکان داشت جنگ جهانی دوم شروع نمیشد. در پهلوی سازمان ملل متحد حدود ۲۰۰ سازمان بین دولتها (Inter-Governmental Organization-IGO)و بیش از ۳۰ هزار سازمان مردمی (Non-Governmental Organization-NGO)برای مشارکت شهروندان جهان در اداره نظم دنیای مدرن فعلی تشگیل شد. سازمان ملل متحد، بانک جهانی و غیره سازمانهای بین دولتها و سازمانهایی که توسط شهروندان کشورهای مختلف در سطح ملی و جهانی بعنوان مثال برروی حفاظت محیط زیست، سلامت و غیره تشگیل شدهاند در زمره این ان جی او ها هستند. کشور ما یکی از کشورهایی ست که بعد از انقلاب نه تنها کوشش نکرده است که در سطح جهانی در این سازمانها شرکت کرده و فعال شود که ایجاد و ووجود ان جی او (NGO) هارا هم انکار کرده و بعناوین مختلف به آنها اجازه نداده است در کشورما فعال شوند. اتفاقی که برای فعالان محیط زیست در زمان دولت روحانی اتفاق افتاد، شکنجه و قتل کاووس سید امامی و زندانی کردن فعالان محیط زیست و عدم حمایت آشکار رییس دولت از این گروه و گروه ها، همه از بی رغبتی یک نظام خودکامه در عدم تشویق شهروندان خود برای عضویت در شهروندی جهانی پرده بر میدارد.
در منطقه ما، کشورهای عربی منطقه ، شمال آفریقا و ترکیه، عضو شورای همکاری خلیج (فارس)، پیمان اتحادیه عرب، پیمان شانگهای، اتحادیه کشورهای مشترک المنافع، اتحادیه اوراسیا، اجلاس کشورهای اسلامی، سازمان تجارت جهانی و غیره هستند در حالیکه کشور ما فقط در پیمان اکو، که نقش آنچنانی ایفا نمیکند، عضویت دارد. سازمان همکاریهای اقتصادی (Economic Cooperation Organization-ECO) در سال ۱۹۸۵ بین سه کشور ایران، ترکیه و پاکستان برای همکاریهای اقتصادی و سیاسی ایجاد شد. ترکیه عضو پیمان ناتو و کشورهای عربی منطقه، در زیر پوشش حمایت نظامی آمریکا و غرب قرار گرفتهاند. چین و روسیه که ایران روابط با آنها را بر غرب ترجیح میدهد در اکثر سازمانهای بین المللی به دو دلیل مشارکت فعال کردهاند.
اول: از این سازمانها برای مراودات تجاری، نفوذ سیاسی و توسعه اقتصادی خود استفاده کردهاند.
دوم: آنها میخواهند نفوذ خود را در این نهادهای بین المللی مانند غرب افزایش دهند. لذا با کشورهایی وارد مراودات تجاری و غیره میشوند که با این نهادهای بین المللی سر مخاصمه نداشته و در آنها شرکت میکند.
به غیر از مشکلاتی که اکنون چین به طور مشخص با ترامپ دارد، یکی از دلایل رای مخالف پکن با قطعنامه واشینگتن در شورای امنیت سازمان ملل، زیر پا گذاردن یک قرارداد که حمایت یک نهاد بین المللی، سازمان ملل متحد را داشت، بود. چین اعلام کرد که با یک جانبه گرایی دولت ترامپ مخالف است و برای همین هم به این قطعنامه رای منفی میدهد. راست افراطی در ایران که اصولا با نهادها و نرمهای بین المللی سر آشتی ندارد نخواسته بفهمد که رای مخالف چین برای ابقای برجام، این قرارداد بین المللی، بوده و ذوق زدگی آنها از رای مخالف چین به قطعنامه آمریکا، پرده از نفاقشان در مخالفت با برجام برمیدارد. همین استدلال حمایت از برجام توسط کشورهای اروپائی نیز مطرح شده است. رای ممتنع ۱۱ کشور که سه کشور بزرگ اروپا، فرانسه، انگلیس و آلمان را در بر میگرفت، یک رای مخالف به ترامپ و سیاست خارجی یکجانبه گرایانه او و برای حفظ برجام بود. لذا کشورما و نظام خودکامه آن بهتر است بدانند که چین و روسیه که هردو مثل ایران نظامهای خودکامه ایجاد کردهاند، سخت از نهادهای بین المللی و معاهداتی نظیر FATF حمایت کرده و در مراودات خارجی خود تعهد کشورها باین نهادها و معاهدات را منظور داشتهاند.
چهارم: پوتین در روزهای پیش از رای گیری نهائی برروی قطعنامه پیشنهادی آمریکا در مقابل جمهوری اسلامی در شورای امنیت سازمان ملل متحد، سخت به دنبال آن بود که دوست نزدیک خود ترامپ را اندکی در این کارزار سفید روی گرداند. پوتین پیشنهاد یک پیش جلسه با حضور آمریکا، ایران، چین و کشورهای دخیل اروپائی را کرده بود تا بتواند با ایجاد یک مکانیزم امنیتی در منطقه، محدودیتهایی را بر کشور ما تحمیل کند و این مکانیزم همچنین مورد حمایت دولت ترامپ هم قرار گیرد. این پیشنهاد زیر عنوان ارگیتکت طرح جامع امنیتی در خلیج فارس (Comprehensive Security Architect in the Persian Gulf) توسط پوتین پیشنهاد شده بود تا در این جلسه به بحث گذاشته شود. اما نه کشورهای اروپائی و نه ترامپ به پوتین اعتماد نکردند که رهبری چنین طرحی را بر عهده بگیرد. برای کشورهای اروپائی، بیاعتمادی مطلق به پوتین شرط عدم همکاری با او بود. برای ترامپ، او نمیخواست که رهبری چنین کنشی از دست او خارج شده و به پوتین سپرده شود. از کسانیکه رای روسیه در مخالفت با قطعنامه آمریکا در شورای امنیت سازمان ملل را حمایت از ایران میدانند باید سئوال کرد که آیا هنوز از هم پیمانی با پوتین در سوریه درس نگرفتهاند؟ اگر آمریکا و اروپا پیشنهاد پوتین را برای چنین جلسه ای میپذیرفتند آیا ممکن نبود که اکنون دست آورد دیگری عاید کشور ما میشد؟ بزرگترین مشکل رهبران سیاسی کشور ما اینست که با عینک ایدئولوژیک و از سر استیصال با کشورهای دیگر وارد مراودات سیاسی میشوند. آنچه در این گونه مراودات قربانی میشود منافع ملی کشور در اثر بی تدبیری و بی بصیرتیست.
راه پیش رو: دولت ترامپ به چهار دلیل زیر به آسانی نمیتواند از مکانیزم ماشه در مقابل ایران استفاده کند تا به مرحله اسنپ بک (Snapback) برای تحمیل تمامی تحریمهای گذشته بین المللی سازمان ملل متحد بر کشور ما توفیق یابد.
اول: دولت ترامپ عضو (Member) و یا شریک (Participants) در پروسه مذاکره برجام نبوده و این قرارداد بین المللی در دولت پیشین آمریکا، اوباما، با ایران به امضا رسیده است. ترامپ در کمپین تبلیغاتی خود باره ها گفته بود که از برجام خارج میشود به خاطر این که این قرارداد برای او قابل قبول نیست. لذا او به سختی میتواند ادعا کند که همراه این قرارداد بوده و اکنون میتواند از آن در مقابل ایران استفاده کند.
دوم: بعد از خروج ترامپ از قرارداد برجام در می سال ۲۰۱۸، کشورهای عضو گروه ۱+۵ هرگز قبول نمیکنند که دولت آمریکا دیگر بتواند ادعا کند که عضو و یا شریک این قرارداد بین الملی باشد. دولتهای غربی بطور مشخص اجازه نمیدهند که دولت ترامپ چنین ادعایی را داشته باشد زیرا آنها بسیار کوشش کردند تا او را قانع کنند که چنین تصمیمی را اتخاذ نکند. بناست پمپیو روز ۲۰ اگوست ۲۰۲۰ به نیویورک سفر کرده تا پیشنهاد آمریکا را برای تمدید تحریم تسلیحاتی ایران تقدیم شورای امنیت سازمان ملل کند تا پس از ۳۰ روز این تحریم ها به طور اتوماتیک تمدید گردند. چنین پیشنهادی توسط دولتی که خود با انتخاب خود از این قرارداد بین المللی خارج شده است فقط میتواند به بیاعتباری بیشتر آمریکا و تنش با بقیه اعضای شورای امنیت سازمان ملل کمک کند.
سوم: برجام یک قرارداد بین الملیست و دولت ترامپ با یک جانبه گرایی از این قرار داد خارج شده است. برجام یک قرارداد بین الملیست بخاطر اینکه پشتوانه یک نهاد بین المللی، سازمان ملل متحد، را داشته است. لذا ۱۱ رای ممتنع با قطعنامه پیشنهادی ترامپ بیشتر بخاطر پشت پازدن ترامپ به یک قرارداد بین الملیست که او آن را یک جانبه فسخ کرده است. روسیه و چین هم به جز دعواهای دیگرشان با آمریکا حداقل بطور رسمی اعلام کردهاند که میخواهند این قرارداد بین المللی را حفظ کنند.
چهارم: برای استفاده از طرح ماشه، بجز لزوم تعهد به یک قرارداد بین المللی و عضویت در آن، اگر کشوری ادعا کرد که طرف دیگر این قرارداد به اصول آن پشت پازده ،برای طرح این ادعا باید ۹ رای در بین ۱۵ رای کشورهای دیگر شورای امنیت سازمان ملل را داشته باشد تا بتواند تشکیل جلسه دهد. امریکا در حال حاضر ۱۳ رای مخالف برای تشکیل چنین جلسه ای دارد.
ادعای ترامپ اینست که ایران به مفاد مطروحه در برجام پشت پازده است. افزودن بر حجم سانترفیوزها و استفاده از سانترفیوزهای مدرنتر پشت پازدن به مفاد برجام است. معلوم نیست که طراحان سیاست خارجی در کشور ما چگونه نخواستند و یا نتوانستند بفهمند که زیر پا گذاشتن مفاد برجام کار بسیار نادرستیست و نهایتا کشورما را با مشکلات روبرو میکند. اما چرا اتخاذ این سیاست توسط جمهوری اسلامی از ابتدا کاملا نادرست بود.
اول: اگر کشوری به دنبال ساختن بمب اتم نباشد، که ایران بارها اعلام کرده است که نیست، افزودن بر تعداد سانترفیوزها و یا غنی سازی بیشتر اورانیوم چگونه میتوانست اروپارا مجبور کند تا با کشورما برای دور زدن تحریمها همکاری بیشتری کند؟
دوم: چگونه طراحان سیاست خارجی در جمهوری اسلامی نفهمیدند که اروپا بدلیل بازار مشترک با آمریکا و همچنین تنیدگی نهادهای مالی بین المللی و کنترل آنها توسط واشینگتن، نمیتواند و نمیخواهد منافع مالی خود را قربانی منافع با جمهوری اسلامی کند.
سوم: چگونه طراحان سیاست خارجی کشور ما کوشش نکردند از اعتبار خود برای حفظ برجام دفاع نموده، به دنیا نشان دهند که علی رغم همه مشکلات به آنچه پایبند شدهاند متعهد میمانند و مفاد برجام را زیر پا نمیگذارند؟ آیا این تعهد نمیتوانست برای ایجاد اعتماد بین المللی به کشور ما کمک کند؟ آیا اگر ما به آن مفاد پایبند میماندیم امروز با چالش آمریکا روبرو بودیم؟ چرا اینهمه بیبصیرتی؟ با پشت پا زدن به مفاد برجام، به کدامین هدف خود دست یافتیم؟
دولت ترامپ ادعا کرده است که ایران منتظر انتخاب بایدن برای مذاکره با ایران است. او همچنین ادعا کرده است که اگر مجددا انتخاب شود در طول چند هفته با ایران به مذاکره مینشیند و قرار داد جدیدی را امضا میکند. اگر ترامپ مجددا انتخاب شود، کار ایران برای مذاکره با دولت ترامپ به غایت سختتر خواهد شد. اینکه ترامپ ادعا میکند که اگر مجددا انتخاب شود در طول چند هفته با ایران برای دستیابی به یک قرار داد جدید موفق خواهد شد، به شکل یک تهدید هم باید به آن نگاه گردد. دولتها در آمریکا در دور دوم خود دستانشان را در سیاست خارجی و یا شروع یک جنگ بازتر میبینند.
شانس انتخاب بایدن در آمریکا بسیار بالاست و در صورت انتخاب او کشور ما با چالشهای جدیدی روبرو میشود که باید خود را حتما برای آنها آماده کند. در پلاتفرم حزب دموکرات آمده است که بایدن بدنبال تغییر رژیم در ایران نیست و به برجام بر میگردد. اما برگشت به برجام همانطورکه اروپاییها میخواهند قدم اولیست برای مذاکرات بعدی با کشور ما. آنچه آمریکا و کشورهای غربی را نگران میکند این تیتر روزنامه کیهان است. “موشکها در راه است: دبی، ابوظبی و ریاض را تخلیه کنید.” اگرچه این ادعا بیشتر بیک طنز نزدیک است اما نشریه ایکه این ادعا را کرده است مستقیما به رهبری این کشور و سیستمهای امنیتی سپاه پاسداران متصل میباشد. بایدن اعلام کرده است که، “در صورت پیروزی در انتخابات به برجام برگشته و با اقدامات مخرب ایران در خاورمیانه مقابله خواهم نمود .” اما چرا باید حرف بایدن را جدی گرفت؟
جمهوریخواهان خصوصا در زمان ترامپ تمام قد پشت سر دولت دست راستی ناتانیاهو قرارگرفتند. اما اصولا در صحنه سیاست آمریکا و خصوصا در حزب دموکرات دو مقوله در مورد اسرائیل از هم جدا شدهاند. برای دموکراتها امنیت (Security)اسرائیل قابل مذاکره نیست اما در مورد سیاستهای خارجی (Foreign Policy) آن کشور میتوان بحث و مخالف کرد. بسیاری در حزب دموکرات این روزها طرفدار حقوق فلسطینیان برای ایجاد یک دولت مستقل بوده و با غصب زمینهای فلسطینیان و شهرک سازی اسرائیل و انتقال سفارت آمریکا به اورشیلم مخالفند. متاسفانه با یک نگاه ایدئولوژیک به سیاست خارجی، جمهوری اسلامی بعد از انقلاب مرتب امنیت اسرائیل را نشانه رفته و تبلیغ کرده است.
یکی از دلایلی که پایگاهای نظامی کشور ما در سوریه مرتب توسط اسرائیل بمباران شده است، تمسک این کشور به بحث امنیت خود بوده است. نگاه ایدئولوژیک به سیاست خارجی در جمهوری اسلامی که از پیوستن به نهادهای بین المللی و ایجاد ائتلاف با بقیه کشورها گریزان است نتوانسته درک کند که اسرائیل، خواسته و یا نخواسته، کشوریست که موجودیت آن توسط بقیه کشورها و نهادهای بین المللی به رسمیت شناخته شده است. اکنون در دنیا کشورها و گروههایی هستند که اسرائیل را بخاطر زیر پا گذاردن حقوق اولیه فلسطینیان تحریم اقتصادی کرده و نمیخواهند کمپانیهای ملی و یا شهروندان خود در اسرائیل سرمایه گذاری کنند. کاری که در مورد آفریقای جنوبی در زمان حکومت آپارتید با این کشور صورت گرفت. لذا جمهوری اسلامی در سراب تهدید امنیت اسرائیل به سر برده و نتوانسته در سیاست خارجی خود در دفاع از حقوق فلسطینیان موثر و موفق باشد. این سیاست بیخرادانه ایران تا جایی نظامیان و رهبری را پیش برده است که حتی حاضر بوده اند در جنایتی بزرگ به ریختن خون هزاران مردم مسلمان در سوریه دست خودشان را الوده کرده تا با حمایت از یک دولت مستبد، یک تهدید امنیتی صوری را برای اسرائیل ایجاد کنند. لذا به چالشهایی که دولت بایدن برای ایران ایجاد میکند باید سخت اندیشید. اما بایدن در چالش با ایران چه خواهد کرد؟
اول: ترامپ به اعتماد بین المللی آمریکا سخت ضربه زده بود. بایدن با اعتبار بین المللی خود، به زودی روابط آمریکا را با اروپا ترمیم خواهد کرد. در اروپا شاید به جز لهستان و مجارستان با داشتن دولتهای دست راستی، کشوری نیست که نخواهد بایدن در انتخابات آمریکا موفق شده تا رهبری دنیای غرب را مجددا به دست گیرد. آمریکا پشتوانه بسیاری از نهادهای بین المللیست و بسیاری میخواهند که آمریکا مجددا نقش خودرا در ثبات و توسعه این نهادها ایفا کند.
دوم: چین و آمریکا سخت به یکدیگر در چهارچوبهای امنیتی و اقتصادی نیازمند هستند. در سال ۲۰۱۸ مراودات تجاری دو کشور به بالای ۷۵۰ میلیارد دلار رسیده بود. بعد از جنگهای تجاری آمریکا با این کشور، این مراودات در سال ۲۰۱۹ میلادی به کمی بیش از ۶۰۰ میلیارد دلار تقلیل یافت. چینیها خصوصا سخت به بازار و تکنولوژی آمریکا نیازمندند و آمریکا به نیروی کار ارزان چین و سرمایه گذاری در این کشور نیازمند است. این حجم مراودات در سال ۲۰۱۸ بزرگترین سطح مراوده تجاری در بین دو کشور در دنیا بوده است. بایدن به جنگهای تجاری با چین خاتمه داده و روابط گذشته آمریکا را با چین باز سازی میکند. این روزها ترامپ ادعا میکند که اگر بایدن انتخاب شود مردم آمریکا میبایست زبان چینی یاد بگیرند. اگرچه این یک ظنز بیشتر نیست اما پرده از حقیقت روابط خوب آمریکا با چین در زمان بایدن بر میدارد.
سوم: چین و روسیه و کشورهای اروپائی اعلام کردند که رای مخالف و ممتنعشان به قطعنامه آمریکا در شورای امنیت سازمان ملل متحد بخاطر حفظ برجام و در مخالفت با یک جانبه گرایی امریکا در روابط بین الملیست. دولت اوباما توانسته بود با چند جانبه گرایی چین و روسیه را برای حمایت شش قطعنامه سازمان ملل بر ضد کشور ما قانع کند. بایدن در سیاست خارجی چند جانبه گراست. کشور ما با خبط بزرگ خود با پشت پازدن به مفاد برجام شانس بزرگش این بود که ترامپ رئیس جمهور آمریکا بود و نه یک فرد که اعتماد و اعتبار بین المللی داشت. لذا در صورتیکه جمهوری اسلامی خودرا برای مذاکرات گسترده با آمریکا در زمان بایدن آماده نکند، با شکستهای بزرگی در صحنه روابط بین المللی روبرو خواهد شد.
چهارم: چینیها از هرگونه مراودات تجاری با ایران مادامی که کشورما با محدودیتهای بین المللی روبروست امتناع خواهند کرد. رهبر جمهوری اسلامی و نظامیان در ایران فکر میکنند که با قرارداد ۲۵ ساله با چین میتوانند از تحریمهای واشینگتن خلاصی یافته و در آینده با گرایشات به سمت شرق، غرب را دور بزنند. این درک از روابط غرب و شرق با یک بیخردی مطلق روبروست. غرب و شرق را نمیتوان در روابط مالی و تجاری از یکدیگر جدا نمود. لذا امید به چین بستن تصوریست که با بصیرت دنبال نیست.
رایهای ممتنع در سازمان ملل متحد را باید جدی گرفت. رایهای ممتنع رای بزرگی به دولت ترامپ برای یک جانبه گرایی آمریکا و پشت پازدن به یک قرارداد بین المللی بود. همزمان ۱۱ رای ممتنع نگرانی این کشورها را از سیاستهای تنش آفرین جمهوری اسلامی در منطقه آشکارا نشان داد. اگر ایران بخواهد از انزوای بین المللی بیرون آمده و با هر کشوری مراودات تجاری داشته باشد باید مشکلات خود را با آمریکا و غرب حل کند. در صورت انتخاب بایدن، کشور ما فرصت آن را پیدا میکند که با ایجاد تغییرات کلی در سیاست خارجی خود، با این دولت وارد مذاکره شده و اجازه دهد که صلح، امنیت و فراغت بال برای ایجاد اقتصادی رو به توسعه در کشور ما ایجاد گردد. نگرانی اینست که از این فرصت در ایران استفاده نشده و همانند گذشته فرصت سوزی کنیم. در اینصورت جمهوری اسلامی همچنان در چنبره فشارهای خارجی خواهد ماند و اقتصاد ما آرام آرام به فروپاشی نزدیک میشود.
درآمد در این نوشتار به دو مطلب خواهم پرداخت. نخست، تحلیلی از عنوان مقاله و…
تردیدی نیست که تداوم نزاع اسرائیل و فلسطین که اینک منطقهی پرآشوب و بیثبات خاورمیانه…
تصور پیامدهای حمله نظامی اسرائیل به ایران نیروهای سیاسی را به صفبندیهای قابل تأملی واداشته…
ناقوس شوم جنگ در منطقۀ خاورمیانه بلندتر از هر زمان دیگری به گوش میرسد. سهگانۀ…