زیتون– صدیقه وسمقی، نواندیش دینی و استاد سابق دانشگاه تهران، با ارسال یادداشتی به زیتون، اعتراض خود را به رأی اخیر دادگاه انقلاب در محکومیت نویسندگان «بیانیه ۷۷ نفر» اعلام و تأکید کرد که همچنان به «کشتار بیمحابای آبان ۸۸ » اعتراض دارد.
در دومین روز از اعتراضات آبانماه، ۷۷ نفر از اصلاحطلبان شناخته شده، در دفاع از حق اعتراض و محکومیت خشونت بیانیهای صادر کردند که متن آن در سایت زیتون منتشر شد.
یک هفته پس از آغاز اعتراضات احمدخاتمی٬ امام جمعه موقت تهران٬ در خطبههای نماز جمعه برای امضا کنندگان این بیانیه خواستار اعدام شد.
صادرکنندگان بیانیه به دادگاه انقلاب احضار شدند و سرانجام روز گذشته حجت کرمانی٬ وکیل دادگستری اما خبر داد که علی شکوری راد، محمد حسین کروبی، محسن آرمین، قربان بهزادیان نژاد و خانم صدیقه وسمقی در همین پرونده به یک سال حبس تعزیری محکوم شدهاند. همچنین بر اساس این حکم مهدی محمودیان به اتهام «فعالیت تبلیغ علیه نظام» به یک سال حبس تعزیری و به اتهام «اجتماع و تبانی به قصد برهم زدن امنیت کشور» به چهار سال حبس تعزیری و ۲ سال محرومیت از عضویت در احزاب و ۲ سال منع خروج از کشور و ۴ ماه خدمات عمومی محکوم شده است.
و حالا خانم وسمقی، عضو نخستین شورای شهر تهران، گفته است که نهتنها به عدم صلاحیت دادگاه انقلاب معترض است بلکه «به حکومتی که میخواهد ما را به سکوت ننگین در برابر بیدادگریها وادارد» و «حق شریف، انسانی و اخلاقی اعتراض» را از ما «سلب» کند، اعتراض دارد.
متن کامل نوشتهی صدیقهی وسمقی که برای انتشار در اختیار «زیتون» قرار کرفته به این شرح است:
من معترضم، نه فقط به رأیی که از مرجعی فاقد صلاحیت صادر شده ـ چرا که دادگاه انقلاب صلاحیت محاکمه ندارد و چرا که قاضی شعبه ی ۲۶ رئیس حفاظت اطلاعات دادگاه انقلاب است و صلاحیت منصب قضاوت را ندارد ـ ؛ من معترضم، نه تنها به محتوای رای صادره که آشکارا اعلام میکند دستگاه قضا برای آزادی بیان و حق شریف اعتراض پشیزی ارزش قائل نیست؛ بلکه من معترضم به حکومتی که عدالت را بیمحابا به سخره گرفته است و از دستگاه قضا و دادگاه و زندان و منصب قضاوت برای سرکوب اعتراض، ولو به مسالمتآمیزترین شکل آن که صدور بیانیه است، سوءاستفادهی ابزاری میکند.
من معترضم به حکومتی که میخواهد با سلب حق شریف، انسانی و اخلاقی «اعتراض» از ما، وجدان ما را به زنجیر کشد و زندانی کند.
من معترضم به حکومتی که میخواهد ما را به سکوت ننگین در برابر بیدادگریها وادارد و آگاهانه و عامدانه نمیگذارد شهروندان بیدار و مسئول با استفاده از حقوق مدنی خود با تباهیها و نابسامانیهای کشور مبارزه کنند.
من معترضم به حکومتی که میخواهد ما را از انسانیت تهی کرده، به مجسمههایی بیتفاوت و خاموش بدل سازد.
من معترضم به حکومتی که تار و پودش را با تنش و ستیز با همه، با مردم خویش و جهان بافتهاند و با سیاستهای خود حداقل زندگی شرافتمندانه، آرامش و امنیت روانی و اجتماعی را از ما سلب کرده است.
من معترضم به همهی بیعدالتیها و ستمگریها، به زندانی کردن بیگناهان.
من هنوز معترضم به کشتار بیمحابای آبان ۹۸. من هر جا که باشم به بیعدالتیها اعتراض کرده و خواهم کرد، ولو در زندان.
جسم مرا می توانید زندانی کنید، اما وجدانم را هرگز! من زندان را به سکوت ننگین در برابر بیعدالتیها و فسادها ترجیح می دهم.
میگشاید جبرئیل عقل روزی قفل را
می شود پیدا کلید درب زندان غم مخور
صدیقه وسمقی
۴ شهریور ۹۹
7 پاسخ
” سادگی و نزدیک بینی افراد فعال ومخالفین اصلی نظام که در خارج از کشور به اشکال مختلف فعالند و اوپوزیسیون راستین قابل نقد و حتی دلسوزی است ، برای دیدن یک تصویر بسیار بزرگ باید از آن فاصله گرفت و از دور آنرا دید ذاویه دید ژک فعال حقیقی مهمترین نگرشی است که میتواند جان و موقعیت وپیروزیش را حفظ وتضمین کند ، سیاست های ماکیاولیستی بیشترین طرفدار و دنباله رو را در میان سیاسیون مذهبی داشته ودارد ، باید فهمید که هر گردی گردو نیست ، و هرکه اختلافی با قضات ایرانی و ذاویه دیدی با حکومت پیدا کرد لزوما نه برانداز است ، نه اصلاحطلب ونه مبارز راه آزادی … گاهی باید حلقه اعتماد را تنگتر کرد وآنانی که مزه قدرت وتشریک در آن را چشیده اند به خارج از این دایره انداخت ، حاکمین برای ماندن در میند قدرت به هیچگونه اصولی پایبند نیستند ” چهره سازی وآماده ساختن ضمینه برای پذیرش اجتماع درارتباط با مهره های نوگرا وجایگزینی ناگذیر آنها برای تسلط به اجتماع آینده کمترین سرمایه گذاری حکومتهای روبه فنا ومحکوم به اصلاح هستند . هشدار که هر گردی گردو نیست.”
با سلام دوباره
من به نظرم ضروری است که شرح چگونگی ترجمۀ حدیث فوق العاده شگفتی را که آورده ام و به عبارتی « Intermediat result» آن را هم بنویسم.
بخارایی می نویسد: گفته اند؛
«قَالَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ الخَیْلُ لِرَجُلٍ أَجْرٌ، وَلِرَجُلٍ سِتْرٌ، وعلَى رَجُلٍ وِزْرٌ، فأمَّا الذی له أَجْرٌ: فَرَجُلٌ رَبَطَهَا فی سَبیلِ اللَّهِ، فأطَالَ بهَا فی مَرْجٍ أَوْ رَوْضَهٍ، فَما أَصَابَتْ فی طِیَلِهَا ذلکَ مِنَ المَرْجِ أَوِ الرَّوْضَهِ کَانَتْ له حَسَنَاتٍ، ولو أنَّهُ انْقَطَعَ طِیَلُهَا، فَاسْتَنَّتْ شَرَفًا أَوْ شَرَفَیْنِ کَانَتْ آثَارُهَا، وَأَرْوَاثُهَا حَسَنَاتٍ له، ولو أنَّهَا مَرَّتْ بنَهَرٍ، فَشَرِبَتْ منه وَلَمْ یُرِدْ أَنْ یَسْقِیَ کانَ ذلکَ حَسَنَاتٍ له، فَهی لِذلکَ أَجْرٌ، وَرَجُلٌ رَبَطَهَا تَغَنِّیًا وَتَعَفُّفًا ثُمَّ لَمْ یَنْسَ حَقَّ اللَّهِ فی رِقَابِهَا وَلَا ظُهُورِهَا، فَهی لِذلکَ سِتْرٌ، وَرَجُلٌ رَبَطَهَا فَخْرًا وَرِیَاءً وَنِوَاءً لأهْلِ الإسْلَامِ، فَهی علَى ذلکَ وِزْرٌ وَسُئِلَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ علیه وَسَلَّمَ عَنِ الحُمُرِ، فَقالَ: ما أُنْزِلَ عَلَیَّ فِیهَا شیءٌ إِلَّا هذِه الآیَهُ الجَامِعَهُ الفَاذَّهُ: {فمَن یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ خَیْرًا یَرَهُ، وَمَن یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ شَرًّا یَرَهُ} [الزلزله: ۸].
(صحیح بخاری ؛ فارسی ؛ ج ۳؛ حدیث ۲۳۷۱ ص ۷۵)
پیامبر گفت:
نیک رفتاری و بد رفتاری مردمان با اسب [که بالفطره نه حیوانی اهلی و طویله ای است] بر اساس [مرادی است که مردمان از داشتنش و نیز] بر اساس روشی است که از بهر پیشگیری از گریختنش دارند. یعنی چگونگی رَبَط اسب است و این مرا بر سه قسم است.
۱/ َرَجُلٌ رَبَطَهَا فی سَبیلِ اللَّهِ. ۲/ رَجُلٌ رَبَطَهَا تَغَنِّیًا وَتَعَفُّفًا. ۳/ رَجُلٌ رَبَطَهَا فَخْرًا وَرِیَاءً وَنِوَاءً لأهْلِ الإسْلَامِ. [۱/ آن که خدا را لحاظ می کند. ۲/ آن که دید و درکی عفیف و خویشتن دار دارد. ۳/ آن که ریا کار و تفاخر منش و ستیزه جوست.]
پیامبر در ادامه ـ از منظر معاد شناختی ـ گفت: سومی چون نابکار است و مرادش موجه نیست؛ این که آزادی اسب را این چنین و بر اساس تمایلات بیمارگونش سلب می کند هر آینه گناهکار است.
دومی ـ که انتظار می رود اسب را نرنجاند ـ این چنین خود را از رنج اُخروی دیگر گناهانی که در زندگی اش مرتکب شده می رهاند.
اولی ـ که من آن را مصداق نیک رفتاری می دانم ـ اجر می برد. وی اگر ریسمانی را که به پای اسب در مرتع می بندد بلند [و بلندتر] گیرد [آزادی اسب کمتر محدود می شود و] اسب می تواند از برای چرا دورتر رود و اجر آزادی اش اکنون به مرد می رسد. وی اگر ترتیبی دهد که پای اسب را هیچ نبندد تا اسب بتواند آزادانه به این سو و آن سو رود و آزادانه به آبشخور رود من هر گامی را که اکنون این اسب بر می دارد و هر گامی را که بر زمین می نهد و حتی سرگین انداختن آزادانه این اسب را اجر [معادشناختی] می دانم؛ بهر کسی که این چنین آزادی این اسب را به او بازگردانده است.
[و اینجا مردی اعرابی برخاست و گفت آن را که گفت.]
آری! من خوب می دانم که شما نمی دانید پیامبر کیست و هیچ گونه مطالعۀ رفتار شناختی در بارۀ او ندارید. از برای افزودن به شگفتی تان حدیثی دیگر نیز می آورم:
بخارایی در “صحیح” می نویسد: گفته اند پیامبر گفت مردی در راه سگی را دید که از تشنگی زبان برآورده بود و نفس نفس می زد و داشت از بس تشنگی گِل می خورد. مرد به چاه شد و در کفش خود آب آورد و به سگ داد. خداوند به شکرانۀ این کارش گناهانش را بخشید.» در ادامه می نویسد: اطرافیان از پیامبر پرسیدند:
پیامبرا! شود آیا آدمی در نیکی با حیوانات اجر بَرَد؟
پیامبر گفت: آدمی در کار کاستن از آتش هر جگر سوخته ای اجر می برد.
«قال: فی کُلِّ کَبِدٍ رَطْبَهٍ أَجْرٌ.» (صحیح بخاری؛ ف؛ ج۳؛ حدیث ۲۳۶۳ ص ۷۲)
با احترام
داود بهرنگ
سرکار خانم وسمقی گرامی
من چند کلامی از گفتار پیامبرتان را برایتان این جا به فارسی ترجمه می کنم و آرزومند بهروزی تان هستم.
بخارایی می نویسد: گفته اند پیامبر گفت سه جور مردمانند که خداوند [از آنان بدش می آید و] در قیامت دشمن آنان خواهد بود.
(۱) کسانی که دین داری شان ریاکارانه است.
(۲) کسانی که مردمِ آزاد و آزاده را از بهر منافعی که دارند [زندانی می کنند یا] می فروشند [و این چنین آنان را در چنبرۀ اسارت قرار می دهند.]
(۳) کسانی که مردم را از بهر منافعی که دارند به کاری می گمارند که برایشان سودی ندارد.
(صحیح بخاری ؛ فارسی ؛ ج ۳؛ حدیث ۲۲۷۰ ص ۱۴)
[من این حدیث را در ترجمه از باب مفرد به جمع برده ام که در معنا یکی است.]
بخارایی می نویسد: گفته اند که پیامبر گرم سخن بود و داشت در بارۀ اسب و این که گاه نگاهداری اسب [و آزادی طبیعی اش را از او سلب کردن] نابکار است سخن می گفت؛ که ناگاه یکی مردی اعرابی به پا خاست و [از سر ساده لوحی] گفت: پیامبرا ! در بارۀ خر چه می گویی؟
پیامبر نگاهی به او و به جمع انداخت و گفت: من دارم با شما از وحی ـ و از کلام باری تعالی ـ سخن می گویم. آنجا که می فرماید «آن که نیکی کند؛ ولو به قدر ذره ای؛ نیکی بیند. آن که بدی کند؛ ولو به قدر ذره ای؛ بدی بیند.» داشتم می گفتم آن که تنها از برای آن که خوشش می آید و از برای آن که دارایی اش را به رخ دیگران بکشد اسب نگاه می دارد [و به این ترتیب آزادی اسب را سلب می کند] نابکار است. داشتم می گفتم آن که اسب را از برای مایحتاج زندگی اش نگاه می دارد و او را در سواری نمی رنجاند رنجانیده نخواهد شد. داشتم می گفتم اسب؛ این حیوان نجیب را چرا پایش را می بندید؟ [چرا آزادی اش را سلب می کنید؟] داشتم می گفتم آن که پای اسب را ـ به چرا در چمن ـ می بندد بداند که ریسمانش را اگر بلندتر ببندد نیکوتر است. داشتم می گفتم آن که پای اسب را ـ به چرا در چمن ـ می بندد بداند که اگر چنان چه نبندد و اسب را در میدان فراختری به حال خود برهاند از آن هم نیکوتر است. داشتم می گفتم آنگاه اسب آزادانه سوی آب خواهد رفت. و آنگاه هر قدم که اسب آزادانه از زمین برمی دارد و هر قدم که اسب آزادانه بر زمین می نهد خود مر حسنه است. داشتم می گفتم …
(صحیح بخاری ؛ فارسی ؛ ج ۳؛ حدیث ۲۳۷۱ ص ۷۵)
با احترام
داود بهرنگ
منابع:
صحیح بخاری ـ با ترجمۀ فارسی ـ مترجم عبدالعلی نور احراری ـ چاپ تربت جام ۱۳۸۸
با درود
بانوی محترم شجاع.
یاداشت بسیار خوبی بود،
بسیاری از امضاءکنندگان بیانیه را می شناسم،
اکثریت شان مسلمان معتقد هستند،
ازهمه مهمتر اکثریت مطلقشان حتی در قدرت هم که بودند در دولت مهندس موسوی فاسد نشده ودزد وفاسد اقتصادی نبوده ونیستند«مهم»!
کسانیکه این گونه افراد را تحمل نکند بی شک از هم اکنون به اعماق دره سقوط کرده اند!
این نظام وقتی با کوچکترین اعتراضی شکنجه و زندان و اعدام میکنه وقتی حتی یک گروه خیریه که برای مردم خدمت میکنه رو نمی تونه تحمل کنه و اجازه فعالیت نمیده چون می ترسه بین مردم نفوذ کنن این نظام قابل اصلاح نیست و سرنوشت قطعیش انقلاب هست حالا اگه کسانی که داعیه دموکراسی دارند و به کشور اهمیت میدن باید با ایجاد وحدت بین مخالفان و تعیین سازوکارهای دقیق برای نظام بعدی و نحوه تقسیم قوا انقلاب مردم رو مدیریت کنن وگرنه افرادی مثل رضا پهلوی که شخصیت دقیقا شبیه خمینی داره یعنی وقتی قدرت دستش نیست از دموکراسی و ازادی بیان حرف میزنه اما اگه قدرت بگیره اونم به همه ی اینا پشت پا زده و یک دیکتاتوی مخوف دیگه رو ایجاد میکنه
خانم صدیقه وسمقی یک بانو مسلمان، و نو اندیش دینی است. حق اعتراض ایشان یک حق مسلم یک بشر آزاده است. اعتراض به بیدادی و ستمگری. اما چرا من یک نو اندیشن دینی، یک اصلاح طلب نمیبینم که از حق ایشان دفأع کرده باشد. کجایند آنها برای جورج فلوید شمع روشن میکنند. آنهای که برای سردار و سپاه یقه جر میدهند. چرا کسی نمیگوید : نگاه دگریی باید کرد و واژهها را باید شست: امروز همه ما صدیقه وسمقی هستیم.
پاینده باشید خانم عزیز
دیدگاهها بستهاند.