زیتون ـ آرش فروغی: «ماه محرم بود و هر شب مردم در جنب و جوش پرشور مذهبی غرق میشدند و در تکیه دولت گرد میآمدند تا شاهد تعزیه باشند و برای شهادت امام حسین اشک بریزند. شاید حرارت بیشتری در دعاهای طولانی و شدت بیشتری در مرثیههای شیونآمیز افتاده بود، زیرا در پشت در آن سایه شوم ایستاده بود. کدامیک از عزاداران میتوانست مطمئن باشد که هنگام قدم گذاشتن در تاریکی شب پنجه او بر شانهاش فرود نیاید…» این توصیف گرترود بل، سیاح و مشاور سفیر انگلیس در ایران از محرم سال۱۳۱۰هجری قمری است که ایران به گفته او در زیر «سایه مرگ» وبا بود.
در محرم سال ۱۳۱۰ (۱۲۷۱ شمسی) وبا در ایران شایع شد. مرگ سایه یه سایه مردم، در کوچه و بازار و در میان عزاداریهایشان میچرخید، گویی که بر مرگهای هنوز نیامده میگریستند. وبا در این سال از طریق زوار از مشهد به تهران میرسد و در آن شهر کشتههای زیادی میگیرد.
اعتمادالسلطنه، مورخ و سیاستمدار دوره ناصری در کتاب «روزنامه خاطرات اعتماد السلطنه» درباره این همهگیری مینویسد: «در خیابان جمعیت زیادی دیدم که از بشره همه معلوم بود که در میان بلا گرفتارند. در قهوهخانه نزدیک قصر قاجار به شیخ زینالعابدین واعظ رسیدم. از وبا پرسیدم. گفت: در شمیران و شهر و در تمام دهات و اطراف تهران وبا معرکه میکند. من با کمال قوت قلب توکل به خدا نموده وارد خانه شدم. از ۲۰ محرم تا ۲۰ صفر ۱۳۱۰، ۳۰ روز تمام بر من طوری سخت گذشت که در ۵۰ سال عمر خود ندیده بودم. شکر میکنم که از میان جمعیت حسنآباد کسی مبتلا نشد. از شهر و اطراف شهر میگویند، ۲۳ هزار نفر مبتلا شدهاند که البته تعداد زیادی از آنها معالجه شدند. پنجشنبه اول ربیعالثانی سنه ۱۳۱۱ هجری قمری، وبا در تهران شدت کرده است و از چهار و پنج نفر به روزی ۲۵ الی ۳۰ نفر رسیده. وحشت غریبی به مردم مستولی شده است.».
بعد از گذشت بیش از صد سال از وبای ۱۳۱۰ق، به نظر میرسد هنوز هم در همزمانی یک همهگیری دیگر، با ایام محرم و عزاداری برای امام سوم شیعیان، شباهتهای بین عصر جمهوری اسلامی و عصر ناصری میتوان یافت.
وبا یا مرگامرگی، که اولین بار در حدود سال ۱۲۰۰ شمسی وارد ایران شد، هفت بار به اپیدمی بدل شد و جانهای بسیاری را ستاند. در کتاب سلامت مردم در ایران قاجار آمده؛ «از گستردگی و کشتار این بیماری همین بس که در سال ۱۲۳۶ ق با ورود به شیراز روز اول ۱۰ نفر روز دوم ۲۰۰ نفر ، دو هفته اول ۵۶۰۰ نفر و در چهار هفته آخر دو سوم از جمعیت چهل هزار نفری شیراز را به کام مرگ فرستاد.»
حال، بعد از گذشت بیش از صد سال از آن تاریخ، به نظر میرسد هنوز هم در همزمانی یک همهگیری دیگر، با ایام محرم و عزاداری برای امام سوم شیعیان، شباهتهای بین عصر جمهوری اسلامی و عصر ناصری میتوان یافت.
«اعلیحضرت» کجاست؟
«بل» در بخش دیگری از کتاب خود اشاره می کند:«التهاب مذهبی زیر تاثیر وحشت عمومی شدت گرفت. کسانی که در اثر مراوده با خارجیها تشبهی به تمدن غربی کرده بودند، لباس غربی را با عبای زیارت عوض کردند و عازم سفر طولانی مکه شدند…زمانی که وبا به تهران رسید اعلیحضرت در حال مسافرت تابستانی در کشور بود.»
ژوآنس فووریه فرانسوی، طبیب ناصرالدین شاه، در کتاب «سه سال در دربار ایران» درباره نحوهی مواجهه شاه با وبا مینویسد:«شاه و همراهان برای دوری از وبایِ همهگیرِ تهران، پنج ماه از پایتخت فاصله میگیرند و با رسیدنِ اخبارِ فروکشکردن وبا، پس از این مدتِ دوری، به تهران بازمیگردند…»
توضیح اعتمادالسلطنه، وزیر انطباعات در اواخر دوره ناصری» هم به این صورت است که وی به شاه که قصد رفتن به تهران و سپس شهرستانک را داشت توصیه میکند به تهران نرود که «مردم خواهند گفت پادشاه تمام رعیت را در بلاد گذاشته رفت که جان خویش به در برد» اما شاه نه تنها به این نصیحت گوش نمیکند بلکه به پزشک مخصوص خویش دکتر فوریه دستور میدهد«هر وبا گرفته ای نزد او به استعلاج آید، دورش کن و بگو من طبیب شاهم و خود را آلوده به معالجه وبایی نمیکنم».
به نظر میرسد محرم امسال (۱۴۴۲ قمری)، ۱۳۹۹، شباهتهای زیادی به ایام عزاداری شیعیان ایرانی در آغاز همین سده دارد. کرونا شیوع پیدا کرده و وزارت بهداشت هر روز آمار بالای صد نفر از کشتهشدگان این همهگیری میدهد، اقتصاد در احتضار است و عزاداری جمعی به راه. شخص اول مملکت یا دور از انظار است یا در جلسات مجازی شرکت میکند و در حسینیه خالی بهتنهایی عزاداری میکند.
آیت آلله خامنهای مراسم عزاداری محرم امسال را به تنهایی، و «با رعایت پروتکلهای بهداشتی» برگزار کرد. مراسم در «حسینیه امام خمینی» که محل ملاقاتهای عمومی رهبر جمهوری اسلامی است برگزار شد. این در حالی است که آمار جانباختگان بیماری کرونا از مرز بیست و یک هزار نفر عبور کرده و مراسم عزاداری محرم با تاکیدات مراجع و همراهی دولت در سراسر کشور در هیاتها حال برگزاری است.
گرترود بل، درباره رفتار روحانیون در آن به گفته او «سال وبایی» مینویسد: «روحانیون نیز که مردم را در طول شیوع وبا با روضهخوانی و سینهزنی و رفتن به مصلی سرگرم میکردند و به عنوان درمان خوردن تربت سید الشهدا را تجویز مینمودند به هنگام مصیبت زودتر از دیگران میدان را خالی میکردند و دیرتر باز میگشتند. ناخوشی منبع مداخل حکام و ملایان هر دو بود.»
عزاداری در «سایه مرگ»
میرزا یحیی دولت آبادی، در کتاب حیات یحیی با اشاره به عزاداریهای محرم ۱۳۱۰ مینویسد: «محرم یکهزار و سیصد و ده در میرسد، مردم به عادت دیرین به عزاداری میپردازند و اجتماعات و مراودات بر زیادت میگیرد. اسباب انتشار مرض از هر طرف مهیا میشود از روز دوم محرم وبا طغیان کرده و هنوز به دهم نرسیده روزی صدها از مردم هلاک میگردند…وبا روز به روز بر طغیان خود میافزاید و اضطراب مردم به حد کمال رسیده. هر کس بیشتر میترسد زودتر میمیمرد.»
او در جای دیگر میآورد: «از طرف دیگر عوام به عوض هر کار به عزاداری و سینه زنی میپردازند. درست است که در این قبیل مواقع بیشتر باید بارواح مقدس توسل جست و لکن شبها تا صبح دسته راه انداختن و با هیاهوی بسیار بتمام محلات شهر گشتن و چای و قهوه و قلیان استعمال کردن و داد عزاداری اشخاص ضعیف القلب را بوحشت انداختن و از مریضان سلب راحت کردن نمودن نه از دین شمرده میشود و نه از انصاف ولکلن دین و انصاف کجاست؟ »
از نگاه بل انگلیسی نیز عزاداری در شبهای محرم وبا زده اینگونه است:«هر شب هنگام غروب شیون و زاری عزاداران فضا را پی میکرد و غم و اندوه گاهی اوج میگرفت و گاهی تخفیف مییافت.تا سپیده دم که مومنان عزادار را به بستر بفرستد بیایمانان از خواب مانده با آهی از سر رضایت سر را روی بالش بگردانند…»
قرنطینه «شهر مقدس»
سیاح انگلیسی درباره زمان ورود وبا به تهران اینگونه مینویسد:«آهسته آهسته در اوایل تابستان وبا نزدیکتر خزید…تلگرافها خبر می دادند که وبا در سمرقند بیداد کرده …از مرز ایران گذشته و در مشهد بود! قرنطینه سهلانگارانهای بین تهران و ناحیه آلوده ایجاد شد…شماره قربانیان با سرعت وحشتناکی رو به افزایش داشت.»
در کتاب «بل» همچنین آمده که در سال وبایی ۱۲۴۴شمسی نماینده ایران در استانبول در جواب دولت راجع به اموال حجاج قربانی از وبا گزارش میدهد:« عرض میشود… همین قدر می دانم که انچه از اهالی خمسه و رشت وفات نمودهاند، متروکات آنها را امام جمعه ابهر جمع آوری نموده و در ورود به استانبول هم دو روز مانده و بی انکه خودش را با سفارت آشنا نماید روانه شده است، متروکات اهالی آذربایجان را… میرزا صادق سرتیپ جمعآوری نموده است… و اموال اهالی قزوین را پسر مرحوم ملا صفر علی، مجتهد قزوینی تصرف کرده است.»
گرترود بل:«آهسته آهسته در اوایل تابستان وبا نزدیکتر خزید…تلگرافها خبر می دادند که وبا در سمرقند بیداد کرده …از مرز ایران گذشته و در مشهد بود! قرنطینه سهلانگارانهای بین تهران و ناحیه آلوده ایجاد شد…شماره قربانیان با سرعت وحشتناکی رو به افزایش داشت.»
مخالفت با قرنطینه یک «شهر مقدس» و تعلل در آن هم باز تصویر آشنایی در تجربه زیسته مردم ایران در سال اخیر دارد. با ورود کرونا به قم در بهمن ماه ۱۳۹۸ با فشار علما و مذهبیون و تسلیم و همراهی دولت شهر مقدس قم قرنطینه نشد.
هما ناطق در کتاب مصیبت وبا و بلای حکومت مینویسد که در دوره قاجار هر بار که قصد میکردند شهری را قرنطینه کنند، گاهی با مخالفت روحانیون و گاه با مقامات حکومتی روبهرو میشدند. دولت عثمانی در وبای سال ۱۲۳، با هدف جلوگیری از گسترش وبا بخشی از عراق در مجاورت مرز ایران را قرنطینه میکند. ولی میرزا آقا خان نوری، صدر اعظم به این شرایط اعتراض کرده و میگوید: «از حالت قرانتین دولت عثمانی… بستوه آمده ایم. نزدیک است عنقریب حکم عمومی قطعی بکل اهالی ایران صادر شود که دیگر تردد خودشان را از خاک عثمانی ، خاصه از عراق عرب موقوف دارند، نزدیک است این حکم از قوه به فعل بیاید» باید به دولت عثمانی حالی کرد که اساسا «حق ندارید» قرانتین بگذارند. زیرا «خلاف قانون دول متحابه است و میتوانید بالمره وضع قرانیتن موقوف و متروک سازید.» خوشبختانه دولت عثمانی به قرنطینه ادامه داد.
«بل» همچنین از علاقه مردم به دفن مردگانشان در کنار امامان شیعه به خصوص در کربلا سخن میگوید و آن را سبب آلودگی بیشتر میداند « اجساد، حتی پس از تدفین هم نمیتوانند در آرامش باقی بمانند. خانوادههای ثروتمند یکی از نشانههای تشخص را این میدانند که استخوانهای بستگانشان را در مکانی مقدسی دفن کنند: کربلا محل شهادت امام حسین (ع)، یا آستانۀ قدس رضوی در مشهد. از اینرو تنها موقتاٌ آنها را بخاک میسپارند: در قبرهای کمعمقی قرارشان میدهند و با طاقی آجری رویشان را میپوشانند، و این خود مایهٔ بوی وحشتناک در اطراف گورستان پس از بروز وبا بود. چند ماه بعد، و خیلی پیش از آنکه گذشت زمان میکروبهای بیماری را از میان ببرد، این اجساد را بیرون آوردند، در کرباس پیچیدند، و بار قاطر کرده به سوی آرامگاه دوردستشان حمل کردند، و به احتمال نه چندان کم در مسیرشان بذر شیوع دوبارۀ بیماری را افشاندند. شگفتانگیز این نیست که وبا بسیاری را نابود میکند، بلکه جان به در بردن بخش چنان بزرگی از جمعیت است در سرزمینی که «نادانی» برای همیشه شاهراه همواری در برابر «مرگ» میگشاید.»
منابع:
تصویرهایی از ایران / گرترود بل / بزرگمهر ریاحی / نشر خوارزمی / ۱۳۶۳/صفحات ۴۱ـ۵۸
سلامت مردم در ایران قاجار/مؤلف: ویلمام. فلور/ناشر: دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی بوشهر/مترجم: ایرج نبیپور/چاپ۱۳۸۷/ص۱۶
مصیبت وبا و بلای حکومت: مجموعه پژوهش های تاریخ/ نویسنده: هما ناطق/نشر گسترده ۱۳۵۸ / ص۱۶
روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه / ایرج افشار / امیرکبیر / ۱۳۸۹ / (صفحات ۸۲۸ تا ۸۳۰ / صفحات ۸۲۴ تا ۸۴۶
«سه سال در دربار ایران»؛ ژوآنس فووریه؛ ترجمه عباس اقبال آشتیانی؛ تهران: علم؛ ۱۳۸۵؛ صفحه ۲۸۹
3 پاسخ
سلام فعلا که گرفتار آزموده دوباره را تجربه میکنیم گوش شنوایی نیست مردم هم گویا همان مردم صد خورده ای قبل هستند امان از نادانی خدا عاقبت مردم را بخیر گرداند
دیدگاهها بستهاند.