زیتون- کتاب «فلسفه در زندگی:جستارهایی در تفکر انتقادی، فلسفه برای کودکان و فلسفه» اثر محمدرضا واعظ شهرستانی از سوی توسط نشر نگاه معاصر منتشر شد.
کتاب با ارائۀ یادداشتهایی از نویسنده در حوزه فلسفه پایان می یابد. این کتاب به منظور آغاز مطالعه در حوزه تفکر انتقادی و برای مربیان، معلمان و به ویژه تسهیلگران برنامۀ فلسفه برای کودکان و به طور کلی علاقه مندان به فلسفه کاربردی و مفید است.
بخش های اول، دوم و سوم این کتاب میتواند به منظور آشنایی پدر و مادران با تفکر نقادانه و کندوکاو فلسفی با کودکان و نوجوانان مؤثر واقع شود.
دربارۀ کتاب «فلسفه در زندگی» و مخاطبین آن
کتاب «فلسفه در زندگی» اثر محمدرضا واعظ شهرستانی به تازهگی توسط انتشارات نگاه معاصر در ۱۹۲ صفحه منتشر شده است. به طور کلی، کتاب «فلسفه در زندگی» به سه جستاراصلی اختصاص یافته است: جستارهایی در منطق و تفکر انتقادی، جُستارهایی در برنامۀ فلسفه برای کودکان و در انتها جُستارهایی در فلسفه. به این شرح که کتاب با هدف سادهسازیفلسفه و عمومی ساختن آن در زندگی با راهنمایی در باب تفکر انتقادی و مجموعه یادداشتهایی که به نقد و بررسی مسائل روز رسانهها از منظری منطقی میپردازد، آغاز میشود و با طرح چگونگی آغاز برنامۀ فلسفه برای کودکان در جهان و ارائۀ جستارهایی در باب آموزش تسهیلگری و وضعیت فعلی فلسفه برای کودکان در ایران ادامه مییابد و سرانجام با ارائۀیادداشتهایی از نویسنده دربارۀ فلسفۀ امانوئل کانت، مکتب اگزیستانسیالیسم و رویکردی فلسفی به تکنولوژی و چند موضوع دیگر پایان مییابد.
این کتاب برای علاقهمندان به مبحث تفکر انتقادی، مربیان، معلمان و به ویژه تسهیلگران برنامۀ فلسفه برای کودکان و کلیۀ افرادی که آشنایی چندانی با فلسفه ندارند کاربردی و مفید است. همچنین،بخش های اول، دوم و سوم این کتاب میتواند به منظور آشنایی پدران و مادرانِ با تفکر نقادانه و کندوکاو فلسفی با کودکان و نوجوانان مؤثر واقع شود. در ادامه مقدمۀ نویسنده آورده شده است.
سقراط بر این باور است که فلسفه با حیرت آغاز میشود و اگر در انواع سؤالهایی که فلاسفه طی هزاران سال دربارۀ آنها تأمل کردهاند نگاهی بیاندازیم، خواهیم فهمید که آنها پرسشهاییهستند که انسان را به حیرت واداشتهاند. سؤال از چیستی فلسفهنیز خود پرسشِ فلسفی مهمی است که انسان را به حیرت وامیدارد؛ پرسشی که پاسخ به آن آسان نیست و فلاسفه پس از قرنها دربارۀ آن به توافقی دست نیافتهاند.
فلسفه، فارغ از هر تعریفی که از آن داشته باشیم، با استفادهاز روششناسی عقلانی با مسائلی نظری و عملی، که عقل آدمیسودای پرداختن به آنها را دارد، سروکار دارد. پرسشهاییهمچون: چه چیزی واقعی است؟ چگونه میتوانم از آنچه میدانممطمئن باشم؟ عدالت چیست؟ زیبایی چیست؟ امر درست برای انجام دادن چیست؟ و هزاران هزار سؤال دیگر. چنین پرسشهاییدربرگیرندۀ ایدههای مهمی هستند که این ایدهها به طور ویژهایدر سرتاسر جهان و برای اغلب مردم معنادارند. به عبارت دیگر، ما به منظور معنادار کردن زندگیمان به ایدههایی همچون عدالت، درستی و نادرستی، زیبایی، معرفت و واقعیت نیازمندیم. اگر نگاهی به متون فلسفی در سرتاسر جهان از زمان باستان تا به امروز بیاندازیم، متوجه خواهیم شد که فلاسفه کسانی هستند که در پی یافتن حقیقت(صدق) و یا معنااند.
در بحث معنای زندگی، انسان با پرسشهایی اینچنینی مواجه است: چرا من هستم و چرا باید به این زندگی ادامه بدهم؟ آیا به راستی زندگی با این همه درد و رنج و تلخی، اگرچه در لحظاتی شیرین و لذتبخش، ارزش زیستن دارد؟ اگر باید بمیریم و یا اگر هدفی از پیشتعیین شده وجود ندارد، پس زندگی چه معنایی دارد؟ آیا ما میتوانیم خود معنای خویش را در زندگی بسازیم؟ آیا چنین معنایی که توسط ما برای زیستنی با معنا شکل میگیرد، توانایی لازم برای تاب آوردن در برابر ناملایمات و دلواپسیهای مسلم هستی را دارد؟
همچنین، این رنجها و دلواپسیهای مسلم زندگی، رنجهایی جداییناپذیر از زیستن انساناند. در حقیقت، این رنجها، دغدغههایاگزیستانسیالیستی (یا وجودیای) هستند که به هنگام مشاهدۀدرونی و مواجۀ عمیق با هستی و موقعیت اگزیستانسیلمان،گریبانمان را محکم خواهند گرفت. برای نمونه مرگ، پوچی، آزادیو تنهایی نمونههای بسیار مهمِ دغدغههای وجودی و یادلواپسیهای غایی هستند. از طرفی، اینها رنجهایی نیستند که ما با مشغول کردن خویش، آنها را فراموش کنیم. البته در یکزندگی هر روزی و به ویژه برای انسانی که غرق در روزمرگیهااست، این نوع رنج و دردِ وجودی فراموش شدنی است، هرچند موقت.
نکتۀ قابل توجه دیگر این است که پرسشهای فلسفی، پرسشهایآسانی برای پاسخگویی نیستند. آنها به شدت پیچیده و حیرتآورند، نه صرفا به این خاطر که از منظرهای بسیار متفاوتی میتوان به آنها پاسخ داد، بلکه به این خاطر که به آسانی نمیتوان گفت چه چیزی پاسخ ما دربارۀ آن سؤال را ارزشمند میسازد. این به آن معنا نیست که در فلسفه “پاسخهای درست و یا غلط” وجود ندارند، یا اینکه فلسفه تنها محلی برای تضارب آراء است؛ بلکه به این معناست که یافتن جمع کثیری از افراد که دربارۀآن پرسشها هم عقیده باشند یا یافتن پاسخهایی که همواره قانعکننده باشند، دشوار است، حتی برای خود ما. به طور خلاصه، ممکن است بگوییم فلسفه، در میان علوم دیگر، کندوکاویدر معنای مفاهیم است، مفاهیمی که:• در زندگیمان محوری و با اهمیتاند، نه بیاهمیت و یا بدیهی.• در تجارب اغلب مردم مشترکاند؛ متداول و معمولیاند نه محرمانه و باطنی.• متضاد(قابل رقابت) یا حیرتآورند؛ توافق دربارۀ آنها آسان نیست و یک بار و برای همه قابل حل و فصل نیستند.
فلسفه در معنای آکادمیک به آموختن و آموزاندن مفاهیم، مکتبها، تاریخ سیر و تحول فلسفه و فیلسوفان بزرگ میپردازد. در این زمینه میتوان به تقسیمبندی فلسفه به شاخههای گوناگون از منظرهای مختلف همچون موضوع، تاریخ پیدایش و سنتهایفلسفی پرداخت. برای مثال، به هنگام تقسیمبندی فلسفه از منظر سنتهای فلسفی، فلسفه به مکتبهای گوناگون همچون پدیدارشناسی، اگزیستانسیالیسم، ایدهآلیسم آلمانی، پراگماتیسم و فلسفۀ تحلیلی دستهبندی میشود و یا اگر بخواهیم از منظر موضوعِ پژوهش به دستهبندی فلسفه بپردازیم، فلسفه به شاخههایی همچون معرفتشناسی، متافیزیک، منطق، فلسفۀسیاسی، اخلاق، زیباییشناسی و فلسفههای خاص تفکیکپذیراست. در گونههای فلسفههای خاص، به موضوعاتِ خاص همچون علم، دین، تکنولوژی، زبان، ذهن و علومشناختی پرداخته میشود. به این ترتیب، فیلسوفان یک یا چند موضوع را، مستقل از هم و یا در پیوند با هم، با رویکردی فلسفی (رویکردی نقادانه و مبتنی بر استدلال منطقی و عقلانی) به طور ویژه مورد بررسی و تدقیق قرار میدهند.
قطعاً کندوکاو و پژوهش در فلسفههای بیان شده، در اختیارفیلسوفان و فلسفه آموزان است و تلاش در این زمینه ضرورت خاص خود را دارد ولی باید به این نکته نیز توجه شود که تقلیلفلسفه به مباحث صرفا نظری و یا به اندیشههای فیلسوفان و نام فیلسوفان و سیر تاریخ فلسفه و یا به بحث در باره هستی محض بهراستی حذف بخش زیادی از فلسفهورزی و ابترسازی آن است.در حقیقت، بخش مهمی از فلسفه مباحث تخصصی آن در سطح آموزش دانشگاهی است ولی بخش مهم دیگر کار بست آن در همه بخشهای زندگی و در همه رشتهها و فعالیتهای آموزش نظری و عملی است. به عبارت بهتر، از نظر برخی از منتقدینِ فلسفه نظری، آنچه در کتابخانهها و دانشگاهها تحت عنوان متون فلسفی وجود دارد، با دنیا و زندگی روزمره ارتباطی ندارد. در حقیقت، این نقد به منزله نفی فلسفه دانشگاهی نیست بلکه افزودن معانی دیگری همچون «فلسفه در زندگی روزمره» در متون فلسفی است.
سؤالی که در اینجا وجود دارد این است که زندگی روزمرۀ همگانیو متداول چه اشکالی دارد که ما در جستجوی زندگی فیلسوفانه و یا فلسفه در زندگی باشیم؟! زندگی روزمره، همان نوع زندگیاست که اکثر مردم در اکثر زمانها و اکثر مکانها مشغول آن هستند و شاید حتی اکثر فیلسوفان نیز همانطور زندگیمیکنند. زندگی هرروزی، زندگی معطوف به نیازهای جزئی و روزمره است. به عبارت دیگر، زندگی هرروزی در مجموع در سیکل تکرار قرار دارد. فیلسوفان زندگی سیزیف را بهعنوان نمونهای از زندگی هرروزی ذکر میکنند. خدایان سیزیف را محکوم کرده بودند که جسمی را بالای کوه ببرد. او هر روز آن را بالا میبرد اما غروب این جسم فرومیافتاد و روز بعد، روز از نو و روزی از نو، ولی او همچنان ادامه میداد. هماکنون نیز همچنان ادامه میدهد. سیزیف به این نوع زندگی، یک زندگی رنجآلود وتکراری، محکوم بود.
اکنون، سؤال مهم این است که آیا زندگی هرروزۀ ما یک زندگیسیزیفی نیست؟! فیلسوفان به ما این هشدار را میدهند که اگر هر روزی زندگی کنید، به پوچی خواهید رسید. اما مسئله آن است که زمانی به پوچی میرسیم و نسبت به آن آگاه میشویمکه دیگر فرصتی برای تجربۀ زیستن وجود ندارد. در حقیقت، تنها سرمایۀ اصیل ما در زندگی، سرمایۀ زیستن است. فلسفه به ما کمک میکند با تحلیل و نقد زندگی هرروزی، قبل از اینکه تمام زندگی خودمان را در زندگی هرروزی قربانی کنیم، از اینزندگی فراتر برویم.
در باب آنچه شرح داده شد و با نظر به این که بخش مهمی از فلسفه مباحث تخصصی و آکادمیک در سطح آموزش دانشگاهیاست و بخش مهم دیگر کار بست آن در همه بخشهای زندگی و در همه رشتهها و فعالیتهای آموزش نظری و عملی، این کتاب به سه بخش اصلی اختصاص یافته است: جستارهایی در منطق و تفکر انتقادی، جُستارهایی در برنامۀ فلسفه برای کودکان و در انتها جُستارهایی در فلسفه.
همانطورکه پیشتر توضیح داده شد، در دستهبندی فلسفه از منظر موضوعِ تحقیق، منطق، به عنوان یکی از کهنترین شاخههایفلسفه از دیرباز شناخته شده است، شاخهای از فلسفه که دربرگیرندۀ موضوعاتی همچون منطق صوری، منطق غیر صوری یا “تفکر انقادی” و منطق ریاضیات است. منطق غیرصوری یا تفکر انتقادی قابلیتی برای به کار گیری تفکر به طور عمیق، مستقل، شفاف و عقلانی است. باید توجه شود که این مهارت به معنای جدلی بودن یا انتقاد از دیگران نیست. علاوه بر این که مهارتهای تفکر انتقادی می توانند در آشکارسازی مغالطه ها و استدلالهای نادرست به کار روند، از این مهارتهامیتوان در حمایت از دیدگاه های دیگران و مشارکت با دیگران در حل مشکلات و مسائل استفاده کرد. در این زمینه، فصل اول از بخش اول، راهنمایی کوچک است که به بحث مختصری درباره مبانی تفکر انتقادی میپردازد.
بخش دوم، به یادداشتهایی اختصاص دارد که با تمرکز بر مسائل اجتماعی روز، مغالطات و استدلالهای بهکار رفته در رسانهها را مورد نقد و واکاویقرار داده است. این یادداشتها عمدتا در خبرگزاری مهر، روزنامۀ مردمسالاری، روزنامۀ فرهیختگان، روزنامۀ اصفهان زیبا و چند خبرگزاری و وبسایت رسمی دیگر در طی چند سال گذشته منتشر شدهاند و اکنون با نظر به محوریت این کتاب که عموما ناظر بر فلسفهورزی در زندگی و خصوصا عمومیسازی و بهکارگیری آن در تحلیل و نقد مسائل و امور روزمرۀ زندگی است، در قالب یک فصل بازنشر داده شدهاند.
اگر از منظر روششناختی، فلسفه را همان گفت و گوی سقراطی بدانیم، فلسفه چیزی به جز راه و روش تفکر و فلسفهورزیدن نیست، نه مجموعهای از پاسخها و نتیجهگیریها. به عبارت بهتر، بر اساس این دیدگاه، فرآیند فلسفهورزی از طریق حلقۀ کندوکاو، خود بخش مهمی از موضوع فلسفه است. از سوی دیگر، اغلب پرسشهای فلسفی، سؤالهایی هستند که بیشترِ ما گاه و بیگاه درباره آنها متحیر شدهایم. بسیاری از افراد هنگامی که به پرسشهای فلسفی مینگرند، به یاد میآورند که اینها از همان دست پرسشهایی هستند که معمولا در دوران کودکی خود داشتهاند.
برنامۀ فلسفه برای کودکان بر مبنای این پیشفرض شکل گرفته است که کودکان همان فیلسوفان کوچکند؛ اما به دلیل قرارگیری در یک نظام آموزشی حافظهمحور، نه تنها به پرسشهای آنها بها داده نمیشود بلکه این پرسشها در نطفه کور میشوند. بنابراین، نظام آموزشی نیاز به برنامهای دارد تا کودکان بتوانند از طریق گفت و گو در یک حلقۀ کندوکاو فلسفی مشترک، مهارتهای تفکر انتقادی، خلاق و مراقبتی خود را ارتقاء دهند. در این ارتباط، بخش سوم این کتاب، جستارهایی در برنامۀ فلسفه برای کودکان نام دارد؛ برنامهای که از تلفیق سه رشتۀ فلسفه، ادبیاتِ کودک و روانشناسی به وجود آمده است و مصداق روشن کاربرد فلسفه در زندگی است. در بخش دوم کتاب، جُستار اول، یادداشتی دربارۀمؤسسۀ توسعه و پیشبرد فلسفه برای کودکان (IAPC) به عنوان اولین نهاد تأسیس شده در این زمینه توسط پروفسور متیو لیپمنپایهگذار برنامۀ فلسفه برای کودکان است. جُستار دوم، به ترجمۀمقالهای مهم و تأثیرگذار از مان گرگوری اختصاص یافته است. تسهیلگران و مربیان برنامۀ فلسفه برای کودکان با مطالعۀ این مقاله به صورت دقیق و کاربردی با ماهیت، هدف و ویژگیهای یک حلقۀکندوکاو و روش تسهیل گفتوگوی کلاسی آشنا میشوند. جُستار سوم، مصاحبۀ خبرگزاری مهر با مؤلف کتاب دربارۀ نحوۀپیدایش و وضعیت برنامۀ فلسفه برای کودکان در ایران از ابتدای شکلگیری تا به امروز است.
سرانجام بخش چهارم کتاب، مشتمل بر ده یادداشت است که هشت یادداشت آن با نظر به علاقۀ نویسنده به سنتهای فلسفی ایدئالیسم آلمانی و اگزیستانسیالیسم فرانسوی و با هدف سادهسازی و عمومی ساختن آن در زندگی، پیشتر در برخی مجلات و خبرگزاریها منتشر شدهاند. این بخش با دو یادداشت دربارۀ فیلمهای «فروشنده» و «جدایی نادر از سیمین» به عنوان نمودهایی از کاربرد فلسفه در سینما به عنوان تجلیگاه و آیینۀ زندگی، پایان مییابد؛ نویسنده با پیش روی چشم داشتن مفاهیم فلسفۀ اخلاق، به نقد و بررسی این دو فیلم پرداخته است.
۱۳ آبان در تاریخ جمهوری اسلامی روز مهمی است؛ نه از آن جهت که سفارت…
در تحلیل سیاسی و روانشناختی دیکتاتوری، مسئله مقصر دانستن پذیرفتگان دیکتاتوری به عنوان افرادی که…
امروز یکم نوامبر، روز جهانی وگن است؛ این روز، یادبودِ تمام دردمندیها و خودآگاهیهایی است…
درآمد در این نوشتار به دو مطلب خواهم پرداخت. نخست، تحلیلی از عنوان مقاله و…