نقد برخی روش‌های تازه عفو بین‌الملل

فرخ نگهدار

ضرورت شفاف سازی

روز چهارشنبه دوم سپتامبر گزارش عفو بین الملل درباره موارد شکنجه بازداشت شدگان در جریان ناآرامی های آبان 98 انتشار یافت. گزارش تاکید می کند «با 60 نفر از قربانیان و یا بستگان و نزدیکان قربانیان» مصاحبه‌های عمیق انجامداده است. اما در تمام گزارش هیچ نامی از هیچ یک از قربانیان به میان نیامده است. و این در حالی است که برخی اززندانیان سیاسی، مثل آقای بخشی و یا نوید افکاری و شماری دیگر، خود اعلام کرده اند که تحت شکنجه قرار گرفته‌اند.

علت امتناع عفو بین الملل از ذکر نام قربانیان شکنجه احتمالا آن است که مبادا قربانیان گرفتار خشونت و شکنجه بیشترشوند.

اگر نگرانی فوق دلیل مکتوم ماندن اسامی قربانیان بوده، شایسته است عفو بین الملل موارد و ضوابط زیر را ذیل گزارش های مربوطه درج کند:

۱ – عفو بین الملل تائید می کند که اسامی واقعی قربانیان شکنجه نزد عفو بین الملل محفوظ است و «محرمانه» تلقی میشود. عفو بین الملل از اعلام اسامی قربانیان امتناع می کند زیرا نگران است که  قربانیان و یا اعضای خانواده آنها مورد ایذاء یا پیگرد قرار گیرند.

۲ – عفو بین الملل اسامی و مستندات محرمانه مربوط به قربانیان شکنجه، به شمول هویت آنان، را در اختیار گزارشگر ویژهسازمان ملل در مورد حقوق بشر در ایران قرار می دهد تا گزارش ها و پیگیری های وی به کار گرفته شوند.

۳ – هرزمان که هویت شکنجه شدگان توسط خود آنها، وکلای مدافع، یا اعضای خانواده آنان، اعلام شود عفو بین الملل کارزارهای دفاعی خود را با تصویر و هویت واقعی هر قربانی پیش خواهد برد.

۴ –عفو بین الملل متعهد است که چنانچه شواهدی مبنی بر عدم دقت در اطلاعات دریافتی، و یا در تکمیل آنها، به دست آمد گزارش های تصحیح شده و مراتب در پایگاه اطلاع رسانی عفو بین الملل درج شود.  

۵ – عفو بین الملل متعهد است که در اولین فرصت، که خطر ایذاء قربانیان برطرف شد، عنوان «محرمانه» را اطلاعات مربوطبه قربانیان شکنجه را برداشته و آنها را برای عموم دسترس پذیر سازد.

تاکید بر موارد فوق برای شفاف سازی فعالیت‌های حمایتی عفو بین الملل و تقویت اعتماد عمومی به گزارش های آن اهمیت حیاتی دارد.  

اهمیت کمپین اجتماعی

۵۲ سال پیش، در طول تابستان تا زمستان سال 1347، به عنوان متهم ردیف 11 در گروه 14 نفره زنده یاد جزنی، در دادستانی ارتش شاهنشاهی محاکمه شدم. نماینده سازمان عفو بین الملل نیز در دادگاه حضور داشت و به او نیز فرصتداده شد که متهمان نیز گفتگو کند. گزارش های مبسوطی نیز توسط عفو بین الملل انتشار یافت. این اولین پرونده مهمی بودکه بعد از تاسیس عفو بین الملل در سال 1960 با حضور نماینده آن سازمان در ایران به دادگاه (نظامی) می رفت. فعالیت عفو بین الملل بعد از دادگاه نیز به وسعت در دفاع از ما ادامه یافت. در طول سال 48 و 49 که من در زندان قزوین به طورانفرادی زندانی بودم حدود 800 نامه و بسته حمایتی از اقصی نقاط جهان، عمدتا اروپا، دریافت کردم که رئیس زندان، سروان سبحانی، آنها را در اختیار من قرار می داد و می گفت «بین خودمان باشد».

سند ضمیمه، که درباره من، فرخ نگهدار، در 52 سال پیش توسط عفو بین الملل انتشار یافته نمونه یکی از فعالیت‌های این سازمان در حمایت از زندانیان سیاسی ایران. این فعالیت ها واقعا موثر بود و به رهایی پیش از موقع من نیز منتهی شد(سال 47 ایران شمار بسیار کمی زندانی سیاسی داشت. من شمردم. دقیقا 141 بود.)

موج بسیار نیرومند #اعدام_نکنید که ماه گذشته در دفاع از  امیرحسین مرادی، محمد رجبی و سعید تمجیدی به راه افتاد موجب توقف اجرای حکم شد. نمونه دیگر اعلام شکنجه اسماعیل بخشی است که در مطبوعات رسمی و شبکه اجتماعی درایران نیز بازتاب گسترده یافت و به دیدار او با نمایندگان مجلس نیز منتهی شد.

این دو نمونه و موارد دیگر، طی نیم قرن اخیر، نشان می دهند که همیشه این طور نیست که عدم اعلام اسامی قربانیان، بهخاطر نگرانی از تشدید فشار بر آنها، تصمیمی موثر و کارساز بوده باشد. شاید در مواردی که بسیج همگانی و حمایت گسترده قابل پیش‌بینی باشد، اعلام اسامی قربانیان به بسیج و فشار اجتماعی بیشتر و به کاهش فشار منجر گردد.

تجاربی که من طی نیم قرن اخیر شاهد آن بوده ام نشان می‌دهد که سازمانگری فعالیت میدانی توسط هواداران پرشمار عفو بین الملل در اقصی نقاط دنیا و تغذیه مستمر آنان با اطلاعات مشخص و کاملا متمرکز روی قربانیان دارای نام ونشان معین بسیار بسیار موثرتر و تنگاتنگ تر با اهداف این سازمان عمل می کنند یا صدور اطلاعیه های بی نام و نشانکه بیشتر به نوعی فعالیت سیاسی هدفمند کمک می کند.

اهمیت عدم تمکین به فشارهای سیاسی

فضای سومین دهه از قرن 21 با فضای دهه های قبل به کلی متفاوت است. جهان به عصر عدم اطمینان بازگشته و تعهد شمار گسترده ای از «اطلاع‌رسانان» از اطلاع رسانی به کلی تغییر کرده است. نیروهای سیاسی معینی به گونه ایسیستماتیک به ترویج اخبار جعلی fake news و یا تحریف شده روی آورده اند. در بسیاری موارد اهداف سیاسی مقدمقرار داده می شود و برای رسیدن به آن اهداف اطلاعات جمع آوری و منتشر می شود.  قرار داده اند. «موسسات جستجوگر» و «خبرنگاری تحقیق گر» بیطرف با چالش های بسیار دشوار برای حفظ اعتماد عمومی مواجه اند. من از نزدیک شاهد هستم که چگونه اطلاع‌رسانی بی طرفانه، منصفانه و عینیت‌گرا در موسساتی چون عفو بین الملل یا بی‌بیسی فارسی، زیر سنگین ترین فشارها برای سمت گیری سیاسی معین قرار می گیرند و کارمندان آنها گاه با دشواری‌ها و بن‌بست در تصمیم گیری مواجه می شوند.

یک مثال بزنم:

همه ما مطلع هستیم که در جریان اعتراضات سال 88 و 89 که به جنبش سبز شهره شد، موج سنگینی در ایالات متحدهامریکا در انتقاد از اوباما به راه افتاد که چرا از جنبش سبز و رهبران نمادین آن آقایان موسوی و کروبی، حمایت نمی کند و چرا دل در مذاکره با حکومت بسته است. شعار «اوباما! اوباما! یا با اونا، یا با ما» را همه به یاد داریم و خوب می دانیم که معنای آن حمایت از معترضان به نتایج انتخابات بوده است. و همه ما خوب به یاد داریم که عفو بین الملل تمام اسنادی را که ده سال بعد نشر داده در روزهای قبل و بعد انتخابات 88، زمانی که تازه آقای موسوی بعد از 20 سال به صحنه آمدمده بود را در اختیار داشت و آن را به‌کلی مسکوت گذاشت.  

اگر مقصود عفو بین الملل افشای حقایق تاریخی است، چرا همان زمان که میلیون‌ها نفر به حمایت از آقای موسوی در خیابان هستند سندی که از 20 سال پیش از 88 در آرشیو بوده منتشر نمی شود؟ و چرا درست همزمان با چرخش در سیاست کاخ سفید، باید رفتار عفو بین الملل با میرحسین را تحت الشعاع قرار دهد؟ در شرایطی که جهان با موج خبرهای ساختگی و فروریزش اعتماد عمومی مواجه است، هر لغزش فعالان حرفه ای در موسساتی چون عفو بین الملل و شبکهجهانی بی بی سی، ده‌ها برابر بیش از دهه های گذشته در خدمت اهداف سیاسی صاحبان قدرت قرار می گیرد و از اهداف انسانی و همگانی خود فاصله می گیرد.

* * *

روندی که با انتخاب پرزیدنت ترامپ در امریکا و در برخی کشورهای دیگر رخ داده روندی ضد تاریخی است. بشریت مترقی دیرتر یا زودتر این پس‌گرد را علیرغم هجمه بسیار سنگین و بسیار مانای آن، جبران خواهد کرد.

انتظار از همه گزارشگران و اطلاع رسانانی که در موسساتی چون عفو بین الملل، بی بی سی فارسی، یا موسسات مشابه به کار حرفه ای صادقانه مشغولند این است که همچنان این موج سنگین را به دست خسته برکوبند و همراه نشوند بامسیر سیلاب.

زمستان که رفت روسیاهی فقط به ذغال می ماند. ۳ بندی را که در فوق در نقد رفتار عفو بین الملل پیش کشیدم تلاشی است در مسیر امتناع از همین ابتلا. موسساتی چون عفو بین الملل سرمایه هایی ارزشمندند که در راستای درست تاریخ عملمی کنند. حیف است که در گرداب های گذرا، خود قربانی شوند.

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

2 پاسخ

  1. امیدوارم سایت زیتون توانایی تحمل نظرات مخالف میرحسین و نگهدار را داشته باشد و این کامنت را منتشر کند. کامنت من به مقاله علی کشتگر همدست و همپالگی دیرین نگهدار را زیتون منتشر نکرد. اکنون که نگهدار رسواتر از کشتگر به میدان آمده، اگر زیتون در انتظار اعتباری هست، پیشنهاد میکنم از این کامنت استفاده کند تا باور کنیم «سبزینه»ها آزادی بیان را بر می تابند:
    1. فرخ نگهدار، اعلام اسامی گواهان عفو بین الملل را برای چه می خواهد؟
    آیا نمی داند که یک تفاوت کوچک بین عفو بین الملل و خود او وجود دارد و آن این است که نگهدار جوانان عضو و هوادار فداییان اکثریت و خوانندگان نشریه کار اکثریت را در سال ۶۰ فرامی خواند که اعضای مجاهدین خلق و دیگر فعالان این سازمان را به کمیته و دادستانی معرفی کنند و اگر هم زندانی شدند در زندان به یاری بازجوها علیه مجاهدین خلق و دیگر کمونیستهای زندانی بشتابند؟
    2. فرخ نگهدار حتی یک نمونه هم نمی تواند نشان بدهد که عفو بین الملل به رغم برخی اشتباهات و تأثیرپذیری ها در گذشته خودش، از جمله علیه مجاهدین خلق، اطلاعات و نام مخالفان و آزاردیدگان از رژیم را منتظر کرده باشد.
    3. چه چیزی فرخ نگهدار را امروز به معلم اخلاق تبدیل کرده و به یاد این انداخته که عفو بین الملل باید در همان بیست سال پیش اسناد همدستی موسوی با کشتار۶۷ را منتشر می کرد؟
    4. اگر عفو بین الملل چنین می‌کرد، آن گاه از سوی همین فرخ نگهدار متهم نمی شد که مأمور دستگاه اوباماست که سکوت کرده تا موسوی رئیس جمهور نشود و عفو بین الملل هم اسنادی منتشر می کند که آبروی میرحسین را بر سر انتخابات و ریاست جمهوری ببرد؟
    فرخ نگهدار به این دلیل درس اخلاق می دهد که در شمار دلواپسان سرنوشت رژیم است. نگهدار نمی خواهد این رژیم سرنگون شود. نگهدار می خواهد این رژیم از درون خودش تحول پیدا کند و برای آلترناتیوی از درون حکومت دلسوزی می کند.
    فرخ نگهدار نماینده و نماد یک تفکر سیاسی است که مانند خود میرحسین موسوی بخش جدایی ناپذیر همین حکومت است.
    همین اندیشه است که او را معلم اخلاق کرده است.

    1. با سلام. خواستم جسارت کرده و به عرض برسانم که در زمان دانشجوئی دوستان چپ گرا زیاد داشتم. متوجه شدم که همانقدر که نظام اسلامی با امریکا بد باشد برای اینها کافی است. اینکه چه به سر ایران و ایرانی میاید برای اینها مهم نیست. این همان نقطه اشتراک اسلامیست‌ها و چپ گرایان است. در سلامت باشید

دیدگاه‌ها بسته‌اند.

رسانه‌های گوناگون و برخی “کارشناسان” در تحلیل سیاست‌های آینده ترامپ در قبال حاکمیت ولایی، به‌طور مکرر از مفهوم “فشار حداکثری” (Maximum Pressure) استفاده می‌کنند. این اصطلاح شاید برای ایجاد هیجان سیاسی و عوام‌فریبی رسانه‌ای کاربرد

ادامه »

حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هسته‌ای، در تحریریه روزنامه بحثی جدی میان من و یکی از همکاران و دوستان

ادامه »

بی‌شک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلوی‌ها در ایران برقرار‌شد تاثیر مهمی در شکل گیری و حمایت گسترده

ادامه »