*به خاطرهی تابان کامران صمیمی بهبهانی
سحرگاه شنبه ۲۰ شهریور ۱۳۹۹، نوید افکاری اعدام شد. اعدامی که قبل از انجام مخالفت تعداد زیادی از شهروندان ایرانی را در توییتر برانگیخته بود. و بعد از انجام همچنان مهمترین موضوع بحث ایرانیان در توییتر است. به هرحال اعدام افکاری، چیزی نیست که بتوان ساده از کنارشگذشت حتی اگر مخالفت و محکوم کردن این اعدام بیاثر و ناممکن شده باشد. هنوز بازخوانی آن موثر و ممکن است.
اولین و تکراریترین سوالی که باید دوباره پرسید اینست چرا نوید افکاری به اعدام محکوم شد؟ اگرچه نوید افکاری تا واپسین روزها و چه بسا واپسین دقایق حیات اتهام وارده را رد میکرد، اما او متهم بود به قتل حسن ترکمان، کسی که به گفتهی صدا و سیما «کارمند اداره آب و فاضلاب شیراز» بوده و افکاری با انگیزه و اختلاف شخصی او را به قتل رسانده. به جز آنکه قاتل بودن افکاری، خود محل تردید بسیار است. کارمند اداره آب بودن حسن ترکمان و انگیزه شخصی افکاری از قتل ترکمان نیز از جهات مختلف محل تردید بسیار است. اولین دلیل اینکه خبرگزاری امنیتی فارس ، ۱۴ مرداد ۹۷ خبر از « تشییع پیکر شهید مدافع امنیت در شیراز» داده بود و نوشت:« «حسن ترکمان» یکی از نیروهای امنیتی حاضر در تجمعات غیرقانونی روزهایگذشته در شیراز که شامگاه پنجشنبه ۱۱ مرداد توسط عوامل نفوذی استکبار درب منزل خود با ضربات چاقو به شهادت رسیده بود.» به جز خبر فارس روند پرونده افکاری و اصرار قوه قضاییه، صدا و سیما و مجموعه حاکمیت بر اعدام افکاری چیزی است که احتمال «قتل با انگیزه شخصی» را بسیار پایین میآورد. چه آنکه اخبار چند سال اخیر نشان میدهد که در پروندههای قتل محکوم به قصاص تلاش خود حاکمیت نیز بر عدم اجرای حکم صادره است.
در پرونده پر سروصدای «آرمان و غزاله»،احسان علیخانی، مجری برنامههای نسبتا پربیننده صداوسیما در اینستاگرامشنوشت:«چند سالی است ستاد ملی صبر(صلح، بخشایش، رضایت) قوه قضاییه با کارشناسی مددکاران و مشاورین فرهنگی زندانها ، برای کمک به زندانیان محکوم به قصاص با توجه به بررسی پرونده و رفتار و عملکرد در زندان ، از هنرمندان طلب یاری میکند برای رضایت ، قصه آرمان و غزاله هم در همین راستا به اطلاع این دوستان رسید. در ضمن این دوستان هنرمند در طی این سالها موفق به جلب رضایت در پروندهای متعددی شدند حتی در روستاهای دور افتاده که هیچ وقت رسانه ای نشده.»
تایید ادعاهای علیخانی را میتوان در امنیتیترین برنامههای تلویزیون دید: آنجا که «علی رضوانی»در بخش بدون تعارف ۲۰:۳۰، روبروی «عباس عربی» مینشیند، تا از او به خاطر جلب رضایت اولیا دم و نجات بیش از ۲۰۰ محکوم به اعدام، تشکر کند. در لابلای صحبتهای عربی و رضوانی. فیلمهای کوتاهی از لحظه رضایت دادن اولیا دم نشان داده میشود که عباس عربی، قرآن به دست در صحنه حضور دارد. با کمی دقت در این فیلمهای کوتاه میتوان در اغلبشان یک روحانی یا یک سپاهی را در کنار عربی دید. به هر حال به جرأت میتوان گفت اینها دلایلی است که نشان میدهد اصرار و تعجیل در اعدام افکاری را باید دلیلی بر نادرستی ادعای قتل با انگیزه شخصی دانست.
از اینجا به بعد وقوع یا عدم وقوع قتل علیالسویه است. قتل اتفاق افتاده باشد یا نه این اعدامسیاسی است. یا قتل صورت نگرفتهاست و حکومت یکی از معترضان تابستان ۹۷ را اعدام کرده. یا آنکه قتل صورت گرفته و از آن حیث که این قتل با انگیزه سیاسی بودهاست. حکومت خود در مقام ولی دم نیروی امنیتیاش خواستار قصاص شده است. با این وصف حتی اگر خانواده ترکمان هم رضایت میدادند تفاوت خاصی نداشت. منطق اجرای این حکم کاملا جدای از داستان قصاص نفس و … است. اما منطق اعدام سیاسی چیست؟ برای پاسخ به این سوال میتوان با طرح این سوال مشابه که «منطق سیاسی اعدام چیست؟» شروع کرد.
یکی از پاسخهای روشن و دقیق به این سؤال را پیشتر فوکو در «مراقبت و تنبیه: تولد زندان»مطرح کرده است. او درباره حقوق عصر کلاسیک مینویسد:«جرم جدا از خسارتی که احتمالا به بار میآورد، حتی جدا از قاعدهای که نقض میکرد، حقوق کسی را نقض میکرد که به قانون اعتبار میبخشید:«حتا به این فرض که آسیب و اهانتی به فرد وارد نیامده باشد، اگر کسی مرتکب کاری شد که قانون منع کرده بود این جرمی است که باید جبران شود چون حق فرد برتر زیر پا گذاشته شده و به شان و شخصیت او اهانت شدهاست.» جرم علاوه بر قربانی مستقیمش، به پادشاه حمله میکرد؛ جرم به شخص پادشاه حمله میکرد چون قانونْ معرف اراده شاه بود. ….. تعذیب مراسمی است برای احیاء و دوباره به تخت نشاندن ِسلطنتی که برای لحظهای مجروح شدهاست و این آیینْ سلطنت را با نمایش آن با همهی درخششاش اعاده میکند… اعدام در ملاءعام بر فرازِ جرمی که پادشاهی را تحقیر کرده است، نیرویی شکستناپذیر را در برابر دید همگان نمایان میسازد. هدف تعذیب برقراریِ تعادلی دوباره نیست، بلکه هدف آن عیان ساختن عدم تقارنی به منتهای درجه میان سوژهای است که جرات کرده قانون را زیر پا بگذارد با پادشاه قدر قدرتی که به قدرتش اعتبار میبخشد… باید در این آیین کیفری، تاییدی پرطمطراق از قدرت و برتری ذاتیاش وجود داشته باشد. و این برتری صرفا برتری حقوق نیست، بلکه برتری نیروی جسمانی پادشاه است که بر بدن رقیبش وارد میآید و بر آن مسلط میشود: مجرم با شکستن قانون به خود شخص شاه آسیب رساندهاست؛ و این خودِ شخص شاه –یا دستکم کسانی که شاه نیرویش را به آنان تفویض کرده- است که بر بدن محکوم چیره میشود تا آن را داغ خورده، شکست خورده و شکسته شده نشان دهد. پس روی هم رفته، مراسم تنبیهْ «رعبانگیز» [terrorisante] است.»
این منطق همان منطقیاست که «حکم اعدام» افکاری از آن برآمده است. فارغ از ارجاع «کتابخانهای» به فوکو، شواهد «میدانی» بسیاری را میتوان مطرح کرد: علی کشتگر، امید معماریان، علی کلایی و بسیاری از فعالان و ناظران سیاسی، در حسابهای کاربری توییترشان صراحتا اعدام مصطفی صالحی و نوید افکاری را اجرای سیاست «النصر بالرعب» دانستند. در سوی دیگر ماجرا نیز محسن مهدیان، خبرنگار فارس ضمن اعلام خوشحالی از اعدام نوید افکاری، علت خوشحالیاش را اینگونه بیان کرد:«از اقتدار عدلیه خوشحالم»، «از قدرت جبهه حق خوشحالم» این یعنی « آن عیان ساختن عدم تقارنی به منتهای درجه میان سوژهای است که جرات کرده قانون را زیر پا بگذارد با پادشاه» و « دوباره به تخت نشاندن ِسلطنتی که برای لحظهای مجروح شده است.» با اتکا به همان عنصر «رعبانگیز» [terrorisante].
من اما براین باورم که حکومت در بدست آوردن چیزی که میخواسته کاملا ناکام بوده. این ادعا با توجه به واکنشها در برابر اعدام افکاری و مبتی بر «سقوط پیدرپی خاکریزها»ی حکومت در وجدان مردم نیست. بلکه استناد به خود فرایند اعدام انجام شده دارد. بنابر آنچه خود فکاری گفته: است:«محمود ساداتی رییس دادگاه انقلاب شیراز و قاضی شعبه رسیدگیکننده به این پرونده بدون مقدمه و بدون رعایت قوانین دادگاه، بعد از خواندن آیه ۳۳ سوره مائده، گفت که شما محارب و دشمن خدا هستید و به زودی در مصلای شاهچراغ خودم اعدامت میکنم.» اینکه ساداتی به نوید افکاری گفته است را نیز میتوان تابع همان منطق سیاسی اعدام دانست. باز آنچنان که فوکو میگوید:«در مراسم تعذیب، شخصیت اصلی [نمایش] مردماند که حضور واقعی و بیواسطهشان برای اجرای این مراسم ضروری است. … دادن سرمشق و درس عبرت هدف بود، آن هم نه فقط با دادنِ این آگاهی کوچکترین جرم به احتمال زیاد تنبیه میشود؛ بلکه با برانگیختن احساسِ رعب و وحشت از طریقِ نمایش قدرتی که با تمام نیرو، خشم خود را بر مجرم وارد میآورد.» ساداتی اما نتوانست به وعدهاش عمل کند و افکاری را در مصلای شاهچراغ اعدام کند. تا او را درس عبرتی برای سایر «محاربان» کند. از آن گذشته بنا به فایلی که از آخرین صبحت تلفنی نوید افکاری با خانوادهاش در دسترس است. میتوان فهمید که حاکمیت نه تنها توان اعلام اعدام به مردم و ترساندن آنان را نداشته است بلکه حتی نتوانسته است سرنوشت نوید افکاری را برای خود او هم درس عبرت سازد. اعدام نوید افکاری، اعدامی بدون آیین و تشریفات بوده است. از باخبر ساختن وکیل و خانواده و خود افکاری گرفته تا ملاقات آخر، تا وصیت و حمام آخر. حتی احتمالا بدون ساعات پایانی قرنطینه قبل از اعدام. این آیین و تشریفات مفصل اعدام، همهی آن چیزی است که پیروزی قانون و اراده شاه یا به قول مهدیان «اقتدار عدلیه» را نشان میدهد. نوید افکاری، اعدام شده است اما در حالیکه حکومت نه در مصلی و در برابر مردم که حتی سلول افکاری نیز از نمایش «اقتدار» عاجز بوده است.
در حالی که بیش از دو سال از جنبش "زن، زندگی، آزادی"، جنبشی که جرقه…
بیانیهی جمعی از نواندیشان دینی داخل و خارج کشور
رسانههای گوناگون و برخی "کارشناسان" در تحلیل سیاستهای آینده ترامپ در قبال حاکمیت ولایی، بهطور…
زیتون: جلد دوم کتاب خاطرات طاهر احمدزاده اخیرا از سوی انتشارات ناکجا در پاریس منتشر…