بیانیه‌ جمعی از فعالان مدنی و سیاسی ایرانی در اعتراض به تحریف حقیقت توسط سازمان عفو بین‌الملل

زیتون-جمعی از فعالان مدنی و سیاسی ایرانی در بیانیه‌ای به تحریف واقعیات در گزارش عفو بین‌الملل درباره‌ی اعدام‌های دسته‌جمعی سال ۱۳۶۷ اعتراض کردند و کارزار مسئولان بخش ایران این سازمان در رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی علیه میرحسین موسوی را نشانه‌‌ی سوءاستفاده آن‌ها از جان‌باختگان آن اعدام‌ها در جهت اهداف گروهی و جناحی دانستند.

این بیانیه به امضای جمعی از خانواده‌های جان‌باختگان اعدام‌های سیاسی سال ۱۳۶۷ و ده‌ها تن از چهره‌های فرهنگی و فعالان مدنی و سیاسی رسیده است

امضاکنندگان بیانیه، رخدادهای تابستان ۱۳۶۷ را جنایتی هولناک دانسته و تاکید کرده‌اند که پی‌گیری این جنایت یک ضرورت ملی و اخلاقی است و می‌باید فارغ از همه‌ی حب و بغض‌ها چنین رویکردی نسبت به آن داشت.

به گفته‌ی آن‌ها، اما بخش ایران سازمان عفو بین‌الملل مسئله را به گونه‌ای تبلیغ می‌کند که آمران و عاملان و مباشران جنایت، همه در سایه پنهان بمانند و میرحسین موسوی که تاکنون هیچ گونه مدرکی علیه او کشف نشده، به یک‌باره مسئول اصلی جلوه داده شود، رهبر جنبش سبز ایران که خود به جرم حق‌طلبی و همراهی با مردم، ده سال است در حصر خانگی به‌سرمی‌برد و هیچ امکانی برای دفاع ندارد.

امضاکنندگان بیانیه تاکید کرده‌اند، ‌هر زمان عفو بین الملل یا هر نهاد دیگری مستنداتی محکم و واقعی، دال بر همدلی میرحسین موسوی با اعدام‌های تابستان ۱۳۶۷ یا نقش احتمالی او در این جنایت ارائه کند، آن‌ها نیز در صدد تخفیف و سلب مسئولیت از او بر نخواهند آمد، اما «آن‌چه تاکنون بخش ایران سازمان عفو بین‌الملل در این رابطه ارائه کرده یک روایت تحریف‌شده و جعلی بوده که با سر و صدا و تبلیغات می‌خواهد به همه بفروشد».

متن کامل بیانیه و امضاها در پی می‌آید. «زیتون» این توضیح را لازم می‌داند که بیانیه حدود ده روز قبل آماده انتشار بود، اما به دلیل مصادف شدن با اعدام نوید افکاری و به احترام او با تاخیر منتشر می‌شود.

***

رؤسای محترم سازمان عفو بین‌الملل

بخش ایران سازمان عفو بین‌‌الملل در آذرماه سال ۱۳۹۷ گزارشی را با عنوان «اسرارِ به خون آغشته» درباره‌‌ی اعدام دسته جمعیِ زندانیان سیاسی ایران در سال ۱۳۶۷ منتشر کرد که هدف از آن علی‌الاصول می‌بایست عریان ساختن واقعیت یک جنایت هولناک می‌بود. اما متاسفانه این گزارش مهم در پاره‌ای موارد با تحریفات آشکار و قلب واقعیت همراه بوده است که خود را موظف به بیان آن می‌دانیم.

باور داریم سازمان عفو بین الملل یک نهاد غیردولتی مدافع حقوق بشر است و از این رو نباید عملکردهای آن، شائبه‌ی این را به وجود بیاورد که در عرصه‌ی رقابت‌های سیاسی کشورهای دیگر مداخله‌ای انجام می‌دهد یا اهداف حقوق بشری خود را آلوده به تسویه حساب‌های سیاسی و اغراض جناحی و گروهی می‌کند.

اما شیوه‌ای هم که این مدت مسئولان بخش ایران عفو بین‌الملل برای اطلاع‌رسانی درباره‌ی آن گزارش پیش گرفته‌اند، این شائبه را تقویت می‌کند که گویی آنها بیش از آن‌که مشتاق کشف حقیقت باشند، اهداف دیگری را دنبال می‌کنند، چه آن ‌که در مصاحبه‌ها و نوشته‌های خود در شبکه‌های اجتماعی، آمران و عاملان آن جنایت و اعضای هیات مرگ را به نوعی رها کرده‌ و میرحسین موسوی، نخست‌وزیر ایران در دهه‌ی شصت و از رهبران جنبش سبز ایران را به‌طور مداوم هدف حمله‌ قرار داده‌اند که خود به جرم حق‌طلبی و همراهی با مردم در حصر خانگی است و امکانی برای دفاع ندارد.

برای نمونه بخش ایران عفو بین‌الملل روز ‌۲۹ مرداد امسال بار دیگر بخشی از همان گزارش را در شبکه‌های اجتماعی منتشر کرد و در تمام پلات‌فرم‌ها به جای نام بردن از اعضای هیات مرگ و آمران و عاملان جنایت، فقط هشتگ میرحسین موسوی را به‌کار برد، گویی که او مسئول این رخدادهای اسفبار بوده است.

چنین رویکردی دیگر نه دفاع از حقوق آن کشته‌‌شدگان و خانواده‌هایشان، بلکه سوء‌استفاده از آنها در جهت اهداف گروهی و جناحی است. حال آن که ما، امضاکنندگان این نامه، باور داریم پی‌گیری جنایت‌های سال ۱۳۶۷ یک ضرورت ملی و اخلاقی است و می‌باید فارغ از همه‌ی حب و بغض‌ها چنین رویکردی نسبت به آن داشت.

بر این سیاق ما به تاکید می‌گوییم هر زمان عفو بین الملل یا هر نهاد دیگری مستنداتی محکم و واقعی، دال بر همدلی میرحسین موسوی با اعدام‌های تابستان ۱۳۶۷ یا نقش احتمالی او در این جنایت ارائه کند، ما نیز به هیچ وجه در صدد تخفیف و سلب مسئولیت از او بر نخواهیم آمد، چه باور داریم آن اعدام‌ها زخم عمیقی است بر پیکر ملت ایران که التیام نخواهد یافت مگر با اجرای عدالت. اما آن‌چه تاکنون بخش ایران سازمان عفو بین‌الملل در این رابطه ارائه کرده یک روایت تحریف‌شده و جعلی بوده که با سر و صدا و تبلیغات می‌خواهد به همه بفروشد.

سازمان عفو بین‌الملل در گزارش دو سال قبل خود مدعی شده است که میرحسین موسوی در دوران نخست‌وزیریِ‌ خود در مصاحبه با تلویزیون اتریش که در تاریخ ۲۲ آذر ۶۷ انجام شده، آن اعدام‌ها را انکار و حتی توجیه کرده است. همچنین در این گزارش ادعا شده که خبرنگار تلویزیون اتریش از آقای موسوی درباره‌‌ی اعدام‌های دسته ‌جمعیِ آن سال سوال کرده است. هر دو این ادعاها به‌دلایلی که خواهدآمد، کاملاً رد می‌شوند.

در حقیقت، این دو ادعا اساس اتهام‌ به کسی‌ است که خود چند ماه پیش از حصر غیرقانونی، در یک سخنرانی اعدام‌های سال ۱۳۶۷ را به صراحت «جنایت» خواند و با یادآوری ساختار قدرت در نظام جمهوری اسلامی بر مبرا بودن خود از این اتهامات تاکید کرد، چنان‌که همگان نیز می‌دانند در این ساختار، قوه‌ی قضاییه به‌طور مستقیم با نهاد رهبری جمهوری اسلامی در ارتباط است و از آن دستور می‌پذیرد.

اما گذشته از این، ویدیوی مصاحبه‌‌ی تلویزیون اتریش با مهندس موسوی هم که سازمان عفو بین‌الملل در آذرماه ۱۳۹۷ منتشر کرد، اصلا چنین اتهامی را ثابت نمی‌کند، بلکه ما امضاکنندگان این نامه باور داریم که بخش ایران عفو بین‌الملل راه تفسیر به رای و تحریف واقعیت را در پیش گرفته است که نسبت به آن ابراز تاسف می‌کنیم.

در این ویدیوی کوتاه و تقطیع‌شده سوال خبرنگار تلویزیون اتریش شنیده نمی‌شود، چرا که روی آن صداگذاری شده است و از این رو اصالت نسخه‌ی مورد استناد زیر سوال است. آن‌چه شنیده می‌شود صدای یک راوی غایب است که جمله‌ای درباره‌ی تشدید نگرانی ایرانیان خارج از کشور از نقض حقوق بشر در ایران می‌گوید و سپس یک جمله‌ی تیترگونه با این مضمون: «نخست وزیر درباره‌ی اتهام اعدام‌». زمان این صداگذاری و فاصله‌ی آن با مصاحبه‌ی اصلی و همچنین میزان انطباقش با سوال یا سوالات مطروحه از جانب خبرنگار معلوم نیست.

اما پاسخ میرحسین موسوی قابل شنیدن است که در آن نه اعدام زندانیان سیاسی را انکار و نه از آن دفاعی می‌کند. او در این مصاحبه اساسا هیچ سخنی درباره‌ی اعدام‌ها نمی‌گوید، بلکه به عملیات «مرصاد» در برابر حمله‌ی سازمان مجاهدین خلق به ایران می‌پردازد.

حال پرسش ما این است که نسخه‌ی اصلی ویدیو کجاست؟ چگونه بر اساس یک ویدیوی مبهم و صداگذاری‌شده به این اتهامات رسیده‌اید و آن را ثابت شده هم فرض کرده‌اید؟ و این پافشاری و این همه تبلیغات پیرامون آن نشانه‌ی چیست؟

هم‌چنین عفو بین‌الملل در بیانیه‌ی عمومی روز ۲۰ شهریور خود نیز این اتهامات علیه میرحسین موسوی را تکرار کرد، گو این که با تکرار مدام یک امر غیرواقعی، دیگر جایی برای پرسش‌گری باقی نمی‌ماند. حال آن‌که موثق‌ترین اسناد درباره‌ی اعدام دسته جمعی زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷ (از جمله خاطرات آیت‌الله منتظری، قائم مقام رهبری جمهوری اسلامی ایران در دهه‌ی شصت و نوار صوتی صحبت‌های ایشان در افشای حقایق مربوط به اعدام‌ها)، هیچ مدرکی دال برنقش داشتن مهندس میرحسین موسوی در آن اعدام‌ها به دست نمی‌دهد.

آقای موسوی خود سال ۱۳۸۹ در یک سخنرانی‌  که فایل صوتی آن در دسترس عموم قرار گرفته، می‌گوید: «ما در بی‌اطلاعی محض بودیم و وقتی هم خبردار شدیم، سعی در جلوگیری از آن اعدام‌ها داشتیم. این‌که بنده نقش داشتم خلاف واقع است و اصلا به ما اجازه‌ی ورود به این موضوع را نمی‌دادند. با این حال این جنایتی است که رخ داد و واقعیت این است که هنوز هیچ کسی از ابعاد واقعی آن خبر ندارد و شاید در آینده بتوان بیشتر و جامع‌تر به این واقعه و ابعاد آن پرداخت.»

این بخش از سخنرانی همچنین نشان می‌دهد که بر خلاف ادعای مسئولان بخش ایران عفو بین‌الملل، موسوی خود تایید کرده که جایی در میانه‌ی فاجعه از آن مطلع شده و بی‌خبری او مربوط به شروع اعدام‌ها با حکمی بوده که از عالی‌ترین نهاد جمهوری اسلامی صادر شده، نهادی که اساسا نیازی نمی‌دیده برای تصمیمات خود به نخست‌وزیر وقت توضیح بدهد.

با این همه ما باور و تاکید داریم که باید کمیته‌ی حقیقت‌یاب مستقلی شکل بگیرد تا ابعاد مختلف این جنایت عیان گردد و نوع و حدود مسئولیت هر فرد نیز روشن شود، نه این که مسئله به گونه‌ای تبلیغ شود که آمران و عاملان و مباشران جنایت، همه در سایه پنهان بمانند و کسی که تاکنون هیچ گونه مدرکی علیه او کشف نشده، به یک‌باره مسئول اصلی جلوه داده شود؛ این در واقع همان موجی است که بخش ایران سازمان عفو بین الملل از دو سال پیش که فضای سیاسی در ایران آشفته‌تر از همیشه شده است، سعی می‌کند به آن دامن بزند.

در پایان باید یادآور شویم که نهادی نظیر عفو بین‌الملل متعلق به یک گروه سیاسی خاص نیست، بلکه متعلق به تمام انسان‌های آزاده‌ای است که دغدغه‌ی دفاع از حقوق بشر را دارند و از این رو انتشار گزارش‌هایی که چنین تحریف‌های آشکاری در آن وجود دارد، ضربه‌ای به این آرمان است. بنابراین، سازمان عفو بین‌الملل را موظف به اصلاح هر چه سریع‌تر بیانیه و گزارشِ فوق‌الذکر در بخش‌های مربوط به مهندس میرحسین موسوی و همچنین اعاده‌ی حیثیت به شخص ایشان می‌دانیم.

با تشکر

به پیوست نظر دو کارشناس ارشد کنونی و سابق سازمان عفو بین‌الملل نیز ارسال می‌شود که هر کدام سال‌ها در بخش ایران آن سازمان فعال بوده‌اند و نظرات آنها سخنان ما را تایید می‌کند.

امضا:

۱-    سیامک آرام (تحلیل‌گر و استاد دانشگاه هریسبرگ)

۲-    آریا آرام‌نژاد  (موزیسین و فعال اجتماعی)

۳-    هاشم آقاجری (استاد دانشگاه تربیت مدرس و تاریخ‌نگار)

۴-    سید احمدرضا احمدپور (روزنامه‌نگار و فعال سیاسی)

۵-    پیمان احمدی (فعال مدنی)

۶-    بهمن احمدی امویی (نویسنده و روزنامه‌نگار)

۷-    حسن اسدی زیدآبادی (روزنامه‌نگار و فعال سیاسی)

۸-    سهیلا اصغری (فعال مدنی)

۹-    علی افشاری (استاد مدعو دانشگاه جورج واشنگتن و پژوهشگر سازمان استاندارد دارو و مواد غذایی آمریکا)

۱۰-   محمدجواد اکبرین (دین‌پژوه و روزنامه‌نگار)

۱۱-   اردشیر امیرارجمند  (حقوقدان، استاد دانشگاه و   مشاور میرحسین موسوی

۱۲-   سولماز ایکدر (روزنامه‌نگار)

۱۳-   مسعود باستانی (روزنامه‌نگار)

۱۴-   رسول بداقی (فعال صنفی/ عضو کانون صنفی معلمان)

۱۵-   محمد برقعی (فعال ملی مذهبی)

۱۶-   قربان بهزادیان‌نژاد (استاد دانشگاه و مشاور میرحسین موسوی

۱۷-   علیرضا بهشتی (عضو هیأت علمی دانشکده‌ی علوم انسانی و مشاور میرحسین موسوی)

۱۸-   علیرضا بهشتی شیرازی (روزنامه‌نگار و مشاور میرحسین موسوی)

۱۹-    رضا بهشتی معز (عضو انجمن فلسفه‌ی فرانسه)

۲۰-     حبیب الله پیمان (عضو کمیته‌ی رهبری «شورای فعالان ملی مذهبی» و از اعضای مؤسس و دبیرکل «جنبش مسلمانان مبارز»)

۲۱-     زهره تنکابنی (همسر یکی از جانباختگان اعدام‌های دسته‌جمعی سال ۶۷)

۲۲-     مهدی جامی (روزنامه‌نگار)

۲۳-    سپیده جدیری (شاعر و فعال زنان)

۲۴-   امیر خرم (فعال سیاسی)

۲۵-   مازیار خسروی (روزنامه‌نگار)

۲۶-   سروش دباغ (پژوهشگر عرفان، فلسفه و روان‌شناسی)

۲۷-   مجید دُری (فعال مدنی)

۲۸-    طیبه دهباشی‌زاده (همسر یکی از جانباختگان اعدام‌های دسته‌جمعی سال ۶۷)

۲۹-    علیرضا رجایی (پژوهشگر جامعه‌شناسی سیاسی و فعال ملی ‌مذهبی)

۳۰-  احسان رضایی  (فعال اجتماعی و ملی مذهبی)

۳۱-   حسین رفیعی (استاد بازنشسته‌ی دانشگاه تهران و فعّال ملّی‌مذهبی)

۳۲-   حسین زمان (موزیسین و فعال مدنی)

۳۳-   عیسی سحرخیز (فعال سیاسی و مطبوعاتی)

۳۴-     محمد سهیمی  (استاد دانشگاه، فعال سیاسی و از خانواده‌ی جانباختگان اعدام‌های سیاسی دهه‌ی شصت)

۳۵-     علی شاکری (عضو شورای «ابتکار شهروندان برای صلح» در دانشگاه ارواین، از اعضای مؤسس «اتحاد جمهوری‌خواهان ایران»)

۳۶- علی شریعتی (فعال مدنی)

۳۷- کیوان صمیمی (روزنامه‌‌نگار و فعال ملی مذهبی)

۳۸- ریحانه طباطبایی (روزنامه‌نگار)

۳۹- حمیدرضا عابدیان (فعال ملی مذهبی)

۴۰- علی فاتحی (مستندساز/سینماگر)

۴۱- پروین فهیمی  (مادر شهید سهراب اعرابی (از جانباختگان سال ۸۸) و عضو «مادران صلح»)

۴۲- مهین فهیمی (همسر یکی از جانباختگان اعدام‌های دسته‌جمعی سال ۶۷)

۴۳- عزیز قاسم‌زاده (موزیسین، فعال صنفی، فعال ملی مذهبی)

۴۴- ابوالفضل قدیانی (فعال سیاسی)

۴۵- محسن کدیور (استاد دانشگاه و اندیشمند دینی)

۴۶- حسین کمالی  (دانشیار مدرسه ادیان هارتفورد)

۴۷- فاطمه گوارایی (فعال حقوق زنان/ عضو شورای فعالان ملی مذهبی/ خواهر یکی از جانباختگان اعدام‌های دسته‌جمعی سال ۶۷ )

۴۸- مجتبی لطفی (روزنامه نگار و مسئول واحد اطلاع رسانی دفتر آیت‌الله منتظری)

۴۹- داریوش محمدپور (پژوهشگر علوم سیاسی)

۵۰- ملیحه محمدی ( عضو خانواده‌ی یکی از جانباختگان اعتراضات ۸۸)

۵۱- مهدی محمودیان (فعال مدنی)

۵۲- سعید مدنی (پژوهشگر، جامعه‌شناس و فعّال ملّی‌ مذهبی)

۵۳- عبدالله مومنی (فعال مدنی‌سیاسی)

۵۴- یاسر میردامادی (پژوهشگر دین و فلسفه)

۵۵- مهدی نوربخش (تحلیل‌گر سیاسی و استاد دانشگاه)

۵۶- ن. نوری‌زاده (نویسنده و مترجم حوزه‌ی سیاست)

۵۷-  محمدامین هادوی (فعال دموکراسی‌خواه و نویسنده‌ی حوزه‌ی اقتصاد)

۵۸-  حسین یزدی (فعال رسانه‌ای)

۵۹-  حسن یوسفی اشکوری (نویسنده، مترجم و پژوهشگر دین و تاریخ

توضیح تکمیلی: نام آقای «مهدی فتاپور» به درخواست ایشان از لیست امضاءکنندگان بیانیه حذف شد. آقای فتاپور در ایمیلی به زیتون، با این توضیح که «از طرف من اشتباهی صورت گرفته است» خواهان حذف نام خود از فهرست امضاءکنندگان بیانیه شدند.  

 

 

 

 

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

24 پاسخ

  1. شما این بیانیه را برای مرغ پخته قرائت کن ،از خنده روده بر میشه. نه بخاطر خود بیانیه و محتواش ..‌نه!
    بخاطر آنکه می بینه موسوی بازها هم مثل برنامه بیست و سی و به همون روش دارن جانماز آب میکشن.

    زشته بابا، خب بگید آمر و عامل نبوده اما مطلع بودهاما معذوراتی داشته که اکنون هم نادمه اما مغموم و هم طالب عفو. این عاقلانه تره

  2. امضاء شما همانند عکس یادگاری کسانی را می ماند که در دور دوم ریاست جمهوری به روحانی رای دادند وانگشت آغشته خود را به مردم حواله دادند، هرگزنشنیده ام کسی در چاه فاضل آب فرورفته باشد وپاکیزه بدر آمده باشد

  3. آیت‌الله منتظری از طریق کسانی که در سیستم داشته از جنایت با خبر میشود و اعتراض می‌کند. خامنه‌ای هم که در آن زمان تقریبا نخودی بوده از آن با خبر بوده. چطور میشود پذیرفت که موسوی که از نزدیکان سیاسی خمینی بوده و مورد حمایت خمینی بوده و بدون تردید افراد بسیاری در سیستم سرکوب و زندان به او سمپاتی داشتند و به او اطلاع رسانی میکردند، از جنایت بی‌خبر بوده؟ او و تنها او را در کپسول بیخبری حبس کرده بودند؟! پایداری موسوی در دهه گذشته قابل تحسین است. ولی این دلیل نمی‌شود مسئولیت او را در کشتار هولناک هزاران جوان ماستمالی کنیم. مخاطب این بیانیه کیست؟ بیانیه از گفته‌ی موسوی در سال ۸۹ نقل قول می‌کند گویی این ادعای موسوی حجت است و عین حقیقت است. بنازم به توان و مقام نقد!

  4. تناقضگوئی و از دو طرف دهان حرف زدن جمع امضاء کنندگان بیانیه، از جملۀ زیر در متن آن مشاهده میشود:
    “این بخش از سخنرانی همچنین نشان می‌دهد که بر خلاف ادعای مسئولان بخش ایران عفو بین‌الملل، موسوی خود تایید کرده که جایی در میانه‌ی فاجعه از آن مطلع شده و بی‌خبری او مربوط به شروع اعدام‌ها با حکمی بوده که از عالی‌ترین نهاد جمهوری اسلامی صادر شده، نهادی که اساسا نیازی نمی‌دیده برای تصمیمات خود به نخست‌وزیر وقت توضیح بدهد.”
    پس بر اساس همین اقرار جمع شما، موسوی خود تأئید کرده که جائی در میانۀ فاجعه از آن مطلع شده…” حال سوآل از جناب موسوی و جمع شما اینست که: پس چرا جناب موسوی که در میانۀ کشتار زندانیان سیاسی از آن مطلع شده، در مورد مخالفت خود با آن کشتار سخنی نمیگوید؟
    نتیجه اینکه طبق موارد متعدد مشابه حقوقی، اگر کسی مصدر بالاترین مقام دولتی بوده و از جنایاتی ضد بشری حتی در میانۀ ماجرا خبر داشته و در جلوگیری یا افشای آن کوششی نکرده، خود به عنوان یکی از مجریان آن جنایتها محسوب شده و قابل تعقیب کیفریست. بنابراین، به موجب اقرار صریح شما امضاء کنندگان بیانیۀ حاضر، جناب موسوی شریک جرم آن جنایتهاست و باید محاکمه شود.

  5. چطور میشه قبول کرد که نخست وزیر بسیار نزدیک به خمینی هیچ از این کشتار خبر نداشت. کشتاری که باعث برکناری منتظری شد.
    شما بجای امضای این نامه بهتره از دوستانتان که جزء مقامات ارشد اطلاعاتی آن روز بودند بخواهید که در مورد این کشتارها اطلاع رسانی کنند.

  6. هم وطنان گرامی
    من هم با روح این بیانیه موافق هستم . باید همگان این را آویزه گوش خود کنند، نباید چنین باشد همین که قلم به دست ما و یا هر کس دیگری بیفتد ، می توان بدون بررسی و تحقیق با حیثیت انسان ها بازی کرد .
    اما به باور من ایرادی هم به این بیانیه وارد است . درست است رفتار سازمان عفو بین الملل ( بخش ایران) علیه میر حسین موسوی تبریزی نادرست است اما فعالیت های حقوق بشری و کارکرد سازمان عفو بین الملل (بخش ایران )
    را نیز نباید در کلیت و تمامیت نادیده گرفت . اگر شاخه کوچکی از درخت سیب خانه ما خشک و آفت زده باشد نباید بارآوری کل درخت را در این شرایط جهنمی به نوعی نادیده گرفت. شما لااقل جایی ذکر می کردید ما با این کار مشخص شما موافق نیستیم . کل را به خاطر جز نادیده نمی گیرند . اتابک فتح اله زاده

  7. هم وطنان گرامی
    من هم با روح این بیانیه موافق هستم . باید همگان این را آویزه گوش خود کنند، نباید چنین باشد همین که قلم به دست ما و یا هر کس دیگری بیفتد ، می توان بدون بررسی و تحقیق با حیثیت انسان ها بازی کرد .
    اما به باور من ایرادی هم به این بیانیه وارد است . درست است رفتار سازمان عفو بین الملل ( بخش ایران) علیه میر حسین موسوی تبریزی نادرست است اما فعالیت های حقوق بشری و کارکرد سازمان عفو بین الملل (بخش ایران )
    را نیز نباید در کلیت و تمامیت نادیده گرفت . اگر شاخه کوچکی از درخت سیب خانه ما خشک و آفت زده باشد نباید بارآوری کل درخت را در این شرایط جهنمی به نوعی نادیده گرفت. شما لااقل جایی ذکر می کردید ما با این کار مشخص شما موافق نیستیم . کل را به خاطر جز نادیده نمی گیرند . اتابک فتح اله زاده

  8. اینکه مهندس موسوی در کشتار ۶۷ نقشی نداشته در گستره‌ی احتمالات میگنجد. اینکه او از آن بی‌خبر بوده با عقل سلیم جور درنمیاید. اثبات این هم بسیار ساده است. فرض کنید ۱) ایشان حین انجام جنایت از آن بی‌خبر بوده. آیا پذیرفتنی است که پس از مثلا ۲ ماه از ارتکاب جنایت هنوز بی‌خبر بوده، در حالیکه ارگانهای حقوق بشر از آن اطلاع پیدا کرده بودند؟ و اگر در این زمان موسوی از آن باخبر شده بوده، چرا کوچکترین اعتراضی از او در این باره نیست؟ مینیمومی که میشود گفت این است که مهندس موسوی آن را پذیرفته بوده، حالا با هر توجیهی. ۲) توجیه کشتار دستگیر شدگان عملیات مجاهدین توسط موسوی دقیقا در راستای توجیه کشتار زندانیان توسط امثال رفسنجانی بود، که میگفتند زندانیان سیاسی رو کشتیم چون خبر داشتیم میخواستند به مجاهدین بپیوندند! مسخره‌تر از این توجیه پیدا نمی‌شود. پیوند این دو، یعنی حمله مجاهدین و کشتار زندانیان، استراتژی رژیم بود. موسوی در این نقش‌آفرینی کرد. مصاحبه‌های او موجود است. اینکه ندانسته این نقش را بازی کرده پذیرفتنی نیست. او نخست وزیر رژیم بود، نه آبدارچی بیت خمینی! کسانی که این بیانیه را امضا کرده‌ا‌ند خودشان را فریب میدهند.

    1. ” یاد جگرکی های دور میدان انقلاب افتادم که در ساعات کسادی بازار وموافعی که مشتری نداشتند مقداری دنبه یا چربی گوسفند را روی زغال منقل خود می گذاشتند تا بوی خوشِ کباب و دود حاصله توجه رهگذران را جلب کند که شاید دست به جیب شوند و چند سیخ جگر یا خوش گوشت سفارش دهند.
      امیدوارم که حضرات از کلام یک عامی نرنجند و همچنان که استاد توجیه کردن بدبختی و اشتباهات تاریخی گذشته هستند استاد تحمل زخم زبان مردم عامی هم باشند، بهر حال از دیدگاه من این بحث بی نتیجه و در عین حال روشن را که هر چند ماهی یکبار دست آویز گرو های شکست خورده ی سیاسی که نگران کسادی بازار و حتی ورشکستگی سیاسیِ گفتمان خود و راهبران نه چندان خوشنام و سابقه خود هستند براه میاندازند تا هم اوفات فراغت را یگذرانند وهم به خود و هواداران ناگذیرِ خود ، القای بودن و برحق بودن بکنند درست عین همان جگرکی های بی مشتری، دودی و بویی وسروصدایی راه بیاندازند هستند وگرنه از دید ۹۰ درصد مردم وجوانان عادی داخل کشور که هر شبانه روز شان برای زنده ماندن و زندگی هزینه ای بالغ بر دویست هزارتومان( برای هر یک نفر) دارد و معلوم نیست چگونه این مبلغ را بدست باورند و هیچ امید درآینده ای برای پس فردای خود متصور نیستند ، میرحسین موسوی ۸۰ ساله که جمعا ۴ سخنرانی غرا و واضح و هدفمند در رسای آزادی ، حقوق انسان ، و تساوی حقوق مرد وزن ، یا علیه اعدام از ایشان در تمام مدت ۸ سال نخست وزیری اش نشنیده و نداشته که حاکی از مردم داری وحکومت گریزی ایشان باشد ، نه تنها اهمیت و ویژگی ندارد بلکه شریک و خود یکی از کارفرمایانِ پروژه انقلاب بوده وهست ، حال چه فرقی برای عوام دارد که این آقا مطلع بوده ، یا نبوده، که بسیار خنده دار است و نشان از عقب ماندگی کشور و مردم ماست که اگر وانمود کنیم بالاترین مقام اجرایی کشور از کشتار ناگهانی و نه چندان درخفای هزاران انسان در بیخ گوش خود بیخبر بوده است، دنیا به ما و کشور و مردم وحکومت و انتخاب وانقلاب مان خواهند خندید ، این بازی بازارگرمی که به نام دفاع از میرحسین انجام میشود تمامی ندارد و دلیلش هم کاملا در ورشکستگی جنبش سبز و بد نام بودن رهبران از نظر عامه مردم است ، منظور از بدنام به معنی عام کلمه نیست بلکه ملت حق دارند که خاتمی و موسوی را جزو کارفرمایان حکومتی و شرکای اعمال خوب و بد حکومت بدانند ، اگر یک رییس جمهور ۸ ساله ویک نخست وزیر تام الاختیار زمان جنگ آنهم ۸ ساله مسئول اشتباهات دوران خود نیستند پس چه کسی را باید مواخذه کرد؟ مگر صحبت از دعوا و ضد و خورد بین دو نفر است ؟ صحبت از تصمیمات بزرگ ومهم است مگر اینکه بگوییم میرحسین به خاطر جوانی وبیتجربگی وعدم دانش سیاسی خود هیچکاره بوده و چند مستشار خارجی در خفا تصمیمات مربوط به اورا برنامه ریزی میکرده اند ، که اینهم بدتر از تف سربالا است ، ختم کلام با این اساتید روشنفکر و شریف است که بیانیه داده اند پاک مرا هوادار گفتمان اصلاحات هستند به عنوان یک فرد عامی میگویم و جمله هم از خودم است که در سیاست و مبارزه حقیقی برای اصلاحات و چیزهای دیگر هرگز ، هرگز، سرمایه گذاری بر روی کبوتری که جَلدِ بام دیگریست مجاز و درست نیست ، جوانان دانشگاهی و روشنفکران ستونهای محکم و رو به رشد هر کشور و مکتبی هستند حیف است در میدانِ اشتباه به دستِ فریب آرزوهایشان را به چاهِ کنده شده توسط بیگانه های از خود راضی و بی هنر انداخت . “

  9. اصلا اقا خامنه ای هم مسئول نیست و از شرایط کنونی ایران خبر ندارد یک بیانیه بنویسید طرفداران اقا هم امضا کنند

  10. تنها هم و غم این گروه نگهداری موسوی برای روز مباداییست که مردم بر علیه جمهوری اسلامی شورش کنند.

  11. با سلام و عرض ادب
    من از عزیزانی که تجربۀ سال های ۵۷ و ۵۸ و ۵۹ و آغاز سال ۶۰ را دارند تمنا دارم که بکوشند تا “هوچی گری بازار” چلنگری آن سال ها تکرار نشود. ما از هم اکنون باید بکوشیم تا هر چه را آنجا قرار دهیم که بایست قرار بگیرد.
    در این بیانیه به راستی و درستی گفته می شود که ما برای بررسی این موضوع نیازمند به “کمیتۀ حقیقت یاب مستقل” هستیم. این را ما بایست اساس قرار دهیم و متخلفان از این پلاتفرم را [صرف نظر از این که چند دهه سابقۀ انقلابی گری و زندان و شکنجه دارند] از هم اکنون سر جایشان بنشانیم. [این سوابق سنجه و معیار در این گونه موارد نیست!] خواهشمندم در صورت نیاز دست به دامان وکلا و حقوق دانان ایرانی و بین المللی نیز بشوید.
    من به شخصه در بارۀ برخی مسائل [در برخی موارد] آگاهی هایی دارم که گمان می برم دیگران ندارند. اکنون از برای خود داری از این که مورد سوء استفاده قرار بگیرد خفقان گرفته ام.

    نیاز ما به احزاب چپ و راست سیاسی در معنای واقعی است. این احزاب نیز بایست از مجاری حقوقی حزب شان داخل در این میدان شوند.

    با تعظیم و احترام
    داود بهرنگ

  12. اینطور که به نظر میرسد هیچ سند معتبری در دست نیست که نشان دهد که این اعدام‌ها اتفاق افتاده و در ضمن همانطور که در ماجرای نوید افکاری دیدیم، هر آعدامی جنایت محسوب نمیشود. اگر هم به فرض تعدادی اعدام شده باشند ممکن است که مربوط به قوه‌های دیگر بوده که تا امروز ناشناخته میباشند. این تفکیک قوا از اصول اولیه مردم سالاری دینی است. آنچه الان مهم است این نیست که چه کسی میدانسته یا خیر. مهم این است که تحقیق شود آیا این افراد با توجه به قوانین شرع مقدس و بر اساس آیات اللهی اعدام شده ا‌ند که در اینصورت تخلفی انجام نشده و اصلا جنایتی صورت نگرفته است و دانستن و یا ندانستن اهمیتی ندارد.

دیدگاه‌ها بسته‌اند.

رسانه‌های گوناگون و برخی “کارشناسان” در تحلیل سیاست‌های آینده ترامپ در قبال حاکمیت ولایی، به‌طور مکرر از مفهوم “فشار حداکثری” (Maximum Pressure) استفاده می‌کنند. این اصطلاح شاید برای ایجاد هیجان سیاسی و عوام‌فریبی رسانه‌ای کاربرد

ادامه »

حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هسته‌ای، در تحریریه روزنامه بحثی جدی میان من و یکی از همکاران و دوستان

ادامه »

بی‌شک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلوی‌ها در ایران برقرار‌شد تاثیر مهمی در شکل گیری و حمایت گسترده

ادامه »