توضیح زیتون: این نوشته به سبب عدم رعایت امانت و سرقت ادبی از خروجی سایت زیتون حذف شده است.
توضیح زیتون: این نوشته به سبب عدم رعایت امانت و سرقت ادبی از خروجی سایت زیتون حذف شده است.
رسانههای گوناگون و برخی “کارشناسان” در تحلیل سیاستهای آینده ترامپ در قبال حاکمیت ولایی، بهطور مکرر از مفهوم “فشار حداکثری” (Maximum Pressure) استفاده میکنند. این اصطلاح شاید برای ایجاد هیجان سیاسی و عوامفریبی رسانهای کاربرد
حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هستهای، در تحریریه روزنامه بحثی جدی میان من و یکی از همکاران و دوستان
بیشک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلویها در ایران برقرارشد تاثیر مهمی در شکل گیری و حمایت گسترده
بازنشر مطالب با ذکر منبع آزاد است. ۱۳۹۴-1401
5 پاسخ
این رفتار:
۱- از روی بی سوادی ونا اگاهی مردم از ملیت خود
۲- سود جویی حکومت داعش ایرانی.
۳- بی سواد بودن اکثریت با سوادن ایران از تاریخ خود و سنگ به سینه زدن برای مبلغان عرب.
با سلام دوباره
من یک دو حدیث از پیامبر را این جا از “صحیح بخارایی” آوردم. ادامۀ تکمیلی آن را هم می آورم تا فرق و فاصلۀ دین پیامبر با آخوندیسم از سویی و خاستگاه گفتار حکیم ابوالقاسم فردوسی از سوی دیگر بیشتر روشن گردد.
بخارایی در “صحیح” می نویسد: گفته اند که کسی از پیامبر پرسید: این قیامت که تو هی از آن سخن می گویی کی است؟
پیامبر گفت: خیلی چیزها هست که من نمی دانم. این که گفتی قیامت کی است را من نمی دانم. این را خدا می داند. چیزهای دیگری هم هست که من نمی دانم و خدا می داند. خدا می داند که این یا آن زن باردار چه می زاید. [من نمی دانم.] خدا می داند این ابری که در آسمان است کی می بارد. [من نمی دانم.] خدا می داند که فردا چه روی می دهد. [من نمی دانم.] خدا می داند که کی کجا می میرد. [من نمی دانم.]
اما بگویمت که من برخی نشانه های آن بلای ناگهانی را که در پی باژگونی چیزها روی می دهد می دانم؛
– یکی هنگامی است که کنیزک شکم آرد و بزاید و بگوید هان! این ولی [فقیه یا ولی] نعمت شماست!
– یکی هنگامی است که لخت و پتی های دیروز [یا پا برهنه ـ کون برهنه های دیروز] بر مسند حکومت بنشینند.
– یکی هنگامی است که بز چران ها و گوسفند چران های دیروز دست به غارت برند و آنگاه بر سر این که کی کجا کاخ و کوشک بسازد از هم سبقت گیرند.
«فقالَ: یا رسولَ اللَّهِ متى السَّاعهُ؟ فقالَ: ما المسئولُ عنها بأعلمَ منَ السَّائلِ، ولَکِن سأخبرُکَ عن أشراطِها، إذا ولَدتِ الأمهُ ربَّتَها، فذاکَ من أشراطِها، وإذا کانَتِ الحفاهُ العراهُ رءوسَ النَّاسِ، فذاکَ من أشراطِها، وإذا تَطاولَ رِعاءُ الغنمِ فی البُنْیانِ، فذاکَ من أشراطِها، فی خَمسٍ لا یعلمُهُنَّ إلَّا اللَّهُ، فتَلا رسولُ اللَّهِ صلَّى اللَّهُ علَیهِ وسلَّمَ: إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَهِ وَیُنَزِّلُ الْغَیْثَ وَیَعْلَمُ مَا فِی الْأَرْحَامِ الی آخر. (صحیح بخاری؛ ف؛ ج ۵؛ حدیث ۴۷۷۷ ص ۳۷۱)
با احترام
داود بهرنگ
کامنتی ذیل این نوشته نیست. نمی دانم کسی تا به حال چیزی ننوشته یا اصولا کامنتی باز نشر نشده.
اما سخنی با نگارنده؛ می گویند شهر که خلوت شود قورباغه هفت تیر کش می شود. وقتی در میان ملتی بزرگ تمام تبلیغات و ادبیات رسمی فقط و فقط یک رویه را تبلیغ کند، چه جایی برای انتخاب مردم باقی می ماند؟ ضعف نگاه شما در این است که طرز فکر و تلقی خود را به ۸۳ میلیون ایرانی تعمیم می دهید. سخن به درازا نمی کشم. جان برادر بگذارید تا زائران مقبره کوروش آزادانه در این راه قدم بگذارند تا ببینید و باور کنید که آنچه که شما می اندیشید ، هیچ اکثریتی در بین ایرانیان ندارد. فعلا گوی و میدان در دست شماست و ما اکثریت خاموش نظاره گر چوگان راندن شما.
با سلام
عزیزی این جا حرف هایی در میان نهاده که من لازم می دانم از برای آگاهی و بیداری نکاتی را به آن بیفزایم:
1/ در چند مورد در این نوشته گفته می شود »در سال های اخیر« چنین و چنان شده است. عزیز نویسندۀ این نوشته را متوجه این معنا می سازم که جمهوری اسلامی ایران [که اسم درستش »حکومت هش و هین شیعی در ایران« است در چند دهۀ اخیر بنیادهای روستانشینی در ایران را برانداخته و مردم را از روستا و زندگی روستایی رانده و به شهرها ـ وبه ویژه حاشیۀ شهرها ـ رانده است. چون کمّیّت این آواره سازی در ابعاد میلیونی است سبب پیدایش فرهنگ ناشناخته ای در ایران شده که در تضاد و مغایرت با فرهنگ شهرنشینی نه تنها در ایران بلکه در تاریخ بشر است. پیاده روی اربعین یکی از فراورده های این فرهنگ بیگانه با خود در معنای شهری و غیر خود در معنای شهری است. [تحقیق میدانی می تواند نشانگر این معنا برایتان باشد که این جماعت شهری نیستند. یا حاشیه نشین و یا نوکیسه اند.]
2/ شاخص رفتاری »حکومت هش و هین شیعی در ایران« خودی سازی بخشی از جمعیت ایران به منظور دستاویز قرار دادن آنان در پیشبرد سیاست های ضد بشری خود به ویژه در ایران است. رانت دهی و امتیاز دهی به خودی ها یکی از ترفندهای رسوای این حکومت است. بلیط سفر از برای سفر به کربلا و مکه و شابدوالعظیم و امامزاده داود [و آنگاه گوشت دم توپ گشتن و مسافرت به آن دنیا] از جملۀ این ترفندهاست. [تحقیق میدانی می تواند نشانگر این معنا باشد که سازمان دهندگان به این گونه حرکت های دسته جمعی »خودی« اند. بیشتر آنان در سرکوب خیزش های اجتماعی در ایران به کار گرفته می شوند و مراد حکومت از اقدام به این کارها انسجام و سازمان دهی به این آحاد است.
3/ از نتایج کوتاه مدت و دراز مدت چنین حرکت هایی نیز در این نوشته سخن به میان آمده است. عزیز نویسندۀ این نوشته را متوجه این معنا می سازم که این گونه حرکت ها موج های مقطعی ای هستند که ایرانی ها در رویارویی با هجوم فرهنگ های ـ هر آن ـ بیگانه از خود نشان داده اند. ما هیچ گزارش تاریخی از این که ایرانی ها درهاشان را به روی عرب یا مغول بسته اند نداریم. اما در نگرش قیافه شناختی این را به عیان می بینیم که ایرانی ها قیافه شان مغولی نشده و این نشانگر این معناست که ایرانی ها این جماعت غیر خودی را از خود رانده یا سر به نیست کرده اند.
در پایان می خواهم بگویم که پیامبر اسلام نسبت به عواقب بس ناگوار دگرگونی از این دست ـ دگرگونی های بلا خیز ـ هشدار داده است و آن را سر آغاز »قیامت دنیوی« دانسته است. حکیم بی همتای ما فردوسی می گوید: این فراز گویای در رسیدن یک »نشیب دراز« است:
«چـو بـا تـخت، مـنبـر بـرابــر شود … تــبــه گـــردد آن رنــجهــای دراز … نـشیــب دراز اسـت پــیش فـراز … از ایـــرانی و تــرک و از تــازیــان … نژادی پـــدیـــد آیـد انــدر میان … نــه ایــران؛ نـه ترک و نـه تازی بود … سخن ها بـه کــردار، بــازی بـــود … بـرنـجـد یـکـی دیــگـری بـرخـورد … ز پـیـمـان بــگــردنــد و از راسـتــی … گرامـی شـود کـژی و کـاستی.»
من می دانم که خیلی ها ـ از سر بی خبری ـ این ابیات را نشانگر گرایشات نژاد شناختی فردوسی دانسته اند. در این باره دو نکته را در میان می نهم:
1/ نژاد در زبان فارسی ـ در همه موارد ـ به معنی نرزاد است. نژاد تو کیست؟ یعنی: تو نر زاد کیستی؟
۲/ معنای مفهومی آنچه که این جا حکیم فردوسی از آن سخن به میان آورده “باژگونی چیزها” است. این را او از گفتار پیامبر بر گرفته است. پیامبر بارها گفته که »نشان قیامت باژگونی چیزها است.« بخارایی می نویسد: از او پرسیدند: این قیامتی که تو می گویی پس کی است؟ »مَتَی السّاعهُ؟ گفت: این جا ـ و در این مورد ـ پرسش شونده از پرسشگر بیش نمی داند. این را خدا می داند. بگذارید اما ـ با شما ـ از قیامتی سخن به میان آرم که می دانم کی است. این قیامت؛
– «هنگامی است که آتش به معنی آب سرد و آب سرد به معنی آتش است.» [چیزها باژگون می گردند.] (صحیح بخارایی؛ ف؛ ج۴؛ حدیث ۳۴۵۰ ص ۱۲۶)
– «هنگامی است که کنیز شکم آرد و بزاید و بگوید هان! این [ولی فقیه یا] ولی نعمت شماست!» (صحیح بخاری؛ ف ؛ ج۱ ؛ حدیث ۵۰ ص ۳۵)
– «هنگامی است که شترچرانان دیروز دست به غارت برند و با دیگر شترچرانان بر سر ساختن کاخ و کوشک به رقابت پردازند.» (صحیح بخاری؛ ف ؛ ج۱ ؛ حدیث ۵۰ ص ۳۵)
[» إذا وَلَدَت الأمهُ رَبَّهَا. وَ إذا تَطَاوَلَ رُعاهُ الاِبِلِ البُهمُ فِی البُنیان. «]
– «هنگامی است که کار به چنگ نااهلان می افتد! «قَالَ إذَا وُسِّدَ الأمرُ إلَی غَیرِ أهلِهِ فَانتَظِرِ السَّاعَهَ.» (صحیح بخاری؛ ف ؛ ج۱ ؛ حدیث ۵۹ ص ۴۱)
– «هنگامی است که علم زدایی و جهل پروری و زوال اخلاق رواج می یابد.» (صحیح بخاری؛ ف ؛ ج۱ ؛ حدیث ۸۰ ص ۵۶)
با احترام
داود بهرنگ
منبع احادیث: ترجمۀ فارسی »صحیح بخاری« ـ عبدالعلی نور احراری
با احترام
داود بهرنگ
جناب بهرنگ سلام
آنچه بنده در صحیح بخاری ترجمه عبدالعلی نوراحرای دیده ام ظاهرا با نقل جنابعالی قدری مغایرت دارد. به این صورت بیان شده که:
و سَاخبِرک عن اشراطها: اذا ولدت الامه ربها،
و اینگونه ترجمه شده: آنگاه که کنیز مالک و مربی خود را بزاید،
در پاورقی در توضیح مالک و مربی گفته شده که یکی از توجیهات این است که فرزند کنیز پادشاه شود در این حالت مادرش از رعایا خواهد بود.
دیدگاهها بستهاند.